بای (عنوان)بای، (صورتی از بِیْ معادل بیگ ترکی، متداول در تونس)، نامی که تا ۴ مرداد ۱۳۳۶، یعنی زمان خلع بای الامین، نوزدهمین حاکم از سلسله حسینیان، و اعلام جمهوری به حکام تونس اطلاق میشد. ۱ - پیشینه بایبرای پی بردن به منشأ این عنوان باید به اواخر قرن دهم بازگردیم. در آن ایام، عثمان، حاکم تونس که خراجگزار سلاطین عثمانی بود، بدون مشورت با باب عالی منصب بِی (بیگ) را به وجود آورد و فرماندهی قبایل و حفظ نظم عمومی و تحصیل مالیات را به صاحب آن منصب تفویض کرد. پس از مدتی، بای، با چنین اختیارات وسیعی، شخص اوّل کشور شد. هنگامی که حسین بن علی، «آغای» سربازان عثمانی و مؤسس سلسله حسینیان ، در ۲۹ ربیع الاول ۱۱۱۷، در شهرتونس به حکومت انتخاب شد، همان عنوان را برای خود اختیار کرد. بعدها، بنابر منشوری که در ۱۴ شوال ۱۲۷۷ در قانون اساسی تونس گنجانده شد، ترتیب جانشینی معیّن گردید. مادّه اول این منشور مقرّر میداشت که «حکومت تونس در میان امیران خاندان حسینی، به ترتیب سن و مطابق قواعدی که در مملکت جاری است، موروثی است». بدین ترتیب، سنّتی که از زمان تأسیس این سلسله، تنها با دو استثنا، همواره در تونس رعایت میشد، صورت قانونی یافت. این واژه در متون کهن ترکی پیش از اسلام به معنای ثروتمند به کار رفته و این معنی در متون کهن دوره اسلامی در واژه «بای» و مشتقات آن (مانند بایلِق) حفظ شده است. [۱]
قوتادغوبیلیگ، نسخه فرغانه، ج۱، ص۱۹۵.
[۲]
قوتادغوبیلیگ، نسخه فرغانه.
[۳]
قوتادغوبیلیگ، نسخه فرغانه، ج۱، ص۳۹۷.
[۴]
قوتادغوبیلیگ، نسخه فرغانه.
[۵]
عیبة الحقایق، چاپ عاصم، ج۱، ص۳۳، چاپ عکسی.
[۶]
عیبة الحقایق، چاپ عاصم، چاپ عکسی.
۲ - معنای بایدر آثار ترکی حوزه جنوب غربی نیز این کلمه به صورت صفت، همین معنی را دارد. [۷]
محمد بن محمدسلطان ولد، دیوان ترکی، ج۱، ص۱۶، چاپ ولد چلبی و کیلیسلی رفعت، استانبول ۱۳۴۱.
در مجموعه کهنسال دوازده قصه دَدَه قورقوت علی لسان طائفه اُغُزان (در مواضع مختلف) به فعل «باییماق» به معنای ثروتمند شدن نیز برمیخوریم. در اشعار یونس اَمره، احمدی، گلشهری، عاشق پاشا و دیگر شاعران قرن هفتم و هشتم هجری، و نیز در متون منثور آن قرون، این کلمه در همان معنی استعمال شده است.۳ - ترکیب بای با دیگر کلماتپس از تألیف کتاب دیوان لغات الترک (قرن پنجم)، لغت نامههای گویشهای کهن، این واژه را فقط به معنای ثروتمند و به صورت صفت ثبت کرده اند. در اکثر لهجه های امروزی ترکی «بای» و در برخی «بی» و «پای» به همان معنی ثروتمند است. این کلمه در لهجههای ترکی شرقی با نام برخی از جانوران ترکیب شده است که بر خوبی و درشتی جنس آنها دلالت میکند و برخی از این ترکیبها را برای نام اشخاص نیز به کار میبرند؛ مانند بایْسُنْقُر (سنقر، سنقور= نوعی باز شکاری)، بایْبَرس (برس، بارس = پلنگ)،بایقوش (= جغد؛ در این مورد شاید استعمال بای برای تفأل و احتراز از آثار شوم این پرنده، بنا به اعتقادات عامه، باشد). در بعضی لهجهها واژه بای به معنای قهرمان و سردار است و گاهی در ترکیباتی همچون تومان بای، قائد بای، برسبای و خیربای به صورت لقب و عنوان به کار رفته است؛ اما در ترکی جنوبی، این کلمه هیچگاه به صورت عنوان و لقب دیده نمیشود و با واژه «بی» (از بگ) که در اصل عنوان است، نسبتی ندارد. ۴ - واژههای همخویشاوند بایواژه «بی» همانگونه که احمد وفیق پاشا نشان داده است، [۸]
احمد وفیق پاشا، لهجه عثمانی، ج۱، ص۱۹۸، استانبول ۱۳۰۶.
در لهجههای قازان و قزاق و قره ییم، به معنی حکمران و آقا و قاضی با کلمه «بای» هیچگونه نسبتی ندارد و از کلمه «بگ» (= شاهزاده، آقا، ارباب گرفته شده است که در مناطق مختلف «بی» و «بگ» و «بیک» تلفظ میشود.۵ - معنای جدید بایبه استناد قانون شماره ۵۲۹۰ مورخ ۲۶ دسامبر ۱۹۳۴ (۵ دی ماه ۱۳۱۳) استعمال القاب و عناوینی چون افندی، بیگ، پاشا در ترکیه ممنوع شد فقط استعمال کلمه «بای» در آغاز نام مردان، و «بایان» در آغاز نام زنان مجاز شمرده شد، و به این ترتیب این کلمه معنای جدیدی یافت. «بایان»، که قانون استعمال آن را برای بانوان تجویز کرده، در هیچیک از متون قدیم و جدید با چنین معنایی به کار نرفته است. ۶ - تشریفات جلوس بای بر تختجلوس بر تخت با تشریفات و مراسمی دوگانه همراه بود: مراسمِ نخست خصوصی بود، و تنها زعمای مملکت و خاصان و نزدیکان در آن شرکت میجستند؛ و مراسمِ دوم عمومی و شرکت در آن برای رعایا آزاد بود. این روشْ رسم کهن بیعت دوگانه (البیعة الخاصّة و البیعة العامّة) را تداعی میکرد. پس از برقراری نظام تحت الحمایگی، نماینده فرانسه در تونس نیز در مراسم جلوس بای شرکت میجست و از جانب دولت حامی (فرانسه) به بای جدید منصب رسمی حکومت اعطا میکرد. ۷ - اختیارات قانونی بایمواد سوم و چهارم فرمانِ ۱۴ شوال ۱۲۷۷ مقرّر میداشت که «بای رئیس کشور و، در عین حال، رئیس خاندانِ حاکم است. او بر شاهزادگان ذکور و اناث خاندان خود اختیار تام دارد و هیچیک از ایشان بدون موافقت وی مجاز به تصرّف در مال و مختار در امور شخص خود نیست. وی نسبت به ایشان در حکم پدر است و ملزم به رعایت حقوق پدر فرزندی در حقّ آنان است. اعضای خاندان نیز موظّفاند که چون فرزند از وی اطاعت کنند». ۸ - القاب بایعناوین و القاب بای شامل تعبیراتی بود که صریحاً نقش حاکمانه وی را باز مینمود. لقبی که وی در اسناد و مکتوبات رسمی بدان خطاب میشد، عبارت بود از: «سیدنا و مولانا... باشا بای، صاحب المملکة التونسیّة». بر این عناوین و القاب دیرین، که بخشی از آنها از عهد حفصیان و بخشی دیگر از اواسط قرن دوازدهم مرسوم شده بود، لقب جدید «المشیر» (مارشال) نیز، که درحدود ۱۲۵۵ باب عالی آن را اعطا کرده بود، افزوده شد؛ اما تنها سه تن از بایهای تونس به این عنوان خوانده شدند. با اینهمه، در مورد بایها، بر خلاف روش حفصیان، هیچگونه لقبی که بیانگر خصلت شخصی باشد معمول نبود. ۹ - نشانههای حکومتی بایاز جمله نشانههای خاص حکومت، علاوه بر تخت سلطنت، یکی لباس رسمی بود که بای در مراسم رسمی عمده به تن میکرد؛ دیگر برخی تشریفات عملی که آیین دست بوسی از عمده ترین آنها و بر همه اتباع تونسی فرض بود. از نشانههای دیگر سلطنت، اینها را میتوان یاد کرد: حاکم مقرری سالانه مخصوصی داشت؛ یک دسته احترام در خدمت او بود؛ بیرق ملوکانه داشت؛ نشان اعطا میکرد (نِشان الدَم، عَهْد الاَمان، نِشان الافتخار) و دارای مناصب نظامی افتخاری بود؛ سکّه به نام او ضرب میشد؛ حق داشت کسانی را که دستگاه عدالت تونس محکوم میکرد عفو کند؛ هر پنجشنبه مراسم توشیح (حَفْلُ الخاتَم) برگزار میشد و طی آن بای مُهر خود را به صورت فرمان رسمی بر مصوّبات حکومتی مینهاد و بدین ترتیب به آنها قدرت اجرایی میبخشید. ۱۰ - ملقب بودن ولیعهد به بای اردوگاهولیعهد به بایِ اردوگاه (بای الاَمْحال) ملقّب بود. این عنوان از وظیفه ای که برعهده ولیعهد بود ناشی میشد. وی موظف بود که سالانه دو بار در رأس نیرویی نظامی، خواه برای تثبیتِ حاکمیت مرکزی و خواه برای ارعاب قبایلی که احیاناً از دادن مالیات سر باز میزدند، به شمال و جنوب کشور سفر کند. بای الاَمْحال به همین لحاظ رئیس و فرمانده سپاهیان بود، ولی این ریاست و فرماندهی با استقرار نظام تحت الحمایگی از میان رفت. ۱۱ - فهرست منابع(۱) دده قورت علی لسان طائفه اغزان، چاپ کیلیسلی رفعت، استانبول ۱۳۳۵. (۲) محمد بن محمدسلطان ولد، دیوان ترکی، چاپ ولد چلبی و کیلیسلی رفعت، استانبول ۱۳۴۱. (۳) عیبة الحقایق، چاپ عاصم، چاپ عکسی. (۴) قوتادغوبیلیگ، نسخه فرغانه. (۵) محمود بن حسین کاشغری، دیوان لغات الترک، استانبول ۱۳۳۳/۱۹۱۴. (۶) احمد وفیق پاشا، لهجه عثمانی، استانبول ۱۳۰۶. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بای(۲)»، شماره۴۱۳. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بای»، شماره۴۱۲. ردههای این صفحه : واژه شناسی
|