الف (مفرداتنهجالبلاغه)الف گاهی (بهکسر الف) به معنای پیوند و جمع شدن با میل، میباشد و گاهی به (بهفتح الف و سکون لام) به معنای عدد هزار است که در بیان حضرت امیر (علیهالسلام) به هر دو معنا بکار رفته است. ۱ - به معنای پیوند و جمع شدنالف (بکسر اوّل) پیوند و جمع شدن با میل، باید دانست هر جمع شدن را الفت نگویند، بلکه آن جمع شدنی است که میان اجزاء آن قبول و میل باشد را در فارسی «پیوند» میگوییم. ۱.۱ - کاربردهاآن حضرت دربارۀ رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) فرموده: «الّف به اخوانا و فرّق به اقرانا، اعزّ به الذلّه و اذّل به العزّة؛ خداوند به وسیلۀ آن حضرت (صلیاللّهعلیهوآلهوسلم) برادرانی را الفت بخشید، نزدیکانی را دور کرد، ذلّت را عزّت نمود و عزّت را به ذلت کشید.» آن وجود نورانی در بیانی دیگر فرموده است: «قلوب الرجال وحشیة فمن تالفها اقبلت علیه.» همچنین در نامهاش به مالک اشتر مینویسد: «و لیکن وزرائک یا مالک ... ممّن لم یعاون ظالما علی ظلمه و لا آثما علی اثمه اولئک اخّف علیک مؤونة ... و اقل لغیرک الفا.» ۲ - به معنای عدد هزارالف (بهفتح الف) به معنای هزار و آن چنانکه میدانیم، از اسماء عدد است. ۱.۱ - کاربردهاحضرت علی (علیهالسلام) در بیانی در خصوص اهل فارس میفرمایند: «اما و اللّه لوددت انّ لی بکم الف فارس من بنی فراس بن غنم.» بنی فراس مردمان شجاعی بودند که امام (علیهالسلام) آرزو کرده، به جای همۀ کوفیان هزار تا از آنان کمک میداشت. همچنین راجع به شهادت در راه خدا فرمودهاند: «و الذی نفس ابن ابی طالب بیده لالف ضربة بالسیف اهون علّی من میتة علی الفراش فی غیر طاعة اللّه.» جمع این کلمه الوف و آلاف است چنانکه در خطبهی۱۹۲ و ۱۸۲ قابل مشاهده است. ۳ - پانویس۴ - منبع• قرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «الف» ص۵۸. |