زمان تقریبی مطالعه: 21 دقیقه
 

اعجاز قرآن کریم و ابعاد آن





یکی از دلایل بی نظیر بودن قرآن مجید،اعجاز وخارق العاده بودن آن است.

فهرست مندرجات

۱ - اعجاز قرآن
۲ - تعریف معجزه
       ۲.۱ - قسمت اول:تحدی قرآن کریم (دلیل اعجاز قرآن)
              ۲.۱.۱ - الف:آیات تحدی (مبارزه طلبی)
              ۲.۱.۲ - قلمرو تحدی قرآن
              ۲.۱.۳ - مرجع ضمیر « من مثله »
       ۲.۲ - دیدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن
              ۲.۲.۱ - فصاحت وبلاغت
              ۲.۲.۲ - دوم:سبک و نظم خاص قرآن:
              ۲.۲.۳ - سوم:شیرینی و جذبه خاص یاموسیقی خاص قرآن یا روحانیت قرآن
              ۲.۲.۴ - چهارم:معارف عالی الهی قرآن از یک فرد امی
              ۲.۲.۵ - پنجم:قوانین محکم قرآن
              ۲.۲.۶ - ششم:برهان‌های عالی قرآن
              ۲.۲.۷ - هفتم:خبرهای غیبی از گذشته و آینده
              ۲.۲.۸ - هشتم:اسرار خلقت در قرآن ( اعجاز علمی):
              ۲.۲.۹ - نهم:استقامت بیان ( عدم اختلاف در قرآن)
              ۲.۲.۱۰ - دهم:ایجاد انقلاب اجتماعی
              ۲.۲.۱۱ - یازدهم:صرف
              ۲.۲.۱۲ - دوازدهم:همه این جهات از اعجاز قرآن است(مگر صرفه)
       ۲.۳ - جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
۳ - پانویس
۴ - منبع

۱ - اعجاز قرآن



قرآن معجزه جاويدان پيامبر اسلام و سند زنده حقانيت راه اوست. قرآن عزيز تنها معجزه حاضر در عصر ماست كه گواه هميشه صادق اسلام و راهنماي انسانها است.

۲ - تعریف معجزه



معجزه در اصطلاح عبارت از امر خارق عادتي است كه براي اثبات ادعاي نبوت آورده مي‌شود بطوري كه موافق ادعا باشد و شخص ديگري نتواند مثل آن را انجام دهد بلكه همه درآوردن آن عاجز باشند. ولي با اين حال معجزه امري منافي با حكم عقل يا باطل كننده اصل علیت نيست.
[۱] استاد ميرمحمدي، تاريخ و علوم قرآن، ص۸۸.

اعجاز قرآن از كدام جهت است يعني تحدی قرآن به آوردن « مثل» آن يعني چه؟ و مثليت در چه جهتي مراد است؟ پاسخ به اين پرسشها را ازديدگاههای مختلف بررسی میکنیم:
قسمت اول: بررسي تحدي و مبارزه طلبي قرآن كريم ( دليل اعجاز قرآن)
قسمت دوم : بررسي ديدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن(رمز مثل نداشتن آن).
قسمت سوم: راز اعجاز قرآن كريم.

۲.۱ - قسمت اول : تحدي قرآن كريم (دليل اعجاز قرآن)



۲.۱.۱ - الف: آيات تحدي (مبارزه طلبي)


آياتي كه تحدي (مبارزه طلبي) قرآن در آنها مطرح شده است چند گونه است. گاهي مردم را در مورد كل قرآن و يا ده سوره آن به مبارزه مي‌طلبد و گاهي مي‌فرمايد اگر مي‌توانيد يك سوره مثل آن بياوريد. به اين آيات توجه كنيد:
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذاالقرآن لايأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا »
« بگو اگر تمامي انسان و جن جمع شوند تا مثل اين قرآن را بياورند نخواهند توانست و لو آنكه برخي آنها به كمك ديگران بشتابند.»
« ام يقولون افتريه قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين »
[۵] [۴]    

« آيا مي‌گويند كه محمد (ص) افترا مي‌بندند (و كلام خود را كلام خدا مي خواند) پس ده سوره مانند آن بسازيد و بياوريد و از هر كس، غير از خدا، مي‌خواهيد كمك بگيريد، اگر راست مي‌گوييد.»
« و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداكم من دون الله ان كنتم صادقين »
« و اگر در مورد آنچه به بنده خود‌محمد(ص) نازل كرديم شكي داريد پس سوره‌اي از جنس آن بياوريد و گواهان خود را ، غير از خدا بخوانيد، اگر راستگويانيد.»
سوره یونس آيه ۳۸ نيز مضموني شبيه آيه ۲۳ سوره بقره دارد. « فأ‌توا بسورة مثله » با اين تفاوت كه كلمه « من» در سوره بقره هست اما در سوره يونس « مثله» بدون كلمه « من» آمده است. ( در مورد اين نكته بعدا توضيح خواهيم داد. )
« ام يقولون تقوله بل لايؤمنون فليأتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين
« يا ( آيا) مي‌گويند او قرآن را از خود بافته است بلكه ايمان نمي‌آورند . اگر راست مي‌گويند پس كلامي مثل آن ( قرآن) را بياورند.»
هر چند كه ظاهر كلمه « مثله » اين است كه كل قرآن مراد باشد ولي كلمه حدیث « کلام» شامل كمتر از يك سوره هم مي‌شود. و لذا برخي احتمال داده‌اند كه مقدار معجزه بودن قرآن يك سوره و يا تعدادي از آيات است كه به اندازه يك سوره باشد.
[۸] سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج ۳، ص ۲۰.

تذكر: نكته جالب در آيات فوق اين است: آنجايي كه سخن از آوردن مثل كل قرآن ياده سوره آن است سخني از ياري افراد به همديگر است اما جائي كه سخن از يك سوره و حديث است مسأله شاهدان ـ و نه ياوران ـ را مطرح مي‌كند. علت اين تعبيرات شايد اين باشد كه در صورت اول اين كاربراي يك نفر مشكل است و يا اينكه اشاره به وجود اعجاز قرآن و مراتب آن است.

۲.۱.۲ - قلمرو تحدي قرآن


مبارزه طلبي قرآن سه نوع شمول دارد:
۱ـ شمول افرادي: قرآن مي‌فرمايد: « لئن اجتمعت الجن و الانس علي ان يأتوا بمثل هذاالقرآن لايأتون بمثله » يعني اگر همه افراد انسانها و حتي جن‌ها جمع شوند نمي‌توانند مثل قرآن را بياورند و به اصطلاح، عام افرادي است. بطوري كه شامل همه افراد موجود انسانها و حتي افرادي كه در آينده مي‌آيند مي‌شود.
۲ـ شمول زماني: يعني اين دعوت و تحدي قرآن از زمان صدر اسلام شروع شده و هميشه ادامه دارد و لذا مي‌فرمايد:
« فان لم تفعلوا و لن تفعلوا »
اگر در گذشته نتوانستيد مثل قرآن را بياوريد و هرگز هم نخواهيد توانست .
۳ـ شمول احوالي: در هيچ حالي نمي‌توانيد مثل قرآن را بياوريد يعني اگر عرب و يا عجم،‌اديب(متخصص ادبيات عرب) و يا متخصص در هر زمينه ديگر باشد نمي‌توانيد مثل قرآن را بياوريد. البته اين مطلب از اطلاق آيه استفاده مي‌شود.
[۱۱] التمهيد في علوم قرآن، ج ۴، ص ۲۲، موسسه النشر الاسلامي،‌قم ، الطبعه الثانيه، ۱۴۱۶ ق.

و از اين شمول و عموم و اطلاق آيه مي‌توان استفاده كرد كه آن جهت و رمز اعجاز قرآن بايد چيزي ديگر باشد. كه شامل همه زمانها و همه احوال باشد. و اين در حالي است كه برخي مثل شاطبي مي‌گويند: اعجاز قرآن مخصوص زمان صدر اسلام است. و همين كه اديبان آن دوره نتوانستند مثل قرآن را بياورند دليل معجزه بودن قرآن است و در اعصار بعدي فقط به همين مطلب احتجاج مي‌شود.
[۱۲] الاعجاز البياني، ص ۶۵ـ۶۸ به نقل از التمهيد، ج۴، ص ۲۴.


۲.۱.۳ - مرجع ضمير « من مثله »


در سوره بقره آيه ۱۲ ميخوانيم : « فأتوا بسورة من مثله » در مورد مرجع ضمير غايب « مثله» مي‌توان چند احتمال را مطرح كرد:
۱ـ مرجع ضمير قرآن (مانزّلنا) باشد يعني: « پس سوره‌اي از جنس (از مثل) قرآن بياوريد.»
از ظاهر آيه همين معنا استفاده مي‌شود و مشهور در زبان‌ها هم همين است و علامه طباطبائی(ره)در المیزان نيز اين احتمال را ذكر مي‌كند.
[۱۳] الميزان، ج ۱، ص ۵۸.


۲ـ مرجع ضمير خدا باشد يعني : « اگر مي‌توانيد سوره‌اي از مثل خدا بياوريد» اين مطلب در كلام ا لزملکانی (م ۶۵۱ ق) به عنوان يك احتمال نقل شده كه ضعيف است چرا كه سياق اين آيه با آيه «قل فأتوا بعشر سور مثله »
[۱۴] هود، ۱
۳ بگو پس ده سوره مانند آن (قرآن) بياوريد.واحد است در حالي كه ضمير در اين آيه به خدا بر نمي‌گردد.
[۱۵] التمهيد، ج ۴، ص ۷۷.

۳ـ مرجع ضمیر به عبد (پيامبر (ص)) برمي‌گردد،‌يعني : « پس سوره‌اي از مثل پيامبر (ص) ( كه امي است) بياوريد.» يعني صدور يك سوره مثل سوره‌هاي قرآن از فردي درس نخوانده مثل پيامبر (ص) ممكن نيست. اين احتمال را علامه طباطبائي در الميزان
[۱۶] الميزان، ج ۱، ص ۵۸.
بيان مي‌كند.
تذكر: شايد اين مطلب اشاره به مراتب اعجاز نيز باشد. يعني آوردن يك سوره با توجه به اينكه همه جهات اعجاز را در برندارد از فردي امي معجزه است و از افراد امي برنمي‌آيد همانطور كه آوردن ده سوره ( با توجه به محتواي آن سوره‌ها و جهات عديده اعجاز آنها) از دست افراد كثير با تخصص‌هاي گوناگون هم ساخته نيست.
يعني هر آيه‌اي خطاب به شخص يا اشخاص خاص(امي ـ جن و انس) است و مرتبه‌اي از اعجاز را بيان مي‌كند . و شاهد اين مطلب همان چيزي است كه قبلاً بيان كرديم كه تحدي قرآن در مورد ده سوره و كل قرآن همراه با اشاره به ياوران انس و جن است اما در مورد تحدي به يك سوره سخني از آنها به ميان نمي‌ايد بلكه داوران و شاهداني را براي قضاوت بين دو سوره كه از فرد امي صادر مي‌شود فرا مي‌خواند . تا روشن شود كه هيچ فرد امي نمي‌تواند مثل پيامبر(ص) باشد و سوره‌اي معجزه آسا آورد.
و از اين مطلب جواب « الزملكاني » هم روشن شد كه سياق دو آيه يكسان نيست چرا كه در سوره هود سخن از ده سوره ـ و نه يك سوره ـ است. و نيز در سوره هود مرجعي مثل « عبد » وجود ندارد و نيز كلمه « من» در آنجا نيست.
پس هر چند ظاهر آيه معناي اول را نشان مي‌دهد اما معناي سوم دقيق‌تر بنظر مي‌رسد.
۴ـ علامه طباطبائي (ره) در الميزان
[۱۷] الميزان، ج ۱، ص ۵۸
احتمال ديگر نيز مطرح مي‌كند كه ضمير به خود سوره(بقره مثلاً) برگردد. و سپس آن احتمال را تضعيف مي‌كند.

۲.۲ - ديدگاهها درباره جهت اعجاز قرآن


در اين مورد آراء و نظريه‌هاي متفاوتي از زمانهاي قديم مطرح بوده است ولي اين نظريه‌ها را مي‌توان در يازده ديدگاه خلاصه كرد، كه ما به آنها اشاره مي‌كنيم و به مهمترين طرفداران هر ديدگاه اشاره مي‌كنيم، و اگر يك نفر در مورد چند ديدگاه نظر مثبت دارد او را در همه موارد ذكر مي‌كنيم:

۲.۲.۱ - فصاحت وبلاغت


يعني قرآن يك معجزه ادبي است به طوري كه فصيح بودن آن در حد اعلاي فصاحت و بلاغت و رسا بودن آن نيز كامل است به طوري كه در قبل و بعد از ظهور اسلام هيچ شعر يا خطبه و كلام عربي به پايه آن نرسيده است.اين نظريه شايد مشهورترين ديدگاه در باب اعجاز قرآن است و از جمله كساني كه آن را پذيرفته‌اند ميتوان از اين افراد نام برد:
۱ـ عبداقادر الجرجاني (م ۴۷۱ ق)
[۱۸] دلايل الاعجاز و الشافية به نقل از التمهيد، ج ۴،‌ص ۴۱.

۲ـ السكاكي (م ۵۶۷ ق)
[۱۹] مفتاح العلوم ، ص ۱۹۶ـ۱۹۹.

۳ـ فخرالدين الرازي (م ۶۰۶ ق)
[۲۰] نهايه الايحار في دراية الايحاربه نقل از التمهيد، ج ۴، ص ۵۰.

۴ـ قاضي عبدالجبار (م ۴۱۵ ق۹)
[۲۱] شرح الاصول الخمسه، للقاضي عبدالجبار، ص ۵۸۶ ـ ۵۹۴.

۵ـ ابن ميثم البحراني (۶۳۶ ـ ۶۹۹ ق) او اين ديدگاه را به اكثر معتزله نسبت مي‌دهد.
[۲۲] التمهيد، ج ۴، ص ۸۰.

۶ـ شيخ محمد عبده.
[۲۳] التمهيد، ج ۴ ،‌ص ۱۲۹.

۷- شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء (۱۳۷۳ ق).
[۲۴] التمهيد، ج ۴ ،‌ص ۱۳۲.

۸ـ استاد آية‌الله سيد ابوالفضل ميرمحمدي در كتاب تاريخ و علوم قرآن، (معاصر)،‌
[۲۵] تاريخ و علوم قرآن،‌ص ۲۰۰ چاپ دفتر انتشارات اسلامي، چاپ چهارم بهار ۱۳۷۵.


۲.۲.۲ - دوم:سبك و نظم خاص قرآن:


هر چند قرآن از حروف و كلمات معمولي زبان عرب تشكيل شده است اما نظم خاص خود و تأليف منحصر به فرد آن در تركيبات كلامي ان معجزه است يعني سبك خاص آن، نه شعر، نه نظم است بلكه كلامي خاص است كه قابل تقليد نيست.
چرا كه خداوند از همه حروف و كلمات و تركيبات آگاهي دارد و بهترين آنها را انتخاب كرده است ولي ما نه علم كامل الهي را داريم و نه قدرت او را و لذا نمي‌توانيم مثل او سخني بگوئيم.
از جمله قائلين به اين نظريه مي‌توان از اين افراد نام برد:
۱ـ ابن سليمان الخطابي البستي (م ۳۸۸ق)
[۲۶] ثلاث رسائل في اعجاز القرآن، الرسالة الاولي الخطائي، ص ۹ـ ۲۱.

۲ـ ابن عطيه (م ۵۴۲ ق)
[۲۷] الزركشي، البرهان،‌ج ۲، ص ۹۷.

۳ـ الراغب الاصفهاني ( م ۵۰۲ ق)
[۲۸] مقدمه تفسير، ص ۱۰۴ـ۱۰۹.

۴ـ الشيخ الطوسي(ره)(م ۴۶۰ ق)
[۲۹] الاقتصاد في‌اصول الاعتقاد ، ص ۷۴ـ۱۶۶.

۵ـ القطب الراوندي (۵۷۳ ق)
[۳۰] التمهيد، ج ۴، ص ۶۴.

۶ـ الزملكاني (م۶۵۱ ق)
[۳۱] التمهيد، ج ۴، ص۷۵.

۷ـ شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء
[۳۲] التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۲.

۸ ـ شيخ محمد جواد بلاغي
[۳۳] التمهيد، ج ۴، ص ص ۱۳۳.

۹- استاد سيد ابولافضل ميرمحمدي نيز همين نظر را تقويت مي‌كند.
[۳۴] تاريخ و علوم قرآن، ص ۲۰۰.


۲.۲.۳ - سوم:شيريني و جذبه خاص ياموسيقي خاص قرآن يا روحانيت قرآن


از همان اوايل بعثت پيامبر(ص) تأثير شگرف قرآن در قلوب مردم واضح بود به طوري كه مشركين عرب، مردم رااز گوش دادن به قرآن منع مي‌كردند تا جذب كلام الهي نشوند و شيريني آن را نچشند.
و همين مطلب امروزه گاهي، تحت عنوان« موسيقي قرآن» خوانده مي‌شود كه برخي از متأخران مصر و ايران به آن تمايل دارند. و مي‌گويند اين جنبه از قران معجزه است و ديگران از آوردن كلامي كه چنين تأثيري داشته باشد عاجزند.
از جمله كساني كه قائل به اين سخن است: ۱
ـ ابن سليمان البستي (م ۳۸۸ ق)
[۳۵] التمهيد، ج ۴، ص ۳۸.

۲ـ سيد قطب
[۳۶] التمهيد، ج ۴، ص ۱۰۴.

۳ـ استاد مصطفي محمود
[۳۷] التمهيد، ج ۴، ص ۱۰۶.

۴ـ دكتر محمد عبدالله دراز
[۳۸] التمهيد، ج ۴، ص ۱۱۲.

۵ـ محمد صادق الرافعي .
[۳۹] التمهيد، ج ۴، ص ۱۱۸.

۶ـ استاد محمد فريد و جدي.
[۴۰] التمهيد، ج ۴، ص ۱۲۷.


۲.۲.۴ - چهارم: معارف عالي الهي قرآن از يك فرد امي


وقتي معارف قرآن در زمينه توحيد و صفات خدا با ديگر كتابهاي آسماني و سخنان فلاسفه و حكما، مقايسه مي‌شود متوجه مي‌شويم كه قرآن چيز ديگري است كه عقل‌ها را متحير مي‌نمايد. و ديگران از آوردن معارفي مثل آن عاجزند و اين در حالي است كه همه اين معارف توسط يك فرد امّي ( بي‌سواد ) بيان شده است قائل اين سخن آیة الله خوئی (ره) است.
[۴۲] التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۵.


۲.۲.۵ - پنجم: قوانين محكم قرآن


نظام تشريع و قانون گذاري قرآن از چنان متانت و استواري برخوردار است كه هيچ كس قادر نيست مثل آن را بياورد بلكه انسان‌ها هر قانوني كه مي‌گذارند پس از گذشت چندي اشكالات و سستي آن آشكار مي‌شود و خود ناچار به تغيير آن مي‌شوند. براي مثال قرآن به نظام عدل و وسط، برادري و علم دعوت مي‌كند و در جايي كه به آخرت مي‌پردازد دنيا را هم فراموش نمي‌كند . قائل اين سخن نيز آية الله خوئي (ره) است.
[۴۴] التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۵.


۲.۲.۶ - ششم: برهان‌هاي عالي قرآن


قرآن كريم وقتي سخن از توحيد و معاد و نبوت مي‌كند چنان استوار و بر اساس قوانين صحيح فكر ( منطق ) سخن مي‌گويد، تو گويي پيامبر اسلام(ص) ده‌ها سال منطق و فلسفه خوانده است در حالي كه او يك فرد امي بود. اين ، اعجاز قرآن را مي‌رساند چرا كه هيچ فرد امي نمي‌تواند اينگون سخن بگويد.
از جمله قائلين اين سخن شيخ محمد جواد بلاغي صاحب تفسير آلاء الرحمن است.
[۴۵] التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۳.


۲.۲.۷ - هفتم: خبرهاي غيبي از گذشته و آينده


قرآن در موارد متعددي از اقوام گذشته كه اثري از آنها نبود مثل قوم لوط و عاد و ثمود و ... سخن گفته است و اكتشافات بعدي باستان‌شناسان اين مسائل را اثبات كرده و مي‌كند. و يا در مواردي از مسائل آينده سخن مي‌راند مثل پيش‌بيني شكست ایران از روم كه به وقوع پيوست . اين اخبار غيبي است كه بشر عادي از آوردن مثل آن عاجز است .از جمله قائلين اين ديدگاه اين افراد هستند:
۱ـ القطب الراوندي (م ۵۷۳ ق)
[۴۶] التمهيد، ج ۴، ص ۶۴.

۲ـ سيد عبدالله شبر (م ۱۲۴۲ ق)
[۴۷] التمهيد، ج ۴ ، ص ۱۰۰.

۳ـ شيخ محمد حسين آل كاشف الغطاء (م ۱۳۷۳ ق)
[۴۸] التمهيد، ج ۴ ، ص ۱۳۲.

۴ـ آية الله خوئي (ره)
[۴۹] البيان، ص ۴۳ - ۹۱.


۲.۲.۸ - هشتم: اسرار خلقت در قرآن ( اعجاز علمي):


يكي از ابعاد اعجاز قرآن كه در چند قرن اخير ظاهر شد و بسياري از متخصصان علوم را به شگفتي واداشت و برخي صاحب‌نظران علوم قرآن بدان تصريح كرده‌اند همان گزاره‌هاي قرآن در مورد مسايل علمي مثل: زوجيت گياهان و حركت خورشيد و زمين است. در حالي كه انسانها تا قرن‌ها بعد از نزول قرآن بدان مطالب علمي دسترسي نداشتند. يا به نظريه بطلميوسي كه برخلاف آنهاست، معتقد بودند.
از جمله كساني كه قائل به اين مطلب است:
۱ـ آية الله خوئي (ره ) در تفسير البيان است.
[۵۰] جلد۱،صفحه۴۳تا۹۱.

۲ـ سيد عبدالله شبر۰م ۱۲۴۲ ق.

۲.۲.۹ - نهم: استقامت بيان ( عدم اختلاف در قرآن)


قرآن در طي ۲۳ سال بر پيامبر (ص) نازل شد كه گاهي در شرايط جنگ، صلح، سفر و ... بود ولي با اين حال اختلاف و تناقضي در بيانات قرآني وجود ندارد. در حالي كه اگر يك نويسنده در طي چند سال مشغول نوشتن باشد گاهي در ابتدا و انتها و مطالب داخل نوشته تناقضاتي به چشم مي‌خورد.
اين مطلب، اعجاز قرآن را مي‌رساند كه هيچ انساني نمي‌تواند مثل قرآن اينگونه سخن گويد. از جمله كساني كه اين نظريه را پذيرفته‌اند آیه الله خوئی(ره) در البيان است .
همچنين شيخ محمد جواد بلاغي نيز قبل از ايشان قائل به اين نظر شده‌اند.
[۵۲] التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۳.



۲.۲.۱۰ - دهم: ايجاد انقلاب اجتماعي


برخي از صاحب‌نظران برآنند كه اعجاز قرآن كريم اين است كه تغيير عظيم و جدي و انقلاب بزرگي در حيات انسان به وجود آورده است كه با قوانين عادي و تجربي بشر در اجتماعي و سنن تاريخي سازگار نيست.
به عنوان نمونه وضع اجتماعي اعراب جزيرة العرب را مثال مي‌زنند كه قبل از اسلام با تمدن و مدنيت آشنا نبودند ولي كتابي مثل قرآن از آنجا برخاست در حالي كه هر كتاب آئينه فرهنگ و علم جامعه خويش است اما قرآن كريم برخلاف قوانين طبيعي و اجتماعي بوجود آمد و توانست جامعه عرب را صاحب فرهنگ و تمدن جديدي كند.
[۵۳] سيد محمد باقر حكيم، علوم القرآن، ص ۱۲۹-۱۳۰.



۲.۲.۱۱ - يازدهم: صرف


برخي معتقدند كه اعجاز قرآن از ان جهت است كه خداوند اجازه نمي‌دهد كسي مثل قرآن را بياورد يعني قدرت را از مخالفين سلب مي‌كند. البته اين نظريه به سه صورت تصوير شده است.
[۵۴] التمهيد، ج ۴، ص ۱۴۱.

اول: اين كه بگوئيم خداوند انگيزه افراد مخالف قرآن را سلب مي‌كند.
دوم: اينكه بگوئيم خداوند علوم لازم آنها را سلب مي‌كند.
سوم : اينكه بگوئيم با اينكه قصد مخالفت دارند و قدرت برآوردن مثل قرآن دارند، اما خداوند جلوي آنها را جبرا مي‌گيرد.
البته به اين ديدگاه جواب‌هاي متعددي داده شده است.
[۵۵] التمهيد، ج۴، ص ۱۵۲.
و معمولاً اساتيد و صاحب‌نظران علوم قرآن اين ديدگاه را نمي‌پذيرند.برخي از كساني كه قائل به اين سخن هستند، عبارتند از :
۱ـ ابن اسحاق النظام(م ۲۳۱ ق)
[۵۶] التمهيد، ج ۴، ص ۱۴۱.


۲.۲.۱۲ - دوازدهم: همه اين جهات از اعجاز قرآن است(مگر صرفه)


اين حاصل كلام علامه طباطبائي (ره) و آيه الله خوئي (ره) و نيز استاد معرفت است كه در ادامه نوشتار بدان مي‌پردازيم. اين ديدگاه در بين علماي سابق هم طرفداراني داشته است مثل:
۱ـ سيد عبدالل شبر(م ۱۲۴۲ ق)
[۵۷] حق اليقين ، ج ۱، ص ۹۹ـ۱۰۱.

۲ـ شيخ محمد جواد بلاغي.
[۵۸] التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۳.



۲.۳ - جمع‌بندي و نتيجه‌گيري


بنابرآنچه كه گذشت، اعجاز قرآن ابعاد متعددي مثل فصاحت، بلاغت، محتوا، اخبار غيبي و ... دارد. وجه و جهت تحدي و مبارزه‌طلبي قرآن همه وجوه اعجاز قرآن است( غير از صرفه كه باطل است).
البته جهات اعجاز قرآن نسبت به مخاطبين مختلف، متفاوت است و هر كسي را بر اساس تخصص و استعداد او و در همان زمينه به مبارزه مي‌طلبد. هر چند اعجاز قرآن و تحدي آن شامل همه زمانها مي‌گردد. و همينكه در طول چهارده قرن كسي نتوانسته مثل قرآن را بياورد، اعجاز قرآن و حقانيت و صداقت پيامبر اسلام (ص) ثابت مي‌شود.
قسمت سوم: راز اعجاز قرآن: چرا پس از چهارده‌قرن هنوز كسي نتوانسته است به تحدي (مبارزه طلبي ) قرآن پاسخ دهد و سوره‌اي مثل آن بياورد. رمز اين عجز و ناتواني در چيست؟ آيا انسان‌ها ، زبان عرب و قواعد آن را نمي‌توانند فراگيرند؟ آيا علم بشر ناكافي است؟
همين پرسش مشكل است كه برخي از متفكران و صاحب‌نظران را به دامن « صرفه» انداخته است. در پاسخ به اين پرسش مي‌توان اينگونه گفت: قرآن كلامي است كه از جهات و ابعاد گوناگون معجزه است قرآن كتابي است با الفاظ محدود و معاني بسيار و عالي،‌قرآن كتابي است با الفاظ عربي معمولي اما در اوج فصاحت و بلاغت كه مثل آن وجود ندارد.
قرآن مثل هر كتاب ديگر از سه عنصر « لفظ، معنا و نظم » تشكيل شده است پس اگر كسي بخواهد كتابي مثل قرآن بياورد بايد حداقل سه شرط داشته باشد:
۱ـ علم به تمام الفاظ، اسم‌ها، فعل‌ها و ... داشته باشد بطوري كه بتواند بهترين و مناسبترين آنها در هر جمله به كار بندد.
۲ـ عل او تمام معني الفاظ، اسم‌ها ، فعل‌ها و ... را بفهمد تا بتواند در موقع سخن گفتن بهترين و مناسبترين معنا را در مورد مقصود خود ارائه دهد.
۳- علم به تمام وجوه نظم كلمات و معاني داشته باشد تا بتواند در مواقع لزوم بهترين و مناسب‌ترين آنها را براي كلام خويش انتخاب كند.
از آنجا كه اين ( الفاظ، معاني، نظم آنها ) هنگامي كه در همديگر ضرب شوند يك مجموعه بي‌نهايت (به اصطلاح رياضي ) را تشكيل مي‌دهند . لذا تسلط و احاطه بر آنها و حضور ذهن در مورد همه اين امور براي يك انسان مقدور نيست. علاوه بر آنكه مطالب و محتواي عالي قرآن و اسرار علمي و جهات ديگر آن، خود، علومي ديگر را مي‌طلبد كه در دسترس بشر نيست.
پس تنها خداست كه بر همه چيز احاطه دارد و علم او نامحدود است و مي‌تواند اين مجموعه را يكجا در نظر گيرد و كتابي بوجود آورد كه فصيح‌ترين الفاظ، صحيح‌ترين معاني و بهترين نظم را استفاده كند: « ان الله علي كل شيء قدير» آري به نظر مي‌رسد كه سر عجز انسان درآوردن مثل قرآن و راز اعجاز اين كتاب الهي در محدوديت علم و عقل بشر و نامحدود بودن علم و عقل خدا نهفته است: « و ما اوتيتم من العلم الاقليلاً » .
و از اين روست كه هر چه علم بشر بيشتر رشد كند و عقل و تفكر او قوي‌تر و عميق گردد، بهتر مي‌تواند، اسرار الفاظ، معاني و نظم قرآن را دريابد و بر اعجاب او نسبت به اين كتاب آسماني افزوده مي‌شود، ولي هيچگاه قادر نخواهد بود، مثل آن را بياورد.
« قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان يأتوا بمثل هذا القرآن لا يأتون بمثله و لوكان بعضهم لبعض ظهيراً »
« بگو اگر تمام انسان و جن جمع شوند تا مثل اين قرآن را بياورند، نخواهند توانست و لو آنكه برخي آنها به كمك ديگران بشتابند.».

۳ - پانویس


 
۱. استاد ميرمحمدي، تاريخ و علوم قرآن، ص۸۸.
۲. علامه طباطبائی، المیزان،ج۱،ص۷۲.    
۳. علامه خوئی، تفسیر البیان، ج۱،ص۲۰.    
۴. اسراء/سوره۱۷،آیه۸۸.    
۵. [۴]    
۶. بقرهسوره۲،آیه۲۳.    
۷. طور/سوره۵۲،آیه۳۳-۳۴.    
۸. سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج ۳، ص ۲۰.
۹. اسراء/سوره۱۷،آیه۸۸.    
۱۰. بقره/سوره۲،آیه۲۴.    
۱۱. التمهيد في علوم قرآن، ج ۴، ص ۲۲، موسسه النشر الاسلامي،‌قم ، الطبعه الثانيه، ۱۴۱۶ ق.
۱۲. الاعجاز البياني، ص ۶۵ـ۶۸ به نقل از التمهيد، ج۴، ص ۲۴.
۱۳. الميزان، ج ۱، ص ۵۸.
۱۴. هود، ۱
۱۵. التمهيد، ج ۴، ص ۷۷.
۱۶. الميزان، ج ۱، ص ۵۸.
۱۷. الميزان، ج ۱، ص ۵۸
۱۸. دلايل الاعجاز و الشافية به نقل از التمهيد، ج ۴،‌ص ۴۱.
۱۹. مفتاح العلوم ، ص ۱۹۶ـ۱۹۹.
۲۰. نهايه الايحار في دراية الايحاربه نقل از التمهيد، ج ۴، ص ۵۰.
۲۱. شرح الاصول الخمسه، للقاضي عبدالجبار، ص ۵۸۶ ـ ۵۹۴.
۲۲. التمهيد، ج ۴، ص ۸۰.
۲۳. التمهيد، ج ۴ ،‌ص ۱۲۹.
۲۴. التمهيد، ج ۴ ،‌ص ۱۳۲.
۲۵. تاريخ و علوم قرآن،‌ص ۲۰۰ چاپ دفتر انتشارات اسلامي، چاپ چهارم بهار ۱۳۷۵.
۲۶. ثلاث رسائل في اعجاز القرآن، الرسالة الاولي الخطائي، ص ۹ـ ۲۱.
۲۷. الزركشي، البرهان،‌ج ۲، ص ۹۷.
۲۸. مقدمه تفسير، ص ۱۰۴ـ۱۰۹.
۲۹. الاقتصاد في‌اصول الاعتقاد ، ص ۷۴ـ۱۶۶.
۳۰. التمهيد، ج ۴، ص ۶۴.
۳۱. التمهيد، ج ۴، ص۷۵.
۳۲. التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۲.
۳۳. التمهيد، ج ۴، ص ص ۱۳۳.
۳۴. تاريخ و علوم قرآن، ص ۲۰۰.
۳۵. التمهيد، ج ۴، ص ۳۸.
۳۶. التمهيد، ج ۴، ص ۱۰۴.
۳۷. التمهيد، ج ۴، ص ۱۰۶.
۳۸. التمهيد، ج ۴، ص ۱۱۲.
۳۹. التمهيد، ج ۴، ص ۱۱۸.
۴۰. التمهيد، ج ۴، ص ۱۲۷.
۴۱. علامه خوئی،تفسیر البیان،ج۱،ص۲۰.    
۴۲. التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۵.
۴۳. علامه خوئی،تفسیر البیان،المقدمه،ج۱،ص۲۰    
۴۴. التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۵.
۴۵. التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۳.
۴۶. التمهيد، ج ۴، ص ۶۴.
۴۷. التمهيد، ج ۴ ، ص ۱۰۰.
۴۸. التمهيد، ج ۴ ، ص ۱۳۲.
۴۹. البيان، ص ۴۳ - ۹۱.
۵۰. جلد۱،صفحه۴۳تا۹۱.
۵۱. علامه خوئی،تفسیر البیان،المقدمه،ج۱،ص۲۰.    
۵۲. التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۳.
۵۳. سيد محمد باقر حكيم، علوم القرآن، ص ۱۲۹-۱۳۰.
۵۴. التمهيد، ج ۴، ص ۱۴۱.
۵۵. التمهيد، ج۴، ص ۱۵۲.
۵۶. التمهيد، ج ۴، ص ۱۴۱.
۵۷. حق اليقين ، ج ۱، ص ۹۹ـ۱۰۱.
۵۸. التمهيد، ج ۴، ص ۱۳۳.
۵۹. بقره/سوره۲،آیه۱۰۶.    
۶۰. اسراء/سوره۱۷،آیه۸۵.    
۶۱. اسراء/سوره۱۷،آیه۸۸.    


۴ - منبع


دانشنامه موضوعی قرآن کریم.    


رده‌های این صفحه : اعجاز قرآن | قرآن شناسی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.