اشتر علویاَشْتَرِ عَلَوی، عبدالله بن محمد نفس زکیّه (مق ۱۵۱ق/۷۶۸م)، از رجال مشهور علوی میباشد. ۱ - مادرمادرش سلمه دختر محمد بن حسن بن حسن (ع) بود. [۱]
بخاری، سهل، سرالسلسله العلویه، ص۷- ۸، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
۲ - تولدوی در مدینه زاده شد و همانجا پرورش یافت. ۳ - وجه تسمیهاو را به سبب برگشتگی پلک چشمش اشتر میگفتند. [۲]
بیهقی، علی، لباب الانساب، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
۴ - در منابع تاریخینخستین باری که در منابع، از اشتر یاد میشود، مربوط به سال ۱۴۰ق است که منصور خلیفه عباسی برای حج به مکه آمده بود؛ محمد نفس زکیه و برادرش ابراهیم نیز که پنهان میزیستند، به همراه چند علوی دیگر به مکه آمدند، برخی از ایشان قصد کردند خلیفه را بکشند و عبدالله اشتر بدین کار کمر بست، اما نفس زکیه با این کار مخالفت کرد. [۳]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۵۲۵.
به روایت طبری، [۴]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۳۳-۳۶.
پس از قیام نفس زکیه در مدینه (۱۴۵ق) عبدالله اشتر از سوی پدرش با گروهی از زیدیان نزد عمر بن حفص صُفری که از جانب منصور والی سند بود و به طالبیان گرایش داشت، رفتند و عمر دعوت ایشان را پذیرفت و با عبدالله برای نفس زکیه بیعت کرد و از خاندان و سران و بزرگان ولایتش نیز بیعت گرفت، اما پس از مدتی که خبر شکست و سپس کشته شدن نفس زکیه به وی رسید، عبدالله، اشتر را نزد یکی از ملوک سند یا راجگان [۵]
حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ج۱، ص۴۰۸، کابل، ۱۳۴۵ش.
فرستاد تا در امان ماند و اندکی بعد، گروه دیگری از زیدیان به عبدالله پیوستند و گفتهاند از این هنگام بود که تشیع در سند گسترش یافت. [۶]
حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، ج۱، ص۴۰۸، کابل، ۱۳۴۵ش.
چون خبر عبدالله به منصور رسید، در نامهای از عمر بن حفص در این باب توضیح خواست، اما عمر پاسخ درستی نداد و اندکی بعد، منصور هشام بن عمرو تغلبی را به جای او گمارد، هشام نیز گرچه پس از ورود به سند از دستگیری عبدالله طفره میرفت، اما سرانجام روزی برادر هشام با عبدالله و ۱۰ تن از یارانش جنگید و همه را به قتل رساند و هشام بن عمرو نیز خبر آن را به آگاهی منصور رسانید و خلیفه نیز اقدام او را ستود [۷]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۳۵-۳۶.
روایت ابوالفرج اصفهانی از ماجرای رفتن اشتر به سند، با روایت طبری همخوانی ندارد و بنابر این روایت عیسی بن عبدالله بن مسعده - که پدرش آموزگار فرزندان عبدالله بن حسن بن حسن (ع) (نیای اشتر) بوده - گوید که پس از کشته شدن نفس زکیه، اشتر از کوفه و بصره به سند رفت و منصور، هشام بن عمرو را مأمور سرکوب او کرد و سرانجام اشتر در همانجا کشته شد و سرش را هشام نزد منصور فرستاد. [۸]
ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۲، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
۵ - وفاتبنا به روایت مسعودی [۹]
مسعودی، علی، مروج الذهب، ج۳، ص۳۰۷، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م.
نیز، اشتر پس از کشته شدن نفس زکیه به خراسان و سپس سند گریخت و همانجا کشته شد، ابن صوفی و ابن عنبه [۱۱]
ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، ص۱۰۵، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
نوشتهاند که اشتر در کابل در کوهی به نام علج کشته شد.۶ - فرزنداندرباره ابوالحسن محمد، فرزند اشتر، اخبار گوناگونی روایت شده است. به نوشته طبری [۱۲]
طبری، تاریخ، ج۸، ص۳۶.
زمانی که او نزد راجه سندی به سر میبرد، از کنیزی صاحب فرزندی شد که پس از کشته شدن او، کنیز و فرزندش نزد منصور فرستاده شدند و او نیز آنها را به مدینه فرستاد و نسب علوی محمد را تأیید کرد و به والی مدینه دستور داد تا او را به بستگانش بسپارد، با اینهمه، گفتهاند که امام صادق (ع) از موضوع نسب محمد و نامه منصور در این باب اظهار شگفتی کردند. [۱۳]
بخاری، سهل، سرالسلسله العلویه، ص۸، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
اما به روایت ابوالفرج اصفهانی [۱۴]
ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۳۱۴، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
از ابن مسعده، فرزند اشتر پس از مرگ پدر، چندان همراه ابن مسعده در سند ماند تا منصور درگذشت (۱۵۹ق) و آنگاه در خلافت مهدی عباسی، به مدینه آمد، مأخذ دیگری نیز نشان میدهد که فرزند اشتر بعدها از سند کوچ کرده است. خاندان نفسزکیه از عبداللهاشتر، [۱۶]
بخاری، سهل، سرالسلسله العلویه، ج۱، ص۸، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م.
[۱۷]
ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، ۱۰۵، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
به بنو اشتر یا اشتریه شهرت داشتند که در کوفه و اطراف آن ساکن بودند [۱۸]
بیهقی، علی، لباب الانساب، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق.
و بعدها نسلی از ایشان باقی نماند. [۱۹]
ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، ۱۰۸، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
۷ - فهرست منابع(۱) ابن صوفی، علی، المجدی، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، قم، ۱۴۰۹ق. (۲) ابن عنبه، احمد، عمدة الطالب، به کوشش محمد حسن آل طالقانی، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م. (۳) ابن عنبه، احمد، الفصول الفخریه، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۸۷ق/۱۳۴۶ش. (۴) ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م. (۵) بخاری، سهل، سرالسلسله العلویه، به کوشش محمد صادق بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۲م. (۶) بیهقی، علی، لباب الانساب، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۰ق. (۷) حبیبی، عبدالحی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، کابل، ۱۳۴۵ش. (۸) طبری، تاریخ. (۹) مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴م. ۸ - پانویس
۹ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اشتر علوی»، ج۹، ص۳۵۲۳. |