اسود عنسیاَسْوَدِ عَنْسی، اسود بن کعب بن عوف مق ۱۱ق/۶۳۲م، از بزرگان یمن که داعیه پیامبری داشت. ۱ - شناخت اجمالیاز زندگی او آگاهی اندکی در دست است و آنچه میدانیم نیز، مربوط به اواخر ایام پیامبر اکرم (ص) و دعوی پیامبری اسود و جنگهای ردّه است که با افسانهها درآمیخته است. اسود از بنی عنس یکی از تیرههای قبیله بزرگ مذحج بود [۱]
عبدالله ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۵، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م.
[۲]
علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۷۶، لیدن، ۸۹۳م.
[۳]
علی دارقطنی، المؤتلف و المختلف، ج۱، ص۶۲۲، به کوشش موفق بن عبدالله، بیروت، ۴۰۶ق/ ۹۸۶م.
و در خُبّان نزدیک نجران زاده شد. [۴]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۸۵.
[۵]
علی دارقطنی، المؤتلف و المختلف، ص۴۵، به کوشش موفق بن عبدالله، بیروت، ۴۰۶ق/ ۹۸۶م.
۲ - خاندانخاندان اسود گویا از « عباهله » بودهاند و اسود را نیز بدین مناسبت «عبهله» خوانده، یا لقب داده بودند [۶]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۳.
[۷]
عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج۱، ص۴۵-۴۶، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۹۶۷م.
اما عباهله عنوان پادشاهان محلی یمن است که حکمرانی در خاندانشان ارثی بود و در کنار فرمانروایان ایرانی که از زمان خسرو انوشیروان بر این دیار چیره شده بودند، حکومت میکردند و گویا نسبشان به ملوک حمیر میرسیده است [۸]
عمرو جاحظ، الحیوان، ج۱، ص۱۰، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۳۸۸ق/ ۹۶۹م.
[۹]
علی ابن سیده، المخصص، ج۱، ص۳۶، قاهره، ۳۱۷ق.
از نظر استقلال در امور داخلی نیز شاید بتوان ایشان را با مرزبانان صاحب تخت ملوک السریر عصر ساسانی [۱۱]
کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران، ۳۶۷ش.
[۱۲]
جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۹۶، بیروت، ۹۶۹م.
شبیه دانست.بههرحال، در ۰ق و بهروایتیدر ق، پیامبراسلام (ص)نمایندگانی به سوی قبایل عرب و بلاد عربی فرستادند و مردم را به اسلام دعوت کردند، از جمله وائل بن حجر را که خود از «اقیال» بزرگان عرب بود، با نامهای نزد «اقیال و عباهله» فرستادند [۱۳]
محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۷، بیروت، دارصادر.
[۱۴]
حسن همدانی، الاکلیل، ج۱، ص۳۸، به کوشش انستاس ماری کرملی، بغداد، ۹۳۱م.
[۱۵]
احمد بن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۱، ص۲۸ - ۲۹، قاهره، ۳۲۸ق.
همچنین گفتهاند که پیامبر (ص) جریر بن عبدالله بجلی را نزد اسود فرستادند، اما او اسلام را نپذیرفت [۱۶]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۵، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
اگر این روایت درست باشد، میبایست اسود از سران و حکمرانان قوم، و یا چنانکه لقبش نشان میدهد، از عباهله یمن بوده باشد.فراهم آمدن قبایل بزرگ یمن بر گرد او و طغیان وی و نبردش با سپاه مدینه نیز مؤید این معنی است.۳ - آغاز طغیانشورش اسود از غار خبان در نزدیکی نجران و در زمان حیات پیامبر (ص) آغاز شد [۱۷]
عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۶، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۳۵۵ق/۹۳۶م.
[۱۸]
بسوی، یعقوب، ج۱، ص۶۲، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۳۹۶ق/ ۹۷۶م.
[۱۹]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۹-۴۰.
و از آنجا که این شورش یا ماه بیشتر به درازا نکشید [۲۰]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۹-۴۰.
[۲۱]
ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۳، بیروت، ۳۷۵ق/۹۵۶م.
[۲۲]
عمر ابن وردی، تتمة المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۴، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، ۳۸۹ق/۹۷۰م.
و نیز از آن رو که گفتهاند: او چند روز پیش از وفات پیامبر (ص) درگذشت [۲۳]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۷، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
[۲۴]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۰.
[۲۵]
علی ابن ماکولا، الاکمال، ج۱، ص۴۳، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دکن، ۳۹۲ق/۹۷۲م.
میتوان ذیقعده ۰/فوریه ۳۲ را آغاز طغیان او دانست.اما روایات دیگری هم در دست است حاکی از آنکه شورش و نیز مرگ او پس از وفات پیامبر (ص) و در زمان خلافت ابوبکر اتفاق افتاده است [۲۶]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۰، بیروت، دارصادر.
[۲۷]
حسن همدانی، الاکلیل، ج۱، ص۷، به کوشش انستاس ماری کرملی، بغداد، ۹۳۱م.
[۲۸]
علی ابن حزم، الفصل، ج۱، ص۱۴، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، عکاظ، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
۴ - فرجاماسود پس از آنکه قبایل بزرگ یمنی چون مذحج، کنده، و هَمْدان را گرد آورد، نخست به نجران تاخت و سراسر منطقه ساحلی، همچنین بخشهای درونی شبه جزیره تا حضرموت و حدود طائف را فرمانبردار خود کرد. شهر بن باذان باذام در نزدیکی صنعا به جنگ او شتافت، اما تاب نیاورد و کشته شد و اسود ۵ روز پس از خروج از غارِ خبان صنعا را نیز تصرف کرد بسوی، [۲۹]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۷، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
[۳۰]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۰، بیروت، دارصادر.
[۳۱]
حسن همدانی، الاکلیل، ج۱، ص۷، به کوشش انستاس ماری کرملی، بغداد، ۹۳۱م.
[۳۲]
علی ابن حزم، الفصل، ج۱، ص۱۴، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، عکاظ، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
[۳۳]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۹.
[۳۴]
ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۷۸.
معاذ بن جبل و دیگر نمایندگان پیامبر (ص) در یمن به قبایل پناه بردند و عمرو بن حزم و خالد بن سعید بن عاص برای یاری خواستن رهسپار مدینه شدند. [۳۵]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۹-۳۰.
با انتشار خبر شورش اسود، پیامبر(ص) کسانی را نزد قبایل یمنی فرستادند تا برضد اسود به کار پردازند [۳۶]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۱.
[۳۷]
یوسف ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۵۵۱، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، مطبعة نهضه.
و از آن جمله وَبر بن یُحَنَّس را به صنعا گسیل داشتند [۳۸]
محمد بن حبیب، «اسماء المغتالین من الاشراف»، ج۱، ص۵۱، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۳۷۳ق/۹۵۴م.
[۳۹]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۴.
[۴۰]
کلاعی بلنسی، سلیمان، ج۱، ص۵۲، تاریخ الردة، به کوشش خورشید احمد فاروق، قاهره، دارالکتاب الاسلامی.
که احتمال داده است وی مسیحی بوده باشد.او نیز با فیروز و دادویه همداستان شد و به کمک قیس بن هبیره که بر جان خود بیمناک شده بود و با همراهی مرزبانه همسر ایرانی اسود، شبانگاه اسود را در خواب کشتند. [۴۱]
محمد بن حبیب، «اسماء المغتالین من الاشراف»، ج۱، ص۵۱، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۳۷۳ق/۹۵۴م.
[۴۲]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۶، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
[۴۳]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۵- ۳۹.
این واقعه چند روز پیش از وفات پیامبر(ص) اتفاق افتاد و گویند خبر آن به ابوبکر رسید. [۴۴]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۷، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
[۴۵]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۵-۳۶.
[۴۶]
علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۷۷، لیدن، ۸۹۳م.
[۴۷]
احمد یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۰، بیروت، دارصادر.
[۴۸]
حسن همدانی، الاکلیل، ج۱، ص۷، به کوشش انستاس ماری کرملی، بغداد، ۹۳۱م.
۵ - پس از مرگ اسودپس از مرگ اسود، قیس بن هبیره در جنگ بر سر قدرت و برای خشنودی یاران اسود، دادویه را کشت [۴۹]
محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۴، بیروت، دارصادر.
[۵۰]
ابن کثیر، البدایة، ج۱، ص۳۱.
ابناء و ایرانیان را از یمن بیرون راند و از اطاعت ابوبکر نیز سرپیچید.ابوبکر کسانی را به سرکوب او فرستاد و سرانجام وی دستگیر گردید و به مدینه فرستاده شد. [۵۱]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۷، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
[۵۲]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۲۳ به بعد.
۶ - انگیزه شورشبرخی از معاصران، شورش اسود را قیامی بر ضد حضور ایرانیان در یمن دانستهاند. [۵۳]
محمد یحیی حداد، تاریخ الیمن السیاسی، ج۱، ص۷۰، بیروت، ۴۰۷ق/ ۹۸۶م.
اما باید گفت: از آنجا که او ایرانیان را در زمره اطرافیان و یاران خود جای داد و نیز با زنی ایرانی ازدواج کرد، بعید مینماید که صرفاً به ضدیت با ایرانیان دست به قیام زده باشد. شاید بتوان شورش اسود را همانند ارتداد بحرین که در آن منذر بن نعمان به وسوسه برپایی مجدد پادشاهی لخمیان بر ابوبکر شوریده بود [۵۴]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۰.
[۵۵]
احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۸- ۹، حیدرآباد دکن، ۹۶۸م.
کوششی برای تجدید سلطنت قدرتمند یمن و حمیریان دانست [۵۶]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۰.
که خاطره آن هنوز در ذهن مردمان برجای بود، به ویژه آنکه مذحجیان و اهل نجران به اسود وعده کردند که پادشاهی نجران از آن او باشد [۵۷]
کلاعی بلنسی، سلیمان، ج۱، ص۵۱، تاریخ الردة، به کوشش خورشید احمد فاروق، قاهره، دارالکتاب الاسلامی.
[۵۸]
احمد نویری، نهایة الارب، ج۱، ص۴ به بعد، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۳۶۴ش.
کاملاً روشن نیست که اسود از چه زمانی با ایرانیان بدرفتاری آغاز کرد. آنچه از روایات میتوان دریافت، این است که آنان به آسودگی در دستگاه او آمد و شد داشتهاند و در برخی مآخذ ترتیب وقایع به گونهای است که نشان میدهد بدگمانی و سخت گرفتن اسود بر ایرانیان پس از دیدار فیروز و دادویه با نماینده پیامبر(ص) و مسلمان شدن آنان [۵۹]
محمد بن حبیب، «اسماء المغتالین من الاشراف»، ج۱، ص۵۱، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۳۷۳ق/۹۵۴م.
[۶۰]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۳۷.
[۶۱]
مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، ج۱، ص۵۵، تهران، ۳۱۸ش.
بوده است.پیش از آن نیز اسود با مثله کردن نعمان یهودی که مسلمان شده بود [۶۲]
دشمنی خود را نسبت به هرگونه رابطه با اسلام و پیامبر(ص) نشان داده بود، محمد ابن سعد، ج۱، ص۳۵، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
و آنچه بعدها درباره گواهی دادن او بر نبوت پیامبر(ص) در مآخذ آمده، بیشتر متأثر از مناقشات کلامی بعدی است [۶۳]
مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۱، ص۵۴، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۹۱۶م.
[۶۴]
علی ابن حزم، الفصل، ج۱، ص۱۴، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، عکاظ، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
[۶۵]
علی ابن حزم، الفصل، ج۱، ص۲۵، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، عکاظ، ۴۰۲ق/۹۸۲م.
۷ - از دیدگاه دیگراناسود را از سخن سرایان عرب دانستهاند [۶۶]
عمرو جاحظ، البیان و التبیین، ص۸۰، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۳۵۱ق/ ۹۳۲م.
که با کاهنی و نیرنگ بازی مردم را به سوی خود میخوانده است [۶۷]
احمد بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۶، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م.
[۶۸]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۸۵.
[۶۹]
علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۷۷، لیدن، ۸۹۳م.
او در برخی مآخذ آمده است که دو شیطان به نامهای «سحیق» و «شقیق» آنچه او میگفته، بدو القاء میکردهاند [۷۰]
احمد بیهقی، دلائل النبوة، ج۱، ص۳۵-۳۶، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۴۰۵ق/ ۹۸۵م.
[۷۱]
عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، ج۱، ص۴۶، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۹۶۷م.
ابوالفرج اصفهانی روایتی از دیدار اعشی با اسود آورده که وی را مدح گفته، و پاداش یافته است.۸ - فهرست منابع(۱) ابن اثیر، الکامل. (۲) احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، حیدرآباد دکن، ۹۶۸م. (۳) محمد بن حبیب، «اسماء المغتالین من الاشراف»، نوادر المخطوطات، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۳۷۳ق/۹۵۴م. (۴) احمد بن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، قاهره، ۳۲۸ق. (۵) علی ابن حزم، الفصل، به کوشش محمد ابراهیم نصر و عبدالرحمان عمیره، عکاظ، ۴۰۲ق/۹۸۲م. (۶) محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر. (۷) علی ابن سیده، المخصص، قاهره، ۳۱۷ق. (۸) یوسف ابن عبدالبر، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، مطبعة نهضه. (۹) عبدالله ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۹۶۰م. (۱۰) ابن کثیر، البدایة. (۱۱) علی ابن ماکولا، الاکمال، به کوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دکن، ۳۹۲ق/۹۷۲م. (۱۲) ابن منظور، لسان. (۱۳) عمر ابن وردی، تتمة المختصر فی اخبار البشر، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، ۳۸۹ق/۹۷۰م. (۱۴) عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۳۵۵ق/۹۳۶م. (۱۵) ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۳۷۵ق/۹۵۶م. (۱۶) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، ۳۹۰ق/۹۷۰م. (۱۷) بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۳۹۶ق/ ۹۷۶م. (۱۸) احمد بلاذری، فتوح البلدان، به کوشش صلاحالدین منجد، قاهره، ۹۵۶م. (۱۹) احمد بیهقی، دلائل النبوة، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۴۰۵ق/ ۹۸۵م. (۲۰) عمرو جاحظ، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، ۳۵۱ق/ ۹۳۲م. (۲۱) عمرو جاحظ، الحیوان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۳۸۸ق/ ۹۶۹م. (۲۲) محمد یحیی حداد، تاریخ الیمن السیاسی، بیروت، ۴۰۷ق/ ۹۸۶م. (۲۳) علی دارقطنی، المؤتلف و المختلف، به کوشش موفق بن عبدالله، بیروت، ۴۰۶ق/ ۹۸۶م. (۲۴) عبدالرحمان سهیلی، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمان وکیل، قاهره، ۹۶۷م. (۲۵) طبری، تاریخ. (۲۶) جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، ۹۶۹م. (۲۷) کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمة رشید یاسمی، تهران، ۳۶۷ش. (۲۸) کلاعی بلنسی، سلیمان، تاریخ الردة، به کوشش خورشید احمد فاروق، قاهره، دارالکتاب الاسلامی. (۲۹) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۳۱۸ش. (۳۰) علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، لیدن، ۸۹۳م. (۳۱) مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۹۱۶م. (۳۲) احمد نویری، نهایة الارب، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران، ۳۶۴ش. (۳۳) حسن همدانی، الاکلیل، به کوشش انستاس ماری کرملی، بغداد، ۹۳۱م. (۳۴) احمد یعقوبی، تاریخ، بیروت، دارصادر؛ ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اسود عنسی»، ج۸،ص۳۵۰۵. ردههای این صفحه : درگذشتگان سال 11 (قمری) | مدعیان نبوت
|