استینافیکی از اصطلاحات بکار رفته در ادبیات فارسی، استیناف بوده که در لغت به معنی «از سر گرفتن» و در اصطلاح علم معانی آن است که جملهای پس از جملۀ دیگر قرار گیرد، و جملۀ دوم پاسخی باشد برای پرسشی مقدّر در جملۀ اوّل. ۱ - معنای استینافدر لغت به معنی «از سر گرفتن» و در اصطلاح علم معانی آن است که جملهای پس از جملۀ دیگر قرار گیرد، و جملۀ دوم پاسخی باشد برای پرسشی مقدّر در جملۀ اوّل. مانند: یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض• • • • پادشاهِ کامــران بود از گــدایان عار داشـت در تقدیر نخستین مصراع این بیت، گویی این پرسش نهفته است که «چرا یار، حقّ داشت از همنشینی احتراز کند؟»، و مصراع دوم در حکم پاسخی به این پرسش است. علمای بلاغت در چنین شرایطی جملۀ دوم را «مُسْتَانَفه» نیز نام نهادهاند. ۲ - شرط و وجه تسمیه استینافدر استیناف، جملۀ دوم، اگر چه منفصل میآید، در حکم جمله متصل است، درست مانندِ جملهای که در پاسخ پرسشی بیاید و همچنان که عطف پاسخ به سؤال جایز نیست، عطف جملۀ دوم بر جملۀ اوّل نیز جایز نمیباشد. وجه تسمیۀ این مبحث به «استیناف»، آن است که گویی سخن را بار دیگر از سر آغاز میکنند. ۳ - مراد از استینافمراد از آوردن استیناف ممکن است یکی از این موارد باشد: ۱- آن که شنونده را از جایگاه خود آگاه کنند؛ ۲- آن که شنونده را از پرسیدن بینیاز کنند؛ ۳- آن که شنونده را از سخن گفتن باز دارند؛ ۴- آن که کلام گوینده با پرسش شنونده قطع نشود؛ ۵- آن که معنی بسیار را با لفظ اندک بیان کنند. ۴ - اقسام استینافاستیناف چند گونه است: ۱ـ آن که سؤال مقدّر دربارۀ سببِ مطلقِ حکم باشد، که در این صورت مقتضی عدمِ تاکید است. مانند: مـــدّتی این مثنوی تاخیر شد• • • • مهلتی بایست تا خون شیر شد (مولوی) گویی کسی پرسیده است که «چرا مثنوی تاخیر شد؟» و شاعر در پاسخ مصراع دوم را آورده است. ۲ـ آن که سؤالِ مقدّر دربارۀ سببِ خاصِّ حکم باشد، که تاکیدِ حکم را اقتضا میکند. مانند: دلِ من همی داد گفتی گوایی• • • • که روزی مرا باشد از تو جدایی بلی هر چه خواهد رسیدن به مردم• • • • بر آن دل دهــــد هر زمانی گـــوایی (فرّخی سیستانی) حکمِ غیرِ قطعی بیت نخست در بیت دوم با تاکی، تایید شده است. ۳ـ آن که سوالِ مقدّر دربارۀ چیزی سببِ مطلقِ حکم یا سببِ خاصِّ آن باشد. مانند: گویند سنگ لعل شود در مقامِ صبر• • • • آری شـود و لیک به خونِ جگر شود (حافظ) در این بیت، از سببِ مطلق یا سببِ خاصِّ حکم سخنی نیست، بلکه گویی پرسیدهاند «آیا میشود، یا نمیشود؟» و پاسخ داده شده است «آری، شود». [۱]
سعادت، اسماعیل، دانشنامه زبان و ادب فارسی، تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۳۷۵.
۵ - پانویس
۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اتفهام انکاری»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۷/۰۷. ردههای این صفحه : آرایههای ادبی | اصطلاحات ادبیات فارسی | تکنیکهای ادبی | روشهای بلاغت | شکلهای سخنرانی | علم بدیع
|