اجل معلقاَجَل، سرآمد زمانی یا تمام مدّت هر پدیده، کار یا موجود میباشد و در علم کلام، مدّت عمر انسان و زمان فرا رسیدن مرگ انسان را نیز اجل میگویند. اجل مسما یعنی اجل معین در نزد خدا که دست خوشِ تغییر نمیشود و اجل غیر مسما آن اجلی است که در «لوح محو و اثبات» نوشته شده و در انسان همان عمر طبیعی ساختمان بدن اوست که حتمی نیست و ممکن است اجل آدمی به دلیل بروز موانعی پیش از رسیدن به حد طبیعی فرا رسد. ۱ - انواع اجل انسانبر اساس نظر گروهی از امامیه انسان دو اجل دارد؛ اجل معلق و اجل مسمی : ۱ـ اجل معلق (اخترامی ـ موقوف ـ مبهم ـ غیر حتمی): زمان بندی مشروط و قابل تغییر به واسطه کردار خودمان است؛ مثل چراغی که نفت دارد ولی آن را در معرض طوفان قرار دهیم. ۲ـ اجل مسمی (طبیعی ـ محتوم): زمان بندی بی چون و چرا و غیر قابل تغییر است که اگر آن اجل فرا رسد، ساعتی پس و پیش نمیشود و اگر همه مراقبتها هم به عمل آید، عمر مانند نفت چراغ تمام میشود. به عبارت دیگر، اجل معلق، عمر و مدت غیر حتمی و مرگ زودرس است و اجل مسمی، عمر و مدت حتمی و مرگ طبیعی میباشد. در مورد انسان، اگر تمام شرائط برای بقای او جمع گردد و موانع برطرف شود ساختمان و استعداد او، ایجاب میکند که مدتی طولانی ـ هرچند این مدت بالاخره پایان و حدی دارد ـ عمر کند، اما ممکن است بر اثر سوء تغذیه یا مبتلا شدن به اعتیادهای مختلف و یا دستزدن به خودکشی یا ارتکاب گناهان خیلی زودتر از آن مدت بمیرد؛ مرگ را در صورت اول، اجل حتمی و در صورت دوم، اجل غیر حتمی مینامند. در تفسیر نور حجةالاسلام قرائتی به نقل از ابن عباس میخوانیم: «خداوند برای انسان دو اجل قرار داده: یکی از تولد تا مرگ، دیگری از مرگ تا قیامت. انسان با اعمال خود، گاهی از یکی میکاهد و به زمان دیگری، میافزاید، پس پایان اجل هیچ کس قابل تغییر نیست». [۳]
قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج۲، ص۴۱۱.
۲ - تفاوت اجل معلق و مسمیدر قرآن میخوانیم: «هو الّذی خلقکم من طین ثمّ قضی اجلا واجل مسمّی عنده ثمّ انتم تمترون؛ او کسی است که شما را از گل آفرید؛ سپس مدتی مقرر داشت (تا انسان تکامل یابد)؛ و اجل حتمی نزد اوست (و فقط او از آن آگاه است). با این همه، شما (مشرکان در توحید و یگانگی و قدرت او) تردید میکنید!». جمله «ثمّ قضی اجلا و اجل مسمّی عنده» اشاره به دو اجل است: اجل مقضی (معلّق)؛ اجل مسمّا (محتوم). برخی وجوه فراوانی برای توجیه دو اجل ذکر کرده و بیترجیح و انتخاب از آنها گذشتند. [۵]
جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۲۴، ص۳۸۳.
دو اجل یاد شده با یکدیگر فرق دارند و شواهد درونی و قرائن بیرونی بر تفاوت میان آن دو دلالت دارند.در این قسمت، به اختلافاتی که میان اجل مسمی و اجل معلق است اشاره میکنیم: ۱ـ «اجل مسمی»، مرگ طبیعی ولی «اجل معلق»، مرگ زودرس است. ۲ـ «اجل حتمی»، در صورتی است که ما به مجموع علل تامه بنگریم و اجل غیرحتمی در صورتی است که تنها مقتضیات را در نظر بگیریم. ۳ـ «اجل مسمی»، قابل تغییر نیست ولی اجل معلق، قابل تقدیم و تاخیر است. ۴ـ «اجل مسمی»، همان اجل محتومی است که در «ام الکتاب» ثبت شده، و «اجل غیر مسمی» آن اجلی است که در «لوح محو و اثبات» نوشته شده است. ۵ـ هر دو اجل از ناحیه خدا تعیین میشود ولی «اجل مسمی» به طور مطلق و بدون قید و شرط و «اجل معلق» به عنوان مشروط و معلق. ۲.۱ - اختلاف در معنالفظ هر دو اجل نکره است و هرگاه دو نکره که لفظاً مشترکاند، کنار هم آیند، هر یک بر معنایی دلالت میکند؛ برخلاف معرفهها که عین هم میشوند؛ مانند آیه «فانّ مع العسر یسرا انّ مع العسر یسرا»، بر پایه رحمت و عنایت الهی هر جا حادثه یا مشکلی پیش آید، دو برابر آن آسانی پدید میآید تا آن مشکل را حل کند، چنانکه در حدیث نبوی آمده است: «لو کان العسر فی جحر لدخل علیه الیسر؛ حتّی یخرجه»؛ وقال (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لن یغلب عسر یسرین فانّ مع العسر یسرا وانّ مع العسر یسرا»؛ اگر دشواری خود را در سوراخی فرو ببرد، دو برابر آن آسانی فرا میرسد تا آن را از سوراخ بیرون بکشد؛ یعنی همیشه یُسر خدا بیشتر از عسر اوست، بدین جهت در آیه کلمه «عسر» با «الف و لام» و کلمه «یسر» بدون آن تکرار شده است، تا دلالت کند که عسر دومی همان عسر اولی است؛ ولی یسر دوم غیر از اوّلی است. ۲.۲ - تعبیر عندهتعبیر «عِندَه» تنها برای اجل دوم آمده است. برخی مفسران پنداشتهاند که مراد از اجل در «ثمّ قضی اَجَلا» اجل دنیایی است که انسان با فرارسیدن زمان آن میمیرد: «کلّ نفس ذائقة الموت» ولی اجل در «واجل مسمّی عنده» مربوط به بعث (قیامت) است، چون انسان مدت معینی در برزخ میماند تا قیامت فرا برسد: «قل انّ الاوّلین والاءخرین لمجموعون الی میقت یوم معلوم» و پایان مدت برزخ همان اجل مسمّاست ؛ لیکن این سخن تام نیست و شاهدی ندارد، بلکه بر پایه روایاتی که ذیل اینگونه آیات نقل شدند، انسان در همین دنیا دو اجل دارد: اجل مقضی (معلق) و اجل مسمّا (محتوم). اجل مقضی و معلّق، به استناد مقتضی و ظهور زمینه مرگ است، از این جهت تقدیم و تاخیر و محو و اثبات میپذیرد؛ اما اجل محتوم مطابق با تحقق همه شرایط و رفع همه موانع است، ازاینرو تغییرناپذیر است؛ البته در خارج فقط اجل محتوم است و هیچ انسانی با اجل معلق از بین نمیرود؛ حتی آنگاه که اجل معلّق، مطابق اجل محتوم نیست، آنچه رخ میدهد، همان اجل مسمّا و محتوم است. ۲.۳ - تغییر و عدم تغییربر این اساس، اجل معلّق به معنای مرگ زودرس که در محاورات عمومی به کار میرود وجود ندارد و تعبیر مرگ زودرس و دیررس به لحاظ مشاهده مقتضیها و وجود بعضی شرایط و رفع برخی موانع است؛ نه وجود همه شرایط و رفع همه موانع که در این صورت، همان اجل محتوم و مقدّر الهی است و تقدیم و تاخیری ندارد: «فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون». [۱۴]
جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۲۴، ص. ۳۸۴.
اجل معلّق با کم و بسیار شدن شرایط و زمینهها و مقتضیات همواره جابهجا میشود و تقدیم و تاخیر میپذیرد، تا با اجل مسمّا هماهنگ و منجّز شود؛ آنگاه مسمّا و معین است.اجل مسمّا را هیچ کس تغییر نمیدهد؛ نه خدا و نه جز او: دیگران دگرگون نمیکنند، چون نمیتوانند: «فاذا جاء اجلهم لایستاخرون ساعة ولایستقدمون» و خدا نیز تغییر نمیدهد، زیرا آن را برابر با نظام احسن قرار داده است و کلمات و خلقت احسن او تبدیلپذیر نیستند: «لاتبدیل لکلمت الله» ؛ «لاتبدیل لخلق الله» ازاینرو فرمود: «ولن یؤخر الله نفسا اذا جاء اجلها». [۲۰]
جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۲۴، ص. ۳۸۴.
۲.۳.۱ - عمر کوتاهبهترین شاهد که عمر کوتاه هم از مصادیق اجل مسمّاست، آیه «وما یعمّر من معمّر ولاینقص من عمره الاّفی کتب انّ ذلک علی الله یسیر» است، چون در این آیه عمر کوتاه را نیز ثبت در کتاب الهی دانسته است که مقصود همان امّالکتاب است و امّالکتاب جایگاه اجل مسمّاست. به گفته حکیم سبزواری هر که بر اساس محاسبات دقیق ریاضی حرکت کند، مرگ زودرس و دیررس و مرگ بهنگام و نابهنگام نخواهد داشت: موتاً طبیعیاً غدا اخترامی •••••• قیس الی کلیة النظام ما لیس موزوناً لبعض من نغم •••••• ففی نظام الکل کل منتظم ۲.۳.۲ - راه نصاب دوطرفهاجل معلّق، مثل کفر و ایمانِ معلّق، عدل و فسقِ معلّق، علم و جهلِ معلّق و غنا و فقرِ معلّق کاملاً در معرض تغییر و تبدّل است، چون مربوط به نشئه طبیعت و مادی (دنیا) است و در عالم طبیعت که نظام حرکت و آزمون و اختبار است، هیچ چیز بر کسی مقدّر ازلی نیست که تغییرپذیر نباشد، چنانکه راه هیچ کسی هم یکطرفه نیست. انسان در دنیا همواره راهش، راه نصاب (منظور از راه نصاب، راه نجات از جهنم و فراهم کردن نصاب لازم انسانیت و رسیدن به حد حیوانِ ناطقِ حامد است. امّا رسیدن به اوج ولایت و قله کمال به دلیل فراهم نبودن مقدمات آن، مقدور همگان نیست) دوطرفه است: «وهدینه النّجدین» [۲۴]
جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۲۴، ص۳۸۶.
راه عالم شدن و جاهل ماندن، مؤمن بودن و کفر ورزیدن، عادل شدن و فاسق بودن، عمر طولانی یا کم داشتن و... برای همگان باز و دوسویه است، چنانکه دریافت فیض الهی برای همه مستعدان یکسان است: «سواء للسّائلین» (مراد از «سؤال»، سؤال استعداد و حال و مقال و فعل است نه سؤال لفظی)، یعنی درهای نعمتهای گسترده جهان، برای همه طالبان مستعد یکسان گشودهاند، بنابراین اگر در روایات هست که صدقه، صله رحم، سبک کردن دَین، زیارت قبر امام حسین (علیهالسلام)، مواظبت بر بهداشت و... سبب طولانی شدن عمر میشوند و عدم آنها عمر را کوتاه میکنند، به اجل معلّق اشاره دارند که همگانی و تغییرپذیرند.در مقابل اجل معلّق، اجل مسمّا و محتوم قرار دارد که عند الله است: (واجل مسمّی عنده) و این اجل به قرینه آیه «ما عندکم ینفد وما عند الله باق» تغییرناپذیر است. کلمه (عِندَه) به معنای معلوم نزد خدا نیست، زیرا اجل غیرحتمی هم معلوم نزد اوست. ۲.۳.۳ - قیاس شکل اولمضمون این دو آیه کنار هم قیاس شکل اول را میسازند: اجل مسمّا عند الله است (صغرا)؛ و هر آنچه عند الله است، باقی است (کبرا)، پس اجل مسمّا پایدار و تغییرناپذیر است (نتیجه)، بنابراین اجل مسمّا در آیه مورد بحث بر همان اجلی تطبیق میشود که در آیه «اذا جاء اجلهم فلا یستءخرون ساعة ولایستقدمون» [۳۴]
جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، ج۲۴، ص۳۸۷.
آمده است. اجل مقضی و معلّق، به استناد مقتضی و ظهور زمینه مرگ است، از این جهت تقدیم و تاخیر و محو و اثبات میپذیرد؛ اما اجل محتوم مطابق با تحقق همه شرایط و رفع همه موانع است، ازاینرو تغییرناپذیر است.۳ - اسباب اجل معلقاجل معلق، به خاطر فقدان شرائط حیات، تغذیه، هجوم غصهها و حوادث نفسانی دردآور و اسباب خارجی مانند غرقشدن و آتشسوزی و غیره حاصل میشود. همچنین در روایات، اعمالی چون صله رحم، صدقه، زکات و دعا سبب طول عمر بیان شده و کارهائی چون قطع رحم و ظلم، سبب کوتاه شدن عمر دانسته شده است. گفتنی است که تغییرناپذیری اجل مسمّا (قضا و قدر محتوم) مانع تلاش، دعا، صدقه و... نمیشود، چون خود اینها جزو قضا و قدر الهیاند؛ یعنی خدا چنین مقدّر فرمود که اگر انسان به مواعظ انبیا و اولیای الهی گوش فرا دهد و دعا، صله رحم، تصدق و بهداشت را رعایت کند، عمرش دراز، وگرنه کوتاه میشود، همانگونه که عزت بخشیدن و خوارساختن منتسب به خداست: «وتعزّ من تشاء وتذلّ من تشاء» ولی راهش اینگونه است که چنانچه انسان برای دفاع از سرزمین خود بجنگد، عزیز وگرنه ذلیل میگردد. خدا عزت کسی را میخواهد که از راه صحیح و در جای خودش جنگ یا صلح کند و ذلت کسی را میخواهد که در زمان مناسب نجنگد یا صلح نکند. ۳.۱ - تاخیر اجل معلقاز آن جایی که در بینش و نگرش قرآنی، اجل به دست خداوند است و خداوند، به عنوان منشا اجلها معرفی شده و اوست که اجل و مدت زمان مرگ و هستی انسانها و هر موجود دیگری را معین و مشخص میکند و نیز سوره ابراهیم آیه ۱۰ و سوره اسراء آیه ۹۹ بنابراین میتوان گفت که تغییر اجلها نیز به دست اوست (سوره رعد آیات ۳۸ و ۳۹) و خداوند است که میتواند اجلها را تغییر دهد و اجلی را محو و اجلی دیگر را ثبت کند. براین اساس اگر برای کسی عمر طولانی یا کوتاهی نوشته شده باشد، خداوند میتواند همان اجل مکتوب و مسما را تغییر دهد، زیرا امالکتاب در اختیار و بخشی از فرمان اوست که میتواند تغییر داده و محو و اثبات نماید. ۳.۲ - دعای امام سجاددر دعای ماثوری که در مفاتیح الجنان از امام سجاد (علیهالسّلام) برای روز سه شنبه نقل شده، آمده است: «اللهم اجعل الحیاه زیاده لی فی کل خیر و اجعل الموت راحه لی من کل شر؛ خداوندا زندگیام را برای انجام کارهای خیر بیافزا و مرگم را آسایش و راحتی از هر شر و بدی قرار ده». به این معنا که آدمی اگر زندگی طولانی میخواهد، برای انجام کارهای خیر باشد و مرگش برای این باشد که از شر و بدی رهایی یابد. البته این حدیث همانند دیگر احادیث پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در کتب اهل سنت نیز آمده است که بیانگر این معناست که این مطلب را شیعه و سنی به آن اذعان دارند و همه از منبع واحد و یگانه الهی سرچشمه گرفته است. خداوند به صراحت میفرماید که بسیاری از سختیها و مشکلات زندگی به سبب ترک ذکر الله است: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکا؛ و هر کس از یاد من روی گرداند، زندگی سخت و تنگی خواهد داشت.» ۳.۳ - روایت امام صادقامام صادق (علیهالسّلام) درباره تاثیر گناهان و بیتقوایی در مرگهای زودرس میفرماید: «نعوذ بالله من الذنوب التی تعجل الفناء و تقرب الاجال و تخلی الدیار و هی قطعیه الرحم و العقوق و ترک البر؛ به خدا پناه میبرم از گناهانی که نابودی را شتاب میدهند و مرگها را نزدیک میسازند و خانهها را ویران میکنند و آنها قطع رحم و آزردن و نافرمانی پدر و مادر و ترک احسان و نیکی است». آن حضرت هم چنین در اینباره میفرماید: «من یموت بالذنوب اکثر ممن یموت بالاجال و من یعیش بالاحسان اکثر ممن یعیش بالاعمار؛ تعداد کسانی که به واسطه گناهان خود میمیرند از کسانی که به واسطه به سرآمدن عمر (اجل حتمی) میمیرند بیشتر است، و تعداد کسانی که به سبب احسان و نیکوکاری زندگی درازمی کنند، افزونتر است». ۴ - پانویس۵ - منابعشبکه تخصصی قرآن تبیان، برگرفته از کتاب تسنیم، آیتالله جوادی آملی، عبدالله، تاریخ بازیابی ۹۶/۴/۱۷. سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «اجل»، تاریخ بازیابی ۹۶/۴/۱۷. دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق(ع)، برگرفته از مقاله «آجال»، شماره یک. پژوهشگاه فرهنگ ومعارف اسلامی، دانشنامه موضوعی قرآن، برگرفته از مقاله « گفتاری پیرامون اجل حتمی و اجل معلق- گناهان مرگ آفرین»، تاریخ بازیابی ۹۸/۵/۹. |