ابنبرجان ابوالحکم عبدالسلام بن عبدالرحمان لخمی مغربی آفریقیاِبْنِ بَرَّجان، ابوالحکم عبدالسلام بن عبدالرحمان بن عبدالسلام ابن ابی الرجال لخمی مغربی آفریقی (د ۵۶۳ق/۱۱۴۲م)، شیخ صوفیه ، محدث، متکلم، قاری و مفسر قرآن است. ۱ - معرفیسیوطی [۱]
سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص ۳۰۶، قاهره، ۱۳۲۶ق.
«ابن برجان» را مخفف ابن ابی الرجال دانسته و طاش کوپریزاده نیز از او پیروی کرده است، اما این امر با قواعد تخفیف و تبدیل مطابقت ندارد.ابن برجان صحیح بخاری را نزد ابن منظور فرا گرفت. محدثانی مانند قنطری و عبدالحق ازدی و دیگران از او روایت کردهاند. وی در علم کلام و لغت عرب بسیار قوی دست بوده، در حساب و هندسه دستی داشت، به علاوه قرآن را به شیوهای تفسیر میکرده که تا پیش از او سابقه نداشته است. [۲]
ابن ابار محمد، تکملة، ج۳، ص۶۴۵، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، ۱۸۸۲م.
۲ - جایگاه اجتماعیابن برجان علاوه بر شخصیت علمی و مذهبی، از یک وجهه عمیق اجتماعی - سیاسی نیز برخوردار بوده، چنانکه به مخالفت و مقابله با دولت مرابطون در اندلس و مذهب مورد تأیید این دولت گرایش یافت. از جزئیات دقیق زندگی و فعالیتهای اجتماعی - سیاسی این برجان که در یک پوشش مذهبی صوفیانه صورت میگرفته، آگاهیهای چندانی در دست نداریم. اما از مجموع اطلاعاتی که در منابع مختلف پراکنده است، میتوان خطوط برجسته زندگی عملی و اعتقادات نظری او را مشخص کرد. ۲.۱ - گروه مریدینوی یکی از پیشوایان گروهی از صوفیه غرب اندلس بود که به مریدین معروف شده بودند. ویژگی این گروه آن بود که به بحث و جستوجو در موضوعات غُلات باطنی و کتب صوفیه و رسائل اخوان الصفا میپرداختند و اندک اندک بر عده و نیرویشان افزوده میگشت. پس از وقوع حوادثی، مرکز تجمع این گروه به دو شهر المریه و خله انتقال یافت و فرماندهی آنان در شهر اول به ابن عریف (ه م) و در دومی به ابن برجان رسید. ابن عریف پیرو مکتب عرفانی ابن مسره (ه م) بود و آراء و عقاید ابن برجان که شاگرد ابن عریف بود نیز از طریق او به ابن مسره میرسید. [۳]
ابن خطیب لسان الدین، اعمال الاعلام، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
۲.۲ - اصحاب تجلیابن خلدون ضمن بیان مکتبهای تصوف، ابن برجان را از لحاظ نظری جزء اصحاب تجلی و مظاهر و اسماء قرار داده و به طور خلاصه به شرح اهم اصول عقاید این مکتب پرداخته است. وی رأی اصحاب تجلی را - که در اصل به ابن عربی (ه م) فیلسوف و عارف تعلق دارد - به عنوان رأیی غریب وصف کرده است. [۴]
ابن خلدون، شفاء السائل لتهذیب المسائل، ج۱، ص ۵۱، به کوشش الاب اغناطیوس عبده خلیفة البسوعی، بیروت، ۱۹۵۹م.
۲.۳ - کرامتبا این حال مقام بلند عرفانی و پیشگوییهایی که از او نقل شده، موجب آن گردیده که برخی او را در ردیف اولیاء الله به شمار آورده، صاحب کراماتش بخوانند. [۵]
نبهانی یوسف، جامع کرامات الاولیاء، ج۲، ص۶۹، قاهره، ۱۳۲۹ق.
از جمله کرامتهای منسوب به او پیشگویی فتح بیتالمقدس است که در ۵۸۳ق به دست صلاحالدین ایوبی صورت گرفت. [۶]
ابن خلکان، وفیات، ج۴، ص۲۲۹-۲۳۰.
۳ - درگذشتسرانجام پیشوایی و نفوذ فراوان ابن برجان در میان مردم، حاسدان را بر آن داشت تا توطئهای برای قتل او برانگیزند و بر کفر او شهادت دهند، اما این توطئه ناموفق ماند. دیگر بار به سلطان چنین رسانیدند که در نزدیک به ۱۳۰ شهر به نام ابن برجان خطبه خوانده میشود. [۷]
شعرانی عبدالوهاب، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷، به کوشش احمد سعد علی، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م.
از همین رو علی بن یوسف بن تاشفین (د ۵۳۷ق) از بیم آنکه مبادا وی نیز مانند ابن تومرت (د ۵۲۴ق/۱۱۳۰م) قیام کند، او را به مراکش احضار کرد. [۸]
ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۷۲، به کوشش شعیب الارنووط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
۳.۱ - نجات از قتلبه گفته آسین پالاسیوس، علی بن یوسف در نظر داشت تمام صوفیان را به قتل برساند که دو تن از ایشان به الغرب (واقع در پرتغال امروزی) گریختند و دو تن دیگر از جمله ابن برجان، به مراکش رفتند («ابن مسره و مکتب او»، در آنجا در مجلس مناظرهای که تشکیل یافت، دشمنانش او را به بدعت گذاری متهم کردند و وی به زندان افکنده شد، و پس از مدت کوتاهی بیمار گردید و درگذشت. ۳.۲ - نماز و دفنگفته شده است که چون ابن برجان متفقهان را طعمه کرده بود، سلطان دستور داد، جسدش را بدون نماز در مزبلهای بیندازند، اما به همت یکی از اهل فضل، مردم بر جنازه وی حاضر شدند و پس از نماز او را در کنار قبر ابن عریف به خاک سپردند. [۹]
ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۷۲، به کوشش شعیب الارنووط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
[۱۰]
ابن حجر عسقلانی، احمد، ج۴، ص۱۴، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق.
[۱۱]
داوودی محمد، طبقات المفسرین، ج۱، ص۳۰۰، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م.
۳.۳ - تاریخ وفاتابن ابار (د ۶۵۸ق/۱۲۶۰م) که نخستین نویسنده شرح حال ابن برجان است، وفات او را پس از ۵۳۰ق ذکر کرده و دیگر مورخان به اتفاق ۵۳۶ق را سال درگذشت او آوردهاند. طاش کوپریزاده تاریخ وفات او را به خطا ۷۲۷ق یاد کرده است. [۱۲]
ابن ابار محمد، تکملة، ج۱، ص۴۴۲، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، ۱۸۸۲م.
۴ - آثارابن برجان تفسیری عرفانی و ناتمام از قرآن به نام الارشاد فی تفسیر القرآن داشته است. گفته شده که گروهی از رموز و اشارات این کتاب وقایع آینده را پیشگویی کردهاند. وی کتابی نیز به نام شرح اسماءالله الحسنی نوشته که در آن بیش از ۱۳۰ نام مشهور از اسماءالله را هر یک در سه فصل شرح کرده است. [۱۳]
حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج۲، ص۱۰۳۱- ۱۰۳۲، استانبول، ۱۹۴۰م.
[۱۴]
کحاله عمررضا، مخطوطات المدینة المنورة، ج۱، ص۴۴، دمشق، ۱۹۷۳م.
از این اثر ابن برجان، در ۹۳۴ق تلخیصی صورت گرفته است. قنطری از این دو کتاب ابن برجان روایت کرده است. [۱۵]
ابن خلکان، وفیات، ج۴، ص۲۷۳.
[۱۶]
ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲۰، ص۷۳، به کوشش شعیب الارنووط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
از ابن برجان دو اثر دیگر نیز باقی مانده است، یکی به نام تنبیه الافهام الی تدبر الکتاب الحکیم و تعرف الا¸یات و النبأ العظیم و دیگری ترجمان لسان الحق المثبوت فی الامر و الخلق که رساله کوچکی است و اسماء حسنی را در ۳ بخش شرح کرده است. تاریخ تحریر این نسخه ۹۸۳ق است.۵ - فهرست منابع(۱) ابن ابار محمد، تکملة، به کوشش فرانسیسکو کودرا، مادرید، ۱۸۸۲م. (۲) ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹-۱۳۳۱ق. (۳) ابن خطیب لسان الدین، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م. (۴) ابن خلدون، شفاء السائل لتهذیب المسائل، به کوشش الاب اغناطیوس عبده خلیفة البسوعی، بیروت، ۱۹۵۹م. (۵) ابن خلکان، وفیات. (۶) حاجی خلیفه، کشف الظنون، استانبول، ۱۹۴۰م. (۷) داوودی محمد، طبقات المفسرین، به کوشش علی محمد عمر، قاهره، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م. (۸) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب الارنووط و محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م. (۹) سیوطی، بغیة الوعاة، قاهره، ۱۳۲۶ق. (۱۰) شعرانی عبدالوهاب، الطبقات الکبری، به کوشش احمد سعد علی، قاهره، ۱۳۷۴ق/ ۱۹۵۴م. (۱۱) طاش کوپریزاده احمد، مفتاح السعادة، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۹ق. (۱۲) کحاله عمررضا، مخطوطات المدینة المنورة، دمشق، ۱۹۷۳م. (۱۳) نبهانی یوسف، جامع کرامات الاولیاء، قاهره، ۱۳۲۹ق. ۶ - پانویس
۷ - منبعدائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابن برجان». |