ابن اسلتابن اسلت ابوقیس انصاری خطمی (د ۱ ق/ ۶۲۲ م)، شاعر جاهلی و رئیس شاخهای از قبیلۀ اَوْس بود و در منابع متأخر، نامهای دیگری نیز به او دادهاند. زندگی وی مانند زندگی بیشتر شاعران جاهلی به افسانه آمیخته است و چنان است که در بسیاری از روایات مربوط به او میتوان تردید کرد. بنابر اقوال راویان در پذیرش اسلام ابن اسلت اختلاف وجود دارد. آنچه بیش از همه موجب شهرت ابن اسلت گردید، این است که گویند یک یا دو آیه در حق او و زنش نازل گردیده است. ۱ - معرفی اجمالیاِبْنِ اَسْلَتْ، ابوقیس انصاری خطمی (د ۱ ق/ ۶۲۲ م)، شاعر جاهلی و رئیس شاخهای از قبیلۀ اَوْس، زندگی او مانند زندگی بیشتر شاعران جاهلی به افسانه آمیخته است و چنان است که در بسیاری از روایات مربوط به او میتوان تردید کرد. نام او را در منابع کهن صیفی آوردهاند، [۱]
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۲]
ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، ج۱، ص۴۴۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ ق/ ۱۹۵۸ م.
[۴]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۷، ص۱۱۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م.
اما در منابع متأخر، نامهای دیگری نیز به او دادهاند: حرب (بینقطه)، صَرمۀ نام دوم اشتباه است و نام اول نیز احتمالاً حرث = حارث بوده است، عبدالله. [۸]
ابن بدران، عبدالقادر بن مصطفی، تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج۶، ص۴۵۴، دمشق، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ م.
حارث و عُبیدالله. با این همه ابوالفرج به صراحت میگوید که جز ابن اسلت، نامی برای او نمیشناخته است.۲ - اختلاف راویان در پذیرش اسلامهنگامی که میان اوس و خزرج جنگ به پا شد، وی رهبری قبیلۀ خود را به عهده گرفت. گویا در خلال همین جنگها بود که پسرش قیس را از دست داد. در برخی از منابع از پسر دیگر او به نام عُقبه یاد شده که در جنگ قادسیه به قتل رسید. ابن اثیر مینویسد که برادرش حُصَین نیز کشته شد، اما حصین، برادرزادۀ ابن اسلت بود و به قول ابن حزم در فتوحات اسلام شهید شد. اساساً اطلاعات ما دربارۀ فرزندان و برادران او سخت متناقض است. کشمکشهای اوس و خزرج، کلاً به سود ابن اسلت تمام نشد، و شاید به همین سبب بود که او در مکه مسکن گزید به مکه گریخت و بیگمان در آنجا با قریشیان راه مسالمت و دوستی پیش گرفت. حتی بسیاری از مورخان از ابن هشام [۲۲]
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۸۳، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
تا ذهبی اشاره میکنند که او قریشیان را دوست میداشت و به دامادی آنان درآمده بود و بدینسان چندین سال در مکه زیست.در مقابل، جاحظ [۲۴]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۷، ص۱۱۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م.
او را «مردی یمانی از اهل یثرب» میداند که «نه مکی بود، نه تهامی، نه قریشی و نه حلیفِ (هم پیمان) قریش».در روایاتی که ابن هشام، [۲۵]
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۳۰۲، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
و با تفصیل بسیار [۲۶]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۸۳ به بعد، به کوشش ادوارد زاخائو و یولیوس لپرت، لیدن، ۱۳۲۲ ق.
و پس از آن دو، اکثر منابع نقل کردهاند، وی مردی یکتاپرست و پیرو آیین حنیف جلوه میکند که به سبب نزدیکی با احبار یهود، از ظهور پیامبر و دین اسلام آگاهی یافته بود. وی همهجا به دنبال «دین ابراهیم» میگشت و حتی به شام سفر کرد و نزدیک بود به آیین یهود درآید، اما سرباز زد و به حجاز بازگشت.در اشعاری که به او نسبت دادهاند، مثلاً قطعهای در [۲۷]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۲۸۳، به کوشش ادوارد زاخائو و یولیوس لپرت، لیدن، ۱۳۲۲ ق.
و ابن کثیر آثار یکتاپرستی و حتی میل به اسلام و دفاع شدید از آن آشکار است. در قطعهای دیگر به ابرهه و داستان فیل اشاره کرده است. [۲۹]
ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۶۰، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
[۳۰]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۷، ص۱۱۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م.
همچنین گویند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اسلام را به او عرضه کرد (سال اول ق)، او نیز آیین تازه را سخت نیکو یافت و اظهار داشت که این، همان دینی است که در جستوجویش بوده است. پس خواست اسلام آورد، اما هنگام بازگشت از خدمت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، عبدالله بن اُبَیّ، او را به ترس از خزرجیان متهم کرد. او نیز سوگند خورد که تا یک سال اسلام نیاورد، اما پیش از آنکه سال به سرآید، درگذشت. [۳۴]
ابن بدران، عبدالقادر بن مصطفی، تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج۶، ص۴۵۵-۴۵۶، دمشق، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ م.
این روایت شاخ و برگ تازه برآورد و گسترش یافت، چنانکه برخی مدعی شدند که او پیش از مرگ اسلام آورد، و یا حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) او را پیغام داد که اسلام بیاور تا در قیامت شفیع تو گردم. [۳۶]
ابن بدران، عبدالقادر بن مصطفی، تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج۶، ص۴۵۶، دمشق، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ م.
با این همه، راویان عموماً او را مانع اصلی اسلام آوردن قبیلۀ اوس دانستهاند.در سال اول هجری هیچ خانهای از خانههای انصار نبود که یک یا چند نفر از افراد آن مسلمان نشده باشند، جز چند خانوار بزرگ که یکی از آنها، طایفهای از اوس بود. سبب امتناع این افراد از پذیرفتن اسلام آن بود که از شاعر و رهبر خود ابن اسلت اطاعت میکردند. ایشان ظاهراً تا پس از غزوه خندق (۵ ق/ ۶۲۶ م یا حدود آن تاریخ) همچنان سرسختی نشان دادند. میان اشعار و اطلاعات او از اسلام و پیامبر اسلام از یک سو، و اِعراض از پذیرفتن اسلام از سوی دیگر تناقضی است که البته از نظر نویسندگان هوشمندی چون ابن اثیر و ابن کثیر پنهان نمانده است. این دو موضوع را به تفصیل بررسی کرده، نتیجه میگیرند که وی مسلمان نشد و بر آیین حنفا باقی ماند. ۳ - نازل شدن آیهآنچه بیش از همه موجب شهرت ابن اسلت گردید، این است که گویند یک یا دو آیه در حق او و زنش نازل گردیده است. همۀ منابع ما (و بیشتر از قول عکرمه) روایت میکنند که در عصر جاهلیت زنِ پدرِ خویش را اگر مادرشان نبود، به زنی میگرفتند و او را همچون اموال به ارث میبردند. گویند چون ابن اسلت درگذشت، فرزندش مِحْصَن (یاقیس)، خواست زن پدر خویش کَبشۀ (یا کُبَیشة) را به زنی بگیرد. آن زن نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمد و از او نظر خواست. این آیه نازل شد که «لایحِلُّ لَکُمْ أَنْ تَرِثوُا النَّساءَ کَرْهاً... ؛ای اهل ایمان برای شما حلال نیست که زنان را به اکراه و جبر به میراث گیرید...» اما موضوع نزول این آیه در شأن او مورد اتفاق همگان نیست، بلکه به دیگران نیز نسبت داده شده است. [۴۸]
سقا، مصطفی و دیگران، شروح سقط الزّند، ج۲، ص۷۵۷، قاهره، ۱۳۶۵ ق/ ۱۹۴۶ م.
و برخی برآنند که آیۀ لاتَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباءُکُمْ مِنَ النَّساء در حق اوست. [۵۲]
ابن بدران، عبدالقادر بن مصطفی، تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج۶، ص۴۵۴، دمشق، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ م.
[۵۳]
نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، ج۱، ص۹۷- ۹۸، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۵۸]
سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، ج۴، ص۴۶۹، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م.
برخی این موضوع را به پیش از اسلام انتقال داده. گفتهاند: ابن اسلت خواست با ام عُبَید ضمرة، همسر پدرش اسلت ازدواج کند و این آیه در حق او نازل شد.۴ - آثـاردر اشعار منسوب به شخصیتی که احوالش در چنین هالهای از ابهام فرو رفته، بیگمان قطعات و ابیات جعلی نیز هست و همانطور که بلاشر [۶۱]
Blachere, R. , Histoire de la litterature arabe, V۲, P۳۱۲.
اشاره میکند، در اکثر اشعار منسوب به او، آثار جعل آشکار است.گاه خواستهاند یکتاپرستی او را بارزتر سازند، و گاه در پی آن بودهاند که اشاراتی به داستانهای قرآن کریم در آنها بنهند. از مجموع آثار او شعر فراوانی به جای نمانده و تا آنجا که معلوم شده، از ۹۴ بیت تجاوز نمیکند. کسی نیز تاکنون به این امر که اشعار او را در دیوانی جمعآوری کرده باشند، اشاره نکرده است. در عصر حاضر هم کسی به گردآوری آنها نپرداخته است. علاوه بر این، چنانکه از سیاهۀ زیر استنباط میشود، به مرور زمان بر اشعار منسوب به او افزودهاند. لذا میتوان پنداشت که راویان آغاز اسلام هم چیز عمدهای از آثار او را در اختیار نداشتهاند. [۶۲]
ابوزید قرشی، محمد، جمهرة اشعار العرب، بیروت، دار صادر.
منابع آثار او بدین قرار است (منابع متأخر را در صورتی که اضافهای نداشته باشند، ذکر نکردهایم) : قصیده با قافیۀ ا عِ: ۲۴ بیت در مفضّل ضبّی. [۶۳]
مفضّل، ضبّی محمد، المفضلیات، ج۱، ص۲۸۳-۲۸۴ به بعد، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۴ م.
شمار ابیات در منابع دیگر: اصمعی [۶۴]
اصمعی، عبدالملک، الکنز اللغوی، ج۱، ص ۱۷۷، به کوشش اگوست هفنر، بیروت، ۱۹۰۳ م.
: یک بیت؛ ابوزید : ۲۱ بیت؛ ابن سلام [۶۶]
ابن سلام جمهی، محمد، طبقات الشعراء، ج۱، ص ۵۶، به کوشش جوزف هیل، لیدن، ۱۹۱۳ م.
: دو بیت؛ جاحظ [۶۷]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۷، ص۱۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م.
: ۲ بیت؛ بحتری [۶۸]
بحتری، ابوولید، الحماسة، ج۱، ص۴۰، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۲۹ م.
: دو بیت؛ ابوالفرج : ۶ بیت؛ قالی [۷۰]
قالی اسماعیل، الامالی، ج۲، ص۲۱۲، قاهره، ۱۳۷۳ ق/ ۱۹۵۴ م.
: یک بیت؛ بکری [۷۱]
بکری، ابوعبید، سمط اللالی، ج۱، ص۲۶۹، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۳۵۴ ق/ ۱۹۳۶ م.
[۷۲]
بکری، ابوعبید، سمط اللالی، ج۲، ص۳۸۷، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۳۵۴ ق/ ۱۹۳۶ م.
: دو بیت. قطعه با قافیۀ مْ: ۶ بیت در ابن اسحاق. [۷۳]
ابن اسحاق، محمد، ج۱، ص۳۸، سیرة النبی، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده.
شمار ابیات در منابع دیگر: جاحظ [۷۴]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۷، ص۱۱۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م.
: ۴ بیت؛ ابن کثیر [۷۵]
ابن کثیر، البدایة، ج۱، ص۱۷۵.
: ۶ بیت. این قطعه به اُمیة بن ابیالصّلت نیز منسوب است. [۷۶]
ابن اسحاق، محمد، ج۱، ص۳۸، سیرة النبی، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده.
قصیده با قافیۀ ا بِ: ۳۵ بیت در ابن کثیر. [۷۷]
ابن کثیر، البدایة، ج۳، ص۱۵۴- ۱۵۵.
شمار ابیات در منابع دیگر: ابن اسحاق [۷۸]
ابن اسحاق، محمد، سیرة النبی، ج۱، ص ۳۹، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده.
: ۵ بیت؛ جاحظ [۷۹]
جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، ج۷، ص۱۱۸، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م.
: ۴ بیت؛ ذهبی [۸۰]
ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، ج۱، ص۹۵، قاهره، ۱۳۶۷ ق.
: ۹ بیت؛ ابن بدران [۸۱]
ابن بدران، عبدالقادر بن مصطفی، تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج۶، ص۴۵۴، دمشق، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ م.
: ۲ بیت؛ قطعه با قافیۀ لِ: ۶ بیت در ابن کثیر. [۸۲]
ابن کثیر، البدایة، ج۳، ص۱۵۶.
شمار ابیات در منابع دیگر: [۸۳]
ابن سعد، محمد، الطبقات الکبیر، ج۴، ص۲۸۳، به کوشش ادوارد زاخائو و یولیوس لپرت، لیدن، ۱۳۲۲ ق.
: ۴ بیت؛ قطعه با قافیۀ ارِ: ۶ بیت در ابوالفرج قطعه با قافیۀ رَهِ: ۵ بیت در ابن اثیر. [۸۵]
ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۶۶۵-۶۶۶.
۳ بیت با قافیۀ بِ در ابوالفرج دو بیت با قافیۀ نِ در جاحظ [۸۷]
جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، ج۳، ص۱۶-۱۷، به کوشش حسن بن السندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ ق/ ۱۹۳۲ م.
یک بیت با قافیۀ تُ در ابوالفرج [۸۸]
ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲، ص۱۶۵، بولاق، ۱۲۸۵ ق/ ۱۸۶۸ م.
۴ بیت با قافیۀ رُ در ابوالفرج یک بیت با قافیۀ رادر ابن ابیعون [۹۰]
ابن ابی عون، ابراهیم بن محمد، التشبیهات، ج۱، ص ۵، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، لندن، ۱۳۶۹ ق/ ۱۹۵۰ م.
یک بیت با قافیۀ رِ در ابوالفرج. ۵ - فهرست منابع(۱) ابن ابی عون، ابراهیم بن محمد، التشبیهات، به کوشش محمد عبدالمعیدخان، لندن، ۱۳۶۹ ق/ ۱۹۵۰ م. (۲) ابن اثیر، اُسد الغابة، بیروت، ۱۲۸۶ ق. (۳) ابن اثیر، الکامل. (۴) ابن اسحاق، محمد، سیرة النبی، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، قاهره، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده. (۵) ابن بدران، عبدالقادر بن مصطفی، تهذیب تاریخ ابن عساکر، دمشق، ۱۳۴۹ ق/ ۱۹۳۰ م. (۶) ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ ق. (۷) ابن حزم، علی بن احمد، جمهرة انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م. (۸) ابن درید، محمد بن حسن، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۷۸ ق/ ۱۹۵۸ م. (۹) ابن سعد، محمد، الطبقات الکبیر، به کوشش ادوارد زاخائو و یولیوس لپرت، لیدن، ۱۳۲۲ ق. (۱۰) ابن سلام جمهی، محمد، طبقات الشعراء، به کوشش جوزف هیل، لیدن، ۱۹۱۳ م. (۱۱) ابن کثیر، البدایة. (۱۲) ابن کثیر، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، ۱۴۰۰ ق/ ۱۹۸۰ م. (۱۳) ابن هشام، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی السقا و دیگران، بیروت، داراحیاء التراث العربی. (۱۴) ابوزید قرشی، محمد، جمهرة اشعار العرب، بیروت، دار صادر. (۱۵) ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، بولاق، ۱۲۸۵ ق/ ۱۸۶۸ م. (۱۶) اصمعی، عبدالملک، الکنز اللغوی، به کوشش اگوست هفنر، بیروت، ۱۹۰۳ م. (۱۷) بحتری، ابوولید، الحماسة، به کوشش کمال مصطفی، قاهره، ۱۹۲۹ م. (۱۸) بغدادی، عبدالقادر بن عمر، خزانة الادب، بولاق، ۱۲۹۹ ق/ ۱۸۸۲ م. (۱۹) بکری، ابوعبید، سمط اللالی، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، ۱۳۵۴ ق/ ۱۹۳۶ م. (۲۰) جاحظ، عمرو بن بحر، البیان و التبیین، به کوشش حسن بن السندوبی، قاهره، ۱۳۵۱ ق/ ۱۹۳۲ م. (۲۱) جاحظ، عمرو بن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، بیروت، ۱۳۸۸ ق/ ۱۹۶۹ م. (۲۲) ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، قاهره، ۱۳۶۷ ق. (۲۳) سقا، مصطفی و دیگران، شروح سقط الزّند، قاهره، ۱۳۶۵ ق/ ۱۹۴۶ م. (۲۴) سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م. (۲۵) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، دارمکتبة الحیاة. (۲۶) طبری، تاریخ، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۹۶۰- ۱۹۶۸ م. (۲۷) طبری، تفسیر، بیروت، ۱۴۰۳ ق/ ۱۹۸۳ م. (۲۸) عباسی، عبدالرحیم، معاهد التنصیص، بولاق، ۱۲۷۴ ق/ ۱۸۵۸ م. (۲۹) قالی اسماعیل، الامالی، قاهره، ۱۳۷۳ ق/ ۱۹۵۴ م. (۳۰) قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، ۱۹۶۵ م. (۳۱) مفضّل، ضبّی محمد، المفضلیات، به کوشش احمد محمد شاکر و عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۳ ق/ ۱۹۶۴ م. (۳۲) نیشابوری، علی بن احمد، اسباب النزول، بیروت، دارالکتب العلمیه. Blachere, R, Histoire de la litterature arabe, Paris, ۱۹۶۴. (۳۳) ۶ - پانویس۷ - منبع• مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «ابن اسلت»، شماره۲۳. |