کتاب

از دانشنامه‌ی اسلامی

"کتاب" کلمه‌ای عربی و از ریشه "کتَبَ"، به معنی پیوستن اجزای مختلف یک چیز به همدیگر است. استعمال مجازی آن برای نوشتن به‌ واسطه پیوند دادن حروف و کلمات در امتداد "سطر" است. گاهی به‌ پیوستن الفاظ در کلام نیز کتاب گفته‌اند. لفظ "کتاب" بر چند مصدر و به معنای "نوشتن" است ولی اصطلاحاً بر هر "نوشته" مدون و غیرمدون اطلاق می‌شود. برای آگاهی از شأن کتاب در اسلام می‌باید که شأن آن را در قرآن مجید و اخبار نشان داد.

الف. کتاب در قرآن:

در قرآن کریم، علاوه بر مصدر "کتَبَ" و مشتفات آن، الفاظ دیگری نزدیک به همین معنا استعمال شده است که از اهم آنها، مشتقات مصادر "سَطْر"، "رَقَمْ"، "نَسْخ"، "زِبَر" و "صُحُف" قابل ذکر است. البته هیچ‌یک از این کلمات مترادف، دارای معنای کاملاً مشابه و یکسان با یکدیگر نیستند بلکه هر کدام واجد وجه خاصی هستند که دیگری فاقد آن است. واژه کتاب در معنای "نوشتن" ۳۶۰ بار در قرآن مجید آمده است. این موارد را می‌توان به دو وجه کلی "رمزی" و "متعارف" تقسیم کرد:

  • وجه رمزی: در این وجه، لفظ کتاب و مشتقات آن به دو قسم مشخص قابل تقسیم است:
    1. رمزی تکوینی: در این معنا، کلمات بر عالم وجود اطلاق می‌شود: "هیچ جنبده در روی زمین نیست و هیچ پرنده‌ای با بال‌های خود در هوا نمی‌پرد مگر آنکه چون شما امت‌هایی هستند ما در این کتاب هیچ چیزی فرو گذار نکرده‌ایم...".(۹: سوره انعام: ۳۸)
    2. رمزی تشریعی: در این معنا، لفظ کلمات و ترکیبات آن برای شریعت‌گذاری آمده است. اهم موارد آن اینها هستند:
      1. علم الهی: "هیچ ذره‌ای در زمین و آسمان از پروردگار تو پنهان نیست و کوچک‌تر از ذره و بزرگ‌تر از آن چیزی نیست مگر آن که در کتاب مبین است". (۹: سوره یونس: ۶۱)؛ "خداوند هر چه را که خواهد محو می‌کند و ـ یا ـ تثبیت می‌نماید و "ام‌ّالکتاب" نزد اوست" (۹: سوره رعد: ۳۹)؛ "ما بدانچه زمین از آنها بکاهد، کاملاً آگاه هستیم و کتاب محفوظ نزد ماست"؛ "به راستی این قرآن ارجمند است ـ که ـ در کتاب مکنون است". (۹: سوره واقعه: ۷۷، ۷۸)
      2. اراده الهی: "خداوند نوشته [کتب = اراده کرده] است که من و پیامبرانم حتمآ پیروز خواهیم بود...". (۹: سوره مجادله: ۲۱)
      3. حکم الهی: "بر بنی‌اسرائیل نوشتیم [کتبنا = حکم کردیم] هر که شخصی را بدون حق قصاص و یا بی‌آنکه فساد و فتنه‌ای در زمین کرده باشد به قتل رساند، چنان است که تمام مردم را کشته باشد". (۹: سوره مائده: ۳۲)
      4. ایجاب و وجوب: "روزه بر شما نوشته [کتِبَ = واجب] شد، همان‌گونه که بر پیشینیان شما نوشته [کتِبَ = واجب] شده بود". (۹: سوره بقره: ۱۸۳)
      5. ثبت و نگهداری: "کسی که نیکوکاری کند و اهل ایمان باشد، کوشش وی ضایع نخواهد شد و ما برای او می‌نویسیم [کاتبون = ثبت می‌کنیم]". (۹: سوره انبیاء: ۹۴)
      6. کتاب آسمانی: "هر که به خداوند و فرشتگان و کتاب‌ها و پیامبران او و روز رستاخیز کافر شود، به راستی که به گمراهه دوری منحرف شده است". (۹: سوره نساء: ۱۳۶)
      7. دلیل ثابت و معتبر: "و از میان مردم کسی هست که درباره خداوند مجادله می‌کند، بدون شناخت و بی‌آنکه هدایتی یافته و یا کتابی روشنگر [= دلیلی معتبر] داشته باشد". (۹: سوره حج: ۸۰)

آنچه از موارد استعمال لفظ کتاب و سایر الفاظ مترادف و مربوط با آن و مشتقات آنها در قرآن کریم استنباط می‌شود آن است که کتاب و کتابت در فرهنگ آسمانی اسلام دارای ریشه‌ای عینی و مینوی است و از عالم ملکوت و از سرچشمه فیض اقدس الهی نشأت می‌گیرد.

  • وجه متعارف: در این وجه، مراد از "کتاب" نوشته‌ای است که بر کاغذ یا پوست و یا لوح نقش بسته است، خواه به‌ صورت برگ و طومار و لوح باشد و خواه به‌ صورت مدون و مجتمع. در هیئت صحیفه که امروز مدلول خاص لفظ کتاب است، به همین ترتیب مشتقات فعلی و اسمی کتاب نیز بر معنای متعارف نوشتن دلالت دارند. "و اگر ما بر تو کتابی کاغذین از آسمان فرود آوردیم تا مدعیان آن را با دست‌های خود لمس کنند، باز آن کسانی که کفر می‌ورزند خواهند گفت که این جز سحری آشکار نیست". (۹: سوره انعام: ۷)؛ "ای کسانی که ایمان آورده‌اید هرگاه بخواهید در مدت زمان معین با یکدیگر به قرض و نسیه معامله کنید، پس این موضوع را مکتوب کنید". در وجه متعارف، نوشتن در قرآن به معنای "جعل کردن" نیز بکار رفته است: "پس وای بر کسانی که با دستان خویش کتابی را می‌نویسند و سپس شایع می‌کنند که "این از جانب خداست" تا آن را به بهای ناچیزی بفروشند. وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نوشت و وای بر آنان از آنچه بدست آوردند". (۹: سوره بقره: ۷۸)

بدین ترتیب، همان‌طور که آنچه در دار وجود و عالم تکوین است، تعین حقیقی است که در "ام‌ّالکتابِ" خداوند و کتاب مبین او "تثبیت" و در قرآن کریم "تبیین" گردیده است، کلیه مکتوبات معتبر بشری نیز از خداوندی که بشر را نوشتن آموخته است، نشأت می‌گیرد و انعکاس و محاکاتی از عوالم غیب و شهادت است. لذا نه فقط کتبی که گزارش شهود اولیای الهی از عوالم قدسی غیب است، تقدس دارد و در مرتبه‌ای دیگر کلیه کتاب‌هایی که موضوعاً متعلق به علوم و معارف دینی است واجد حرمت و شرافت است؛ بلکه تمام کتاب‌هایی که وجه "محسوس" یا "معقول" و یا "زیبای" عالم شهادت را ـ به مثابه "آیه" و مظهری از عالم غیب ـ در ساحت علم یا فلسفه و یا هنر جلوه‌گر می‌سازند، نیز درخور قدر و اعتبار خاص هستند.

تقابل ایجاب و سلب "حق" و "باطل" در اسلام اقتضا می‌کند که هر نوشته که دارای نسبتی مستقیم با حق نیست و در قلمرو باطل با هر چه حقیقی و حقانی است تعارض دارد، از حریم تقدس کتاب خارج شود. در ساحت حق، حرمت و تقدس "کتب الهی" یا "رحمانی"، واجد مراتبی از قرآن مجید تا آثار مربوط به جلوه محسوس عالم شهادت است؛ و در ساحت باطل نیز بطلانِ "کتب شیطانی" مبتنی بر مدارجی است که دانی آن نقطه مقابل کتب رحمانی است و ادنای آن فاقد نقطه مقابل و حتی خارج از تعریف کتاب است ولذا لایق ردّیه نیست. توضیح آن که بسا کتب باطل و شیطانی که در دوره تاریخی خاص خود حقانی و رحمانی بوده‌اند ولی با نسخ آن دوران و ظهور دوره‌ای جدید از اعتبار دیرینه ساقط گردیده‌اند. فی‌المثل آنچه در باب زندگی دینی انسان بر اساس کیش مسیحیت در عهد ولایت عیسوی به رشته تحریر درآمده بود، هر چند در مقابل "کفر" آن عصر محق بوده است ولی با "نسخ" آن دین در عهد اسلام در زمره متون "منسوخ" و بی‌اعتبار قرار گرفته و عمل بدان‌ها باطل اعلام شده است. درست به همان نحو که ایمان به ادیان گذشته، کفر دوره ایمان اسلامی محسوب می‌شود.

لغونامه‌هایی نیز که غفلت و جهل و فحشا و منکر را در بین مردمان رواج می‌دهند به "کتب تلف شده" می‌مانند. بنابراین "اتلاف" آنها ـ به معنی از بین بردن ـ واجب نیست، بلکه خرید و فروش و مزد گرفتن برای نوشتن آنها مانعی ندارد.

این‌گونه لغونامه‌ها نه تنها فاقد هر گونه اعتبار حقیقی هستند بلکه از دایره تعریف کتاب نیز خارج می‌شوند؛ لذا برخلاف سایر کتب شیطانی که در تقابل با کتب الهی و ردیه‌های خود قرار می‌گیرند، این‌گونه کتاب‌ها مقتضی هیچ‌گونه نقد یا پاسخی نیستند و به تعبیر قرآن مجید، دستاوردهایی هستند که فقط آتش دوزخ عاملان خود توانند بود. تنها راه برخورد با آنها خاموش کردن آتش فتنه فراگیر آنهاست: "و از مردم کسی هست که گفتار و داستان‌های لغو و فریبنده را خریداری می‌کند تا ـ مردم را ـ به‌ واسطه جهالت از راه خداوند گمراه سازد و آن ـ راه هدایت ـ را به تمسخر و استهزا گیرد. آنان هستند که به عذابی توأم با خواری گرفتار می‌شوند. هرگاه آیات الهی بر او خوانده شود، متکبرانه روی برمی‌گرداند چنانکه گویی هرگز نشنیده است و حتی دو گوش کر دارد. پس او را به عذابی دردناک بشارت ده". (۹: سوره لقمان: ۶)

جدا از تقسیم‌بندی نظری که ناظر به ماهیت رحمانی یا شیطانی آثار مکتوب بشری است، از دیدگاه دیگری که اساساً معطوف به مصالح عملی است، اسلام مجموعه آثار مکتوب را به دو قسم "نافع" و "مضر" یا "هادی" و "مضّل" تقسیم می‌کند: هر نوشته که نتیجه عملی آن ترغیب مردم به تقوا و ایمان و عمل صالح، یعنی بکار بستن رهنمودهای اصولی قرآن حکیم باشد، "نافع" است و هر اثر مکتوب که موجب برانگیختن و تشویق افرادی در موقعیت‌های مختلف به ارتکاب مفاسدی شود که مورد "نهی" آن کتاب مقدس قرار گرفته است، در زمره "کتب ضالّه" یا کتب مضر خواهد بود. اما "نفع" و "ضرر" نیز دارای مراتب و درجات است. ملاک تشخیص نفع و ضرر یک نوشته و تعیین درجه خاص آن به سه مبنای اصلی رجوع دارد که می‌بایست تواماً لحاظ شوند:

  1. ماهیت کتاب
  2. قابلیت و اهلیت مطالعه‌کننده
  3. مقتضیات خاص دوره تاریخی

پیش از این ماهیت کتاب مورد بحث واقع شد، اما در مورد اصل دوم بسا موقعیت سنی، جنسی، روانی، اجتماعی و فرهنگی یک فرد یا گروهی از مطالعه‌کنندگان مواجهه آنان را با برخی مکتوبات رحمانی ـ حتی قرآن کریم ـ به نتیجه منفی رهنمون سازد: "خدا ابایی ندارد که به پشه و کمتر از آن مَثَل بزند. آنان که ایمان آورده‌اند می‌دانند که آن مَثَل درست و از جانب پروردگار آنهاست و اما کافران می‌گویند که خدا از این مَثَل چه می‌خواسته است؟ بسیاری را بدان گمراه می‌کند و بسیاری را هدایت. اما تنها فاسقان را گمراه می‌کند". (۹: سوره بقره: ۲۶) "ضاله" دانستن کتب بسیاری از عرفا و حکما، عمدتاً به‌ واسطه نگرانی از گمراهی خواننده بوده که اهلیت و قابلیت لازم را نداشته‌اند، چنانکه شیخ بهایی (۹۵۳-۱۰۳۱ق.) درباره مثنوی مولوی گوید:

من نمی‌گویم که آن عالیجناب هست پیغمبر ولی دارد کتاب

مثنوی او چو قرآن مدلّ هادی برخی و برخی را مضّل

به‌ عکس، چه بسیار کتب شیطانی که برای اهل تحقیق و صاحبان بینش مفید فایده عبرت است؛ زیرا بنابر تعلیم قرآن مبین، دستاوردهای بشری از دو صورت خارج نیست: یا "کلمه پاک" است که یادگار رحمانی و حقانی است و می‌بایست به‌ عنوان "اسوه حسنه" پیروی شود و یا "کلمه پلید" و اثری شیطانی و باطل است که در این صورت، علاوه بر مقابله شایسته با آن می‌بایست که همواره آیینه عبرت صاحبان بینش (اولوالالباب) باشد. بدین‌ ترتیب نگارش کتب ضاله در صورتی که اضلالی در خارج ایجاد نکنند محکوم به حرمت نیست و کتب حق در صورتی که باعث گمراهی در خارج شود، محکوم به حرمت خواهد بود.

اما اصل سوم، خصوصاً راجع به این حقیقت است که با تغییر احوال تاریخی یک جامعه، بسیاری از موارد تشخیص ضرورت‌های شرعی تغییر می‌یابد. بی‌آنکه نفس احکام شرع دچار تبدیل شده باشد. مثلاً در زمانی که هنوز آثار شرک کهن به صورت یک خطر بزرگ فرهنگی جوامع اسلامی را تهدید می‌نمود، اشاعه آن دسته از کتب و آثار هنری که به "هنرهای تجسمی" اختصاص داشت، منع گردیده بود ولی با توسعه تدریجی مذهب توحید و ریشه‌کن شدن کامل معتقدات مشرکانه جاهلی ضرورت منع کتب تصویری از میان برخاست و حتی زیباترین نقوش به کتب و اماکن مقدس مذهبی اختصاص یافت. به‌ عبارت دیگر تا زمانی که حقیقت هنرهای تجسمی به شیطان و طاغوت رجوع داشت، در فرهنگ اسلامی مردود و مطرود بود ولی آنگاه که مظهر و مجلای جلوه رحمانی قرآن قرار گرفت از "مشروعیت" و "حرمت" خاص برخوردار شد. به همین علت بود که صاحب جواهر (۱۲۰۰؟-۱۲۶۶ق.) فقیه بزرگ شیعی، فتوا داد که "بسیاری از کتب مخالفان و ملل فاسد در این روزگار به‌ علت نقص و بی‌ارزش‌سازی آنها از سوی علما، از عنوان "ضِلال" خارج شده‌اند".

ب. کتاب در اخبار:

اخبار و روایات متعدد شیعه و سنی، نخستین آفریده خداوند را "قلم" دانسته‌اند. هر چند قلم در این معنا دارای وجه رمزی تکوینی است و قضای الهی را افاده می‌کند ولی انتخاب آن به‌ عنوان رمز اراده پروردگار در پدید آوردن نطفه جهان هستی، از اعتبار ملکوتی قلم در حکمت اسلامی حکایت دارد.

امام صادق علیه السلام در این‌ باره می‌فرماید: "نخستین چیزی که خداوند آفرید "قلم" بود. پس بدان گفت: بنویس، و قلم هر چه را که بود و آنچه را که تا روز رستاخیر پدید می‌آید، نوشت".

نزول وحی نیز بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با امر خواندن آغاز می‌شود و تعلیم و تعلم ناسوتی و لاهوتی مبتنی بر "قلم" مُلکی و ملکوتی را مورد تأکید قرار می‌دهد: "نام پروردگارت را بخوان که بخشنده‌ترین است. همان که به‌ واسطه "قلم" تعلیم داد. او آنچه را که انسان نمی‌دانست، به وی آموخت". (۹: سوره علق: ۱-۵)

امام صادق علیه السلام در باب حکمت "نوشتن"، به رابطه مستقیم بین "ثبت مطلب" و "ثبات قلب" اشاره می‌کند: "دل به نوشته اعتماد پیدا می‌کند". (۱۰: ج ۱، ص ۶۶) این معنا ناظر به ظاهر و باطن نوشته است؛ زیرا اشاره به اعتماد نویسنده به بقای نوشته خویش و نیز اعتماد خواننده به اعتبار مطلب مورد نظر دارد؛ چه امکان حفظ نوشته و موارد استفاده آن، همواره موجب اطمینان خاطر طرفین است و با گفت‌ و شنود موقت و ناپایدار در زمان و حافظه، قابل قیاس نیست.

از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله منقول است: "علم را با نوشتن به دام افکنید". بر اساس برخی روایات اسلامی، نخستین کسی که نوشتن را آغاز کرد و به دیگران آموخت حضرت آدم علیه السلام بود و این کار را سیصد سال پیش از مرگ خود انجام داد. برخی روایات نیز آغاز آن را به حضرت ادریس علیه السلام منسوب می‌کنند.

اعتقاد اسلامی بر آن است که انبیای الهی نه فقط راهنمای سعادت اخروی بشر بوده‌اند بلکه طرق زندگی دنیوی را نیز به وی خاطر نشان ساخته‌اند. در آیات و روایات متعدد، بسیاری کشفیات و اختراعات اساسی مؤثر در زندگی بشر همچون دامداری، کشاورزی، خانه‌سازی، ذوب فلز، نساجی و جز آن به پیامبران خدا منسوب گردیده و از جمله انعام الهی محسوب شده است.

در برخی روایات، گذشته از آثار تاریخی و اجتماعی خاصی که بر کتاب مترتب است، گاه نفس "کتاب" به‌ عنوان ملجأ و پناهگاهی برای انسان مورد عنایت خاص قرار گرفته است. غرض از کتاب در این معنا کتب رحمانی است که موجب یقین و ایمان و اطمینان قلب است و آرامش گمشده انسان را به وی بازمی‌گرداند. از امام صادق علیه السلام روایت شده است که "بنویس و دانش خود را در میان برادران دینی خود منتشر ساز. پس چون زمان مرگ تو فرارسد نوشته‌های خود را به پسرانت میراث ده، زیرا برای مردمان، عصر فتنه و آشوبی فراخواهد رسید که در آن دوران جز "کتاب" مونسی نخواهند داشت".

در فرهنگ معنوی اسلام، کتاب و نوشته واجد چنان حرمتی است که نه فقط آثار رحمانی و حقانی را در حریم قدس خود جای می‌دهد بلکه هیچ نوشته‌ای را مستوجب "سوختن" نمی‌داند. در کتاب معتبر و معروف اصول کافی، باب ویژه‌ای با عنوان "نهی از سوزاندن کاغذهای مکتوب" گشوده شده که مشتمل بر روایات متعدد است.

این نکته تا آنجا که مربوط به امحای کتب ضاله باشد، تداعی‌کننده تأکید شدید شارع مقدس اسلام به حفظ حرمت "قلم" در عین مبارزه با آثار مکتوب شیطانی و باطل است.

گذشته از تأکید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان شیعی علیهم السلام و دیگر بزرگان دینی بر نوشتن کتاب و ثبت دانش‌های خود، دستورات روشن و مؤکدی نیز در تشویق نامه‌نگاری و بیان اسلوب آن و توجه به اسلوب خط و رعایت موازین آن نیز صادر شده است.

کتاب و کتابت به معنای رمزی تشریعی، در اخبار و روایات نیز تکرار شده است. از برخی موارد استعمال مشتقات فعلی و اسمی مصدر "کتَبَ"، این معانی مستفاد می‌شود: ثبت کردن، تثبیت کردن، مقدر کردن، مقرر کردن؛ اگرچه استعمال آنها در وجه رمزی تکوینی در اخبار و روایات چندان زیاد نیست و عمدتاً به معنای "زمان مقرر و مقدر" آمده است.

بدین‌ ترتیب، التفات خاص قرآن مجید به کتاب و کتابت و روش پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که در حیات خویش اُسرای باسواد را به شرط آموزش خواندن و نوشتن به بی‌سوادان آزاد می‌فرمود و یا گروهی از اصحاب خویش را به آموختن علوم و زبان‌های بیگانه مکلف ساخته بود؛ منشأ ظهور فرهنگ جدیدی گردید که گسترش برق‌آسای آن در مدتی کمتر از یک ربع قرن، پهنه‌های مدنیت رومی، یونانی، ایرانی، و هندی را فراگرفت و تمدن جدیدی را در تاریخ بشر پدید آورد.

منابع

فقه/اصول فقه
اصول فقه مبحث الفاظ: مشتق، اوامر، نواهی، مفاهیم، عام و خاص ، مطلق و مقید ، مجمل و مبین منابع اصول فقه
ملازمات عقلیه: مستقلات عقلیه و غیر مستقلات عقلیه
مباحث حجت: کتاب، سنت، اجماع، حجیت ظواهر، شهرت، سیره ، قیاس، تعادل و تراجیح
مباحث اصول عملیه :اصل برائت، اصل احتیاط، اصل تخییر، اصل استصحاب
پیوندهای مرتبط: رده:اصول فقه | رده:اصولیون | رده:منابع اصول فقه | رده:اصطلاحات اصول فقه قواعد فقهی | احکام