مُرَقَّع
مرقع يا مرقعه، اسم و صفت مفعولي از واژه عربي ترقيع و جمع آن مرقعات است. رقعه ـ به معني پاره چيزي، تكه، قطعه، مكتوب، نامه و ترقيع به مفهوم وصله كردن و پينه كردن، آمده است.
مرقع در زبان عربي معاني گوناگون دارد كه اهم آنها عبارتند از: مرد كارآزموده، جامه پروصله يا پاره پاره به هم دوخته و خرقه صوفيان كه از اتصال قطعات مختلف و گاه رنگارنگ بههم ساخته ميشد.
مرقع در اصطلاح خوشنويسي و نسخهپردازي، به مجموعهاي از قطعات هنري خوشنويسان، نقاشان، تصويرگران و مذهبّان گفته ميشود كه به شكل رقعه رقعه (= پاره پاره) به يكديگر پيوسته و شيرازه بسته و به صورت كتاب يا بياض تجليد شدهاند. در واقع ماحصل آن آلبومي از صفحات به هم پيوسته از آثار هنري است. در اين ساختار، رقعهها به گونهاي متصل ميگردند كه رقعه نخست و قطعه پاياني به طبلههاي جلد ميچسبند و در هنگام گشودن، همه رقعهها در يك راستا و در صف منظم ديده ميشوند. هنگامي كه اين رقعهها در نور ديده شوند همانند كتابي به نظر ميرسند.
مرقع گاه به كاغذ يا هر چيز ديگري نيز اطلاق ميشود كه با خط "رقاع" بر آن نوشته باشند. در ساختن مرقع و آرايههاي آن از هنرهاي گوناگوني بهره ميگيرند. از يكسو ميتوان نمونههايي نفيس از هنرهاي تجليد، وصالي، قطاعي، حاشيهسازي، متن و حاشيه را در ساختار آن متجلي يافت و از سوي ديگر، آثاري همچون خوشنويسي، نقاشي، تذهيب و تشعيرسازي در متن مرقعات جلوهگري ميكنند.
پيدايش و سير تحول
آنچه مسلم است مرقع را نسخهپردازان ايراني از چينيان تقليد كردهاند، چه از ديرباز در كشور چين ديوارهايي كوچك و چوبين وجود داشته كه همانند مرقع باز و بسته ميشده است. به هر حال مرقع در ايران و بعدها در آسياي صغير و شبهقاره هند رواج يافت.
از نيمه دوم قرن نهم هجري، قطعهنويسي در ميان خوشنويسان متداول شد. بدين صورت كه آنان آيات قرآن و احاديث و گزيدههاي اشعار را بر روي قطعههايي مستقل تحرير ميكردند. نيز در همين اوان كه نقاشان، آثارشان را به شكل مجزا ــ خارج از محدوده كتاب ــ بر روي رقعهها و قطعههاي كاغذ ترسيم ميكردند، مرقعسازي و وصالي اين اوراق پراكنده در ايران رواج يافت. وصالان و صحافان از گردآوري آثار مختلف هنري و بههم پيوسته كردن آنها، كتابي نفيس فراهم ميآوردند و آن را در ميان دفّتين قرار ميدادند.
مرقعات براي اهل فن از نظر تاريخي و فرهنگي ارزش فراوان دارند. زيرا با تجزيه و تحليل آنها، ميتوان درباره خاستگاه، سير تحول و تطور آثار، مكتبها و شيوهها، شناخت هنرمندان و روحيات آنها و نيز ويژگيهاي اجتماعي و سياسي و اقليمي اطلاعات مفيدي بدست آورد.
تعداد زيادي از مرقعات بر جاي مانده، زينتبخش كتابخانه و موزههاي ايران و جهان است و برخي هم در سير ايام دستخوش حوادث گشته و نشاني از آنها در دست نيست. چند نمونه از مرقعات ارزشمند ايران عبارتند از:
- مرقع منسوب به اميرعليشيرنوايي كه شايد نخستين مرقع باشد و در 897 ق. ساخته شده است. عبدالله مرواريد در شرفنامه خود از آن ياد ميكند و مقدمهاش به قلم خود وي است. ظاهراً اميرعليشير نوايي دستور داده بود از كتابخانهها و اطراف و اكناف آثار نفيس هنري را جمع نمايند و با هم پيوند دهند و مرقعي بسازند. متأسفانه از اين مرقع فعلا نشاني در دست نيست.
- مرقع شاه اسماعيل صفوي كه مقدمهاش به قلم شمسالدينمحمد توصيفي درباره هنرمندان است و به سال 916 ق. تحرير شده است.
- مرقع محمد مؤمن كرماني فرزند خواجه شهابالدين عبدالله مرواريد متوفي 948 ق. مرقعي بزرگ از آثار قلمي اين هنرمند زبردست بود و براي شاه تهماسب تهيه شده بود. مرقع بهرام ميرزا صفوي كه مقدمهاش را دوست محمد كواشاني هروي در 951ق. نوشته است و هم اكنون در كتابخانه خزينه اوقاف طوپ قاپوسراي (موزه توپكاپي) استانبول است.
- مرقع اميرغيب بيك، اميرشاه تهماسب كه سيد احمدآهوچشم شاگرد ميرعلي هروي آن را به سال 973 ق. ترتيب داده است.
- مرقع گلشن كه مجموعهاي بينظير از هنرهاي نقاشي و خطاطي است به دستور پادشاهان هنردوست سلسله گوركاني هند از جمله "نورالدين محمد ابوالمظفر جهانگيرشاه" و بدست هنرمندان ايراني و هندي طي سالهاي 1014-1039ق. خلق شده است. هنرهاي بكار رفته در اين مجموعه، شامل تذهيب، تشعير، ترصيع، تصوير، تحرير، تجليد و خوشنويسي از نمونههاي ممتاز خلاقيتهاي هنري است.
مرقع گلشن در قرن يازدهم به ايران رسيد و در اواخر قرن سيزدهم ــ دوره وليعهدي ناصرالدين شاه ــ در كتابخانه شاهنشاهي ثبت شد و هماكنون در كتابخانه كاخ گلستان نگهداري ميشود. اين مرقع شامل دو بخش است: بخش نخست با 90 ورق و بخش دوم حاوي 43 ورق. با توجه به دو رو بودن اوراق آن، 262 قطعه اثر نفيس در مرقع گلشن وجود دارد.
پانویس
- ↑ Patch Work/ Album
منابع
- دائره المعارف کتابداری و اطلاع رسانی، مدخل "مُرَقَّع" از رضا خانيپور، بازیابی: 16 مرداد 1392.