ابابیل
این واژه در سوره فیل به کار رفته است كه به داستان حمله سپاه فیل به مكه و نابودى آنها به وسیله گروهى از پرندگان پرداخته است: «وَأَرْسَلَ عَلَيْهِمْ طَيْرًا أَبَابِيلَ»؛ (خدا) بر سر آنها دسته دسته پرندگانى را فرستاد».
ریشه لغوى ابابیل
به نظر گروهى از لغتشناسان چون ابوعبیده، فرّاء و جوهرى، «ابابیل» مانند كلمات شماطیط، عبابید و شعالیل جمعى است كه مفرد ندارد. عدهاى دیگر كلماتى را مفرد «ابابیل» دانستهاند:
- اِبَّول مانند عِجَّول(مفرد عجاجیل)
- اِبِّیل مانند سِكّین(مفرد سكاكین)
- اِیْبال مانند دینار(مفرد دنانیر)
- اِبّال مانند دِنّار(مفرد دنانیر)
- اِبّاله
- اِباله
- آبله.
معناى ابابیل
برخلاف آنچه مشهور است، ابابیل نام آن پرندگان نیست بلكه معناى وصفى دارد. به نظر ابن سیده، ابابیل به معناى گروهها و دستههایى از پرندگان، اسبان و شتران است.
ابن عباس آن را به معناى دسته، دسته مىداند. ابابیل، همچنین به معناى زیاد، گروه متفرق، جمعیتهاى بزرگ، جمعیتها، بعضى به دنبال بعض، جماعتهایى متفرق از اینجا و آنجا و رنگهاى گوناگون دانسته شده است.
به نظر مصطفوى، بعید نیست كه اصل در ماده «أـبـل» به معناى تحمل سختى، بردبارى و مقاومت، وابل (شتر) نیز یكى از مصادیق این معنا باشد و شاید ابابیل هم وصف پرندهاى با همین ویژگىها باشد و «طیراً أبابیل» یعنى پرندگان گروه گروه، قوى، مقاوم و صبور.
آرتور جفرى مىگوید: واژه «ابابیل» ربطى به پرندگان ندارد بلكه نام بلایى است؛ گذشته از آن این كلمه از «ابیله» به معناى «تاول» گرفته شده است. «اشپرنگل» خیلى پیشتر در 1974 میلادى میان این واژه و بیمارى آبله، رابطهاى را حدس زده بود و آن را مشتق از «اَب» به معناى پدر و «ابیل» به معناى نوحه و ندبه مىپنداشت و مىگفت: ایرانیان، واژه «ابیله» را به معناى آبله بكار مىبرند.
این نظریه را روایات موجود كه مىگوید: لشكریان ابرهه به بیمارى آبله دچار و نابود گشتند، تأیید مىكند اما مشكل، اثبات فارسى بودن آن است زیرا آبله در زبان فارسى، خود دخیل از عربى و بىتردید از همین آیه گرفته شده است.
شكل و نوع پرنده
در این كه این پرنده به چه شكلى بوده و چگونه مأموریت خود را در نابودى اصحاب فیل انجام داده، آراى گوناگونى وجود دارد.
عایشه مىگوید: ابابیل شبیه خطاطیف (پرستوها) هستند و نیز گفته شده: آنها شبیه وطاویط (خفاشهاى سرخ و سیاه)بودند. ابوسعید خدرى، كبوتران حرم (مكه) را از نسل ابابیل مىداند ولى بُروسَوى در درستى كلام او تردید مىكند؛ چرا كه به گفته برخى ابابیل، شبیه زرازیر (سارها) هستند كه در اطراف باب ابراهیم مسجدالحرام وجود دارند.
عكرمه مىنویسد: آنها سرهایى چون درندگان داشتند كه پیش از آن دیده نشده بود و پس از آن نیز دیده نشد. طبرى به نقل از ابن عباس مىگوید: آنها پرندگانى بودند كه از دریا خارج شده یا از سوى دریا آمده بودند. سفید یا سیاه و یا سبز رنگ بودند و منقارى چون پرندگان و چنگالهایى همانند سگان داشتند.
ابوالجوزا عقیده دارد كه خداوند در همان وقت، آنها را در آسمان پدید آورد. و ابن مسعود آنها را پرندگانى مىداند كه صیحه مىكشیدند و بر اصحاب فیل، سنگ مىافكندند. خداوند طوفانى فرستاد كه آن سنگها را با شدت بر آنان مىكوبید.
ابوالفتوح از ابومسعود نقل مىكند: آن مرغان به شكل منج انگبینند (زنبورعسل) و در منقار هر یكى، سنگى است. هر گروهى را یكى مرغ در پیش ایستاده، سیاه سر، دراز گردن، سرخ منقار. بیامدند این مرغان و گرد لشكرگاه ابرهه درآمدند. چون ایشان صف بركشیدند و آهنگ كعبه كردند، هر مرغى از ایشان آنچه در منقار داشت، بینداخت. بر هر سنگى نام صاحب او نوشته شده بود. بر هر یكى كه سنگ او بر او زدند، بر سرش آمد و از زیرش بیرون آمد و اگر بر پشتش افتاد، به سینهاش بیرون آمد و اگر بر سینهاش آمد، بر پشتش بیرون رفت تا همه بر جاى بمردند.
به گفته ابن هشام، خداوند پرندگانى همانند پرستو را از دریا بر آنها فرستاد كه هر یك سه سنگ با خود حمل مىكردند: یك سنگ در منقار و دو سنگ در پاهایشان بود. سنگها به اندازه نخود و عدس بود و به محض برخورد به اصحاب فیل، آنها را نابود مىكرد. فخر رازى پس از نقل صفات متعددى كه براى پرندگان بیان شده، مىگوید: از آن جا كه این پرندگان دسته دسته بودند، شاید هر دسته شكلى داشته و هر كسى آنچه را كه دیده وصف كرده است.
از رسول خدا صلى الله علیه و آله در وصف این پرنده روایت شده: مرغى بین آسمان و زمین است كه لانه دارد و تخم مىگذارد. ابومریم از امام باقر علیهالسلام روایت مىكند: هر پرنده سه سنگ در چنگال و منقار خود داشت. سنگها را بر روى لشكریان ریختند كه بر اثر آن در میان آنها مرض آبله پدید آمد؛ پس خداوند نیز به وسیله آنها نابودشان ساخت و پیش از آن «آبله» در آنجا دیده نشده بود.
امام صادق علیهالسلام فرمود: از اصحاب فیل، یك نفر بیشتر باقى نماند كه فرار كرد. او در حالى كه مشغول نقل واقعه براى مردم بود، سرش را بالابرد و گفت: این از همان پرندگان است؛ آنگاه آن پرنده (كه مأمور تعقیب او بود)بالاى سر او قرار گرفت و سنگى را رها كرد كه از زیر او خارج شد. بعضى این شخص را خود ابرهه دانستهاند كه هنگام نقل واقعه براى پادشاه حبشه با آن عذاب نابود شد.
پانویس
- ↑ (سوره فیل 105/3)
- ↑ لسانالعرب، ج 1، ص 49، «ابل».
- ↑ معانى القرآن، ج 3، ص 292.
- ↑ الصحاح، ج 4، ص 1618، «ابل».
- ↑ معانى القرآن، ج 3، ص 292.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ معانى القرآن، ج 3، ص 292.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ جامعالبیان، مج 15، ج 30، ص 381.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ اعلام قرآن، ص 159.
- ↑ نمونه، ج 27، ص 336.
- ↑ لسانالعرب، ج 1، ص 49، «ابل».
- ↑ الدرّالمنثور، ج 8، ص 630.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ لسانالعرب، ج 1، ص 49، «ابل».
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 1، ص 55.
- ↑ قمى، ج 2، ص 481.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 32، ص 100.
- ↑ ماوردى، ج 6، ص 342.
- ↑ التحقیق، ج 1، ص 26، «ابل».
- ↑ واژههاى دخیل، ص 98.
- ↑ روحالبیان، ج 10، ص 515.
- ↑ روحالمعانى، مج 16، ج 30، ص 423.
- ↑ روحالبیان، ج 10، ص 515.
- ↑ قرطبى، ج 20، ص 134.
- ↑ جامعالبیان، مج 15، ج 30، ص 383.
- ↑ عرائس المجالس، ص 400.
- ↑ جامعالبیان، مج 15، ج 30، ص 383.
- ↑ روضالجنان، ج 20، ص 410.
- ↑ سیره ابن هشام، ج 1، ص 53.
- ↑ التفسیر الكبیر، ج 32، ص 100.
- ↑ ماوردى، ج 6، ص 342.
- ↑ الكافى، ج 8، ص 84.
- ↑ همان، ج 4، ص 216.
- ↑ روان جاوید، ج 5، ص 437.
منابع
محمد خراسانى، دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد 1، صفحه 437-440.