ملا محمد حسن هردنگی
آخوند ملا محمدحسن هردنگی (م، ۱۳۲۷ هجری) از عمده علماء و فقهاء منطقه قهستان بوده و در مراکز علمی قاینات شخصیت علمی آن مرحوم بر احدی از دانشمندان آن عصر پوشیده نبوده است و فضلاء وقت از محضر درس وی تلمذ و با عنوان برجستهترین شخصیتهای علمی او را معرفی مینمودهاند. ارادت خاص به اهل بیت علیهمالسلام او را بارها به اماکن مقدسه عراق، قم و مشهد سوق داده است.
نام کامل | آخوند ملا محمدحسن هردنگی |
زادروز | 1260 هجری |
زادگاه | قهستان |
وفات | 1327 هجری |
اساتید |
آیت الله محمدرحیم بروجردی، سید ابوطالب مجتهد قاینی،.... |
شاگردان |
شیخ محمدباقر آیتی بیرجندی، شیخ محمد قاینی،... |
آثار |
رساله اعتقادات، رساله توحید،... |
زندگی نامه
او در سال ۱۲۶۰ هجری قمری در قریه مبادی از توابع هردنگ قیس آباد متولد شد و در ۲۷ ذی القعده ۱۳۲۷ قمری پس از یک عمر زندگی شرافتمندانه به رحمت ایزدی پیوست و آرامگاهش هم اکنون در قبرستان عمومی دهکده مزبور بر فراز تلی باقیست.
خاندانش از خانوادههای مشهور محل و چنان که خود در دیوان اشعارش متذکر شده است. گویا اولین کسی که از این خاندان پای در دایره علم و فضل گذاشته است حاجی ملا علی جد اوست که درحقیقت اولین مربی و استاد آخوند نیز میباشد. پدرش نیز مردی دانشمند و در زادگاه خود که همان مبادی بوده است به ارشاد محصلین علوم دینی اشتغال داشته و آخوند مقدمات صرف و نحو و قسمتی از فقه و اصول را نزد ایشان خوانده است.
او مدت ۴۰ سال به عنوان هیئت امناء یکی از بلوکهای قهستان، مدت ۱۸ سال را (۱۲۹۳ تا ۱۳۰۵ قمری، ۱۳۰۸ تا ۱۳۰۹ قمری و ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۷ قمری) به عنوان راتبه قضاوت، مسئول موقوفات و حاکم شرع در ایالت قهستان مطرح بوده است. وی در سال ۱۲۸۳ قمری متاهل شد و سپس در سال ۱۲۹۹ قمری به مسقط الراس خود که همان قریه مبادی میباشد، برگشت نموده و در آنجا اقدام به تاسیس مدرسهای میکند که در آن علوم فقه، اصول، نجوم و هیات و حتی حساب و هندسه به وسیله خودش به علاقمندان تدریس میشده است.
چنان که از مطالعه برخی اسناد برمیآید، او خبرهای در امورات کشاورزی بوده و درختان زیادی در روستاهای رودکاج، یوش و هردنگ توسط ایشان پیوند شده است. به دستور او در دهات مسافرخانهها و در راهها، آب انبارهایی ساخته شده که اغلب به نام خودش مشهور است. قدرت بیان او ضربالمثل و تخصص او در فقه، اصول و کلام باعث شد تا رساله استادش بنا به درخواست علمای وقت بوده به رشته تحریر درآمده و تشریح شود.
ارزش و احترام آخوند از دیدگاه حکومت آنقدر بالا بوده است که در بیش از ۱۵ حکم مختلف به صورت مستقیم و غیرمستقیم، امیر علم خان حشمتالملک، امیراسماعیل خان علم و محمدابراهیم خان حشمتالملک به تمامی نیروهای مالیه تاکید میکنند که به آخوند تعرضی ننمایند که در غیر این صورت مورد مواخذه و تنبیه قرار خواهند گرفت. این احترام از سوی حکومت در حقیقت به دلیل اینکه او حاکم شرع قهستان و استاد حوزههای علمیه قاینات بود صورت میگرفته است.
آخرین نکتهای که درباره شرح زندگیش لازم به یادآوریست. این که هر چند اقامت نامبرده در هردنگ بوده ولی همیشه برای شرکت در مجالس بحث از او دعوت میشده است و در یکی از همین محافل بوده که با ملا ابراهیم گزیکی که از پیشوایان بزرگ اهل تسنن بوده است و علمای بیرجند را در مقابل خود عاجز نموده بود، مجاب و عقایدش را که بر پایه صحیح استوار نبوده رد کرده است (رساله اعتقادات، ۱۳۰۲ هـ.ق) و همچنین با شمسالدین هروی که از فحول علمای تسنن در زمان خود بوده و آثار بسیار در رد عقاید او نوشته شده و آخوند نیز بر رسالهاش حواشییی از عقاید خود و استادش را نوشته است، با او مباحثاتی داشته است. (رساله اعتقادات، ۱۳۰۲ هـ.ق) از جمله در یکی از جلسات مناظره در هرات، بحث و جدل در خصوص مطهرات عنوان میشود، شمس الدین میگوید که خاک هم میتواند با همان قدرت آب خاصیت پاک کنندگی داشته باشد. چون کسی جوابگوی این مسئله نبوده آخوند به او بیان میدارد که اگر پاسخ سوالت را بدهم قانع خواهی شد و این مناظرات را تمام خواهی کرد. شمس الدین نیز در پاسخ میگوید: آری. آخوند به او میگوید که تو بدنت را از نجاسات آلوده و من نیز چنین خواهم کرد؛ سپس تو بدنت را با خاک تطهیر و من نیز با آب تطهیر میکنم، آن وقت این جمع نظر خواهند داد که کدام یک از ما با بدنی پاکیزه و بدون تعفّن میتواند در این جلسه حضور یابد. شمس الدین که از پاسخ عاجز میماند نسبت به اتمام مناظره و تایید گفته های آخوند اقدام میکند.
تحصیل و تدریس
درباره اساتید خود در مقدمه دیوان اشعارش چنین مینگارد: این قلیل البضاعه بعد از آن که از خدمت والد ماجد جهت تحصیل مهاجرت کرده چندان دور نرفتم و بر بعضی از اهل علم تلمذ کرده که دارای مقام اجتهاد نبودند و بعد از آن که از ایشان مستغنی شدم بر دو نفر که از عمده علمایند، تلمذ کرده و حظی وافر و بهرهای کامل از ایشان برداشتم. وی در حدود سال ۱۲۹۰ قمری یعنی حدود ۳۰ سالگی توانست اجازه اجتهاد، افتاء و روایت را از اساتید خود آیت الله محمدرحیم بروجردی و سید ابوطالب مجتهد قاینی دریافت کند.
تخصص آن مرحوم در فقه و اصول و دارای مرتبه اجتهاد بوده و در صرف و نحو عربی، لغت، معانی، بیان، بدیع، عروض، منطق، تفسیر، کلام، حدیث و رجال نیز استاد بوده است. علاوه بر اینها در فلسفه، حساب، (جبر، مقابله و...) هندسه و هیات قدیم دست داشته و تدریس مینموده است.
مرحوم هردنگی هنگام اقامت در بیرجند و قاین نیز جلسات درسی داشته و بعد از فوت استادش در سال ۱۲۹۳ قمری تا زمان رحلتش به مدت ۳۴ سال پس از آن مرحوم در شهر بیرجند و قاین به امر تدریس اشتغال ورزید و عدهای از افاضل قاینات که خود مجتهد بوده از محضرش که حوزههای متعدد درسی داشته است، استفاده مینمودهاند و غالباً از شاگردان مرحوم آخوند بودهاند که از آنها میتوان حضرات آیات شیخ محمدباقر آیتی بیرجندی، شیخ محمد قاینی، سید حسن فقیه، سید محمدرضا صامتی و محمدهادی مجتهد را نام برد.
تعلیمات او سبب شده که مردم این ناحیه اگر چه از نظر مادی از مردمان همجوار خویش عقبتر باشند ولی از نظر فکری و اجتماعی به هیچ وجه قابل مقایسه با آنان نباشند. علاقه تحصیل در میان مردمان این سرزمین از سایرین بسیار زیادتر است و این ذوق در نتیجه تربیتهای آخوند تقویت شده است. هماکنون نام او در این منطقه توأم با اعزاز و اکرام و سخنان او زینت محافل و نُقل مجالس است و گفتار او را به عنوان حجت میپذیرند.
تسلط بالای فقهی و شرعی آخوند را میتوان در پاسخ به مجموعه سوالات ذیل مورد بررسی قرار داد. پاسخهایی که مقام او را به عنوان یک مرجعیت مسائل شرعی و فتوا دهنده عالیمقام بیش از پیش روشن میسازد. ایشان سوالاتی را که جواب میدادهاند با دو نوع مُهر خود (یکی با نام عبده محمدحسن و دیگری با نام عبده الراجی محمدحسن) پاسخ میدادهاند. از جمله پاسخگویی به مشکلات اجتماعی مردم، پاسخگویی به سوالات ارثی مردم و پاسخگویی به سوالات اصول و فقهی مردم (کتاب اعتقادات).
آثار آخوند
همان طور که قبلاً یادآوری شد نوشتههای آخوند اغلب درهم و نامرتب است و تنها اگر اثری بدست یکی از فرزندان بااطلاعش افتاده است به ذوق شخصی مرتب و در صدد جمعآوری اوراق پراکنده، آن برآمده و مطلقاً هیچیک از این آثار به طبع نرسیده است؛ فقط مقداری از اشعارش در بعضی مجلات و روزنامهها به چاپ رسیده است. در سطور زیر تا حد امکان به معرفی این آثار میپردازد:
- ۱. رساله اعتقادات؛ این رساله در ۱۷۳ صفحه و در مبحث کلام میباشد، فوق العاده مفید بوده و میتوان آخوند را به عنوان اولین فقیهی که تاکنون کلام را از منظر عرفان نگریسته، معرفی کرد. رساله مذکور در ماه محرم سال ۱۳۰۲ قمری به اتمام رسیده است. این اثر سوای اشتمال بر اعتقادات استاد ، عقاید مولف را نیز در بردارد و مطالب آن از ابتدا تا مبحث صفات ثبوتیه (ص ۲۸) ترجمه رساله استاد و توضیحات مولف از آن پس تا پایان مبحث معاد نظریات شخصی اوست. در مباحث امامت مخصوصاً اشکالات عامه فاضل هروی را متعرض و به بیانات شاخصه جواب داده (تنها از این قسمت مطالبی در حاشیه یکی از کتب شمسالدین بر جای است) و بر اصول ایشان اشکالاتی در پارهای از مسایل وارد ساخته که جنبه ابتکار دارد و این کتاب نیز به طبع نرسیده و قابل طبع و استفاده اهل فضل است و در مواردی از مباحث توحید و معاد که اثبات مطلب مستلزم بحث از اصول فلاسفه است نیز، سخن داده است. این رساله در ماه محرم سال ۱۳۰۲ قمری به اتمام رسیده است.
- ۲. رساله توحید؛ دارای ۵۰ صفحه که مباحثی بسیار مفصل درباره اصول، توحید و خداشناسی میباشد.
- ۳. سفرنامه هرات آخوند؛ ملامحمد حسن به امر استادش به اتفاق سید ابوتراب پسر آقا سید ابوطالب که بیمار بوده، در حدود سال ۱۲۹۲ قمری برای معالجه عازم افغانستان شده و حاصل مسافرتش سفر نامهای بوده که در این کتاب شرح کارهایی که در ضمن مسافرت انجام داده و همچنین مباحثاتی که با علمای تسنن داشته، به خصوص متن مذاکرات خود با شمس الدین هروی را در آنجا نقل کرده است.
- ۴. دیوان اشعار؛ تخلص او در شعر صفا بوده و دیوانش شامل قصاید و غزلیات میباشد که قصاید آن بعضی عربی و تعدادی فارسی که اغلب در مدح ائمه معصومین (ع) است، سروده شده است. بسیاری از مهر نامه هایی که برای بزرگان نوشته از اول تا آخر آن حتی اجناس صداق را نظماً بیان میکرده و در بعضی خطبه ها مقدمه را به شعر و اجناس را به نظم بیان میکرده است. در ذیل یک نمونه قطعه مربوط به وصیت عرفانی آخوند در زمان مرگ وی نقل میشود (راشد، ۱۳۴۲، ص۱۰):
آیا مست رندان نیکو سِیَر * شوید از وصایای من باخبر
بهار حیات مرا فصل دی * چو دریافت شویید نعشم بِمِی
میی کز خُم وحدت آید برون * بود صبغه الله را رهنمون
نمایید از برگ میم کفن * به تابوت میم گذارید تن
چه میی که طوبی از او گشت ظل * بود طوبیش جسم و خود اوست دل
برید آن زمان در مصلای راز * نمایید رندان به جسمم نماز
چه رندان همه عارف و پاک دین * دل اندر سما و تن اندر زمین
کند مطرب از سوز دل الصلوه * که مرگ چنین است عین حیات
چه مطرب که کار جهانش بکام * مدامش بود کار شرب مدام
مدامی که از دل کدورت برد * کند نوش و بر شاخ وحدت برد
سوی قبله آرید در احتضار * دو پای طلب چشم امیدوار
از این قبله مقصود من ذوالمنن * نه سنگ و گل ظاهر و روی زن
رخ ساقیم قبله اعتبار * که دارم به وصل رخش انتظار
ببندید چشمم ز غیر رخش * که سازم نظر بر رخ فرخش
بهم ضم نمایید انگشت پای * که وَالٌتفَّتٌ الساق گفتی خدای
ز میخانهام چون درآمد جسد * بریدم به سرعت به سوی لحد
سپارید چون تن به قصر زمین * چه از جسم زارم برآید انین
گذارید تربت از آن خاک کوی * نه هر جا، به بالا سر و پیشِ روی
که با حق ملاقات زان رو کنم * همین سجده بر خاک آن کو کنم
جریده بود شاخ نخل امید * که نبود به جز فضل او اعتمید
بریزید بر قبر قدر گِلی * نشاند بر آن آب صاحبدلی
به صورت چو در خاک مأوی کنم * به معنی نظر سوی بالا کنم
نمایید تلقینم از انقیاد * در آن دم سراسر همه اعتقاد
به حسرت چو در قبر کردم مقر * نباشد بجز سوی ساقی مفر
فامّا الی جنت او سقر * الی الرّب یومئذ مستقر
بیا ساقی ای اوج مهر منیر * فانک مولی و نعم النصیر
زخمخانه وحدتم می بریز * که مستم کند تا دم رستخیز
بده جرعهای زان می باصفا * که از دل برد زنگ شرک و خطا
می صاف و روشن چو آب حیات * کز آن دل شود شاد شام و غدات
چه جامی خورم زان می مشک فام * طربها نمایم شوم نیکنام
پس آنگه ببینم در آن روی یار * زاغیار گردم برآرم دمار
به جنت شتابم گریزم ز نار * به صحرای مستی شوم هوشیار
وز آن هوشیاری شوم باز مست * به جُند علایق بر آرم شکست
ز مستی نگویم جواب نکیر * به منکر زنم من ز وحدت نفیر
زنای گلویم برآید صدا * به انواع توحید سازم ندا
پس آنگه ز ایمان روشندلی * زبان برگشایم به ذکر ولی
ز توحید گویم نکات درست * که ایمان منکر شود باز سُست
شود راز توحید چندان عیان * که گردد از آن فتح باب جنان
بسر راز داران شود کشف راز * ز آخر رسد قصههای دراز
بیا ساقی این جان و ایمان من * در آندم که آید سویت جان من
ره ار گم کنم باش بر من دلیل * دخیل توام بلکه عبد ذلیل
ز پس مرا خوان و خود پیش باش * قرار و ثبات دل ریش باش
اگر خیل رندان کنند اعتساف * و یا از وصایای من انحراف
تویی حاکم حکم ملک قدم * به ایشان امین دگر ساز ضم
ولیکن نخواهم کسی را امین * به جز مرشد خاص روح الامین
چه او هست سالک به نهج قویم * بود عهد او با محبان قدیم
بهر ورطه با دوستان است یار * رساند به جنت رهاند ز نار
وصالش مرا مطلب منتهی * که باشد وصالش وصال خدا
روان و دل و قالب و روح من * نعیم خدا کشتی نوح من
صفا چند داری همین درد دل * ز افعال خود نیستی منفعل
به باطن یکی خصلتی ساز خو * زبان درکش و حسبی الله گو
همه دردها راست یار و کفیل * رئوف عطوف است و نعم الوکیل
بیا این زمان زود بردار دست * به سوی خداوند بالا و پست
حصول مرادات خود را طلب * نه با یأس و شرمسان به شوق و طرب
که ساقی دم مردن و نفخ صور * یلقیک بالنظره والسرور.
منابع
(۱). راشد، محمدتقی (۱۳۴۲)؛ بحث درباره آثار شش تن از علمای قهستان، پایاننامه دوره کارشناسى، دانشگاه فردوسی مشهد.
(۲). هردنگی، محمدحسن (۱۳۰۲ ق)؛ رساله اعتقادات.
(۳). اسناد حکومتی خاندان علم.
(۴). راشد، محمدحسین (۱۳۴۵)؛ کتاب ناتمام آخوند ملا محمدحسن هردنگی.
(۵). شئون و اختیارات ولی فقیه: ترجمه مبحث ولایت فقیه امام خمینی از کتاب البیع؛ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
(۶). همان منبع، صفحه ۷۹.
(۷). فقه سیاسی در اسلام، ابوالفضل شکوری، جلد ۲، صفحه ۳۷۶.
(۸). شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع، ص ۷۹.
(۹). وبگاه رسمی آیت الله سیستانی، پاسخ به پرسشها.