روش برداشت از نهج البلاغه (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
روش برداشت از نهج‌البلاغه

«روش برداشت از نهج البلاغه»، بررسی دیدگاه‌های استاد علی صفایی حائری (م، ۱۳۷۸ ش)، در مورد فهم و برداشت از کتاب شریف «نهج البلاغه» است که به زبان فارسی تدوین و تنظیم شده است.

ساختار کتاب

کتاب، مشتمل بر چهار بخش روش برداشت از نهج البلاغه، نمونه‌ها، مروری بر خطبه قاصعه و ضمیمه‌هاست. برخی از مطالب از منابع مکتوب مرحوم علی صفایی حائری و برخی از نوار سخنرانی‌های او پیاده شده است.

گزارش محتوا

کتاب با این عبارت آغاز شده است: «هر دانشجویی که کتاب روش برداشت از قرآن را خوانده باشد، علاوه بر اینکه افق‌های جدیدی بر او گشوده می‌شود، برای خود مصباح هدایتی را می‌یابد که اگر در پی آن به قرآن روی بیاورد، به نور قرآن می‌رسد و از هدایت‌های آن بهره‌مند شده و به رشد می‌رسد؛ علاوه بر این در این کتاب نویسنده در او امیدهایی را زنده می‌کند و به او وعده طرح‏هاى نوی را مى‏ دهد که گویا همان طرح‏هایى است که خواجه شیراز در طلب آنها سقف فلک را مى ‏شکافد».

پس از آن «طرح روش برداشت از سنت» به‌عنوان یکی از طرح‌های ناتمام نویسنده یاد شده است. البته این روش ناتمام مانده است؛ اما گفتگویی یک ساعته از ایشان در زمینه روش برداشت از نهج‏ البلاغه که بخشى از سنت و جزو شاخص آن است در دست است که حاصل کار گروهی است که با راهنمایی نویسنده به چنین موضوعى پرداخته‌اند. صفایی با استماع گزارش کار این گروه، به‌اختصار از کلیدها و ابزار «روش برداشت از نهج ‏البلاغه» پرده برداشته و آنچه را در آن فرصت کوتاه لازم دیده، بیان کرده‏ است.

استاد بر اساس این روش، برداشت‏هاى دقیق و عمیق از نهج‏ البلاغه دارند که در نوشته‌‏هاى ایشان موج مى ‏زند و به‌طور مستقل نیز از خطبه‏‌ها و نامه‏‌ها و حکمت‏هاى نهج ‏البلاغه چنین برداشت‏هایى را ارائه نموده ‏اند که تحت عنوان‏هاى، «اهداف حکومت دینى‏»، «مشکلات حکومت دینى»، «روزگار ستمگر و زمانه ناسپاس‏» و «خط انتقال معارف‏» به‌همراه مطالب دیگرى از ایشان در شرح نهج البلاغه موجود است که در دست تحقیق مى‏‌باشد.

نویسنده، معتقد است که اولین مسئله‏ اى که باید به آن پرداخته شود، شناسایى خود نهج ‏البلاغه است که در این زمینه کتاب‌هاى زیادى نوشته شده و قابل مراجعه است. براى این شناسایى به دو مهم باید توجه شود: تولد و تکوّن نهج البلاغه؛ و بررسى نهج ‏البلاغه از لحاظ مدرک و اسناد.

سپس ادامه می‌دهد: پرسشى که در این رابطه مطرح است این است که: اولاً آیا تمامى حرف‏هاى حضرت، همین مقدار از خطبه‏‌ها و نامه‏‌ها و حکمت‏هایى است که در نهج‏ البلاغه هست؟ درحالى‌که سید رضى در نقل خطبه‏‌ها تعبیر «منها» را مى ‏آورد؛ ثانیاً: آیا آن «چرایى» که باعث شده سید رضى، نهج ‏البلاغه را به این شکل جمع‌‏بندى کند، همان چرایى و سببى است که شما به‌عنوان کسانى که مى‏ خواهید با نهج ‏البلاغه کار کنید در پى آن هستید یا متفاوت است؟ و اگر چراها و سبب‏ها متفاوت است، آیا باید با کیفیت دیگرى با این کتاب روبه‌رو شد یا باید محکوم به همین جمع‌‏بندى باشیم؟

نویسنده، ضرورت آشنایی با نهج البلاغه را چنین توضیح می‌دهد: مسئله دوم، ضرورت آشنایى با کلام امام است. سخن من به دوستانى که عربى را شروع مى‏ کنند و با عربى آشنا مى‏‌شوند و مى‏ خواهند کلمات معصوم را بشناسند این است که از اصول کافى، تحف العقول و... شروع کنند. اگر بنا شد مقصد على (ع) را بشناسیم و به خواسته‏‌ها و اهداف على (ع) راه پیدا کنیم باید در سخنان حضرت به کلمه ‏هایى چون: أرید، أطلب، همتی، رغبتی، أرید أن أداوی بکم، إنى أریدکم للَّه... این سخنان و کلمه ‏ها، خواسته ‏ها و اهداف على را تفهیم مى‏ کنند و این اهداف و مقاصد مى‏‌توانند آن سبک منسجم و مرتبط در مجموعه نهج‏ البلاغه را مشخص کنند.

وی مطالعه دیگر آثار را برای شناخت خواسته‌های آن حضرت مفید می‌داند: «کتاب‌هایى نیز در این زمینه وجود دارد، از جمله کتاب «خلافت و ولایت» که جمع‌‏بندى‏هایى کرده ‏است و خطبه‏‌هایى که مربوط به صفات امام، ولایت و امامت در نهج ‏البلاغه مى‏‌باشد. این مجموعه به شما کمک مى‌‏کند که خواسته ‏هاى على(ع) و هدف على(ع) را بشناسید. بنابراین ابتدا باید خواسته‏ هاى على(ع) را بفهمیم، بعد ببینیم مجموعه حرف‏ها و مجموعه حرکت على(ع) با این خواسته ‏ها هماهنگ هست یا نه؟ زیرا تا زمانى که خواسته ‏هاى على(ع) گنگ است، حرف‏هایش مشخص نمى‌‏شود. با شناخت خواسته هاى على(ع)، هدف على(ع) مشخص مى‌‏شود و با مشخص شدن هدفش، آن هدف را مى‏‌توانید در جزءجزء حرف‏هایش و موضع‏گیرى‏ هایش ردیابى کنید».

برداشت‏هاى نویسنده از نهج ‏البلاغه که با عنوان نمونه‌ها آمده، توضیحى از خطبه ۸۶ و خطبه ۱۹۲ است که در پایان این نوشتار آمده است تا به‌منزله کارى عملى، کارگشاى دانشجوى نهج البلاغه باشد. در بخشی از نمونه، اول در پاسخ به این سؤال که چگونه واقعا کلمات معصوم را بفهمیم؟ می‌خوانیم: «همین، سؤال کسى بود که به من مى‏ گفت: ما امروز لغات کلمات معصوم را چگونه بفهمیم؟ و رفته بود کتاب «العین» و کتاب‌هاى مختلف دیگر را گرفته بود. به او گفتم این کارهاى تحقیقاتى خوب است، ولى کسى که مى‏ خواهد کلمات معصوم و کلمات هر متکلمى را بفهمد باید از مجموعه کلام خود او به دست آورد. اینکه فلان متکلم در فلان ‌جا این معنا را قصد کرده است، این دلیل نمى‌‏شود که متکلم دیگر هم حتماً همان معنا را قصد کرده باشد. ما در بیانات متکلم تنها به اوضاع و وضع کلام نمى‏‌توانیم توجه کنیم. اگر شما جریانى از روایات معصومین(ع) را در وجود خودتان داشته باشید و انس و معاشرتى با این کلمات داشته باشید، اصلا متوجه مى‏ شوید این کلمه اینجا چه حالتى و چه بیانى دارد؛ یعنى جاى خالى این کلمه را در مجموعه این بیان، مى ‏شناسید و مى‏ دانید معناى مناسبى که با این کلام مى‏ خواند کدام است؛ یعنى دلالت الفاظ و کلمات را از خود کلام متکلم به دست مى‏ آورید، نه از متکلم دیگر تا بخواهید برایش شاهد درست کنید».

وی انس با کلمات معصومین را راه تشخیص کلام ایشان از غیر آن می‌داند: «إن‌شاءاللَّه اگر چنین انسى را به دست بیاورید و چندین مرتبه نهج ‏البلاغه را در حالات مختلف مرور کنید و بخوانید و یا بحار و روایات کافى را ببینید، آنجا انسان حتى نقل به معناى روایت را هم مى‏‌تواند متوجه شود، که اینجا جوشکارى و سرهم‌بندى دارد و این جوش، جوش لطیفى نیست. از اتصال‏ها مشخص است که راوى با ناشى ‏گرى خودش دارد جمع‌بندى مى‌‏کند و کلمات معصوم، قدرت و صلابت خودش را نشان مى ‏دهد».

در بخش ضمیمه‌ها برای شش عنوان از کتاب ضمیمه ذکر شده است. در ششمین ضمیمه چنین می‌خوانیم که استاد(ره) در کتاب «استاد و درس» از کلید دیگرى براى فهم مقاصد نهج‏ البلاغه گفتگو مى‏ کنند و مى ‏فرمایند: «... در قسمت نهج ‏البلاغه هم دانشجو باید به یک دید کلى برسد؛ نه‌تنها جمله‏ ها و خطبه‏‌ها را، که تمام نهج‏ البلاغه را هضم کند. با این دید کلى تمام نهج ‏البلاغه به هم گره مى‌‏خورد و هر جمله على(ع) در این مجموعه نقش مى‌آفریند و با این بینش، هنگامى که خطبه‏‌ها و نمونه‏ هایى بررسى شد، تسلط و برداشت‏هاى عمیق انسان را بارور مى‏‌نماید»

پانویس

  1. متن کتاب، ص۷
  2. ر.ک: همان، ص۱۱-۱۰
  3. ر.ک: همان، ص۱۱
  4. همان، ص۱۴-۱۳
  5. ر.ک: همان، ص۱۵
  6. همان، ص۳۲
  7. همان، ص۵۳، پاورقی
  8. ر.ک: همان، ص۶۱
  9. ر.ک: همان، ص۶۲
  10. همان، ص۱۴۴

منابع

  • ویکی نور