بهترین‌ها و بدترین‌ها از دیدگاه نهج‌البلاغه (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی

بهترین‌ها و بدترین‌ها از دیدگاه نهج‌البلاغه بخشى از مباحث اخلاقى آيت‌الله محمدتقى مصباح يزدى است كه با تلاش حجت‌الاسلام كريم سبحانى نگارش يافته و هدف اصلى آن، ارائه پاره‌اى از معارف ناب و انسان‌ساز نهج‌البلاغه براى جويندگان حقيقت است.

ساختار

كتاب با مقدمه‌اى در اشاره به رسالت خطير دانشمندان نام‌آور شيعه آغاز و مطالب در بيست‌ويك گفتار، تدوين شده است؛ البته مى‌توان اين كتاب را به دو بخش تقسيم كرد: اوصاف بندگان شايسته خداوند به عنوان بهترين‌ها نه گفتار اول كتاب را پوشش داده است و اوصاف دوستان و سرسپردگان شيطان به عنوان بدترين‌ها از ديدگاه نهج‌البلاغه در باقى گفتارهاى كتاب طرح شده است.

نويسنده در شرح و توضيح موضوعى روايات معصومين(ع)، به‌گونه‌اى مفصل، به بيان صفات و ويژگى‌هاى بندگان شايسته و نالايق خداوند از منظر حضرت على(ع)، با محوريت نهج‌البلاغه پرداخته است.

گزارش محتوا

نويسنده در خلال مطالب كتاب، درصدد شناسايى ويژگى‌هاى بندگان شايسته خدا، در سخنان اهل بيت(ع) مى‌باشد.

در بخش نخست خطبه 86، اميرمؤمنان(ع) سى‌وسه ويژگى ممتاز براى محبوب‌ترين بندگان خدا برمى‌شمارد. گرچه در ظاهر، اين ويژگى‌ها به تقواپيشگان، بندگان سالك و عارف خدا نسبت داده شده، اما نويسنده معتقد است در حقيقت آن حضرت، در پى معرفى و شناساندن ويژگى‌هاى خويش و فرزندان معصومشان(ع) هستند؛ ويژگى‌هايى كه تنها در ايشان(ع) به‌طور كامل گرد مى‌آيند و ديگران نمى‌توانند به همه آن ويژگى‌ها، در عالى‌ترين مراتبش، دست يابند.

گفتار نخست، «دوستان برگزيده خدا در پيكار با نفس» ناميده شده است. حضرت على(ع) نخست مى‌فرمايند: محبوب‌ترين بندگان خدا، كسى است كه خداوند او را يارى كرده تا بر نفس خويش چيره شود. به نظر نويسنده، از اين عبارت برمى‌آيد كه تنها با يارى و مدد الهى، انسان مى‌تواند بر نفس خويش، پيروز گردد؛ پس نخست انسان بايد در پى مبارزه با نفس خويش برآيد و چون توان پيروزى بر آن را در خويش نيافت، از خداوند براى اين مهم، يارى طلبد. آن‌گاه خداوند وى را يارى مى‌كند و او در پرتو عنايات و يارى خداوند بر نفس خويش، مسلط مى‌شود.

نويسنده در اين جا، اقدام به پاسخ به پرسش‌هايى كرده كه در اين مقام، به ذهن انسان راه مى‌يابد، از جمله اين‌كه: چرا انسان بايد با نفس خود مبارزه كند؟ چرا خداوند انسان را به گونه‌اى نيافريده كه بتواند به آسانى بر نفس خود چيره شود؟ آيا منظور از نفس، چيزى است كه حقيقت و هويت انسانى را تشكيل داده و با واژه «من» به آن اشاره مى‌كنيم؟

عناوين مطرح شده در اين گفتار، عبارتند از: ضرورت مبارزه با نفس، انسان بر سر دوراهى حق و باطل، مفهوم نفس و عقل در علم اخلاق، نكوهش تمايلات شيطانى، عوامل هدايت انسان به كمال و تعالى و نقش اساسى يارى خداوند در مبارزه با نفس.

در گفتار دوم و سوم، به ستايش اندوه و ترس از خدا پرداخته شده است. پس از آن‌كه اميرمؤمنان(ع) فرموند: خداوند بنده محبوب خود را يارى مى‌كند تا بر نفس خويش چيره شود، مى‌فرمايند اين بنده خوب خدا، اندوه را شعار و لباس زيرين خود مى‌سازد؛ يعنى پيوسته بر مقامات و درجاتى كه نتوانسته بدان‌ها دست يابد و بر فرصت‌هايى كه مى‌توانست از آن‌ها بيشتر استفاده كند و نكرده، اندوهگين و ناراحت است.

نويسنده معتقد است خوف و حزن، بدون در نظر گرفتن متعلقشان، نه ممدوح‌اند و نه مذموم؛ نه به طور كلى مى‌توان گفت خوب‌اند و نه مى‌توان گفت بدند. به نظر وى، اگر در سخن اميرمؤمنان(ع) اين دو، ويژگى مطلوب و از صفات بندگان محبوب خدا معرفى شده‌اند، از آن‌روست كه متعقلشان امور معنوى و اخروى‌اند وگرنه، خوف و حزن به خاطر دنيا، نامطلوب است؛ زيرا اصل گرايش و توجه استقلالى به دنيا، پسنديده نيست، چه رسد به خوف و ترس درباره آن.

در گفتار چهارم، به جلوه حيات انسانى در دوستان خدا نگريسته شده است. حضرت على(ع) در بيان ويژگى‌هاى دوستان برگزيده خداوند، با ذكر عبارت «نَظَرَ فَابصَرَ» نگاه و تفكر در ملك و ملكوت و يافتن بصيرت درباره باطن و حقيقت اشيا را از جمله ويژگى‌هاى دوستان خدا برمى‌شمارند. نويسنده معتقد است شايد با نگاهى سطحى و ابتدايى، اين گمان به ذهن آيد كه چون واژه «نظر» به معناى ديدن و نگاه كردن است، واژه «فابصر» پس از آن، زايد است. اما بايد توجه داشت كه «فابصر» به نگاه فيزيكى و ظاهرى كه در آن، نمودهاى اجزاى هستى مشاهده مى‌شوند، معطوف نيست، بلكه منظور از آن، نگاه بصيرتى است كه پس از برافروخته شدن نور هدايت در دل سالك، پديد مى‌آيد.

زندگان و مردگان حقيقى از منظر قرآن، چرايى فروتر بودن گمراهان از چارپايان از منظر قرآن، راهنمايى‌هاى انبيا و اوليا بسترساز هدايت باطنى و درونى، فرجام پيروى از هواى نفس و نعمت ذكر خدا و بهره‌مندى از معرفت او، از جمله عناوين مباحث اين گفتار هستند.

در گفتار پنجم، به رهيدن از دام شهوت اشاره شده است. امام(ع) در فرازى از سخنان خود، شهوت را به پيراهن تشبيه كرده و پرداختن به شهوات را بسان پوشيدن آن پيراهن دانسته‌اند. سپس در وصف دوستان برگزيده خداوند فرموده‌اند: «پيراهن شهوت را از تن به درآورده‌اند». اما آيا چنان‌كه پيروان برخى از اديان تحريف‌شده پيشين و پاره‌اى از فرقه‌هاى اسلامى معتقدند، لذت‌ها و شهوات دنيا به كلى پليد و منفورند؟ و كسى كه مى‌خواهد در راه خدا گام بردارد، بايد همه آن‌ها را كنار نهد؟ يا آن‌كه حضرت از پوشيدن لباس شهوت، منظور ديگرى دارند؟ نويسنده در اين بخش با بررسى معناى لغوى و اصطلاحى شهوت و كاربردهاى آن، در مقام پاسخ به اين پرسشها برآمده است.

دوستى با هدايت يافتگان و پرهيز از هوس‌آلودگان، آستانه بندگى دوستن خدا و گام برداشتن در مسير حق، جلوه اخلاص و عدالت‌ورزى در دوستان خدا و عالم‌نمايان خودپرست در كلام اميرمؤمنان(ع)، عنوان مباحث گفتار ششم تا نهم مى‌باشند.

در بخش دوم كتاب بدترين بندگان خداوند معرفى شده‌اند. نويسنده در گفتارهاى پيش‌رو، گزيده‌هايى از نهج‌البلاغه را كه متناسب با بخش دوم خطبه 86 مى‌باشد، برگزيده است.

در گفتار دهم و يازدهم، بخش‌هايى از خطبه 102 و قسمت ابتدايى خطبه 17، انتخاب شده است. حضرت على(ع) در خطبه 102، به اين نكته اشاره دارند كه مبغوض‌ترين و بدترين مردم نزد خداوند، كسانى هستند كه وجدان و خرد خود را سركوب كرده و دستورات الهى را زير پا نهاده‌اند؛ در نتيجه، خداوند آنان را از عنايت و هدايت خويش، محروم كرده است. نويسنده نشانه بى‌اعتنايى و بى‌توجهى خداوند به چنين كسانى را، اين دانسته است كه آنان، از راه راست كه انسان را به قرب خداوند نايل مى‌سازد، روى برمى‌تابند و بدون راهنما، در مسير پرفراز و نشيب زندگى، گام برمى‌دارند.

در گفتار دوازدهم، با توجه به فراز پايانى خطبه 17، جلوه‌هايى از انحراف و سوء استفاده از قرآن از ديدگاه اميرمؤمنان(ع) بيان شده است. در آغاز اين خطبه، اميرمؤمنان(ع) به معرفى مغبوض‌ترين خلايق نزد خداوند و عالم‌نمايانى پرداخته‌اند كه از حقيقت علم، بى‌بهره‌اند، اما با گردآورى مجموعه‌اى از اصطلاحات و فضل‌فروشى، مى‌كوشند تا خود را عالم معرفى كنند و جاهلان بى‌مايه نيز، ايشان را دانشمند مى‌شمارند. سپس حضرت در پايان خطبه، از اين گروه، شكوه مى‌كند و آنان را متهم مى‌سازد كه قرآن واقعى و معارف ناب آن را كنار نهاده و به تحريف كتاب خدا و استفاده نابجا از آن مى‌پردازند.

در گفتار سيزدهم، دوستان و سرسپردگان شيطان در كلام اميرمؤمنان(ع) معرفى شده‌اند. بر اساس سخن آن حضرت(ع)، عالم‌نمايان خودپرست، به جاى پيروى از خداوند و دستورات حيات‌بخش او، از شيطان پيروى كردند و خواسته‌هاى او را معيار و ملاك رفتار خود قرار دادند و بر اثر تمايل به رياست، لذت‌ها و شهوات دنيوى، بر وى تكيه كردند و در نتيجه، شيطان نيز جان و دل آنان را دامگه و آشيانه خويش قرار داد و به پروش و شكل‌دهى انديشه‌ها و رفتار آنان پرداخت.

در گفتار چهاردهم، با بررسى خطبه هجدهم، مصاديق و نمونه‌هاى عينى عالم‌نمايان خودپرست مطرح شده است. نويسنده معتقد است ذكر اين نمونه‌هاى عينى در سخنان اميرمؤمنان(ع)، حاكى از آن است كه حضرت از شيوه‌اى نادرست در زمانه خويش شكوه مى‌كنند و آن‌چه از آن سخن گفته‌اند، امرى فرضى و خيالى نيست.

بازتاب انحراف و روى‌برتافتن از حق در كلام اميرمؤمنان(ع)، بدعت‌گروى برجسته‌ترين ويژگى دشمنان حق، ماهيت بدعت و آثار زيان‌بار آن، بازشناسى برخى جلوه‌هاى رفتارى ايمان و كفر، تفاوت بدعت با نوآورى و سنت‌گذارى، تفاوت بدعت با احكام ثانويه و احكام حكومتى، عنوان ساير گفتارهاى كتاب مى‌باشد.

اين كتاب در حد بضاعت موضوعى خويش، توانسته است در مسيرى عالمانه با محوريت بيانات گهربار حضرت على(ع) و با بهره‌گيرى از آيات قرآن و استفاده از روايات حضرات معصومين(ع)، تصويرى روشن از ويژگى‌هاى بهترين و بدترين بندگان خداوند ارائه كند.

بى‌ترديد اين‌گونه شرح و توضيح موضوعى روايات ائمه اطهار(ع)، علاوه بر اين‌كه به ارائه سبكى تازه از روش تحقيق مى‌پردازد، مى‌تواند پنجره‌اى تازه را در شناخت معارف ناب و انسان‌ساز اسلامى پيش چشمان تشنگان طريقت و حقيقت بگشايد.

وضعيت كتاب

فهرست مطالب در ابتدا و كتاب‌نامه منابع مورد استفاده نويسنده، در انتهاى كتاب آمده است.

پاورقى‌ها بيشتر به ذكر منابع اختصاص يافته است.

منابع مقاله

مقدمه و متن كتاب