بابا طاهر

از دانشنامه‌ی اسلامی

«بابا طاهر همدانی» ملقب به «عریان»، عارف و شاعر مشهور ایرانی در قرن ۵ قمری است. از بابا طاهر علاوه بر دوبیتی‌های معروف او، رساله‌ای عرفانی مشتمل بر کلمات قصاری به زبان عربی به نام «اشارات» به جای مانده است.

آرامگاه باباطاهر در همدان

زندگی‌نامه

این شاعر صوفی منش اهل همدان در ایران است. در مورد سال تولد و وفات، نحوه معاش و مسلک باباطاهر از منابع قدیم اطلاع روشن و دقیقی بدست نیامده است. برخی پژوهشگران تاریخ تولد او را سال‌های پایانی قرن چهارم هجری قمری می‌دانند.

مسلک درویشی و فروتنی او که شیوه‌های عارفان بزرگ است، سبب شد که گوشه‌گیری را اختیار نماید و در نتیجه، شرح احوال مفصلی از او در دست نماند، فقط در بعضی از کتب صوفیه ذکری از مقام معنوی و ریاضت و درویشی و استغنای طبع او آمده است. قدیمی ترین مأخذی که در تاریخ است، ملاقات و گفتگوی طغرل سلجوقی و بابا طاهر در ۴۴۷ قمری است که این پادشاه لشگر خود را در مقابل او، متوقف کرد و وی را مورد تکریم قرار داد و توصیه اش را اجابت کرد.

لفظ "بابا" در تمام منابع قدیم و متاخر، به عنوان پیشنام او آورده شده است. این لقب معادل پیر، شیخ و مرشد می باشد و معمولا به پیران کامل و مرشدان اطلاق می شد. خودش در ۳ غزل که به وزن دو بیتی است "طاهر" گفته و در یک غزل "بابا طاهر" تخلص کرده است. ولی لقب "عریان" در هیچیک از منابع قدیم و حداقل تا اواسط قرن نهم همراه نام او نیست. به احتمال بسیار، این صفت "عریان" بیانگر دوری او از علائق دنیوی است. اگرچه گاهی این فکر پیش آمده که او سر و پا برهنه بوده و یا در معابر عمومی برهنه شده است. در برخی منابع هم از او با صفات شیفته، شوریده و دیوانه فرزانه یاد شده است.

گفته شده پیروان فرقه اهل حق، باباطاهر را از بزرگان خودشان می دانند و او را از یاران هم عقیده و همراز "شاه خوشین لرستانی" که از بزرگان "اهل حق" بوده می گویند، البته منابعی هم درباره ارتباط او با "شاه خوشین" هست.

این شاعر و عارف محبوب ایرانی سرانجام در ۸۵ سالگی در همدان دیده از جهان فرو بست. در مورد سال وفات او نظریه های مختلفی بیان شده و به طور یقین نمی توان سال وفات او را مشخص کرد. آرامگاه باباطاهر بر فراز تپه ای در شمال غربی همدان، مقابل قله الوند و از سوی دیگر مقابل بقعه امامزاده حارث بن علی علیه السلام ساخته شده است. در جوار آرامگاه او، مقبره مشاهیر بزرگ همدان قرار دارد.

آثار و اشعار

باباطاهر بدون هیچ پیچیدگی و یا توسل به اصطلاحات علمی، افکار و اندیشه‌های خود را بیان کرده است و شعرش بسیار روان، ساده و بی‌پیرایه است. باباطاهر در اشعارش غالبا از درویشی و قلندری و بی‌سر و سامانی حرف می‌زند و فروتنی را تعلیم می‌کند. در ترانه‌هایش عشق به خداوند به ساده‌ترین زبان موج می‌زند، غم و اندوه در شعرش غلبه دارد و همواره با چشم بصیرت به زیبایی‌های طبیعت نگریسته و به حقیقت اشیاء پی می‌برد.

بیشتر شهرت باباطاهر به خاطر دو بیتی های عوام فهم و خواص پسند اوست. اطلاق دوبیتی (و ترانه) به این نوع شعر در قرن اخیر بیشتر رایج شده است و ایرانی ها مخصوصا در نواحی مرکزی و غرب کشور، همیشه به این نوع شعر ساده بیشتر گرایش داشتند. بعضی ها گویش اشعار او را محلی می دانند. مضامین اشعار او را با عناصر طبیعت، کوه و صحرا و گل، عواطف لطیف و احساسات رقیق، غم غربت و درد دلتنگی، درویشی و قلندری و ملامتی، اندوه بی سامانی و حسرت وصال، شکوه از ناپایداری ها و بی وفایی ها، اعتراف به گناه و پوزش از خدا، مویه هایی حاصل هجران، شور و جذبه های عشق افلاطونی و... تشکیل می دهند.

بابا طاهر با سخن بسیار روان و ساده و بی پیرایه خود، نیکوکاری، خیر خواهی و احسان و ترک ظلم و ستم به خلق را به خوبی بیان کرده، و عشق و ایمان و دلباختگی خود به مذهب شیعه و توسل به ائمه اطهار و تضرع به درگاه خدا را با جاذبه بیان می کند.

یکی از اشعار مشهور وی با لهجه لری چنین است:

خوشا آنان که الله یارشان بی * به حمد و قل هو الله کارشان بی

خوشا آنان که دایم در نمازند * بهشت جاودان بازارشان بی

علاوه بر دوبیتی های او، رساله ای عرفانی مشتمل بر اشارات یا کلمات قصار به زبان عربی به باباطاهر منسوب است که بین بیست و سه یا پنجاه باب، تدوین شده و عقاید عرفانی را در علم و معرفت و ذکر عبادت و وجد و محبت بیان کرده است. این رساله همیشه مورد توجه صوفیه بوده و بر آن کلمات، شروحی نوشته شده است، از جمله شرحی با عنوان "الفتوحات الربانیه فی فرج الاشارات الهمدانیه". دو شرح دیگر نیز از کلمات او به وسیله سلطان علیشاه، تالیف شده است، یکی به زبان فارسی و دیگری به زبان عربی با عنوان های «توضیح» و «ایضاح».

با مطالعه کلمات قصار باباطاهر، معلوم می شود که او فردی عامی نبوده، بلکه دانشمندی است که در باب مسائلی چون علم و معرفت، عقل و نفس، دنیا و عقبی، اشاره و وجد و سماع، مشاهده و مراقبه، زهد و توکل و رضا، سکر و محبت، فقر و فنا، و... در واقع از اصول فقه و شریعت تا مسائل فلسفه، عرفان و تصوف، احاطه کامل داشته و در واقع پس از طی مراحل علم بعد به جرگه تصوف درآمده است و عارف کامل و مرشد زمان خودش بوده است.

منابع