التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج (کتاب)

از دانشنامه‌ی اسلامی
نویسنده وهبه‌ الزحيلي‌
موضوع تفسير اهل سنت
زبان عربی
تعداد جلد 32

محتویات

  • ۱ انگيزه تدوين تفسير
  • ۲ معرفى اجمالى تفسير
  • ۳ شيوه تفسير
  • ۴ گرايش تفسير
  • ۵ منابع تفسير
  • ۶ برتريهاى تفسير
  • ۷ پاره‌اى از كاستيهاى تفسير
  • ۸ منبع

انگيزه تدوين تفسير

دكتر وهبه زحيلى در اين باره مى‌نويسد:« چون من نياز شديدى را ميان گروههاى گوناگون مردم، كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، احساس كردم و به اين نتيجه رسيدم كه مردم علاقه دارند، محتواى كتاب الهى را بدانند و بر اين عقيده‌اند كه از مهم‌ترين چيزهايى كه در پيشگاه خداوند از انسان مورد پرسش قرار مى‌گيرد، قرآن كريم است، چه اين كه اگر فرد مسلمان به قرآن عمل كرد، حجت بنفع وى و در صورت عمل نكردن، حجت عليه اوست، بر آن شدم تفسيرى براى پاسخگويى به نيازهاى آنان بنويسم.

با توجه به اينكه تفاسير قديمى به مثابه دائرة المعارفى بزرگ هستند، من به بيان مستقيم معناى آيه اهتمام ورزيدم، به گونه‌اى كه هرگاه انسان بخواهد يك آيه و يا تفسير آن را بخواند مقصود از آن آيه در ذهن او نقش ببندد. اين نخستين گام در موفقيت تفسير است.

زيرا مهم اين است كه انسان مضمون آيه را به عنوان كلّ پيوسته و ناگسسته بفهمد و سپس چگونگى پيوند آيه را به ما قبل و ما بعدش، درك كند، چون آيات قرآن، هدف و غرض مشخصى را دنبال مى‌كنند، و من اين شيوه را در تفسير« المنير» انتخاب كردم. زمانى كه من در دبى رئيس دانشكده شريعت و قانون در دانشگاه امارات بودم و زن و فرزندى با من نبود، مدت پنج سال با فراغ بال در آن جا درنگ كردم به برخى كارهاى علمى پرداختم و همه اين فرصت پنج ساله را تابستان و زمستان به كار اين تفسير اشتغال داشتم و دو سال هم در دمشق، به چاپ و نشر آن پرداختم كه هفت سال كار مى‌شود.( فصلنامه بينات شماره 2 مصاحبه با دكتر وهبه زحيلى ص 113)

معرفى اجمالى تفسير

نام كامل تفسير« التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج» مى‌باشد. دكتر وهبه زحيلى در آغاز، طى مقدمه‌اى كوتاه( 7 صفحه) به انگيزه خود از تدوين اين تفسير، شيوه تفسير و منابع و مآخذ آن مى‌پردازد. آن‌گاه برابر شيوه معمول بيشتر مفسران كه در آغاز تفسير، برخى از مباحث علوم قرآنى را يادآور مى‌شوند، به بحث و بررسى مختصر درباره بعضى از مباحث مى‌پردازد كه حدود 35 صفحه را در بر مى‌گيرد. مباحث علوم قرآنى مطرح شده، در اين بخش بدين ترتيب است: تعريف قرآن، اسامى قرآن، كيفيت نزول، مكى و مدنى، اول ما نزل، آخر ما نزل، جمع قرآن در زمان رسول الله( ص) در زمان ابو بكر و عثمان، رسم الخط عثمانى، قراءات هفت‌گانه و سبعة احرف، اعجاز قرآن و وجوه آن، عربيت قرآن، ترجمه قرآن، حروف مقطعه، تشبيه، استعاره، كنايه، تعريض و مجاز در قرآن.

ايشان به اختصار درباره هر يك از گزاره‌هاى ياد شده مطالبى را مطرح و ديدگاه خود را درباره آن بيان داشته است. و نيز ايشان به مانند برخى تفاسير در ذيل بعضى آيات، مباحث عمده علوم قرآنى را آورده است. مثلا در ذيل آيه 7 سوره آل عمران( ج 3 ص 149) درباره محكم و متشابه نكاتى يادآور شده است. از اين رو مباحث مهم علوم قرآنى به اختصار در مقدمه تفسير و در ضمن تفسير آيات قرآنى مطرح شده است كه براى دستيابى و اطلاع از موارد عنوان شده، رجوع به جلد 16 تفسير كه در بردارنده فهرست موضوعات قرآن و تفسير است، ضروى مى‌نمايد.

پس از مقدمه تفسير و مباحث علوم قرآنى، تفسير آيات آغاز گرديده و از ابتداى قرآن تا پايان آن به ترتيب سوره‌ها، هر سوره به چندين بخش تقسيم گرديده و نكته‌هاى گوناگون تفسيرى آن مطرح شده است.

شيوه تفسير

دكتر زحيلى در آغاز تمامى سوره‌ها، ابتدا مضامين هر سوره را به كوتاهى بيان كرده است و در صورتى كه سوره‌اى به جز نام مشهور، داراى اسامى ديگر مى‌باشد، زيرا عنوان« اسامى سوره» مطالبى را بيان داشته، سپس فضيلت سوره و روايات وارده در عظمت شأن و قراءت سوره را ياد آور شده و سازگارى سوره مورد بحث را با سوره قبل از آن با عنوان« مناسبتها لما قبلها» يا مانند آن، مورد بررسى قرار داده است.

وى هر سوره‌اى را همچون ديگر مفسران، به چند بخش تقسيم كرده و براى هر بخش از آيات، موارد گوناگونى را بيان كرده كه تمامى آن موارد در راستاى تفسير و كشف و پرده‌بردارى از آيات قرآن است، اين شيوه در سرتاسر تفسير و در تمامى بخشهاى گوناگون آيات، پياده شده است، بدين ترتيب: اعراب، بلاغت، مفردات لغوى، نامگذارى، سبب نزول، تناسب آيات و تفسير و بيان، احكام آيات و فقه كاربردى و...

همچنين به تناسب بخشهاى گوناگون آيات يك سوره، برخى از موارد فوق همچون سبب نزول ذكر شده و مباحث ديگرى با عناوين جديد چون مسائل فقهى، پرتوى از تاريخ و... آورده شده است. اينك به اختصار درباره هر يك از عناوين بالا كه در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود و در حقيقت شيوه اصلى مفسر در فهم و تفسير آيات است، مطالبى را يادآور مى‌شويم.

الف) اعراب آيات:

مفسر هر سوره را به چند بخش از آيات تقسيم كرده و در آغاز زير عنوان( الاعراب) كلمه‌ها و جمله‌هايى را كه در آيه، وجه اعرابى آنها مشكل بوده يا داراى چند وجه است، بيان كرده است، از اين رو فقط نقش كلمه و يا جمله را در آيات يادآور شده كه در فارسى اصطلاحا« تركيب» ناميده مى‌شود، ولى درباره خود كلمه( تجزيه آن) در موارد محدودى مطالبى را آورده است، به اين دليل كه علم صرف و لغت و مفردات به اين مهم اختصاص دارد و لزومى ندارد به آن پرداخته شود. اين بخش( اعراب آيات) در تمامى تفسير، بدون استثناء، پس از يادآورى هر بخش از آيات آورده شده است.

مأخذ و منبع تفسير در اين بخش« البيان فى غريب اعراب القرآن» ابو البركات ابن الانبارى است. ولى از تفسير قرطبى و كشاف زمخشرى و ديگر تفاسير هم سود جسته است.( تفسير المنير جلد 1 صفحه 72 پاورقى) در واقع اين بخش از تفسير كه در برگيرنده تمامى آيات قرآن است، خود يك دوره كامل اعراب قرآن بوده و بخش زيادى از تفسير را به خود اختصاص داده است.

ب) بلاغت آيات:

اين بخش، پس از فصل اعراب آيات آورده شده و در سرتاسر تفسير ديده مى‌شود و در زير عنوان بلاغت، مصاديق موضوعى و مباحثى كه در علوم بلاغت( معانى، بيان و بديع) مطرح شده و با آيات قرآنى تطبيق گرديده است، مثلا درباره آيه دوم سوره بقره چنين آمده است:« ذلك الكتاب» ذلك اسم اشاره دور است كه به جاى اسم اشاره نزديك آمده و علت آن بلندمرتبگى قرآن است.« هدى للمتقين» مجاز مرسل است، زيرا كه هدايت به قرآن نسبت داده شده است، ولى در حقيقت هادى خداوند است. و... فصل« بلاغت» در زير هر بخش از آيات، بيانگر اعجاز بيانى قرآن بوده و بسيار مفيد و سودمند است و خواننده را از رجوع به تفاسير ادبى بى‌نياز مى‌كند.

مأخذ و منبع اين بخش از تفسير،« صفوة التفاسير» صابونى، كشاف زمخشرى، بحر المحيط ابو حيان، و جامع الاحكام قرطبى است كه گاهى مفسر نيز با درايت خويش پاره‌اى از موارد را برترى داده و در حقيقت ديدگاه خويش را بيان كرده است( تفسير المنير ج 1 ص 72 پاورقى)

ج) لغات آيات:

سومين بخشى كه در سرتاسر تفسير نيز ديده مى‌شود، فصل شرح آيات است. در اين فصل، كلماتى از قرآن، اعم از اسم و فعل و حرف، كه نياز به شرح كوتاهى داشته، آورده شده و به توضيح آن پرداخته است.

اين فصل از تفسير بسيار سودمند است، زيرا خواننده پيش از ورود در تفسير آيات، با مفردات و شرح لغات آن آشنا مى‌گردد و سپس به مطالعه تفسير آيات مى‌پردازد و در حقيقت اين فصل خود يك دوره تفسير وجيز قرآن است.

مآخذ و منابع تفسير در اين بخش آن گونه كه از مقدمه تفسير پيداست، تفسير كشاف زمخشرى و بحر المحيط ابو حيان بوده است، و در موارد اندكى در پاورقى، مفردات راغب اصفهانى را نيز به عنوان مأخذ يادآور شده است.( تفسير المنير ج 1 ص 72 و ج 1 ص 61 پاورقى)

د) تفسير آيات:

در اين بخش كه در حقيقت قلب تفسير و بيان كننده مراد و مقصود از آيات است نيز، بدون استثناء در سرتاسر تفسير ذيل هر بخشى از آيات آورده شده است. مفسّر، به طور معمول با حذف زوائد و اختلافهاى تفسيرى به شرح و تفسير آيات پرداخته و فهم آن را براى خواننده آسان و مراد كلام الهى را تا حدّ توان ممكن ساخته است. براى فهم آيات، از شيوه تفسير قرآن به قرآن و از روايات استمداد جسته است كه با سيرى در جلدهاى گوناگون آن، اين نكته بخوبى روشن مى‌گردد.

ه) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى:

در سرتاسر تفسير بحثى با عنوان« فقه الحياة و الاحكام» آورده شده است كه در زير هر بخش از آيات، بدون استثناد آورده شده و در اين بخش، برداشت از آيات با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن دسته بندى شده و در همه موارد با شماره گذارى مسلسل، آن نكته‌ها بيان شده است و بيش‌تر احكام وضعى و تكليفى بر گرفته از آيات و همچنين نكته‌هاى عقيدتى و اخلاقى در اين بخش به چشم مى‌خورد. اين بخش از تفسير، پس از فصل تفسير آيات در مرتبه دوم از اهميت قرار دارد و در حقيقت بر گرفته از تفسير آيات است و خواننده را با پيام قرآن و روح آن آشنا مى‌سازد. در تفاسير قديمى، چنين مدخلى ديده نمى‌شود، هر چند در برخى از آنها مطالبى كه در بردارنده، مباحث ياد شده است گاهى ديده مى‌شود. شايد بتوان گفت كه يكى از ويژگيهاى برجسته اين تفسير بخش« فقه الحياة و الاحكام» است كه پس از هر چند آيه ديده مى‌شود.

ولى مطالب اين بخش با فصل تفسير آيات در هم شده‌اند و گاه تكرار، ولى در واقع در اين بخش نويسنده از زاويه‌اى ديگر، با تقسيم بندى مناسب، به آيات و تفسير آن نگريسته است.

و) اسباب نزول آيه يا آيات:

آيات قرآن در رابطه با سبب نزول دو گروهند. برخى از آيات بدون سبب خاص نازل گرديده و برخى ديگر با توجه به يك سبب و قضيه خاص نازل شده‌اند كه در مرتبه اول آن آيات اشاره به آن سبب دارد، هر چند سبب نزول خاص، مخصص حكم آيه نيست و در موارد همانند آن، قابل تطبيق و جارى است. از اين رو دكتر زحيلى در مواردى كه آيات داراى شأن نزول مشخصى بوده، زير عنوان« سبب النزول» روايات گوناگونى را كه در اين باره وارد گرديده به اختصار بيان كرده و برخى را بر برخى ديگر برترى داده است، هر چند در پاره‌اى از موارد، راه درست را نپيموده است، مثلا درباره سوره دهر، آيه 8 و 9 تمامى مفسران اماميه و برخى از دانشمندان اهل سنت، شأن نزول آن را درباره على( ع) و فاطمه( س) و حسنين« عليهما السلام» و فضه مى‌دانند، ولى ايشان ضمن نقل اين قضيه و استناد آن به مفسران، اين شأن نزول را صحيح نمى‌داند.( تفسير المنير ج 29 ص 287) در اين بخش، منابع و مآخذ مفسر، با توجه به آنچه كه در مقدمه آمده است.( تفسير المنير ج 1 ص 10) و همچنين آن گونه كه در جلدهاى گوناگون تفسير نيز به آن اشاره شده است، اسباب النزول واحدى، تفسير در المنثور سيوطى و تفسير خازن است.( فصلنامه بينات شماره 2 ص 117) هر چند گاهى به تفاسير و جوامع حديثى مشهور ديگر نيز رجوع شده است، مانند تفسير طبرى و صحيح بخارى...( تفسير المنير ج 2 ص 211، 227) ايشان در هر مورد مأخذ و مرجعى كه از آن نقل كرده، و در هنگام نقل روايات سبب نزول، سلسله سند و راوى و صحابى نقل كننده و حاضر در جريان واقعه را ياد آور مى‌شود.

دكتر زحيلى درباره بحث« اسباب نزول» در تفسير خود مى‌نويسد:« من در اين تفسير كوشيده‌ام تا شأن نزولهايى را كه صحيح نيست، ذكر نكنم، همچنين از ميان برخى اسرائيليات و سخنانى كه از بنى‌اسرائيل از طريق كتابهاى كعب الاحبار و وهب بن منبه در كتابهاى ما وارد شده و فرهنگ بعضى از مسلمانها متأثر از آن شده است و تصور كرده‌اند كه اينها از پيامبر( ص) است، ولى روشن شده كه اين گونه مطالب، از بنى‌اسرائيل است، پرهيز نموده‌ام و هر مطلبى را كه غير صحيح بود، ذكر نكرده‌ام و...»( فصلنامه منبات ش 2 ص 116)

ز) تناسب آيات:

تناسب آيات و سوريكه از مباحث مهم علوم قرآنى است كه در آن به نوع پيوند آيات و سور پرداخته مى‌شود. برخى از مفسران به موضوع تناسب آيات و سوره‌ها اهتمام فراوان داشته و توانسته‌اند بدين وسيله برخى ابهامات تفسيرى را كشف و شرحى براى پاره‌اى از پرسشهاى قرآنى، بيابند. دكتر وهبه زحيلى در تفسير خود، در آغاز هر سوره، ارتباط آن را با سوره پيشين يادآور شده است، از اين رو توانسته است به پاره‌اى از نكته‌هاى تفسيرى از اين زاويه، دست يابد. تناسب سوره‌ها عموما براى مفسرانى داراى اهميت بيشتر است كه ديدگاه توقيفى بودن ترتيب سور را پذيرفته‌اند و نويسنده از اين جمله است.( تفسير المنير ج 1 ص 23) درباره تناسب آيات نيز ايشان غافل نبوده و در برخى مواضع آيات كه تناسب مشهود و آشكار بوده است فصلى را با عنوان( المناسبة) به اين مهم، اختصاص داده و به اختصار مطالب مفيدى را يادآور شده است، ذكر اين نكته خالى از فايده نيست كه تناسب آيات و فهم ارتباط آنها با يكديگر، ناگفته‌هاى فراوانى را در قرآن هويدا مى‌سازد كه جز از اين راه، از راه ديگر، فهم آن ممكن نيست، از اين روى تناسب آيات بيش‌تر از تناسب سور در فهم آيات كاربرد دارد.

گرايش تفسير

مراد از گرايش كدام تفسيرى، يعنى اين كه مفسر بيش‌تر به چه مباحث و موضوعاتى در قرآن، توجه كرده و يا كدام دسته از موضوعات قرآنى را به شرح بيان داشته و فرعها و دليلهاى آن را يادآور شده است، از اين رو به نظر مى‌رسد كه تفسير المنير داراى گرايش فقهى است، و شايد اين زمينه را تحصيل و تدريس مفسر درباره فقه مذاهب به وجود آورده است، در زير بحث« آيات الاحكام» شرح آراى فقهى مذاهب اربعه به چشم مى‌خورد و به ياد كرد دليلها و رد پاره‌اى از ديدگاههاى فقهى پرداخته شده است، به عنوان مثال در جزء دوم تفسير كه حدود چهارصد صفحه است و اختصاص به تفسير سوره بقره( آيات 142- 252) دارد، مطالب فقهى زير به چشم مى‌خورد: تحويل قبله، سعى بين صفا و مروه، خوردنيهاى حلال و حرام، ميته و احكام آن، قصاص، وصيت، روزه و احكام آن، حج و احكام آن، شراب و قمار و مراحل تحريم آن، حكم ايلاء، عده مطلقه و احكام طلاق، رضاع و احكام آن، نفقه اولاد و.... هر چند سوره بقره در بردارنده آيات فراوان فقهى است، ولى مفسر در ذيل آيات آن به تفصيل، مباحث ياد شده را مطرح كرده و اختلاف مذاهب اربعه را بيان كرده است، هر چند متأسفانه به فقه ديگر مذاهب همچون اماميه كه داراى فقه غنى و استوار و پويا و متكى به روايات معصومان( ع) است، يا هيچ اشاره نشده و يا بسيار اندك و در موارد محدودى، ديدگاه فقهى شيعه بيان شده است.

همچنين بخش« فقه الحياة و الاحكام» كه در سراسر تفسير بدون استثناء وجود دارد. در بردارنده برداشت از آيات و احكام آن( وضعيّه و تكليفيه) است كه خود نشانگر توجه مفسر به برداشتهاى فقهى از آيات است. البته روش ايشان در تفسير روش تحليلى است كه عقلى و اجتهادى محسوب مى‌گردد و از جهتى به تقارب بين المذاهب نظر دارد.( المفسرون حياتهم و منهجهم ص 685) از لحاظ فكرى، گاه گرايش اشعرى گرى خود را در اين تفسير نمايانده است، از جمله در مسئله رؤيت كه طبق مذهب ظاهرگرايان گذشته رفتار نموده است.( تفسير و مفسران ج 2 ص 507)-( المنير جزء 7 ص 316)

منابع تفسير

در مقدمه تفسير و پاورقى جلدهاى گوناگون آن، منابع و مآخذ تفسير به چشم مى‌خورد كه استفاده مفسر از آنها در يك سطح نيست و در واقع به سه دسته تقسيم مى‌شوند. منابع دسته اول كه بسيار از آنها استفاده شده است، مانند تفسير قرطبى، فخر رازى و... منابع دسته دوم و سوم كه كم‌تر از آنها سود جسته است.

اينك به اختصار منابع و مآخذ تفسير را در اين جا يادآور مى‌شويم:

1- تفاسير گوناگون:

مانند تفسير قرطبى، رازى، ابن كثير، كشاف، طبرى، بحر المحيط، المنار، آلوسى، بغوى، غرائب القرآن، بيضاوى، خازن، نسفى، در المنثور، جواهر طنطاوى، تفسير شيخ شلتوت و صفوة التفاسير صابونى، از اين ميان پنج تفسير( قرطبى، رازى، ابن كثير، كشاف و طبرى) بيش‌تر مورد توجه بوده است. هر چند در مقدمه تفسير و سرتاسر آن و پاورقيها اين نكته به چشم نمى‌خورد، ولى دكتر وهبه زحيلى در گفت و گويى، يادآور شده است كه از مجمع البيان شيخ طبرسى و تفسير الميزان مرحوم علامه طباطبايى، استفاده جسته و براى تدوين تفسير به آنها مراجعه مى‌كرده است.( فصلنامه بينات ش 2 ص 113)

2- صحاح سته، مسند احمد بن حنبل و برخى ديگر از معاجم حديثى:

شايد برخى تفسير المنير را تفسير روايى بدانند، زيرا ايشان به روايات نبوى و نقلهاى صحابه و تابعين بسيار استناد كرده و فهم آيات را گاهى از اين راه فراهم ساخته است، از اين رو به منابع مختلف حديثى، همچون صحاح سته و مسند احمد بن حنبل و برخى ديگر از معاجم مشهور اهل سنت مراجعه كرده است، هر چند متأسفانه در اين زمينه هم بسيار نادر به روايات اهل بيت( ع) تمسك جسته و در موارد اندك و بسيار محدودى به جوامع حديثى شيعه رجوع كرده است.

3- احكام قرآن جصّاص و ابن العربى:

در بررسى آيات بسيارى كه اشاره به مسائل فقهى دارند، از كتاب« احكام القرآن» جصّاص و« احكام القرآن» ابن العربى كه در حقيقت تفسير فقهى آيات و شرح آيات الاحكام هستند، سود جسته و در تدوين مباحث فقهى از اين دو كتاب، بسيار استفاده شده است.

4- كتابهاى علوم قرآنى و اعراب و لغت و قصص قرآن:

همچون الاتقان سيوطى، البرهان زركشى، المصاحف سجستانى، النشر ابن جزرى، مفردات راغب اصفهانى، البيان فى غريب القرآن ابن الانبارى و...، و قصص الانبياء عبد الوهاب النجار و.... گويا در تدوين تفسير المنير به منابع و مأخذ متعدد و گوناگون تفسيرى و حديثى به شكل گسترده رجوع نشده، زيرا همان گونه كه مفسر در مقدمه يادآور شده، هدف از تفسير خود را رساندن پيام قرآن به علاقمندان، با حذف زوائد و اختلافهاى تفسيرى مطرح كرده است، از اين روى، به منابع گوناگون كم مراجعه شده است.

برتريهاى تفسير

تفسير المنير از برتريهاى شايان توجهى برخوردار است از اين روى سبب گرديده در بين ديگر تفاسير در پاره‌اى از جنبه‌ها درخشش ويژه‌اى داشته باشد و پس از نشر در كم‌تر از پنج سال، پنج بار تجديد چاپ گردد: اينك به برخى از ويژگيها و برجستگيهاى تفسير اشاره مى‌شود:

الف) آوردن عناوين براى بخشهاى گوناگون آيات:

مفسر در تمامى تفسير، از آغاز قرآن تا پايان آن، آيات را به بخشهاى گوناگون و مناسب تقسيم نموده و براى هر چند آيه، يك عنوان تعيين كرده است تا خواننده در آغاز، نماى كلى آيات را در پيش روى داشته باشد و بتواند تفسير و معانى آيات را در ذهن خود ترسيم كند. به عنوان نمونه آيات آغازين سوره بقره( 1 تا 20) اين عناوين را دارند: آيات 1- 5 صفات المؤمنين و جزاء المتقين. آيات 6 تا 7 صفات الكافرين آيات 8 تا 16 صفات المنافقين. آيات 17 تا 20 ايراد الامثال للمنافقين. در تفسيرهاى قديمى اين عنوان بندى براى بخشهاى گوناگون آيات قرآنى به چشم نمى‌خورد و در بيش‌تر تفاسير جديد نيز وجود ندارد، ذكر اين عناوين به گونه فهرست بخشهاى آيات، خود كتابى مستقل و سودمند خواهد بود.

ب) فصل بندى و باب بندى مطالب:

روشمند بودن هر كتاب و فصل‌بندى آن انگيزه و شوق مطالعه را در خواننده ايجاد مى‌كند و تفسيرهاى قرآن نيز به عنوان كتاب جامع از اين قاعده مستثنى نيستند. در تفسيرهاى قديمى اين موضوع رعايت نگرديده ولى در تفسيرهاى جديد سعى شده است كه مباحث تفسيرى در قالب بابها و فصلهاى جداگانه مطرح گردد. تفسير المنير در اين شيوه يكى از موفق‌ترين تفسيرهاست زيرا در ذيل هر چند آيه، فصلهاى گوناگونى را با عناوينى مشخص، طرح كرده تا خواننده نياز خود را در هر فصل و عنوان مشخصى بجويد. عناوين مشترك در سوره‌ها بطوريكه قبلا اشاره شد از اين قرار است: سوره... مناسبتها لما قبلها، ما اشتملت عليه هذه السورة، فضلها، مدنيتها مكيتها، تسميتها، الاعراب، البلاغه، المفردات اللغوية، سبب النزول، المناسبة، التفسير و البيان، فقه الحياة و الاحكام و.... اين گونه فصل بندى در تفسير مجمع البيان نيز ديده مى‌شود.

ج) چند تفسير و كتاب در يك تفسير:

چون اين تفسير مطالب گوناگونى را كه در حوزه علم تفسير قرار مى‌گيرد، فصل بندى و با عناوين معين، بيان كرده است، سبب گرديده تا چند تفسير و كتاب را در درون خود جاى دهد، مطالبى كه در سرتاسر تفسير ذيل عنوان،« الاعراب» آورده، در صورت جمع آورى در يك كتاب، يك دوره« اعراب القرآن» تقريبا جامع خواهد بود. همچنين مطالب ذيل عنوان« البلاغة» و عنوان« المفردات اللغوية» و« فضل السورة» كه هر كدام كتابى را تشكيل خواهند داد.

د) حذف نظريات گوناگون تفسيرى:

مفسر در مقدمه يادآور شده است كه اختلافهاى تفسيرى را كم‌تر يادآور شده است تا خواننده در پذيرش راه درست و درك حقايق قرآنى سرگردان نگردد و اين بسيار شايسته است. اين تفسير، با رسالت رساندن پيام قرآن به علاقه مندانى كه به شكل گسترده پى‌گير مطالب تخصصى تفسير و ديدگاههاى گوناگون نيستند، تدوين شده است.

ه) خلاصه احكام آيات و كاربرد آن در زندگى:

آنچه از آيات قرآن با توجه به نكته‌هاى تفسيرى آن برداشت شده، ذيل عنوان« فقه الحياة او الاحكام» بيان كرده است و تقريبا در همه موارد به گونه‌اى دسته‌بندى شده و با شماره مسلسل، احكام تكليفيه، وضعيه، مسائل عقيدتى، اخلاقى و... كه در آيات بدانها اشاره شده، آمده است. اين بخش از تفسير كه بدون استثناء ذيل هر بخش از آيات آمده است، بسيار مفيد و سودمند بوده و در حقيقت پيام قرآن در اين تفسير، بيش‌تر در همين بخش خلاصه مى‌شود.

و) نثر روان و خوشخوان تفسير:

چون مفسر يادآور شده كه، تفسير را براى گروههاى گوناگون مردم كه از نظر فرهنگى در حدّ متوسطى هستند، نوشته است، از اين روى با نثر عربى روان و رسا و نه با نثرى ادبى و فنى، به تدوين آن پرداخته است از اين جهت محتوى را فداى واژگان و پيچيدگيهاى فنى نكرده است. بدين جهت نثر اين تفسير براى هر علاقمند به قرآن كه تا اندازه‌اى به ادبيات عرب آشنا باشد قابل استفاده است. همچنين چاپ زيبا و منقح و تقريبا بى‌اشتباه تفسير به ضميمه نثر روان آن، هر علاقمند به فرهنگ قرآنى را مجذوب خود مى‌سازد.

ز) فهرست موضوعى تفسير:

يكى از امتيازات اين تفسير جلد شانزدهم( جزء 31 و 32). آن است كه ويژه فهرست موضوعى قرآن و تفسير است و سرتاسر آن عناوين گوناگون را در بردارد كه در قرآن و تفسير به آن اشاراتى شده است، موضوعات اين تفسير به ترتيب حروف ابجد، به صورت معجم است كه با ذكر جلد و صفحه مشخص شده تا به سهولت مورد استفاده واقع گردد.

پاره‌اى از كاستيهاى تفسير

الف) ياد نكردن منابع و مآخذ در پانوشت‌ها:

روشن است كه در تدوين اين تفسير از منابع و مآخذى استفاده شده كه در مقدمه تفسير بدانها اشاره گرديده است و ما در فصلى جداگانه در همين مقاله به آن اشاره كرديم، ولى كم و بيش در تدوين تمامى كتابها مرسوم است كه در استفاده از هر منبع و مآخذى در جاى جاى كتاب، نام آن منبع با ويژگيهايى كه دارد، آورده مى‌شود، در حاليكه اين شيوه در تفسير المنير مورد غفلت واقع شده، لذا پانوشتهاى تفسير بسيار اندك به نظر مى‌رسد. برخى از موارد در جلد 1 از اين قرارند: صفحه‌هاى 128- 204- 205 و... جزء 1 و صفحه‌هاى 6، 13، 14، 20،... جزء دوم.

ب) عدم استفاده از روايات و معارف اهل البيت( ع)

ج) عدم استفاده از تفسيرها و جوامع حديثى و كتابهاى شيعه:

قابل توجه است كه در اين دو مورد، نقد متوجه اكثر تفاسير اهل سنت مى‌باشد.

د) گرايش اشعرى‌گرى در تفسير:

از جمله در مسئله رؤيت كه طبق مذهب ظاهر گرايان گذشته رفتار نموده است.( تفسير و مفسران ج 2 ص 507) و( المنير جزء 7 ص 316).

ه) عدم توجه به مسائل علمى:

در لابلاى تفسير از توجه به مسائل علمى كه امكان اشاره به آنها در قرآن وجود دارد غفلت ورزيده است.( تفسير و مفسران ج 2 ص 507). ضمن اينكه در بعض موارد توضيحات علمى مناسبى داشته است. مانند كروى بودن زمين( المنير جزء 30 ص 47 و جزء 13 ص 108).

و) دو فهرست در يك فهرست:

فهرست مندرج در مجلد 16 اين تفسير، هم فهرست موضوعى آيات قرآن و هم فهرست موضوعى تفسير است و چون همان گونه كه پيش از اين يادآور شديم مفسر براى هر بخش از آيات، عنوانى مشخص كرده، همان عناوين را به شكل فهرست موضوعى آيات قرآن دانسته و با فهرست تفسير تلفيق كرده و در قالب يك فهرست بر اساس حروف الفبا، درست كرده است

منبع

نرم افزار جامع التفاسیر ، بخش کتابشناسی

***
تفسیر قرآن
درباره تفسیر قرآن: تفسیر قرآن -تاریخ تفسیر - روشهای تفسیری قرآن
اصطلاحات: اسباب نزول -اسرائیلیات -سیاق آیات
شاخه های تفسیر قرآن:

تفسیر روایی (تفاسیر روایی) • تفسیر اجتهادی (تفاسیر اجتهادی) • تفسیر فقهی ( تفاسیر فقهی) • تفسیر ادبی ( تفاسیر ادبی) • تفسیر تربیتی ( تفاسیر تربیتی) • تفسیر كلامی ( تفاسیر كلامی) • تفسیر فلسفی ( تفاسیر فلسفی ) • تفسیر عرفانی (تفاسیر عرفانی ) • تفسیر علمی (تفاسیر علمی)

روشهای تفسیری قرآن:
تفاسیر به تفکیک مذهب مولف:
برگرفته از «https://wiki.ahlolbait.com/index.php?title=التفسير_المنير_فى_العقيدة_و_الشريعة_و_المنهج_(کتاب)&oldid=102328»