اطعام

از دانشنامه‌ی اسلامی

به معنای غذا دادن است. در فرهنگ اسلامی گونه هایی از اطعام مانند اطعام نیازمندان و ایتام به عنوان مصاديق انفاق و احسان شمرده می شود و بر اطعام روزه‌دار،اطعام در عروسى، اطعام هنگام بازگشت از سفر حج، خريد منزل، ختنه و عقيقه فرزند تأکید شده است. در مقابل بى‌توجهى به اطعام نيازمندان به شدت مذمت شده است.

واژه شناسی اطعام

اطعام مصدر باب افعال و از ريشه «ط‌ ـ‌ ع‌ ـ‌ م» به معناى طعام (غذا)دادن است. در اين كه مراد از طعام چيست، لغويان بر يك نظر نيستند؛ برخى گفته‌اند: هر چيزى است كه چيده و جمع‌آورى شود، اعمّ از حبوبات و ميوه‌ها و بعضى طعام را خصوص خرما و جمعى فقط گندم مى‌دانند ولى به نظر مى‌رسد همه اين موارد مصداق طعام باشد و همان‌گونه كه ابن‌منظور و راغب گفته‌اند: طعام عبارت است از هر چيزخوردنى بنابراين اطعام يعنى خوراندن و طعام دادن از آنچه ذكر شد.

واژه طعم و مشتقات آن 48 بار در قرآن كريم آمده كه 16 بار آن از باب اِفعال است؛ همچنين واژه طَعام در 5 مورد از جمله در آيه «ولا يَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين» (سوره الحاقه/69،34) به معناى اطعام دانسته شده است. در برخى آيات از اطعام‌كنندگان ستايش (سوره انسان/76، 8‌ـ‌13) و از كسانى كه اطعام نمى‌كنند يا ديگران را به اطعام‌ تشويق نمى‌كنند، نكوهش شده است.(سوره الحاقه/69،34)

در پاره‌اى از آيات، اطعام از كارهاى پروردگار شمرده شده است: «...‌و هُوَ يُطعِمُ و لايُطعَمُ» (سوره انعام/6، 14؛ سوره قريش/106، 3‌ـ‌4؛ سوره شعراء/26،79) در حقيقت اسناد اطعام به انسانها چيزى جز اسناد اطعام به خدا نيست، زيرا اصل وجود آنان و آنچه اطعام مى‌كنند، از آنِ خداوند است، از اين‌رو «مُطعِم» يكى از اسما و صفات الهى شمرده شده است.

اطعام از مصاديق انفاق و احسان است. اسلام براى حفظ حرمت انسان ها و ايجاد تعادل اقتصادى در جامعه، صاحبان ثروت را ملزم كرده كه بخشى از اموال خود را براى تأمين هزينه زندگى و رفع‌ گرسنگى نيازمندان اختصاص دهند: «وفى اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ والمَحروم». (سوره ذاريات/51،19) قرآن كريم بى‌توجهى به اطعام نيازمندان را از آثار كفر به مبدأ هستى شمرده است: «اِنَّهُ كانَ لا‌يُؤمِنُ بِاللّهِ العَظيم × ولا‌يَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين» (سوره حاقه/69، 33‌ـ‌34) همچنين بر ترك اطعام آثار زيانبارى مترتب كرده و در آياتى (سوره بلد/90، 13 و 14) اطعام به مسكين در روزهاى سخت، نمودى از مجاهدت با نفس و وسوسه‌هاى شيطانى شمرده شده است.

بدون ترديد تجلى خصلت پسنديده مهمان‌نوازى بيشتر همراه با اطعام است. از‌ برخى آيات برمى‌آيد كه اطعام، سيره پيامبران و اولياى الهى بوده است؛ آيات 24‌ـ‌26 سوره ذاريات/51 و 89 سوره هود/11 كه به داستان پذيرايى حضرت ابراهيم عليه السلام از مهمانان خود پرداخته بيانگر خصلت مهمان‌نوازى اوست. گفته‌اند: وى هنگام تناول غذا به دنبال مهمان مى‌گشت تا او را با خود شريك كند، از همين رو آن حضرت را «ابوالضيفان» يعنى پدر مهمانان مى‌گفتند چنان كه آيه 53 سوره احزاب/33: «...‌اِذا دُعيتُم فَادخُلوا فَاِذا طَعِمتُم فَانتَشِروا...» حاكى از جود و خصلت اطعام در پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله است.

اهل‌ بيت عليهم السلام نيز در اطعام به ديگران الگو بودند؛ آيات 8‌ـ‌22 سوره انسان/76 به نقل شيعه و سنى درباره حضرت على و فاطمه و فرزندانشان حسن و حسين عليهم السلام نازل گرديده و بيان كننده اطعام خالصانه و خداپسندانه ايشان است كه بدون هيچ چشمداشتى و فقط براى رضاى خداوند انجام گرفت و خداى متعالى به پاكى و خلوص عمل ايشان گواهى داده است: «و يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسكينـًا و يَتيمـًا واَسيرا × اِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ اللّهِ لا‌نُريدُ مِنكُم جَزاءً ولاشُكورا» در ادامه، آيات 10‌ـ‌22 سوره انسان/76 نيز از پاداش هاى الهى در مقابل اين عمل مقبول و نيكوكارانه خبر مى‌دهد.

اطعام در اين آيات (سوره انسان/76،8‌ـ‌22) از نوع اطعام واجب نيست، زيرا اطعام‌كنندگان خود به آن نياز داشتند: «عَلى حُبِّهِ». اطعام در چنين موقعيتى كه با تحمل سه روز گرسنگى همراه بود حاكى از اوج ايثار اطعام‌كنندگان از نظر اخلاق و رفتار و دليل بر خلوص و فداكارى ايشان است.

در آيات 14‌ـ‌18 سوره بلد/90 اطعام از اوصاف اصحاب يمين شمرده شده است: «اَو اِطعـمٌ فى يَوم ذى مَسغَبَه × ...اُولـئِكَ اَصحـبُ المَيمَنَه». در روايات بر مواردى از اطعام، مانند اطعام روزه‌دار و اطعام در عروسى، بازگشت از سفر حج، خريد منزل و ختنه و عقيقه فرزند تأكيد شده است. قرآن كريم بر اطعامِ نيازمند كه در قحطى دچار سختى و گرسنگى شده اصرار ورزيده، يتيم و مسكين را از مصاديق بارز نيازمندان مى‌داند: «اَو اِطعـمٌ فى يَوم ذى مَسغَبَه × يَتيمـًا ذا مَقرَبَه × اَو مِسكينـًا ذا مَترَبَه». (سوره بلد/90،14‌ـ‌16)

بايسته‌هاى اطعام

  1. اطعام در صورتى ارزشمند است كه صرفاً براى رضاى خدا انجام شود و هيچ انگيزه‌اى جز خشنودى پروردگار در آن نباشد: «اِنَّما نُطعِمُكُم لِوَجهِ‌اللّهِ لانُريدُ مِنكُم جَزاءً و لا شُكورا». (سوره انسان/76،9) طبعاً در چنين اطعامى كه براى خدا و منزّه از هر گونه منت و اذيت و رياكارى است. همه به ويژه نيازمندان شركت داده مى‌شوند؛ اما چنانچه در اطعام اغراض ديگرى دنبال شود، بسيارى از نيازمندان به ويژه انسان هاى عفيف‌النفس و خويشتندار، محروم مى‌مانند.
  2. شايسته است طعام دهنده، هم اطعام را دوست داشته باشد و هم از آنچه دوست مى‌دارد به ديگران بخوراند: «و‌يُطعِمونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ...» (سوره انسان/76، 8)، «لَن تَنالوا البِرَّ حَتّى تُنفِقوا مِمّا تُحِبّونَ» (سوره آل‌ عمران/3، 92) البته اطعام محبوب چنانچه مورد نياز خود انسان نيز باشد فضيلت بيشتر و پاداش هاى ويژه‌اى دارد، چنان كه از آيات 8 سوره انسان/76 و 9 سوره حشر/59: «...و‌يُؤثِرونَ عَلى اَنفُسِهِم ولَو كانَ بِهِم خَصاصَةٌ...» استفاده مى‌شود.
  3. سزاوار است در اطعام نيازمندان، آنان كه احتياج بيشترى دارند در اولويت باشند و به هنگام سختى و قحطى بيشتر مورد توجه قرار گيرند، چنان كه آيات 8 سوره انسان/76 و 14‌ـ‌16 سوره بلد/90 بر اطعام نيازمندان در روزهاى سخت زندگى و گرسنگى تأكيد مى‌كند: «اَو اِطعـمٌ فى يَوم ذى مَسغَبَه * يَتيمـًا ذا مَقرَبَه * اَو مِسكينـًا ذا مَترَبَه». بر پايه روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله هر كس گرسنه‌اى را در روز قحطى اطعام كند خداوند او را از دَرِ مخصوص وارد بهشت مى‌كند. نيز اطعام مسلمانان در روز سختى از اسباب مغفرت شمرده شده است.

اطعام واجب

1. اطعام به عنوان كفّاره و فديه:

قرآن در مواردى به وجوب اطعام مساكين به عنوان كفاره برخى گناهان يا جايگزين كردن برخى از اعمال، اشاره كرده است.

الف. بر كسانى كه زنانشان را ظهار مى‌كنند و سپس پشيمان مى‌شوند، پيش از آن كه با همسرشان همبستر شوند در صورتى كه قدرت بر آزاد كردن برده يا دو ماه روزه پى در پى ندارند، واجب است 60 مسكين را طعام دهند: «...‌فَتَحريرُ رَقَبَة... × فَمَن لَم‌يَجِد فَصيامُ شَهرَينِ مُتَتابِعَينِ ... فَمَن لَم يَستَطِع فَاِطعَامُ‌سِتّينَ مِسكينـًا ذلِكَ لِتُؤمِنوا بِاللّهِ و رَسولِهِ‌ و‌ تِلكَ حُدودُ اللّهِ و لِلكـفِرينَ عَذابٌ اَليم». (سوره مجادله/58،3‌ـ‌4)

ب. اطعام به 10 مسكين براى شكستن سوگند از روى قصد، واجب است: «لايُؤاخِذُكُمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فى اَيمنِكُم ولكِن يُؤاخِذُكُم بِما‌عَقَّدتُمُ الاَيمنَ فَكَفّرَتُهُ اِطعامُ عَشَرَةِ مَسكينَ مِن اَوسَطِ ما تُطعِمونَ اَهليكُم...». (سوره مائده/5،‌89)

برخى جمله «مِن اَوسَطِ ما تُطعِمونَ» را اشاره به كيفيت غذا دانسته و گفته‌اند: اين طعام نبايد پايين‌تر از خوراك خانواده‌اش باشد. بعضى ديگر آن را توضيح كمّى دانسته و گفته‌اند: مقصود يك مدّ طعام است، زيرا اين مقدار حدّ متوسط خوراك افراد‌است.

ج. كسى كه در حال احرام و از روى عمد صيد مى‌كند، بايد تعدادى از مساكين را اطعام كند: «ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنوا لاتَقتُلوا الصَّيدَ و اَنتُم حُرُمٌ و مَن قَتَلَهُ مِنكُم مُتَعَمِّدًا فَجَزاءٌ مِثلُ ما قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ يَحكُمُ بِهِ ذَوا عَدل مِنكُم هَديـًا بلِغَ الكَعبَةِ اَو كَفّـرَةٌ طَعامُ مَسكينَ...». (سوره مائده/5، 95) بر اساس آيه مقدار طعام مساكين بستگى به‌ نوع شكار دارد. مفسران و فقها در ترتيب يا تخيير كفارات ياد شده در آيه بر يك نظر نيستند برخى از ظاهر آيه (كلمه أو) تخيير را استفاده كرده‌اند و برخى ظهور كلمه «أو» را بر تخيير انكار كرده و ترتيب يا تخيير را به روايات ارجاع‌داده‌اند.

د. شخصى كه به موجب پيرى يا تشنگى طاقتفرسا توان روزه‌دارى را از دست داده، نيز زن باردارى كه زايمانش نزديك است و زن شيرده كم‌شير، مى‌بايست به جاى هر روز روزه ماه رمضان، مسكينى را اطعام كنند و اگر بيش از آن اطعام كنند، بهتر خواهد بود. «و عَلَى الَّذينَ يُطيقونَهُ فِديَةٌ طَعامُ مِسكين فَمَن تَطَوَّعَ خَيرًا فَهُوَ خَيرٌ لَهُ». (سوره بقره/2، 184)

هـ‌. اطعام 10 يا 6 مسكين به عوض تراشيدن موى سر، قبل از قربانى لازم است: «و لاتَحلِقوا رُءوسَكُم حَتّى يَبلُغَ الهَدىُ مَحِلَّهُ فَمَن كانَ مِنكُم مَريضـًا اَو بِهِ اَذىً مِن رَأسِهِ فَفِديَةٌ مِن صِيام اَو صَدَقَة اَو نُسُك...». (سوره بقره/2، 196) مراد از «صدقه» اطعام 10 مسكين و به قولى 6 مسكين است.

2. اطعام در غير كفّارات:

اطعام در مواردى خود مستقلاً مورد توجه بوده است:

الف. وجوب اطعام از گوشت قربانى حج به بينوايان: «فَكُلوا مِنها و اَطعِموا البائِسَ الفَقير» (سوره حج/22، 28)، «...فَكُلوا مِنها و اَطعِموا القانِعَ والمُعتَرَّ...» (سوره حج/22، 36) فقير «قانع» كسى است كه سؤال نمى‌كند و به آنچه داده مى‌شود قناعت مىورزد. فقير «معترّ» كسى است كه به آنچه داده مى‌شود معترض است و از گدايى‌كردن هراسى ندارد. شايد بتوان از تقديم «قانع» بر «معترّ» در آيه اولويت و تقدم اطعام فقير قانع بر فقير معترّ را استفاده كرد.

ب. زكات مال و زكات فطره نيز از مصاديق اطعام واجب به شمار مى‌آيد. افزون بر آيات زيادى كه لفظ زكات در آنها به‌كار رفته، شمارى از آيات با لفظ «طَعام» و «نُطعم» به موضوع زكات پرداخته است؛ مانند: «و لايَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين» (سوره الحاقة/69، 34؛ الماعون/107، 3)، «و‌لاتَحضّونَ عَلى طَعامِ المِسكين» (سوره فجر/89، 18)، «ولَم‌نَكُ نُطعِمُ المِسكين» (سوره مدثر/74، 44) برخى واژه طعام را در اين آيات به معناى «اِطعام» دانسته و برخى آن را مضاف‌اليه كلمه محذوف يا مقدّر «اطعام» يا «بذل» مى‌دانند ولى به هر صورت اضافه طعام به مسكين بيان كننده اين است كه طعام، حق مسكين و گويا در واقع وى مالك آن است. آيه 19 ذاريات/51: «و فى اَمولِهِم حَقٌّ لِلسّائِلِ و المَحروم» نيز گوياى همين مطلب است، ازاين‌رو در پرداخت آن به مسكين جاى هيچ‌گونه منّتى نيست.

از برخى روايات استفاده مى‌شود كه علت وجوب زكات در اموال توانگران فراهم شدن غذاى فقراست. شايد از همين روست كه بيشترين مواردى كه زكات در آن واجب شده مانند گندم، جو، كشمش، خرما، شتر، گاو و گوسفند كاربردى جز طعام ندارد و زكات فطره را نيز بايد از خوراك معمول خانواده و اهل شهر پرداخت.

ج. اطعام كسانى كه نفقه آنها بر انسان واجب است؛ مانند وجوب نفقه مادر بر پدر: «و عَلَى المَولودِ لَهُ رِزقُهُنَّ و كِسوَتُهُنَّ بِالمَعروفِ لاتُكَلَّفُ نَفسٌ‌اِلاّ وُسعَها...» (سوره بقره/2، 233)

آثار اطعام

خداوند در سوره بلد/90، ابرار را ـ‌ كه بر اساس روايات فريقين، اميرمؤمنان، فاطمه زهرا و حسنين عليهم السلام هستند. ـ به سبب اطعام خالصانه و ايثارگرانه ستوده است و ايشان را از شرّ روزى كه از آن مى‌هراسند (قيامت) محافظت كرده و آنان را با صورت هايى نورانى و زيبا و دلهايى شاد برمى‌انگيزد و به موجب صبر بر تكاليف يا صبر بر ايثار با شدت احتياجِ خودشان در بهشت ساكن كرده و حرير بهشتى بر ايشان مى‌پوشاند، در حالى‌ كه در آنجا بر تخت ها تكيه زده و از گرما و سرما درامان‌اند و درختان بهشتى بر سرشان سايه افكنده و ميوه‌هايش در دسترس و اختيار آنهاست.

حوريان و نوجوانان زيباىِ بهشتى با سبوهايى سيمين و جام هايى بلورين گرداگرد ايشان در گردش‌اند؛ جامهايى كه در سفيدى همچون نقره و در صفا و درخشندگى همچون شيشه و از هر حيث اندازه‌گيرى شده است. آنان را از شرابى كه طعم زنجبيل دارد مى‌نوشانند. در آنجا چشمه‌اى به نام سلسبيل است. گرداگرد بهشتيان پسرانى جاودانى، همواره در گردش‌اند؛ پسرانى كه در زيبايى همچون مرواريد پراكنده در اطراف بهشتيان (براى خدمت) به نظر مى‌آيند و چون خوب بنگرى آن جايگاه باشكوه را عالَمى پرنعمت و حكومتى بى‌نهايت بزرگ از حيث بقا و وسعت خواهى يافت. بالاپوش ايشان ديباى سبز و استبرق (پارچه ضخيمى از جنس ابريشم و طلا) و زيورآلات ايشان دستبندهايى از نقره است و خدايشان آنان را شرابى طهور و گوارا مى‌نوشاند: «اَنَّ الاَبرارَ يَشرَبونَ... و سَقـهُم‌رَبُّهُم شَرابـًا طَهورا». (انسان/76، آيات‌7‌ـ‌21)

در روايات، پاداش دنيوى اطعام زيادشدن روزىدفع و رفع بلاها و بيماري هاايجاد محبّت و‌... دانسته شده است. در آيات 16‌ـ‌18 سوره فجر/89 سختى معيشت را پيامد ترك اطعام يتيمان و مساكين برشمرده است.

در قرآن كريم ترك اطعام و حتى تشويق‌ نكردن به آن در كنار بى‌ايمانى به خدا قرار گرفته است: «اِنَّهُ كانَ لايُؤمِنُ بِاللّهِ العَظيم × و‌لا‌يَحُضُّ عَلى طَعامِ‌المِسكين» (حاقّه/69، 33‌ـ‌34) و اين دو را از علايم اصحاب شمال برشمرده است. (سوره الحاقة/69، 25‌ـ‌27)

بر اساس آيات 40‌ـ‌46 سوره مدثر/74، جهنميان بزهكار در پاسخ اين پرسش كه چه چيزى شما را به دوزخ كشانده گويند: از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را اطعام نمى‌كرديم. با ياوه‌گويان ياوه‌ مى‌گفتيم و روز پاداش (آخرت) را دروغ مى‌شمرديم: «فى جَنّـت يَتَساءَلون × عَنِ المُجرِمين × ما‌سَلَكَكُم فى سَقَر × قالوا لَم‌نَكُ مِنَ المُصَلّين × و‌لَم‌نَكُ نُطعِمُ المِسكين و كنّا‌نخوض مع الخائضين و كُنّا نُكَذِّبُ بِيَومِ الدّين». طبق برخى روايات مراد از عدم اطعام در‌ اين آيه نپرداختن حقوق آل‌ محمّد صلى الله عليه وآله يعنى خمس است.

در اين آيات عدم اطعام مساكين، ترك نماز و تكذيب آخرت سبب جهنمى شدن شمرده شده است، چنان كه در برخى از آيات، راندن يتيم و ترغيب نكردن ديگران به اطعام بينوايان خصلت كسى به شمار آمده كه به روز قيامت و ثواب و عقاب باور ندارد: «اَرَءَيتَ الَّذى يُكَذِّبُ بِالدّين × فَذلِكَ الَّذى يَدُعُّ اليَتيم × و لايَحُضُّ عَلى طَعامِ المِسكين». (سوره ماعون/107،1‌ـ‌3)

ترك اطعام از ويژگي هاى كسانى است كه از آيات الهى رويگردان بوده و كافرند، از اين‌رو وقتى مؤمنان ايشان را به اطعام و انفاق تشويق‌ مى‌كنند با استهزا و نسبت دادن گمراهى آشكار به مؤمنان مى‌گويند: آيا اطعام كنيم كسى را كه اگر خدا مى‌خواست او را اطعام مى‌كرد: «و اِذا قيلَ لَهُم اَنفِقوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قالَ الَّذينَ كَفَروا لِلَّذينَ ءامَنوا اَنُطعِمُ‌مَن لَو يَشاءُ اللّهُ اَطعَمَهُ اِن اَنتُم اِلاّ فى ضَلل مُبين». (سوره يس/36، 47)

قرآن كريم به تاركان اطعام يادآور مى‌شود كه تنگدستى و سختى معيشت آنان، پيامد دنيوى ترك اطعام و اكرام به يتيم و مسكين است: «و‌اَمّا اِذا ما ابتَلهُ فَقَدَرَ عَلَيهِ رِزقَهُ فَيَقولُ رَبّى اَهنَن × كَلاّ بَل‌لاتُكرِمونَ اليَتيم × و لاتَحضّونَ عَلى طَعامِ المِسكين». (سوره فجر/89، 16‌ـ‌18)

ترك اطعام دليل بر پستى و خسيس بودن است؛ بر اساس روايتى از پيامبر صلى الله عليه و آله ذيل آيه «فَاَبَوا اَن يُضَيِّفوهُما» (سوره كهف/18، 77) اهل قريه‌اى كه از اطعام و پذيرايى حضرت موسى و همراه وى سرباز زدند، مردمى پست بودند: «فَانطَلَقا حَتّى اِذا اَتَيا اَهلَ قَريَة اِستَطعَما اَهلَها فَاَبَوا اَن يُضَيِّفوهُما‌...» (سوره كهف/18، 77) گفته شده كه اين قريه دورترين نقطه زمين خدا از آسمان استيعنى اهل آن از رحمت خدا دورند.

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج‌8، ص‌166، «طعم» لغت نامه، ج‌2، ص‌2450، «اطعام».
  2. لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164؛ تاج العروس، ج‌17، ص‌437، «طعم».
  3. لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164.
  4. مقاييس‌اللغه، ج‌3، ص‌411؛ لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164؛ ترتيب‌العين، ص‌488، «طعم».
  5. مفردات، ص‌519؛ لسان‌العرب، ج‌8، ص‌164، «طعم»
  6. فتح‌القدير، ج‌5، ص‌285؛ تفسير قرطبى، ج‌18، ص‌177؛ مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌834.
  7. مجمع البيان، ج‌10، ص‌834؛ زادالمسير، ج‌8، ص‌353.
  8. الفرقان، مج‌9، ج‌7، ص‌357.
  9. الكشاف، ج‌4، ص‌756.
  10. سبل‌الهدى، ج‌1، ص‌306.
  11. كشف‌الاسرار، ج10، ص319ـ321؛ البرهان، ج‌5‌، ص546ـ547؛ روح‌المعانى، مج16، ج29، ص270.
  12. من لايحضره الفقيه، ج‌2، ص‌134‌ـ‌135؛ ج‌3، ص‌402؛ بحارالانوار، ج‌73، ص‌157‌ـ‌158.
  13. الفرقان، ج‌29، ص‌314‌ـ‌315.
  14. تفسير قرطبى، ج‌19، ص‌84؛ الفرقان، ج‌29، ص‌310.
  15. مجمع البيان، ج‌10، ص‌750؛ نورالثقلين، ج‌5، ص‌584.
  16. الكافى، ج‌2، ص‌201؛ كنزالعمال، ج‌9، ص‌243؛ نورالثقلين، ج‌5، ص‌584.
  17. جواهرالكلام، ج33، ص262؛ زبدة‌البيان، ص631.
  18. جواهرالكلام، ج‌33، ص‌266؛ مسالك‌الافهام، ج‌3، ص‌157.
  19. جامع البيان، مج‌5، ج‌7، ص‌58؛ مجمع‌البيان، ج‌3، ص‌379.
  20. مجمع‌البيان، مج‌3، ص‌379؛ تفسير قرطبى، ج‌6، ص‌203؛ مسالك الافهام، ج‌2، ص‌264.
  21. الكشاف، ج‌1، ص‌678‌؛ مسالك‌الافهام، ج‌2، ص‌271.
  22. مسالك‌الافهام، ج‌2، ص‌272؛ الميزان، ج‌6، ص‌140.
  23. زبدة‌البيان، ص212ـ213؛ البرهان، ج1، ص‌387؛ مسالك‌الافهام، ج‌1، ص‌320‌ـ‌321.
  24. التبيان، ج2، ص‌158؛ مجمع‌البيان، ج‌2، ص‌519.
  25. الكشاف، ج‌3، ص‌158؛ زبدة البيان، ص‌301.
  26. الكشاف، ج‌4، ص‌804‌؛ مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌735؛ الميزان، ج‌20، ص‌368.
  27. التفسيرالكبير، ج32، ص113؛ روح‌المعانى، مج‌16، ج‌30، ص‌435؛ الميزان، ج‌20، ص‌368.
  28. بحارالانوار، ج‌6، ص‌96.
  29. احكام‌القرآن، ج1، ص556؛ التبيان، ج2، ص‌256.
  30. شواهدالتنزيل، ج‌2، ص396‌ـ‌397؛ مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌616.
  31. الكافى، ج6، ص284؛ بحارالانوار، ج71، ص362، 368.
  32. بحارالانوار، ج‌71، ص‌379، 386.
  33. همان، ج‌72، ص‌449.
  34. التبيان، ج‌10، ص‌346.
  35. مجمع‌البيان، ج‌6‌، ص‌751؛ روح‌المعانى، مج‌9، ج‌16، ص‌8.
  36. تفسير قمى، ج‌2، ص‌418؛ البرهان، ج‌8، ص‌163.
  37. جامع‌البيان، مج‌9، ج‌15، ص‌357.

منابع

مرکز فرهنگ و معارف قرآن، دایره المعارف قرآن کریم، جلد 3، مدخل "اطعام" از محمد خراسانی