احتکار

از دانشنامه‌ی اسلامی

احتکار عبارت است از کاهش دادن يا متوقف کردن جريان توزيع کالا توسط همه يا برخي از فروشندگان به طور موقت. اين اقدام فروشندگان با توجه به وضع بازار و به خصوص تقاضاي تحريک شده خريداران به منظور بالابردن قيمت و درآمد حاصل از افزايش قيمت کالا صورت مي گيرد.

احتکار در لغت

احتکار در لغت به معنای نگهداری طعام به انتظار گران شدن آن را گویند. جوهری در صحاح گفته: "الاحتکار: جمعُ الطعام ِ وحبسه یَتَربّصُ به الغلاء" (جمع کردن و انبارکردن طعام به انتظار گران شدن). در بیشتر فرهنگهای لغت اصلی و معتبر زبان عربی نیز نزدیک به این معنا برای آن گفته شده است. در اصطلاح نیز احتکار عبارتست از حبس گندم، جو، خرما، کشمش و روغن حیوانی و [خودداری] از فروش آنها. با وجود شباهت میان معنای لغوی و اصطلاحی احتکار دو تفاوت میان این دو معنا وجود دارد.

  • الف) طبق معنای لغوی احتکار به ذخیره کردن هر گونه طعام گفته می شود، در حالی که در اصطلاح فقهی، فقط به ذخیره کردن گندم، جو، خرما، کشمش و روغن حیوانی احتکار گفته می شود و نه ذخیره هر گونه مواد غذایی.
  • ب) بنابر نظر اکثر فقها شرط تحقق احتکار در اصطلاح فقهی، نیاز مردم به آن کالاست ولی در معنای لغوی این قید وجود ندارد.

موارد احتکار

پرسشی که مطرح می شود این است که: آیا احتکار به وسیله نگهداری هر گونه طعام و مواد غذایی مورد نیاز مردم تحقق می یابد یا اختصاص به مواد غذایی خاصی دارد؟ جواب آن است که؛ به نظر مشهور فقیهان امامیه کالاهایی که احتکار در مورد آنها صادق است عبارتند از: گندم، جو، خرما، کشمش، (که غلات چهارگانه معروف هستند) و نیز روغن حیوانی (نه نباتی).

مستند گفته مشهور روایت غیاث بن ابراهیم از امام صادق علیه السلام می باشد: غیاث [بن ابراهیم] عن ابی عبدالله علیه السلام قال: لیس الحکرة الا فی الحنظة والشعیر والتمر والزبیب والسمن؛ احتکار فقط در گندم، جو، خرما، کشمش و روغن حیوانی می باشد.

بعضی از فقها مانند: شیخ صدوق، شهید اول و شهید ثانی و از معاصرین امام خمینی علاوه بر مواد غذایی یاد شده، روغن زیتون را نیز از موارد احتکار نام برده اند. در تأیید نظر این عده از فقیهان روایاتی نیز وجود دارد.

در مقابل این دسته از فقهاء که احتکار حرام را فقط در انواع خاصی از مواد غذایی محدود کرده اند، دسته ای دیگر از فقهاء، احتکار را منحصر در مواد غذائی خاصی نمی دانند و هر آنچه را که در عرف جامعه به آن مواد غذایی (طعام) به مواد غذائی اصلی اطلاق می شود که ادامه زندگی انسان غالباً به استفاده از آنها بستگی دارد. گفته شود را دربرگیرنده حکم حرمت می کنند، از آن جمله می توان به «محقق خوئی» اشاره نمود.

با توجه به این نظریه چون نوع مواد غذائی مورد مصرف مردم با توجه به شهرها و مکانهای مختلف متفاوت است مصادیق احتکار نیز در هر شهر مختلف خواهد بود. مثلاً در شهرهایی مثل مازندران و رشت که مواد غذایی اصلی آنها برنج می باشد، احتکار آن حرام و در شهری دیگر که ماده غذایی اصلی برنج نبوده و از چیز دیگر مثل گندم به عنوان غذای اصلی روزمره استفاده می کنند. احتکار گندم حرام و احتکار برنج حرام نمی باشد.

این گروه از فقیهان دلیل سخن خود را این گونه بیان کرده اند که:

  • اولاً: چون موضوع حرمت احتکار در احادیث "طعام" می باشد و طعام در عرف به «هر آنچه که آدمی برای ادامه ی زندگی به آن محتاج است»، می گوید لذا احتکار هر گونه مواد غذایی (طعام) حرام است.
  • ثانیاً: روایاتی که احتکار را در غلات چهارگانه و روغن حیوانی محصور می کنند، از نظر سندی ضعیف اند. در نتیجه نمی توان از اطلاق (شمول) روایات صحیح السندی که دلالت بر حرمت احتکار در هر گونه مواد غذایی دارند، چشم پوشی کرد.

تفاوت احتکار با انبارداري

بايد توجه داشت که معيار در احتکار حرام ايجاد بازار سياه است به گونه اي که موجب تضييق و دشواري مردم مسلمان فراهم گردد وگرنه در موارد فراواني که عرضه بي رويه کالا چه بسا موجب تضييع و اتلاف ما گردد، نه تنها حرام نيست بلکه از جهاتي منطبق با موازين عقلايي است. مثلاً در هنگام بدست آمدن ميوه در اواخر تابستان، اگر باغداران محصول خويش را يکباره به بازار عرضه کنند، از آنجا که در آن فصل عوامل عرضه و تقاضا با يکديگر تناسب ندارد، اين عمل نتيجه اي جز ضايع شدن و از بين رفتن محصولات نخواهد داشت و عواقب سوء اقتصادي ديگري نيز پيامد آن خواهد بود زيرا به علت ضرر و زياني که فروشندگان، به خاطر فروش جنس خود به بهاي ارزان، متحمل مي شوند توازن اقتصادي نيز آشفته مي گردد. در حالي که اگر در همان ايام به مقدار مايحتاج عمومي و فروش به نرخ عادله، متناسب با قيمت تمام شده و سود منصفانه، دسترنج خويش را به بازار عرضه کنند و بقيه محصول به نحو صحيح، از جمله نگهداري در سردخانه انبار گردد و به تدريج به موازات مصرف توزيع شود، عملي خردمندانه خواهد بود.

شرایط احتکار

ملاک برای احتکار دو چیز است:

  • الف) نیاز مردم به کالای احتکار شده.
  • ب) اینکه فروشنده و عرضه کننده دیگری نباشد که مردم بتوانند از او کالای خود را تهیه کنند که در اصطلاح فقهی به آن شرط عدم باذل طعام گفته می شود.

دلیل فقهی برای شرط بودن آن دو، روایت صحیح حلبی از امام صادق علیه السلام می باشد: «قال: سألته عن الرجل یحتکر الطعام و یتربص به هل یصح ذلک؟ فقال: ان کان الطعام کثیراً یسع الناس فلا بأس به و ان کان الطعام قلیلا لایسع الناس فانه یکره ان یحتکر الطعام و یترک الناس لیس لهم طعام حلبی می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا مردی که مواد غذایی را احتکار می کند این کار درست است؟ [ایشان پاسخ دادند:] اگر مواد غذایی فراوان باشد اشکالی ندارد و اگر مواد غذایی کم باشد به طوری که مردم در سختی باشند این کار کراهت دارد و حال آنکه مردم مواد غذایی ندارند.

از روایت بالا دو شرط مذکور استفاده می شود که در صورت نیاز مردم و نبودن کسی دیگر که آنها بتوانند آذوقه مورد نیاز خود را از او تهیه کنند، احتکار ممنوع شده است.

  • ج) شرط زمانی و مکانی

چون در برخی روایات، مدت احتکار را برای زمانی که کالای فراوان است چهل روز و برای زمانی که سختی و قحطی است سه روز قرار داده اند، برخی گمان کرده اند کمتر از آن محسوب نمی شود.

فقها بسیاری از جمله شیخ مفید، علامه حلی و محقق حلی این نظر را نپذیرفته اند و معتقدند که احتکار حد و اندازه ای ندارد و در هر زمان که نیاز مردم به طعام [قوت] وجود داشته باشد، احتکار نیز وجود دارد چه قبل از چهل روز (در هنگامی که کالا فراوان باشد) و چه قبل از سه روز (زمان کمبود کالا).

امام خمینی نیز این نظریه را قبول نکرده اند و در این مورد فرموده اند: این حدیث با بعضی از احادیث دیگر منافات دارد و علاوه بر آن بسیار بعید است که شارع مقدس اسلام رضایت بدهد که مردم سه روز در سختی و بلا بسر ببرند.

د) مالک شدن کالا از راه خریدن آن یکی دیگر از شرایطی که برای تحقق احتکار بیان شده (روایت حلبی از امام صادق علیه السلام) این است که: شخص کالا را خریده و انبار کرده باشد. بنابراین اگر کسی از راه کشاورزی یا هدیه گرفتن از دیگران و یا راههای دیگر ـ غیر از خریدن ـ مالک آذوقه شود و آن را انبار کند به آن احتکار نمی گویند. بعضی از فقیهان شیعه همچون محقق کرکی و علامه حلی نیز این نظریه را پذیرفته اند.

ولی بسیاری از فقها و مراجع تقلید از جمله شیخ انصاری امام خمینی، محقق خوئی، آیت الله تبریزی این نظر را رد کرده اند. زیرا بیشتر روایات در باب احتکار به صورت مطلق آمده و آن را مقید به هیچ قید و مشروط به هیچ شرطی ـ مثل مالک شدن از راه خرید ـ نکرده اند.

از آن گذشته واضح است که هدف قانونگذار از ممنوعیت احتکار در شریعت صرفاً به خاطر آن است که سختی و نیاز مردم را از نظر [کمبود] مواد غذائی برطرف کند و از این روی فرقی بین مالک شدن چه از راه خرید و چه از راههای دیگر نیست.

حکم تکلیفی احتکار

در این که قانونگذار در شریعت احتکار را ممنوع کرده است. همه فقهای اسلام ـ اعم از شیعه و سنی ـ هم رأی هستند، اما در این که آیا این نهی، نهی تحریمی است یا کراهتی اختلاف دارند، از فقهای شیعه که معتقد به تحریم اند می توان به شیخ صدوق. به نقل از کتاب المقنع، شیخ صدوق، قاضی ابن براج، یحیی بن سعید حلی ، علامه حلی، به نقل از کتاب الکرامه، علامه حلی، شهید اول به نقل از المعه، شهید اول، شهید ثانی.

برخی از ادله معتقدین به حرمت

  • الف. معتقدین به حرمت احتکار می گویند: بعضی از روایات، احتکارکننده را خطاکار معرفی کرده و روشن است که خطاکار گناه کار است و گناه آنگاه محقق می شود که کار حرام از کسی سر بزند زیرا عمل مکروه گناه محسوب نمی شود.
  • ب. نامه امام علی علیه السلام به مالک اشتر که در آن، ایشان دستور به جلوگیری از احتکار و مجازات محتکر را داده اند.

در مقابل این گروه عده ای از فقیهان بر این باورند که احتکار کراهت دارد از آن جمله به محقق حلی، شیخ مفید، سلار دیلمی نام برد .

برخی از ادله معتقدین به کراهت

  • الف. اصالة البراءة:

به مقتضای اصل عملی اصالة البرائت هرگاه در حرمت حکم شرعی شک کنیم، حکم به برائت از حرمت می دهیم. در اینجا نیز چون ادله نهی از احتکار مجمل است و ظهور در حرمت ندارد طبق اصل عملی "اصالة البرائت" حکم به عدم حرمت می دهیم و در نتیجه کراهت ثابت می شود .

  • ب. قاعده سلطنت:

به موجب این قاعده مردم می توانند آنچه را که تحت اختیار و سلطه خویش دارند هر طور که بخواهند تصرف کنند و این قاعده از نظر زمان و مکان شمول دارد. از طرفی دیگر احادیث منع از احتکار چون بیشتر از کراهت را ثابت نمی کنند، لذا نمی تواند قاعده سلطنت را مقید کرده و باعث دست برداشتن از شمول آن شویم.

نکته مهم: البته شکی نیست که احتکار اگر به قصد اضرار به مسلمانان و یا موجب اختلال در نظام زندگی اجتماعی ـ اقتصادی آنها شود حرام است و از این جهت فرقی در حرمت بین مواد غذایی و یا غیرغذایی که مردم در زندگی به آن احتیاج دارند نمی باشد ولی اختلاف در کراهت و حرمت در صورت احتیاج نداشتن مردم یا بودن کسی که به اندازه کافی مواد غذائی را عرضه کند، می باشد.

اجبار محتکر به فروش:

اگر محتکر از فروختن اجناس شده خودداری بعمل آورد شکی نیست که باید آن را مجبور به فروش کرد و دلیل این مطلب اجماع علمای اسلام بر این گفته می باشد.

علاوه بر آن روایاتی که فرمان به مجازات محتکر داده است، دلالت می کند که می توان محتکر را به خاطر خودداری از فروش، مجبور به فروختن کالایش کرد و در این مورد علی رغم اجبار فروشنده معامله صحیح است.

وظیفه اجبار:

امام یا نائب او و در صورت حضور نداشتن آنها، مومنان عادل، محتکر را به فروش اجناس احتکار شده مجبور می کنند.

تسعیر (نرخ گذاری):

طبق نظر اکثر فقها جایز نیست که از طرف حاکم در وهله اول و بدون اخطار به فروشنده محتکر، برای کالاهای احتکار شده، نرخ خاص قرار داده شود ولی اگر محتکر در قیمت گذاری کالای خود زیاده روی کرده و حقوق مصرف کننده را رعایت نکند، حاکم به او دستور پایین آوردن و واقعی کردن نرخ کالاهایش را می دهد.

اگر محتکر بعد از دستور حاکم، باز هم از پایین آوردن قیمت خودداری نمود آنگاه حاکم او را مجبور به فروش بر اساس قیمتی که مصلحت می داند، می نماید.

زیرا اگر در چنین مواقعی نرخگذاری به صورت اجباری نباشد نتیجه اش این خواهد بود که محتکر همچنان به احتکار خود ادامه خواهد داد و یا به خاطر فرار از فروش کالایش و ادامه احتکار، ممکن است قیمتی را مشخص کند که عملاً هیچکس نتواند به آن قیمت خریداری کند.

پس به طور کلی باید گفت که: حاکم شرع حق ندارد محتکر را به نرخی پایین تر از نرخ متعارف در بازار، وادار به فروش کالایش نماید مگر آن که در این کار لزوم و مصلحتی ببیند همچنین فروشنده نیز حق ندارد اجحاف - گرانفروشی - نماید، بلکه باید کالای خود را به قیمت متعارف یا نزدیک به آن بفروشد. بنابراین اگر در برخی از روایات نرخگذاری توسط حاکم جایز دانسته نشده است، منظور آن روایات مواردی هستند که - بدون اجبار - محتکر کالای خود را به قیمت متعارف خواهد فروخت.

پانویس

  1. جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغة، بیروت، انتشارات دارالعلم للملایین، 1407 هـ.ق، چاپ چهارم. ج2، ص635.
  2. ابن منظور، لسان العرب، بیروت، انتشارات دارصادر، 1997 میلادی، چاپ اول. ج2، ص128، و زبیدی، محمد مرتضی؛ تاج العروص، بیروت، انتشارات مکتبة الحیاة، بی چا، بی تا. ج3، ص145 (ماده "حکر") و فیومی، احمد بن محمد؛ مصباح المنیر، قم، انتشارات دارالهجرة، 1405 هـ.ق، چاپ اول. ص145، ماده "حکر".
  3. طوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن؛ النهایة، قم، انتشارات قدس، بی چا، بی تا. ص378 و امام خمینی، سید روح الله؛ کتاب البیع، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1415 هـ.ق، چاپ پنجم. ج3، ص410.
  4. امام خمینی، سید روح الله؛ کتاب البیع، همان. ج3، ص415.
  5. همان.
  6. حر عاملی، محمدحسن؛ وسائل الشیعه، بیروت، انتشارات ال البیت لإحیاء التراث، 1424 هـ.ق، چاپ دوم. ج17، ص425. باب 27 از ابواب آداب تجارت حدیث 4.
  7. امام خمینی، سید روح الله؛ کتاب البیع، همان. ج3، ص416.
  8. خوئی، سید ابوالقاسم؛ التنقیح فی شرح المکاسب، مقرر: میرزا علی غروی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامام الخوئی، 1425 هـ.ق، چاپ اول. ج2، ص512.
  9. همان.
  10. همان. ج2، ص513.
  11. همان، ج2، ص512.
  12. همان. ج2، ص514.
  13. امام خمینی، روح الله؛ کتاب البیع، همان. ج3، ص415.
  14. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسائل الشیعه، همان. ج17، ص424، باب 27 از ابواب اداب تجارت حدیث 2.
  15. امام خمینی، روح الله؛ کتاب البیع، همان. ج3، صص 413 و 414.
  16. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، ترجمه: سید مرتضی، آیت الله زاده شیرازی، بی جا، شرکت چاپ و نشر بین الملل سازمان تبلیغات، 1378 هـ.ش، چاپ اول. ص43.
  17. همان، ص47.
  18. امام خمینی، روح الله، کتاب البیع، همان. ج3، ص415.
  19. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص49.
  20. همان، ص415.
  21. انصاری، مرتضی؛ کتاب المکاسب، قم، انتشارات مجمع الفکر السلامی، 1427 هـ.ق، چاپ هفتم، ج4، ص371.
  22. امام خمینی، روح الله، کتاب البیع، همان، ج3، ص416.
  23. خوئی، سید ابوالقاسم؛ التنقیح فی شرح المکاسب، همان. ج2، ص514.
  24. تبریزی، میرزا جواد؛ ارشادالطالب، قم، انتشارات دارالصدیقه الشهیده، 1426 هـ.ق، چاپ چهارم. ج3، صص 283و284.
  25. امام خمینی، روح الله، کتاب البیع، همان. ج3، ص416 و شمس الدین، محمد مهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص52.
  26. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص147.
  27. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص147، به نقل از کتاب المهذب، قاضی ابن براج.
  28. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار دراسلام، همان. ص147، به نقل از کتاب الجامع للشرایع، یحیی بن سعید حلی.
  29. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص147.
  30. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص147.
  31. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص147، به نقل از مسالک الأفهام، شهید ثانی. ج10، ص177 و... اشاره نمود.
  32. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. صص165و 166.
  33. خوئی، سید ابوالقاسم؛ التنقیح فی شرح المکاسب، همان. ص510.
  34. شمس الدین، محمدمهدی؛ احتکار در اسلام، همان. ص148.
  35. همان، ص152.
  36. همان.
  37. نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام، تهران، انتشارات درالکتاب الاسلامیه، بی چا، بی تا. ج22، ص418.
  38. امام خمینی، روح الله، کتاب البیع، همان. ج3، ص416.
  39. همان.
  40. نجفی، محمدحسن؛ جواهرالکلام، همان. ج22، ص485.
  41. همان. و، نراقی، احمد بن محمدمهدی؛ مستندالشیعة، مشهد، انتشارات آل البیت لإحیاء التراث، 1418 هـ.ق، چاپ اول، ج14، ص52.
  42. امام خمینی، روح الله، کتاب البیع، همان. ج3، صص 416و417.


منابع

  • ابوالفضل عابدي، احتکار، دانشنامه پژوهه، بازیابی: 11 دی ماه 1392.
  • ناصر مکارم شیرازی، احتکار بلای بزرگ اقتصاد عصر ما، پایگاه اطلاع رسانی حوزه، بازیابی: 11 دی ماه 1392.
  • روزنامه رسالت، شماره 6061، تاریخ: 25/10/85، صفحه 17، احتکار از ديدگاه قرآن و روايات،

در دسترس در مگ ایران پایگاه اطلاعات نشریات کشور، بازیابی: 11 دی ماه 1392.