داش فرمون
ناصرخان ملکمطیعی یکی از محبوبترین داشمشتیهای فیلمهای موسوم به فیلمفارسی سینمای قبل از انقلاب بوده و هست. از بهیادماندنیترین آثار او میتوان به «قیصر»، «طوقی»، «سلطان صاحبقران» در نقش امیرکبیر، «پهلوان مفرد» و «قلندر» اشاره کرد. او هم مانند خیلی ستارههای آن زمان از عرصه ورزش (کشتی) به سینما ورود پیدا کرد. به قول خودش از زمین خاکی ورزش شروع کرد و به چمن سینما رسید. اما بعد از انقلاب زمینه برای ادامه فعالیت سوپراستار محبوب فراهم نشد. عوامل مختلفی دستبهدست هم دادند تا این اتفاق نیفتد و ناصر ملکمطیعی برای امرارمعاش در مشاغلی همچون شیرینی فروشی و مشاور املاک فعالیت کند.
بزرگشده در ورزش
ناصر ملکمطیعی متولد سال 1309 در تهران است. خانه پدریاش واقع در کوچه دانشسرا در حوالی دروازه شمیران بود. پدرش هم کارمند وزارت پست و تلگراف بود. ناصر فعالیت ورزشی خود را از همان کودکی آغاز کرد. از فوتبال گرفته تا ورزشهای زورخانهای و کشتی. محمدعلی پروین یکی از همدورهایهای او در زورخانه بود. ناصرخان مدتی در یکی از تیمهای نیمهحرفهای تهران فوتبال بازی کرد. تا 21 سالگی هم بهصورت حرفهای کشتی میگرفت. والیبال و کوهنوردی هم دیگر ورزشهای موردعلاقه وی بودند. میگوید در 15 سالگی قله دماوند را فتح کرده که در آن زمان کار بزرگی بوده است. تحصیلاتش را هم در دانشسرای تهران در رشته تربیتبدنی ادامه داد و دیپلم گرفت. ناصر ملکمطیعی علاقه به سینما را هم از همان کودکی از پدر خود به ارث بود. پدرش زمانی که او دوساله بود، یک سینما تأسیس کرد که البته بعد از چند ماه متضرر و مجبور به تعطیل کردن آن تعطیل شد.
آغاز فعالیت هنری
ملکمطیعی پس از اخذ مدرک دیپلم بهعنوان دبیر تربیتبدنی مشغول به کار شد. علاوه بر آن اداره انجمن سینمای نمایش مدرسه را هم بر عهده داشت. بعد از مدتی هم خودش دستبهقلم شد و نمایشنامههایی برای گروه تئاتر مدرسه نوشت. بعد از آمدن فیلم و سینما به ایران کمکم به این حیطه علاقهمند شد و بدش نمیآید خودش وارد گود شود. ژاله علو یکی مشوقان ناصرخان برای ورود به عرصه بازیگری بود. بهاینترتیب در سال 1328 اولین تجربه بازیگری خود را در فیلم سینمایی «واریته بهاری» به کارگردانی پرویز خطیبی به دست آورد. نقشآفرینی کوتاهی در آن فیلم داشت و در اثر بعدی «شکار خانگی» هم جز در یک صحنه حضور نداشت. اما فیلم سینمایی «ولگرد» او را به اوج محبوبیت خود رساند. ناصر ملکمطیعی برای بازی در آن فیلم اولین دستمزد حرفهای خود را دریافت کرد. او در فیلم «گرداب» که اولین فیلم رنگی سینمای ایران بود هم حضور داشت. پس از آن در یکی دو کار دیگر نقشآفرینی کرد و قرعه به نامش برای خدمت سربازی افتاد.
رقابت با فردین
دوره خدمت دوساله ناصر ملکمطیعی در دانشکده افسری از سال 1332 غاز شد. او میگوید همیشه دوست داشته به سربازی برود و خاطرات بسیار خوشی از آن دوران دارد. 1335 با «اتهام» به سینما بازگشت. در میانسالهای 36 تا 40 در بیش از ده اثر حضور داشت. اما با ورود محمدعلی فردین بهعنوان جواناول فیلمها، او دیگر یکه تازه میدان نبود و از محبوبیتش کاسته شد. میگوید فردین را خودش وارد سینما کرده و: «مرحوم تختی، فردین را به من معرفی کرد و از من خواست او را به سینما معرفی کنم... هیچگاه به این قضیه فکر نکردم که او از من جلو بزند. همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند هیچوقت حسادت نکردم و از کسی دلخور نشدم. چون به خودم معتقد بودم.»
دوران جاهلیت
بعد از آن ناصرخان وارد فاز جدیدی از بازیگریاش شد. برای اولین بار در 1341 رخت جاهلهای کلاهمخملی و داشمشتیها را به تن کرد و در نقشهای متفاوتی ظاهر شد. نقشهایی که محمدعلی فردین بهجز یکی دو بار حاضر به ایفای آنها نشد. کتوشلوار مشکی، پیراهن سفید و کفش چرمی نوکتیز، کلاهمخملی و دستمال ابریشم یزدی و تسبیح شاهمقصود و مجموعهٔ اجرای نقش بهویژه حرکات دستها و بالا انداختن ابرو، تکیهکلامها و نقلهایش، عامهٔ بینندگان را مجذوب خود کرد. از محبوبترین کاراکترهای او در آن دوره میتوان به داش فرمون، مهدی پاشنه طلا، آ سید مصطفی (طوقی) و ... اشاره کرد. ناصرخان آنقدر در آن نقشها جاافتاده و در میان مردم مقبولیت پیداکرده بود که تلاشهایش برای ایفای نقشهای متفاوت با موفقیت آنچنانی همراه نشد.
بهطورکلی ناصر ملکمطیعی در مدت 30 سال حضورش در سینمای قبل از انقلاب، در نزدیک به 100 فیلم نقشآفرینی کرد. او دو بار برنده جایزه مجسمه سپاس بهترین بازیگر نقش اول مرد در سالهای 49 و 50 شد. ناصرخان از 1336 فعالیتش در تئاتر را هم با بازی در نمایش «دستهای آلوده» آغاز کرد. در نمایش «جاده سمرقند» ایفای نقش هارونالرشید را به عهده داشت. بعد از آنهم در یکی دو نمایش دیگر حضور پیدا کرد.
کارگردانی
ملکمطیعی در سال 41 توانایی خود در کارگردانی را هم محک زد. اولین فیلمش «سوداگران مرگ» مضمونی در ارتباط با مبارزه با مواد مخدر داشت و برخلاف روال معمول آن دوره، فاقد سازوآوازی بود. در مدت 5 سال 8 فیلم سینمایی دیگر را کارگردانی کرد که فیلمنامهی ۴تا آنها را هم خودش نوشت. اما بعد از آن عطای این حرفه (کارگردانی) را به لقایش بخشید.
ریاست
ناصرخان بعد ورودش به سینما دیگر کشتی نگرفت. اما فعالیتش در حوزه ورزش همچنان ادامه داشت. همان وقت هم بیشتر دوستانش ورزشی بودند تا سینمایی. او به مدت 9 سال رئیس تربیتبدنی ناحیه 9 بود. چند سالی هم بر روی تشک کشتی بهعنوان داور حضور داشت. از سرشناسترین رفقای ورزش او میتوان به غلامرضا تختی، نادر افشار، کوزه کنانی، بیاتیها، دکتر برومند، شکیبی، فاخری و ... اشاره کرد. در میان سینماییها هم بیش از همه با بهروز وثوقی و محمدعلی فردین رفاقت داشت. رفاقت نزدیکی نیز با احمد شاملو داشت و در چند اثر سینمایی با این شاعر بزرگ همکاری کرد.
پس از انقلاب
ملکمطیعی، دوران پس از انقلاب را دوران سختی توصیف کرده است. زیرا دچار انزوا و تنهایی شد. از طرفی عشق و علاقه مفرطی که به فیلم و سینما داشت، قابل تحقق نبود و امکان کار هنری برای وی مهیا نشد. پس از مدتی به دعوت عوامل تولید برزخیها، نقش مثبت و کوتاهی را بازی کرد. بااینوجود نام وی در زمان تیتراژ پایانی فیلم به نمایش درنیامد و روزنامهها نیز خبری در خصوص حضور مجدد وی منتشر نکردند. این موضوع موجب دلسردی مفرط وی شد. در همان سالها به همراه عدهای دیگر از هنرمندان به دادگاه انقلاب احضار شد. در آن دادگاه با مشکل آنچنانی روبهرو نشد و تنها به تعهدی بسنده شد. اما خود ناصرخان پس از آن تصمیم گرفت دیگر کار نکند. وی شرح آن روزگار خود را اینگونه توصیف میکند: «کسی از دوستان من هم نمانده بود. بهروز که به خارج رفت. فردین هم مدتی تقلا کرد تا بتواند کار کند. ایرج قادری هم خواست که کار کند و کار کرد؛ ولی من از کسی تقاضای کار نکردم و خودم را کنار کشیدم.»
شیرین
ناصر ملکمطیعی پس از مدتی به خارج از کشور رفت و تصمیم گرفت آنجا مشغول به کار شود. 5-6 ماهی در یک فروشگاه کار کرد. اما دلش برای دیار و مملکت مادری تنگ شد و به ایران بازگشت. بازگشت و در یکی از اتاقهای خانه قدیمیاش در ونک، یک شیرینی فروشی به راه انداخت. کارش را گسترش داد و یک مغازه در ونک اجاره کرد. هنوز آنقدری شهرت داشت که مردم برای خرید شیرینی از داش فرمان صف بکشند. اما اداره شیرینی فروشی برای ناصرخان پا به سن گذاشته کار آنچنان آسانی هم نبود و به توصیه یکی از دوستانش بهعنوان مدیر روابط عمومی در یک بنگاه مسکن مشغول به کار شد. الآن بیش از 20 سال از فعالیت وی در آن بنگاه میگذرد.
تلخ
خاطرهای تلخ از دوران کهولت ناصر ملکمطیعی: «بدترین خاطره تلخی که دارم مربوط به چند وقت پیش بود. وقتیکه میخواستم از کنار خیابان به پیادهرو بروم ولی نمیتوانستم از جدول بپرم و از یک مرد جوان کمک خواستم و او وقتی من از کمک کرد به من نگاه انداخت و با ناراحتی گفت ناصرخان تویی!! تو که بزنبهادر فیلمها بودی!! وقتی این را به من گفت من گریهام گرفت.»
ناصر ملکمطیعی که سابقاً برای درمان درد پا و کلیه در بیمارستان بستری شده بود، به صلاحدید پزشکان باز هم چند روزی بستری شد. اما بستری شدن چندروزه باعث به وجود آمدن شایعه فوت وی گشته که بعد از مدتی توسط خانوادهاش تکذیب شد.
حضور ناصر ملکمطیعی در برنامه «دورهمی» و گفتوگویش با مهران مدیری بهسرعت خبرساز شد و همزمان با این خبر، حضورش در برنامهای دیگر با عنوان «من و شما» نیز توجهات بسیاری را به ویژهبرنامههای شب یلدا در رسانه ملی جلب کرد. اما «من و شما» لحظاتی پس از صحبتهای ابتدایی مجری، قطع شده و در زیرنویس تلویزیون اعلام شد که این برنامه امشب به دلیل مشکل فنی پخش نمیشود. هادی قندی، تهیهکننده برنامه با انتشار پستی در صفحه اینستاگرامش نوشت که خودش هم دلیل قطع برنامه را نمیداند. این اتفاق برای برنامه «دورهمی» هم افتاد و خبری از پخش گفتوگوی ملکمطیعی که بهصورت تولیدی ضبطشده و آماده پخش بود، نشد. عدهای گفتند که دلیل پخش نشدن برنامهها، رقابت بین سازندگان این دو برنامه بوده. هرکدام خواستهاند اولین برنامهای باشند که ناصر ملکمطیعی را به مخاطبان نشان میدهند. عدهای نیز گفتند؛ حضور ملکمطیعی باعث پخش نشدن و متوقف شدن این دو برنامه شده است.
ازدواج
ناصر ملکمطیعی سالها پیش با بانویی بنام مهین ازدواج کرد. حاصل این ازدواج یک دختر بنام شیرین و یک پسر بنام امیرعلی میباشد. همسر ناصرخان مدتها پیش از دنیا رفت و او بعد از مرگ همسرش دیگر ازدواج نکرد.
علایق
سوپراستار سالهای گذشته سینمای ایران علاقه بسیاری زیادی به سفر با ماشین شخصی دارد. در دوره جوانی 15 بار مسیر تهران تا اروپا را رانندگی کرده است. در اوقات فراغت هم بیشتر به چالوس سفر میکند.
ناصر ملکمطیعی ارادت زیادی به ائمه اطهار منجمله امام رضا (ع) و حضرت سیدالشهدا دارد و بارها به زیارت مرقد مطهر ایشان رفته است.
مطالعه یکی دیگر از علاقههای ملکمطیعی است. او در کتابخانه شخصیاش نزدیک به 3000 جلد کتاب دارد. از کودکی با کتابخوانی انس گرفته و اوقات زیادی را به مطالعه میگذراند.