شریفینیای کوچک
ملیکاکوچکترین عضو خانواده هنرمند و محبوب شریفینیا است. محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان که نیازی به معرفی ندارند. مهراوه هم که این روزها در اوج فعالیت بازیگری خود به سر میبرد و بعید نیست از بقیه اعضای خانواده پیشی بگیرد. اما خواهر کوچکترش ملیکا کمتر دیدهشده است. نه اینکه در سایه دیگران قرارگرفته شد، بازیگری بهطورکلی دغدغهاش نیست و رؤیاهای خود در بوم و قلم و نقاشی دنبال میکند. او از کودکی با ستارههای بزرگ سینما و در محیطی کاملاً هنری بزرگ شد. سینما جزئی بدیهی و کاملاً طبیعی در زندگیاش بوده و به همین شکل هم وارد این حرفه شد. فوتوفنهای بازیگری را آموخت و کموبیش تاکنون آن را ادامه داده است. اما همچنان نقاشی را حرفه و شغل اصلی خود میداند. محمدرضا شریفینیا و آزیتا حاجیان سالها پیش از یکدیگر جدا شدند و دختران بازیگر بهنوعی فرزند طلاق بهحساب میآیند. اما جمع گرم خانوادگی آنها همچنان با برجاست و گهگاه تصاویری از دورههمنشینی این جمع چهارنفره در رسانه منتشر میشود. ملیکا رابطه بسیار صمیمی با اعضای خانواده بخصوص مادر و خانوادهاش دارد و بیشتر اوقاتش را با آنها میگذارند. او همچنین از مادرش بهعنوان اسطوره خود در عرصه بازیگری یاد میکند. ملیکا شریفینیا در 14 اردیبهشت 1386 با فردی به نام امیررضا طلاچیان ازدواج کرد. گویا آقای طلاچیان در عرصه صنعت فعالیت داشته و ارتباطی با دنیای هنر ندارد.
علاقه به نقاشی
ملیکا شریفینیا 21 آبان 1365 در تهران متولد شد. از همان کودکی علاقه زیادی به نقاشی داشت. پدر، دایی و خالهاش نقاشی میکردند و کمکم ذوق طراحی در او هم شکل گرفت. از همان وقتها کارش را آغاز کرد و فراگیری این هنر را زیر نظر اساتید مطرحی دنبال کرد. او حالا فارغالتحصیل رشته گرافیک است و در زمینههای گرافیک، عکاسی، تصویرسازی کتاب و ساخت آثار حجمی بهطورجدی فعالیت میکند. میگوید: « همیشه دوست داشتم اگر معروفیتی کسب کنم به سبب نقاشی باشد نه بازیگری.»
اولین بازی
اما خوشبختانه یا متأسفانه ملیکا شریفینیا خیلی زود وارد حرفه بازیگری شد و در این راه شهرتی را نیز کسب کرد. تنها سه سال داشت که برای اولین جلوی دوربین قرار گرفت. البته فعالیت جدیاش در 5 سالگی با بازی در فیلم سینمایی «اویناز» به کارگردانی شهرام اسدی آغاز شد. مادرش آزیتا حاجیان هم در آن فیلم نقشآفرینی میکرد.
بازیگری آرزویم نبود
او بهطوری کلی در مورد نحوه بازیگر شدنش میگوید: «بازیگری یکی از آرزوهایم نبوده، به خاطر اینکه بیشتر برای من یک شغل خانوادگی بود که پدر و مادرم کار میکردند و برای خودم که با کارگردان و بازیگران بزرگ همکاری داشتم، تجربه خوبی بود. بازیگری حکم یک شغل برایم بوده است. آرزوی من همیشه نقاشی بوده و در این زمینه هم فعالیت دارم. اما بازیگری هم برای من دوستداشتنی است؛ چراکه با آن بزرگ شدم.» او همچنین بارها اعتراف کرده که اگر در خانوادهای دیگر بزرگ شده بود، (به احتمالاً زیاد) به سراغ بازیگری نمیرفت.
تحصیل فشرده
نکته جالب اینجاست که او در دوران کودکی بیشتر از بزرگسالیاش بازی میکرد و اکثر اوقات سر فیلمبرداری بود. این مسئله در مدرسه هم مشکلاتی را برایش به وجود میآورد. میگوید پنجم دبستان یک ماه و اول راهنمایی چهار ماه مدرسه نرفته و درسها را بهصورت فشرده و با کمک خصوصی دنبال میکرده است. دوستان و همکلاسیها همیشه از او در مورد پدر و مادر و زندگی شخصیشان سؤال میکردند که اینها در آن زمان ملیکای خردسال را خیلی آزار میداد. او میگوید بعدها با اینگونه مسائل کنار آمده و آنها را بهعنوان جزئی از زندگیاش پذیرفته است.
سینما
به هر ترتیب ملیکا در همین شرایط بزرگ شد و رشد و پرورش یافت. در کنار بازیگری علاقه اصلیاش را هم ادامه داد و حالا در هر دو رشته صاحب فن بهحساب میآید. در سال 73 اولین همکاری با داریوش مهرجویی را در فیلم «پری» تجربه کرد. این همکاری بعدها در فیلمهای «میکس»، «مهمان مامان» و «اشباح» نیز ادامه پیدا کرد. شریفینیا برای بازی در «اشباح» برنده دیپلم افتخار بازیگری درسیودومین جشنواره فیلم فجر شد. او بااینکه همچون خواهر و پدر و مادر آنچنان پرکار نبوده اما کارنامه به نسبت پرمایه و قابل قبولی در سینما و تلویزیون دارد. «اشک و لبخند»، «دایرهزنگی»، «خوابزده»، «خرگیوش» و ... دیگر آثار سینمایی بودند که وی در آنها به ایفای نقش پرداخته است.
شهرت
نقطه اوج شهرت ملیکا شریفینیا سال 1388 بود. او سال را با بازی در مجموعه «داستانهای نوروز» ساخته مرضیه برومند آغاز کرد. با «شمسالعماره» بیش از هر اثر دیگری شناخته شد و نامش بر سر زبانها افتاد. «آشپزباشی» هم یکی از بهترین تجربههای بازیگریاش در کنار فاطمه معتمدآریا و پرویز پرستویی بود و از استقبال خوبی برخوردار شد. البته اولین حضور تلویزیونی ملیکا شریفینیا به سال 1377 و بازی در مجموعه «افسانه پوپک طلایی» بازمیگردد. شریفینیا در سالهای اخیر نیز در سریالهای چون «خروس»، «خانه اجارهای» و ... نقشآفرینی کرده است. اما همچنان خیلیها او را با همان سهگانهاش در سال 88 به یاد میآورند.
پیروزی بزرگ
اضافهوزن مشکلی بود که سالها ملیکا شریفینیا با آن دستوپنجه نرم میکرد. بارها سعی در گرفتن رژیمهای مختلف گرفته اما موفق نشده بود. این مسئله ازلحاظ روحی و روانی وی را آزار میداد و یکی از دلایل کمکاریاش در سالهای اخیر نیز بود. اما او با انتشاری پستی غافلگیرکننده در سال 1395 خبر غلبهاش بر اضافهوزن را اعلام کرد. اینگونه که از صحبتهایش برمیآید این پیروزی یکی از مهمترین رخدادهای زندگیاش بوده و تأثیر به سزایی در ادامه روند زندگیاش خواهد گذاشت. او نوشت: «مهمترین پُستِ من!...بیست کیلو از من سیساله نشد!...بالاخره تونستم، بالاخره انجامش دادم، کاری رو که بیستونه سال در حسرتش بودم... بیست و نُه سالگی «پُربار ترین» سالِ من بود و بالاخره سختترین کارِ من تموم شده، حالا دیگه می تونم از پٓس «هر کاری» بر بیام! حالا فقط باید آروم بشینم برای خودم چای بریزم.»
بیشتر بدانیم...
خانم بازیگر مطالعه را یکی از بهترین و مهمترین بخشهای زندگی هر انسانی میداند. همیشه و در هر شرایطی کتاب میخواند و اطلاعاتش را بهروز نگه میدارد. ملیکا شریفینیا علاقه زیادی نیز به موسیقی راک و سنتی مدرن دارد.
دختر کوچک محمدرضا شریفینیا مهارت بالایی هم در آشپزی دارد. میگوید آشپزی را هم مانند بازیگری کنار دست خواهر و مادرش یاد گرفته و حالا از پس طبخ هر غذایی لذیذی برمیآید.