سروش همهفنحریف
دوست عزیزی در وبسایتی نوشته بود، سروش صحت تنها بازمانده نسل طلایی کمدیسازان تلویزیون است. این جمله بهسرعت توسط ما دزدیده شد. از آنجایی که واقعاً همینطور است. در سالهایی که سریالی از رضا عطاران، مهران مدیری، سعید آقاخانی و... ساخته نمیشود، او سردمدار سریالهای طنز تلویزیونی است. مجموعههایی که از دل جامعه برمیآید و پر از ایدههای نو است. شاید «چارخونه» خیلی مورد استقبال قرار نگرفته باشد، اما بعد از هرچه ساخت به دل نشست. «ساختمان پزشکان»، «پژمان»، «شمعدونی» و اخیراً «لیسانسهها» و شاید «فوق لیسانسهها». این هنرمند اصفهانی، بهتر از بگوییم نائینی اصفهانی (به قول خودش)، کارش را از نویسندگی آغاز کرد. بعدها در کنارش بازیگری را هم تجربه کرد. چند سالی هم هست که به آنطرف دوربین رفته و کارگردانی هم میکند.
کودکی و کتابخوانی
سروش صحت 8 آذر 1343 در شهرستان نائین اصفهان متولد شد. پدر و مادرش هر دو اصالتاً نائینیاند. اما سروش در اصفهان بزرگ شد و تا 18 سالگی هم آنجا زندگی میکرد. نام خانوادگی او هم در اصل صحت نائینی بوده که به دلیل طولانی بودن، نائینیاش را برداشته است. سروش سه خواهر و برادر دارد که اختلاف سنیاش با هر سه آنها زیاد است. همین باعث میشد تا برای سرگرم کردن خودش، روی به کتاب بیاورد. البته کتابخوانی و مطالعه زیاد سنت خانوادگیشان هم بوده و هست. بزرگترین مشوقهای او در مسیر هنر و ادبیات هم داییهایش بودهاند و بیشترین تأثیر را از آنها گرفته است. جهانگیر شهدادی نویسنده کتاب «شب هول» یکی از دایی سروش صحت است که نقش بسزایی در روند مطالعه او داشته است.
سیر تحولات آقای صحت در دوران مدرسه
علاقه زیاد سروش به کتاب و جهانهای داستانی در دورهای او را گوشهگیر و منزوی هم کرده بود. اما کمکم توانست بین دنیای واقعی و دنیایی کتابها تعادل برقرار کند و از پسری گوشهگیر تبدیل به طنازی دوستداشتنی شود. او میگوید: «دبستان اوضاعم خوب بود. در دوران راهنمایی خیلی محبوب نبودم و در سال اول و دوم بهشدت منفور شدم... آدم بامزهای نبودم، خجالتی بودم و در کل باحال به نظر نمیرسیدم. آن موقع تنها چیزی که دوست داشتم کتاب خواندن بود. با دو سه تا آدم نچسب دیگر مثل خودم دوست شده بودم و تبدیلشده بودیم به یک اکیپ لج درآری که برای کسی جذابیت داشت. از سال سوم درست شدم. سال چهارم اوضاعم دیگر خوب شد. دانشگاه هم ردیف شدم و تقریباً فهمیده بودم آدم چطور میتواند بچه باحال باشد.»
تحصیلات
اما سروش صحت هم مانند خیلی هنرمندان دیگر علیرقم علاقهاش به هنر و ادبیات، رشته تحصیلی موردعلاقه پدر و مادرش انتخاب کرد. از آنجایی که آنها دوست داشتند سروش پزشک شود، کنکور پزشکی داد. از آنجایی هم که درسش خیلی خوب نبود فوقدیپلم رادیولوژی قبول شد. لیسانس را شیمی کاربردی خواند و برای فوقلیسانس رشته حفاظت محیطزیست دریا را انتخاب کرد. مدتی هم دبیر شیمی بود.
آغاز فعالیت هنری
بههرحال سروش صحت عاشق ادبیات بود. همیشه دوست داشت یک رماننویس شود. نوشتن را از نوجوانی آغاز کرد و بعدها به خاطر مسائل مالی به فیلمنامهنویسی روی آورد. فیلمنامهنویسی راهی بود که با آن میتوانست هم علاقهاش به ادبیات و نوشتن را پوشش دهد و هم درآمد خوبی کسب کند. او اصلاً به بازیگری فکر نمیکرد. تا اینکه بهطور اتفاقی با مهران مدیری آشنا شد. مهران مدیری برای بازی در مجموعه «جنگ 77» به او پیشنهاد داد و سروش که نمیخواست این فرصت را از دست بدهد، قبول کرد. سروش صحت بعد از یک تست بازیگری که به گفته خودش خیلی هم بد پیش رفت، به آن مجموعه پیوست. این اولین تجربه تلویزیونی سروش صحت بود. کارش را بهعنوان بازیگر آغاز کرد. پس از مدتی هم به تیم نویسندگان پیوست و چند اپیزود برای «جنگ 77» نوشت.
تلویزیون
در کار بعدی مهران مدیری اعتماد بیشتری به سروش صحت کرد و نوشتن بسیاری از اپیزودهای کاری بعدیاش «ببخشید شما» را به او سپرد. صحت بعد از آن در مجموعههای محبوب و خاطرهانگیزی مثل «قطار ابدی»، «داستان یک شهر»، «زیر آسمان شهر»، «جایزه بزرگ»، «شبهای برره»، «بزنگاه»، اکثر مجموعههای خودش و ... بهعنوان نویسنده حضور داشت. سروش صحت در 1378 با بازی در فیلم «شراره» ساخته سیامک شایقی وارد عرصه سینما شد. او در آثاری چون «نان، عشق و موتور 1000»، «گاوخونی»، «بازنده»، «تقاطع»، «طهران تهران»، «سنپترزبورگ»، «خوابم میاد»، «50 کیلو آلبالو» و ... به ایفای نقش پرداخته است. همچنین خود را در نوشتن فیلمنامه سینمایی هم محک زد. در سال 1385 با «سربلند» نویسندگی در سینما را شروع و کرد و 88 دو فیلمنامه به نامهای «نیش زنبور» و «پوپک و مش ماشاالله» نوشت که همگی اکران تقریباً موفقی داشتند. سروش صحت در سال 1396 از ساخت اولین فیلم سینماییاش در آینده نزدیک خبر داد.
کارگردانی
جوان نائینی در سال 1386 تصمیم گرفت پشت دوربین بایستد و تجربه سالها فعالیتش را در مسیر کارگردانی به کار گیرد. «چارخونه» اولین مجموعه طنز او بود که بهصورت شبانه از تلویزیون پخش میشد. اما نتوانست آنطور که باید توجهها را به خود جلب کند و با استقبال چندان خوبی روبهرو نشد. او اما سه سال بعد با یک مجموعه دوستداشتنی و خوشایده به این عرصه برگشت. همکاری او و برادران قاسمخانی تبدیل به مجموعه پرطرفدار «ساختمان پزشکان» شد. این همکاری ادامه پیدا کرد و آنها در مجموعه بعدی (پژمان) فوتبالیستها را هدف گرفتند. در «شمعدونی» هم به سراغ نهاد خانواده آمدند و «لیسانسهها» هم که از مضمونش از عنوانش معلوم است. مجموعههای نقادانه سروش صحت، با ایدههای و طراحهایی خلاقانه و جذاب از محبوبترین مجموعههای طنز تلویزیونی در سالهای اخیر بوده است.
سوژههای دردسرساز
در این میان «ساختمان پزشکان» و «شمعدونی» مورد هجمه و انتقادات زیادی از سوی برخی کاسههای داغتر از آش و ... قرار گرفت. صحت در «ساختمان پزشکان» به تمسخر پزشکان و روانشناسان متهم شد. برای «شمعدونی» حتی خبر رسیده بود که کمپین مخالف هم تشکیلشده بود. این برخوردها، حواشی و دردسرهای زیادی را برای سروش صحت و تیمش ایجاد کرد. متأسفانه در سالهای اخیر همواره شاهد برخوردهای تنگنظرانه با آثار طنز بودهایم.
کشفهای سروش
سروش صحت مهارت ویژهای در کشف استعدادهای بازیگری دارد. بهنام تشکر، پژمان جمشیدی اولین بار در کارهای او دیده شدند و سپس کارشان را بهعنوان بازیگرانی موفق ادامه دادند. محمد نادری، هوتن شکیبا، امیر کاظمی و ... هم ازجمله تئاتریهای مستعدی هستند که توسط سروش صحت به شهرت فراگیری دست پیدا کردند. حتی هومن برقنورد هم بعد از «ساختمان پزشکان» بود که شمایلی تازه پیدا کرد و بهعنوان کمدینی صاحب سبک شناخته شد.
ازدواج
سروش صحت در سال 1372 با سارا سالار رماننویس مشهور زاهدانی ازدواج کرد. این دو بعد از 8 سال زندگی مشترک صاحب فرزندی به نام سورنا شدند. سارا رسولی نویسنده رمانهایی همچون «احتمالاً گم شدم»، «هست یا نیست» و برنده جایزه داستاننویسی هوشنگ گلشیری است.
داستاننویسی
صحت درزمینهٔ داستاننویسی هم فعالیتهای دارد. داستانهایی تحت عنوان تاکسینویسی توسط او در صفحه مجازیاش به اشتراک گذاشته میشود. همچنین داستانهای زیادی برای همشهری داستان نوشته و ستونهای داستان ثابتی در روزنامههای اعتماد و هفت داشته است.
مجری گیری
همین علاقه به داستاننویسی و آشناییاش آثار مهم ادبیات ایران و جهان، باعث شد تا برای اجرای سری جدید برنامه تلویزیونی «کتابباز» از او دعوت به عمل باید. سروش صحت در این برنامه با چهرههای مطرح ادبیات، ورزش، سینما و ... در رابطه با کتب مختلف به گفتگو مینشیند. این برنامه با نگاه و رویکردی متفاوتی سراغ ترویج فرهنگ کتابخوانی رفته و محصول شبکه تلویزیونی نسیم هست. البته سروش صحت عنوان میکند، کاری که میکند مجری نیست و مهارتی هم در این حیطه ندارد. فقط قرار است با مهمانهای برنامه درباره کتاب گپ و گفتی داشته باشد.
آقای ولخرج
سروش صحت میگوید: «شم اقتصادیام به اصفهانیها نرفته و در خرج کردن هیچ حسابی و کتابی ندارم. ضمن اینکه هنوز برای نوشتن اعداد به ریال مشکل دارم و در موقع خواند آنها باید صفرها را بشمارم.»
عادات و علایق
آقای کارگردان علاوه بر داستان علاقه زیادی هم به شعر دارد. اشعار سعدی، حافظ، مولوی، خیام و عطار برایش بهشدت جذاب و الهامبخش است. در میان شاعران معاصر هم فروغ فرخزاد و سهراب سپهری را دوست دارد.
طرفدار پروپاقرص سپاهان و بعد از آن تراکتورسازی است. در بین تیمهای پایتخت هم پرسپولیس را ترجیح میدهد.
باقلاقاتق، میرزاقاسمی، بریانی و ماهیکباب جنوبی غذاهای موردعلاقه سروش صحت هستند.
همیشه دوست دارد در بین مردم باشد و از جمعیت فاصله نمیگیرد. او میگوید شلوغی و کنار مردم قرار گرفتن به او حس آرامش میدهد و از جاهای خلوت و آرام بیزار است. کتابخانه ملی تهران پاتوق همیشگی او وایمان صفایی است. سروش صحت بسیاری از فیلمنامهها و داستانهایش را آنجا در کنار باقی جوانان مینویسد.
سروش صحت خیلی وقت است گوشهگیری و انزوا را کنار گذاشته است. اگر از او بپرسید بزرگترین گنجینه هر انسان چیست؟ بیتردید میگوید دوستی. او معتقد است، دوستی باارزشترین چیزی است که هر فردی در زندگیاش دارد.
در حاشیه
چندی پیش حواشی و اتفاقاتی برای سریال «در حاشیه» ساخته مهران مدیری به وجود آمد که واکنش سروش صحت را دربر داشت. او در این بار چنین گفت: «مطمئنم آقای مدیری و گروه سازنده اصلاً قصد توهین به پزشکان را نداشتند... شوخی با پزشکان و نشان دادن اشکالات بعضی از آنها به معنی این نبود که همه پزشکان چنین مشکلاتی دارند. ما باید پذیرای طنز باشیم و یادمان باشد که به طنز به مثابه شوخی نگاه کنیم نه توهین و بدآموزی... طنز قرار است آیینهای باشد که مسائلی در آن بزرگنمایی مشود. جالب است همه ما هم این کژیها را میبینیم ولی میگویند نباید اینها را نشان دهیم... هر کاری میکنیم، آن را توهین تلقی میکنند و اصلاً حواسشان نیست که این یک کار نمایشی است... چرا در کارهای خارجی خیلی از چیزها را میپذیریم... فلان کانال ترکی را انتخاب میکنیم. هرچه نشان داد نگاه میکنیم... ولی نوبت خودمان که میشد اینطور نیست...»