زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

چوپان

چوپان، نگاهبان گله‌های گوسفند و بز. چوپانی به‌عنوان یکی از پیشه‌های بسیار کهن، جایگاه ویژه‌ای در جوامع مبتنی بر اقتصاد شبانی دارد. واژۀ چوپان در زبان پهلوی به صورت شوپان، و در ایرانی باستان به صورت فشوپاوَن آمده است (نیبرگ، I / 217). اگرچه برخی زبان‌شناسان همچون هُرن (ص 171)، چوپان و شبان را از یک ریشه می‌دانند، اما برخی دیگر همچون هوبشمان، آن دو را جدا می‌شمارند (ص 79). شبان در پهلوی به صورت شوبان آمده است (مکنزی، 132) و پَسَوْ و فَسَوْ نیز صورت اوستایی چوپان و شبان است (بارتولمه، 879-880, 1028). 

پیشینه

ظاهراً حرفۀ چوپانی هم‌زمان با کسب مهارت در دامداری و منطبق با مدنیت و یک‌جانشینی انسان شکل گرفته است و قدمت آن به زمانی می‌رسد که انسان فنون مختلف حفظ و نگهداری از مواد فاسدشدنی را فرا گرفت و شاید هم‌زمان با کشت غلات و دیگر گیاهان و کاشت و داشت و برداشت آنها بوده است. انسان به جای شکار کردن حیوانات وحشی گیاه‌خوار مثل گوسفند و بز وحشی، موفق به اهلی کردن و تکثیر و پرورش آنها شد تا در زمان و مکان لازم در دسترس او باشند و این‌چنین تخصص چوپانی شکل گرفت. به نوشتۀ دیگار (مردم‌شناسی ... ، 25)، بز میان سالهای 7500-7000 ق‌م، گوسفند در حدود 6500 ق‌م، گاو میان سالهای 6300 و 6000-2000 ق‌م، شتر یک‌کوهانه حدود 3000 ق‌م‌ و اسب حدود 2000 ق‌م اهلی شد. همچنین چوپانی را از مهم‌ترین و روحانی‌ترین کارهای عالم دانسته‌اند (باستانی، شم‍ 1، ص 44). 
در الاخبار الطوال آمده است که ساسان، نیای سلسلۀ ساسانیان، گوسپندچران بوده است (دینوری، 133). به نوشتۀ میرخواند (4 / 235-237)، دقّاق، پدر سلجوق، بزرگ‌شدۀ دربار خزران، به بهانۀ چوپانی، با بستگان خود از توران به ناحیۀ زندق (جُند) در خوارزم ایران رفت و فرزندش سلسلۀ سلجوقیان را بنیاد نهاد. 
در داستانهای آفرینش، به چوپانی یکی از فرزندان آدم (هابیل) و به چوپانی انبیا نیز اشاراتی شده است که روشن‌تر از همۀ آنها، 10 سال چوپانی حضرت موسى (ع) نزد شعیب است. حضرت محمد (ص) نیز خود چوپانی می‌کرده و فرموده‌اند: کدام پیامبری است که چوپانی نکرده باشد ( ترجمه ... ، 1 / 136-137، 396؛ نیز نک‍ : مجلسی، 11 / 645؛ قصص / 28 / 26؛ طه / 20 / 18). همچنین در کتاب روضۀ خلد چنین نقل شده است که: «... در اخبار آمده است که حضرت موسى (ع) گفت: خداوندا، چون مرا به رسالت و پیشوایی بنی‌اسرائیل امر فرمودی، تعلیم ملک‌داری فرمای، که من شبانی کرده‌ام و امروز پادشاهی می‌باید کرد؛ خطاب آمد که ای موسى، پادشاهی همان شبانی است، چنان‌که گوسفندان خود را از فتنۀ گرگ نگاه می‌داری، بندگان ما را نیز از گرگان در پناه دار» (مجدخوافی، 143). 
چوپان در لغت و در ادبیات گذشتۀ فارسی، افزون بر نگهبان گلۀ گوسفند، به نگهبان گلۀ همۀ دامهای اهلی، اعم از گوسفند، گاو و اسب نیز اطلاق می‌شده است (نک‍ : لغت‌نامه ... )؛ چنان‌که فردوسی در داستان رستم و انتخاب اسب مناسب، چوپان را به معنای نگهبان گلۀ اسب آورده است: به رستم چنین گفت چوپان پیر / که ای مهتر اسب کسان را مگیر / / ز چوپان بپرسید کین اژدها / به چندست و این را که داند بها (1 / 335-336). 
چوپان در فرهنگ مردم ایران فردی است حرفه‌ای و با تجربۀ لازم و کافی در امور تغذیه، نگهداری و تکثیر دامهای کوچک اهلی گیاه‌خوار، نشخوارکننده و حلال‌گوشت (گوسفند و بز). نظارت بر گلۀ احشام بزرگی چون گاو و گاومیش که فراورده‌های دامی (شیر و مشتقات آن، گوشت، پوست و شاخ) دارند، برعهدۀ گاوبان یا گاواره‌بان یا گالش، و نظارت بر گله‌های احشام بزرگی چون الاغ و اسب و قاطر، که از آنها برای سواری و بارکشی استفاده می‌شود، بر عهدۀ رمه‌بان است. البته در همین حوزه، از گاو و گاومیش نیز برای سواری و بارکشی استفاده می‌شود (فرهادی، 138- 139؛ اسماعیل‌پور، 281؛ دیگار، فنون ... ، 87- 88). 
متفاوت بودن اصطلاحات مربوط به نگهبان دامها بر مبنای تخصص آنها، بیانگر آن است که دانش و نقش آنها در یک جامعه و فرهنگ معیّن به رسمیت شناخته شده است (همان، 87). اما به‌رغم این موضوع، در برخی از جوامع ایلی، مانند بختیاریها، فقط چوپان، یا به تعبیر خود آنها «شون»، جایگاهی اساسی دارد (همان، 87- 88). 
در همۀ سرزمینهای جهان اسلام ــ از غربی‌ترین نقطۀ قارۀ آفریقا تا شرقی‌ترین نقطۀ آسیای میانه، و در نیمکرۀ شمالی میان خط استوا و مدار °5 شمالی (نقشۀ جهان اسلام) و در استپهای دو سوی خطی که میزان بارندگی سالانۀ آن 25 میلی‌متر است ــ دامداری گوسفند و بز اساس معیشت و اقتصاد مردم را تشکیل 
می‌دهد، و چوپان در آن حضور فعال دارد و مهم‌ترین نقش را در چرخۀ اقتصادی ایفا می‌کند. دامداران این سرزمینها از اسب برای جنگیدن و به‌عنوان حیوان سواری مجلل، و از شتر برای حمل چادر و دیگر لوازم در زمان کوچها استفاده می‌کنند (فیلبرگ، سیاه‌چادر ... ، 62). 
در مجموعه‌های کوچک خانوادگی و در محیط کشاورزی، که همان دامداری کشاورزی و متداول‌ترین شکل دامداری در ایران است، چگونگی نگهبانی و نگهداری از دامها وابسته به شمار آنها ست. چنانچه شمار دامها کم باشد، هریک از خانوارها به‌طور جداگانه، بعضی از اعضای خود (کودکان و سال‌خوردگان) را متصدی نگهبانی از دام می‌کنند؛ در غیر این صورت، اهالی روستا یک نفر را به این کار می‌گمارند. ولی دامداری به شکل گله‌های بزرگ و متراکم، از ویژگیهای دامداری کوچندگی است. در این حالت، جامعه اختیاراتی را در برابر مسئولیتهایی ــ به صورت موقت یا دائم ــ به بعضی از اعضای خود به‌عنوان چوپان تفویض می‌کند. در ایران، پیوستگی دام و دامدار کوچنده دقیقاً منطبق با دامداری کوچندگی، و حیوان اصلی آن گوسفند و بز است، که شتر، گاو، اسب و خر هم می‌توانند به آن ملحق شوند (دیگار، مردم‌شناسی، 369). 

انواع چوپان

در نواحی مختلف ایران، براساس معیارهای متفاوت، نامهایی برای چوپان می‌گذارند. در میان کوچ‌نشینان شمال خراسان دو نوع چوپان وجود دارد: یکی چوپان اصلی یا سرچوپان یا خان‌چوپان که مرد باتجربه‌ای است، و دیگری «میلاک» یا «باجو»، که چوپان مزدور مبتدی است (پاپلی، کوچ‌نشینی ... ، 472). در هر روستا بسته به نوع دام و گاهی سن آنها، گله‌های متعددی وجود دارد، که با درنظر گرفتن شمار آنها، به همراه یک یا دو چوپان به چرا می‌روند. در هر منطقه، برای هر گله و شبانان همراه آنها اصطلاحات خاصی وجود دارد. مثلاً در ایل پاپی میش و بز گله‌ای جداگانه تشکیل می‌دهند و شبانان این گله را «چوپون» می‌نامند؛ بزغاله و بره نیز گله‌ای جداگانه دارند و شبانان خردسال این نوع گله را «برگلون» می‌نامند (فیلبرگ، ایل ... ، 115). شبیه این تقسیم‌بندی و نام‌گذاری در میان بختیاریها نیز رایج است، با این تفاوت که به شبان گله‌های میش و بز «شون» می‌گویند (دیگار، فنون، 87). 
در نواحی کوهستانی کرمان، مسئولیت چراندن روزانۀ خلمه (بره‌ها و کهره‌ها) و برگرداندن آنها به آغل در شبها به مدت 90 روز، تا روز 13 فروردین، بر عهدۀ کودکان است (باستانی، شم‍ 1، ص 42). دامداران نیمه‌کوچ‌نشین سمنان دامهای خود را در یک گلۀ مشترک گرد می‌آورند و شخصی با عنوان «مخته‌باد / مختاباد» مسئولیت سازمان‌دهی گله‌ها، نظارت بر کار چوپانها، تهیۀ وسایل مورد نیاز آنها، تعیین حقوق چوپانان، و توبیخ و تشویق آنها را برعهده دارد (فرهادی، 140). در منطقۀ دشت گرگان، «مخته‌باز» افزون بر سرپرستی چوپانان، معمولاً به کارهای ماست‌بندی و کره‌گیری می‌پردازد و به قرار و مدارهای میان چوپانان و صاحبان رمه نیز رسیدگی می‌کند. همو در یکی از روزهای اواخر بهار صاحبان رمه را برای مشارکت مستقیم و عملی در دوشیدن دامها و تعیین میزان شیردهی آنها دعوت می‌کند تا به همان نسبت از کره و ماست و کشک سهم ببرند (پورکریم، «دهکدۀ پاقلعه»، 35-36، «دهکدۀ سیاه‌مرزکوه»، 39). 

وظایف و ویژگیهای چوپان

در دامداری سنتی ایران، فرایند تولید محصولات دامی برعهدۀ چوپان است. چوپانی حرفه‌ای تخصصی در امر مدیریت است. چوپان همۀ اصول مدیریت، یعنی مدیریت زمان، مدیریت بحران، سازمان‌دهی، هدایت و رهبری، امانت‌داری، و تعلیم و تربیت را در آزمایشگاههای طبیعیِ دانشکده‌های کوه و کمر، در دره‌ها و تپه‌ها، در سرما و گرما، در انزوا، و با سرمایۀ عمر و با بهره‌گیری از هوشیاری و کنجکاوی و برای پاسخ‌گویی به نیاز فراهم آورده است. توزیع مازاد تولید برعهدۀ صاحب دام است که بخش قابل توجهی از آن روانۀ بازار می‌شود و بخش اندکی نیز به مصرف درون خانوار می‌رسد. همۀ سرمایۀ گله‌داران بزرگ کوچنده که در فرایند تولید به جریان می‌افتد و ارزش افزوده به وجود می‌آورد، به‌صورت دام در گله‌های بزرگ متمرکز می‌شود و در اختیار چوپان قرار می‌گیرد. ازاین‌رو، چوپان امانت‌دار و مورد اعتماد جامعه و مورد اعتمادترین عنصر جامعۀ مبتنی بر اقتصاد شبانی است. او از سوی صاحب دام (گله‌دار بزرگ، بیشتر در میان کوچندگان و دامداران خرده‌پای روستاها که دامهای خود را در یک گله سازمان می‌دهند) با شرایط معینی برای نظارت بر دامها و گله‌ها انتخاب، و مسئولیت امور مربوط به گله برعهدۀ وی گذاشته می‌شود. 
دام اصلی‌ترین عنصری است که چوپان در اختیار دارد و مراتع طبیعی نیز منبع اصلی تغذیۀ دام است. چوپان برای ایفای وظیفه و تعهد خود مجبور به تحمل تنهایی است و برای برون‌رفت از انزوا راهی جز دمیدن بر نی هفت‌بند خود ندارد. نگهداری از گله، مثل کارهای کشاورزی، نیروی جسمانی فراوانی را نمی‌طلبد، اما لازمۀ آن آمادگی کامل و گوش‌به‌زنگ بودن در تمام لحظات است. شرایط زندگیِ پیشۀ چوپانی ناراحتی بیش از حدی را به وی تحمیل می‌کند. چوپان به‌طور تمام‌وقت از جمع انسانها به دور است. شب‌هنگام، درحالی‌که سنگی را زیر سر گذاشته است، می‌خوابد و فقط بالاپوش نمدی خود را روی خود می‌کشد؛ هر صدای زنگ و یا هر صدای غیرعادی او را از خواب می‌پراند؛ او برای مقابله با کوچک‌ترین اعلام خطر آمادگی دارد. تنها خوشحالی چوپان در کوهستان، هر 15 یا 20 روز یک‌بار، دویدن دهها کیلومتر راه و رسیدن به محل چادرهای ایل است تا آذوقه‌ای تدارک ببیند (دیگار، همان، 88- 89). 
اطلاعات وی دربارۀ دامها و رفتارهای آنها نیز منحصر به خود او ست. چوپان در امر تغذیه، سازمان‌دهی، هدایت، رهبری و مدیریت زمان با این موضوعات آموخته و آمیخته شده است: از مقدار غذای لازم گوسفند و بز در فصول سال، از مقدار غذای میش و بز حامله، از مقدار غذای بزغاله‌ها و بره‌ها، و از میزان توان راه رفتن آنها اطلاع کافی دارد. سن و قدرت بدنی هر حیوان و تفاوت رفتار تغذیه‌ای میش و بز را می‌داند و آگاه است که میش شب می‌چرد و بز در روز؛ میش در روز استراحت می‌کند و بز در شب؛ با علم به همین رفتار است که گله را هدایت می‌کند. او با اطلاع از رفتار تمایل به رهبری بز و پیروی میش از آن، گله را هدایت می‌کند (پاپلی، «چوپان»، 26- 28). تشخیص میزان شیر داشتن دامهای شیرده با چوپان است و در شیردوشی شرکت می‌کند و دامهای شیردار را به سوی زن شیردوش که در نقطۀ خروج دالان شیردوشی (دوم = dūm) نشسته است، می‌راند و دام بدون شیر را از آن می‌گذراند. 
در فرایند نظام دامداری سنتی، برای تکثیر دام، حیوانات نر را برای یک روز در گله رها می‌کنند و میشها نیز غالباً با هم می‌زایند و معمولاً شبها این اتفاق می‌افتد. دشوارترین مرحلۀ کار چوپان موقع زایمان میشها ست. چوپان که در تاریکی شب، در کوه و بیابان تنها در کنار گلۀ دامها ست، باید پس از هر زایمانی، دهان برۀ نوزاد را به پستان مادر نزدیک کند تا اولین شیر را بمکد و جان بگیرد و بره را در جایی محفوظ بگذارد. این کار باید برای تمام میشها که پشت سر هم می‌زایند، صورت گیرد و صبح نیز هر بره را به کنار مادرش بیندازد. میش برۀ خود را از طریق بو کردن می‌شناسد و می‌پذیرد، ولی چوپان باید با چشم تشخیص دهد و اگر میشی برۀ خود را نپذیرفت، باید میش را مجبور به پذیرش کند (کریمی، «دامداری ... »، 50-51). تشخیص اینکه کدام بره یا بزغاله متعلق به کدام میش یا بز است، کاری بسیار مشکل و حرفه‌ای است. در آبادیهای پیرامون یزد به این‌گونه چوپانها «رنگدار» می‌گفتند؛ یعنی کسی که از طریق رنگ تشخیص دهد که هر بزغاله متعلق به کدام بز است. 
اسلامی ندوشن ضمن شرح خاطرات کودکی خود، از گله‌های بز می‌نویسد: رنگدار مأمور بود که هر بزغاله را به مادرش برساند، زیرا بزها از پذیرفتن بزغاله‌ای غیر از بزغالۀ خود ابا داشتند. چوپان چوب بلندی به دست می‌گرفت که سرش مانند تعلیمی کج بود، یعنی انحنای حلقه‌مانندی داشت که به آن کَلی می‌گفتند. او به جلو و عقب می‌رفت و چوب را مانند کمند بر گردن بزغاله گیر می‌داد و ماهرانه او را به جلو می‌کشید و زیر بغل می‌زد و زیر پستان مادرش می‌گذاشت. این کار می‌بایست با سرعت و چالاکی صورت می‌گرفت. هر چوپانی دارای خصیصۀ رنگدار نمی‌شد. او می‌بایست از همان روز اول، هر بز که می‌زایید، مشخصات بچه‌اش را در یاد می‌سپرد که رنگش چگونه است و چه خالها و علائمی بر خود دارد؛ حتى گاهی می‌بایست از پشت سر و طرز راه رفتنش، او را بازمی‌شناخت (ص 210-211). 
در نواحی کوهستانی کرمان، خصوصاً کوهستان پاریز ــ میان سیرجـان و رفسنجـان و شهر بـابک و نیـریز ــ بخش مهمی از وظایف چوپان در هنگام زاییدن میشها و بزها، مثل تر و خشک کردن گوسفندان تازه‌زا، درست کردن جا برای آنها، مراقبت شبانه از بره‌ها و بزغاله‌ها (کهره‌ها)، شناسایی مادر هریک از بره‌ها و کهره‌ها و رساندن آنها به مادرهایشان برای شیر خوردن، برعهدۀ افرادی با عنوان «زه‌کش» است (باستانی، شم‍ 1، ص 41-42). 
گیاهان طبیعی خودرو بخش اعظمی از رژیم غذایی دام و حتى خود چوپان را تشکیل می‌دهد. اطلاعات چوپان دربارۀ گیاهان و علوفۀ دامها بسیار فراتر از اطلاعات خود دامدارانی است که عمری را در دامداری گذرانده‌اند. او اطلاعات خود را از خود دامها و از طبیعت پیرامون خود و از چوپانانی که پیش‌تر شاگردی آنها را کرده، به دست آورده است. او گیاهان و خواص آنها، و به خصوص خوش‌خوراکی، بدخوراکی، ترخوراکی و خشک‌خوراکی آنها را می‌شناسد. با نوع تغذیۀ هریک از دامها در مقاطع سنی مختلف و در فصول گوناگون سال آشنا ست. می‌داند کدام گیاه باید خشک شود تا در زمستان با رطوبت باران و برف خیس شود و آمادۀ خوراک دام گردد؛ کدام گیاه گوشت دام را افزایش می‌دهد و شیر را زیاد و روغن را معطر می‌کند؛ خوردن کدام علف نمک می‌طلبد و کدام علف بی‌نیاز از خوراندن نمک به دام است؛ کدام گیاه مسهل است و کدام یک اسهال را قطع می‌کند که برای سلامت دام از هر دو در مواقع لزوم استفاده کند؛ کدام گیاه موجب براق شدن و کدام موجب ریزش پشم میشها می‌شود. 
آب نیز بخش مهم دیگری از رژیم غذایی دام است. اطلاعات او دربارۀ خواص آب چشمه‌ها و رودهای محیط طبیعی پیرامونی‌اش نشانی از دانش وی دربارۀ عناصر طبیعی در راستای حرفۀ او ست. وی دربارۀ سبکی و سنگینی آبهای اطراف اطلاع دارد و تأثیر آنها را بر دیرهضمی و زودهضمی و چاقی و لاغری دامهای تحت نظارتش به‌خوبی می‌شناسد (پاپلی، همانجا). 
چوپان ناوارد موجب گرگ‌زدگی، گوسفند‌مرگی، پرت شدن دام از نقاط مرتفع، تخریب مرتع، و کاهش کمی و کیفی شیر و روغن و پشم و پوست و گوشت می‌شود (کریمی، همانجا). وظایف چوپان در وضعیت مدیریت بحران نیز مشخص است: توانایی جمع و جور کردن دامها، مراقبت از دام در مقابل عوامل زیان‌بار چون سیل، توفان، بوران، حملۀ حیوانات درنده و انسانهای مهاجم، مهارکردن دام در برابر ترس از رعد و برق و پیشگیری از رمیدن دام، و هدایت صحیح دام در سنگلاخها، کوهها و پرتگاهها. همچنین مدیریت او در امر هدایت و پرورش نیز مشخص است: هدایت و خواباندن دام در صبح و ظهر و شب در دامنه‌ها و مراتع مناسب، انتخاب و تربیت بز یا بزهای پیشاهنگ برای هدایت گله، و تربیت سگ یا سگها برای محافظت از گله (پاپلی، همان، 27- 28). 
در کوچ بهاره که چشمه‌ها آب فراوان دارند و مراتع سرسبز است، چوپان در ارتفاعات به کار خود می‌پردازد و به حوزۀ کشاورزی یک‌جانشینان دره‌ها نفوذ نمی‌کند. ولی در کوچ پاییزه، چوپان به همراه گله‌ها مجبور است برای تأمین آب و علف دامها همواره از دره‌ها به ارتفاعات، و برعکس رفت‌وآمد کند تا با حوزۀ کشاورزی برخوردی نداشته باشد. ازاین‌رو، زودتر از دیگران راه می‌افتد که نمونۀ آن چوپانان طایفۀ دره‌شوری ایل قشقایی‌اند. همۀ این آگاهیها معمولاً از چوپانی به چوپان دیگر منتقل می‌شود. این فراگیری باید از 8- 9 سالگی شروع شود (دیگار، همان، 88). 
چنان‌که گفته شد، چوپان بخش بسیاری از روز را در تنهایی به سر می‌برد. او برای مقابله با این تنهایی، شیوه‌های متفاوتی را به کار می‌گیرد که ازجمله می‌توان به نی زدن اشاره کرد. او در نی خود همۀ آرزوها، غمها و سختیهای زندگی‌اش را می‌دمد. برخی از نغمه‌های موسیقی محلی ایران اختصاص به چوپانها دارد، مانند نغمۀ طالب در مازندران که مایۀ اصلی نوای نی چوپانهای آن منطقه است. نوع خاصی از نی به نی چوپانی یا نی چوپانان مشهور است که در هر منطقه نام خاصی دارد، مثلاً در کردستان به شمشال معروف است (بوستان، 102). نی‌نوازی چوپانها در افسانه‌ها نیز بازتاب فراوانی دارد (برای نمونه، نک‍ : همایونی، افسانه‌ها ... ، 19- 28). 

 

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.