زمان تقریبی مطالعه: 15 دقیقه

چهارطاق

چَهارْطاق، یا چهارطاقی، اصطلاحی در معماری ایرانی؛ در اصل بنایی چهارگوش است، مشتمل بر 4 قوس میان جرزهای 4گوشۀ آن، و یا 4 دیوار محدودۀ آن، که فضای مربع داخلی را گنبدی استوار بر سه‌کنجها پوشانده است (هوف، «گنبد ... »، 400). ساختار آن در دورۀ ساسانی به پیشرفته‌ترین شکل خود رسید، و بدون وقفه در معماری دورۀ اسلامی ایران تداوم یافت. برخی پژوهشگران معتقدند واژۀ چهارطاق مترادف «تتراپیلون» یونانی است، که «طربال» در زبان عربی برگرفته از آن است و هردو با همین معنی «چهارطاق» در زبان فارسی است (روتر، 554؛ نیز نک‍ : اصطخری، 124).
در فرهنگ معین، چهارطاقی (چهارطاق)، بنای مربعی میانه ــ نـه بزرگ و نـه کوچک ــ است که از هر طرف باز باشد؛ و نیز به عنوان قبه‌ای «که بر سر گور مردگان سازند»، تعریف شده است (ذیل واژه). «چهار طاق کردن» نیز در فرهنگ عامۀ ایرانیها اصطلاحی است که به باز بودن کامل «فضا»، و گشوده بودن کامل در اشاره دارد ( لغت‌نامه ... ).

کاربرد چهارطاق

کاربرد دقیق و ریشه‌های چهارطاق ــ کـه در دورۀ ساسانی ساختـار آن بـه تکامل رسیـده بـود ــ هنوز موضوع بحثهای جدی دانشمندان، و مورد تردید است (استروناخ، 912 ؛ هوف، «چهارطاق (I)»، 635). برخی جدا ساختن تاریخ گنبدخانه را به‌طورکلی از شکل چهارطاق به‌طور اخص مشکل دانسته‌اند (اُکین، 639).
در اوایل دورۀ اسلامی هر دوگونۀ موردنظر در بناهای مختلف مشاهده شده‌اند که پاره‌ای از آنها را آتشکده، و برخی دیگر را بناهای آرامگاهی پنداشته‌اند؛ از این رو، نسبت آنها به دورۀ ساسانی و یا دورۀ اسلامی مورد تردید است (همانجا؛ هوف، «گنبد»، 402). از سوی دیگر، به‌طورکلی بر اساس مطالعات و نظرات پژوهشگران می‌توان شکل‌گیری، تحول و حوزۀ نفوذ چهارطاقها را حسب ضرورتهایی در دو گروهِ بناهای «آتشکده‌ها» و «کاخها» قرار داد (نک‍ : مصطفـوی، نگـاهی ... ، 42-44؛ هوف، همان، 398-402؛ گدار، III(1) / 21)، هر چند کاربردهای دیگری نیز برای آنها متصور شده‌اند (نک‍ : مرادی، 130-184)؛ لذا در مورد عملکرد دقیق چنین بناهایی اتفاق‌نظر وجود ندارد.

چهارطاق (بناهای برگزاری مراسم آتش)

بر پایۀ نوشته‌های هرودت (ص 51) در ایرانِ زمان او، چهار طاق یا معبدی وجود نداشته است. تنها محلهایی در هوای آزاد، بر بلندیها و آیاداناها قرار داشتـه کـه معبد بـه‌شمار نمی‌آمدند (نک‍ : گدار، III(1) / 12). ظاهراً چهارطاقها از سدۀ 3م رایج شده، و پیش از آن زمان نخستین بار پوزانیاس در سدۀ 2م به معبد آتش (محل برگزاری مراسم آتش) اشاره کرده است.
پنداشته می‌شود که ایرانیان معابدی به معنای یونانی کلمه ــ که ساختمانهایی محکم و ماندنی برای تجسم مادی بخشیدن به الوهیت، بنا شده باشد ــ نداشتند (همو، III(1) / 11, 13) و برای نیایش بر فراز مکانهایی «رفیع و مطهر» گرد می‌آمدند (همو، III(1) / 13). به نظر می‌‌‎رسد آندره گدار نظر استرابن را که آتشکده‌ها را محلی برای حفاظت از آتش سرمدی که پاک و خالص است، و آنها را «آیادانا» نامیده، پذیرفته است و آتشگاهی را در شوش، به‌عنوان بنایی زیبا که در مرکز آن آتش جاوید و سرمدی فروزان بود و شبستان و تالارهایی در پیرامون آن تعبیه شده بـود، توصیف کرده است (نک‍ : همانجا؛ کالج، 53-54). وی معتقد است که در دورۀ پارتی بناهای مذهبی که معابدی واقعی بوده‌اند، در ایران وجود داشته‌اند (همانجاها).
برخی پژوهشگران معتقدند در دورۀ ساسانیان، ساختن پرستشگاه ــ که خاص پاک‌ترین آتشها ست ــ تداوم یافت و همچنان برای مردم دست‌نیافتنی باقی ماند؛ اما در معبدی که آتشگاه نام گرفته، و معتقدان گرد محرابـی در فضای باز ــ که عموماً «چهارطاقی» بـر آن بنا شده بـود ــ حضور می‌یافتند و در آیینهای رسمی آتش شرکت می‌کردند. پژوهشگران دیگری نیـز معتقدند چهارطاق ــ پس از هخامنشیان ــ و به‌ویژه در دورۀ ساسانیان محل افروختن آتش بوده، و بر بالای بلندیها و نقاط مناسب کوهستانی، برای افروختن آتش به منظور انجام مراسم آیین زردشتی از آن استفاده می‌کردند (کالج، همانجا؛ مصطفوی، همان، 50؛ هوف، «چهارطاقها...  »، 243 ؛ بهاری؛ 53).
به گفتۀ اصطخری، 3 فضای گنبددار آتشکدۀ فیروزآباد، جایگاه 3 آتش مقدس بوده است (نک‍ : پیرنیا، 113)، و به سبب افروختن آتش در زیر چهارطاق، عبادت در فضای خارج و مقابل آن صورت می‌گرفت (ورجاوند، 15؛ گدار، III(1) / 14) و نیز جور (گور یا فیروزآباد) به فرمان اردشیر، و پس از پیروزی وی که عهد کرده بود در جایگاه پیروزی خویش «شهر» و «معبدی» بسازد، ساخته شد (نک‍ : اردمان، 45-46 ؛ گدار، III(1) / 20).
گدار معتقد است اگرچه نیایشگاهها غالباً به شکل چهارطاقهای مجزا به دست ما رسیده‌اند، اما این بناها حتى آن‌گاه که آتشگاه بودن آن قطعی باشد، بقایای نیایشگاه نیستند، بلکه برخی از آنها جایگاه «علامت دادن»‌اند و بر بلندیها قرار دارند (III(1) / 27) و بـه آسانی قابل شناسایی‌اند، و تفاوت میان این دو گونه بنا ــ نیـایشگاه‌ و جـایگاه علامت ــ تنهـا در انـدازه و محـل قـرار گرفتن آنها ست. وی نیایشگاه را محصور در چهار دیواری و نسبت به فضای نامتناهی بسته دانسته، در حالی‌که نوع دیگر را نسبت به سمت فضای آزاد، باز می‌داند (همانجا).
اما هوف، پژوهشگر معاصر آلمانی با رد گفته‌های صاحب‌نظرانی مانند گدار و اردمان که چهارطاق را «پناهگاهی چترمانند» برای آتش مقدس که از میان قوسهای چهارگانه از مسافتی دور نمایان بوده است (نک‍ ‍‌: گدار، III(1) / 14؛ هوف، «گنبد»، 400)، می‌افزاید با وجود انتقادهای اولیه، نظریۀ گدار و اردمان به طور وسیعی پذیرفته شده است، اگرچه دانشمندان دیگری چون هرتسفلد (« ایران ...  »، 301)، مونوره دُ ویار و روتر (ص 550، حاشیۀ 5، نیز ص 551) که نظرات آنها متکی بر «بسته بودن معابد کهن ایرانی از فضای بیرون است»، تعاریف بسیار درست‌تری از بناهای آیین کهن ایران به دست داده‌اند (هوف، همانجا).

پیشینۀ تاریخی و معماری چهارطاق

اگر تعبیر حمدالله مستوفی از «برپایی آتشگاه»، در کنار قریۀ «نمیسور» (ص 76-77) را ــ که گدار با قریۀ «آتشکوه» که در همان نزدیکی است و ویرانه‌های یک آتشگاه و یک قصر قدیمی را در خود دارد، یکی پنداشته است (III(1) / 32) ــ بپذیریم، بـه تصویری از بـه وجود آمدن آتشگاهها، هم‌زمان و یا پس از زمانی کوتاه از ایجاد شهرها و قصبـه‌ها و نیز اهمیت تقارن آنها پی بـرده می‌شود (نک‍ : اردمان، 46؛ گدار، III(1) / 19-20). آنچه از بنای یاد شده باقی مانده است، سوای طاقها که از آجر هستند، بقیۀ بخشهای بنا ساخته شده از سنگ، قلوه سنگ و ملات آهک است که با قطعاتی از سنگهای صاف پوشیده شده است. شبستان بزرگ گنبددارِ وسیعی از آن باقی مانده که از ابتدا جزو آن نبوده، و گنبد آن که اکنون از میان رفته، بر پایه‌هایی با ستونهای جاسازی‌شده در دیوار استوار بوده است (همو، III(1) / 32). گدار این بنا را با توجه به موقعیت قرارگیری آن بر سر راه نمیسور (نمور) به رباط ترک، و نیز نقشۀ آن که از 4 طرف، دهانه‌های آن مسدود نیست، به «علامت» (جایگاه علامت دادن) نزدیک‌تر دانسته است تا به آتشگاه (III(1) / 38).
قدرت و استحکام به کارگیری شیوه‌های برپایی چهارطاقها به حدی است که گروهی از صاحب‌نظران معتقدند این فنون طی سده‌ها تحول و تکامل به دیگر سرزمینها رسوخ کرده است (ورجاوند، 13، 14؛ سامی، 24). ریشۀ تاریخی و پیدایش این عنصر مهم ساختمانی را ایرانی (اکثر منابع)، و حداقل به دورۀ پارتها نسبت داده‌اند که با رویکردی جداگانه نسبت به معماری هخامنشی به وجود آمده، و در دورۀ ساسانی به کمال خود دست یافته است (همو، 24-26؛ کالج، 51, 53).
هوف چهارطاقها و بناهای گنبددار مغرب‌زمین را ازنظر شکل و شیوۀ ساختمانی متفاوت، و شکل و تناسب‌بخشی گوشه‌سازی گونۀ ایرانی آن را تدریجی و متعلق به معماری اواخر ساسانی دانسته است («گنبد»، 397).
بـر خلاف معماری دورۀ هخامنشی ــ کـه مبنای آن معماری شمال و مغرب ایران بود و با اقتباس از معماری سرزمینهای مختلف و بستن ابتکار و قریحۀ زیاد، مراحل تکمیل و توسعه را طی نمود (نک‍ : گدار، III(1) / 7-8) ــ پارتها به دنبال معماری دورۀ هخامنشی، و حتى معماری یونانی ــ با وجود جاذبۀ تمدن آنها ــ نرفتند و از ساختمایۀ بوم‌آورد بهره‌گیری کردند؛ به همین دلیل به نوآوری بزرگی در طول تاریخ بشری دست یافتند (پیرنیا، 97).
پوششهای طاقی در دهانۀ بزرگ و «گنبد»ها در زمینۀ چهارگوش ازجمله دستاوردهای آنها ست (همانجا؛ مصطفوی، نگاهی، 44؛ بیر، 40). البته، از پوششهای طاقی، پیش از این نیز در ایران بهره‌گیری شده بود، که نمونه‌های آن در خزانه‌های تخت‌جمشید، طاق «پالانه» یا «جهازه» است (پیرنیا، همانجا). به‌هررو، شاید به‌سبب نیازهای گوناگونی که در آن زمان پدید آمده بود، پارتها از معماری و هنر کهن، به ویژه معماری مادها و حتى پیش از آنها ــ ایلامیها ــ بهره گرفته، و با توان بسیار بالایی پوششهایی با دهانۀ بزرگ را از مصالح بوم‌آورد به وجود آوردند. می‌توان گفت در هیچ زمانی این پوششهای طاقی مانند دورۀ پارتها رایج نبوده است (پیرنیا، بیر، همانجاها؛ گدار، III(1) / 9-10؛ کالج، 121, 123, 127).
آثار عظیم باقی‌مانده از معماری ایران در دورۀ ساسانی نیز در اساس با معماری دورۀ هخامنشی متفاوت بود. ویژگی این آثار نشان‌دهندۀ آن است که اساساً مکتب هنری معماری تازه‌ای در این دوره به وجود آمده بود که نه تنها فصل مهمی از تاریخ معماری ایران را تشکیل می‌دهد، بلکه اساس معماری دورۀ اسلامی ایران هم بر پایۀ آن شکل گرفته، و در معماری سایر کشورهای اسلامی نیز کاملاً مؤثر افتاده است (هوف، همان، 398؛ مصطفوی، همان، 42؛ سامی، 24؛ ورجاوند، 15).
پوششهای مسطح و تالارهای ستون‌دار معماری عهد هخامنشی ریشه در سرزمینهای شمالی و غربی داشت (گدار، III(1) / 7-8)، اما عناصر ساختمانی عظیم معماری ساسانی در اساس، معماری بومی نواحی خشک مرکزی و شرقی ایران بود. به احتمال زیاد ساسانیان برای رسیدن به قدرت اشرافی فارس برای نخستین بار فرصت به‌کارگیری شیوه‌های سنتی ساختمانی را که ریشه در زندگی بوم و مردم داشت، در مقیاس بزرگ و نمادین، فراهم نمودند (همو، III(1) / 8؛ روتر، 498؛ مصطفوی، همان، 23-24).
معماری در دشت خوزستان و عراق، و بناهای آجری با همان روش کهن محلی از خشت و ملات گِل، در دیوارها، و آجر و ملات گچ که دست‌کم در شالوده‌ها به‌کار می‌رفت و در ابنیۀ پارتی در آشور مورد توجه بود، تا دورۀ ساسانی تداوم یافت. معماران ساسانی برای دستیابی به استحکام بیشتر، از سنگ و مـلات خـاص آن ــ سـاروج ــ بهـره بـردند (روتـر، همانجا)، و پـوششهای گنبـدی، ایـوانهایـی بـا طاق هلالـی ــ ضربـی ــ و چهارطاقها را در بناهای کاخهای سلطنتی و آتشکده‌ها متداول نمودند (هوف، همانجا؛ مصطفوی، نگاهی، 42-43)، نمونه‌های آن در آثاری همانند کاخهای فیروزآباد و سروستان، ایوان مداین، ایوان کرخه، آثار تپه‌میل و آتشکده‌های متعدد، بقایای بناهای عهد ساسانی در ری، دامغان، تخت سلیمان و بیشاپور و محوطۀ باستانی کیش (در خاک عراق) باقی است (همان، 43).
مشاهدۀ تحول در پوششهای طاقی بنای کاخها در مغرب ایران از روزگار اشکانیان ــ کـه اساساً ایرانی بوده‌اند ــ تا کاخهای دورۀ ساسانیان تأثیر فنون پارتیان را بر معماری ساسانی و ارتقای آن را در این دوره نشان می‌دهد (روتر، همانجا؛ مصطفوی، همان، 48)؛ تحولی که از پوششهای کاخ پارتی الحضر، در شمال غرب عراق تا کاخ خسرو انوشیروان ــ ایوان مدایـن ــ تداوم یافت و شکوفا شد (همانجاها) و یـا اقتباسی را کـه در مقایسۀ دو طاق کوچک (383 تا 388م) و بزرگ (590 تا 628 م) در طاق بستان ــ دورۀ ساسانی ــ نسبت به «طاق‌گرا» ــ دورۀ اشکانی ــ متحول شده، شاهدیم (مصطفوی، همانجا)، راههای به‌کارگیری طاقها وگنبدهای عظیم، اهمیت نقش سازه‌ای پایه‌ها و دیوارهای باربر و ستونهای متصل به آن به‌طور شگفت‌آوری افزایش یافت؛ اما کارکرد ستونهای آزاد کم‌رنگ شد، تا آنجا که به‌ندرت از طاقهایی با ستونهای آزاد در معماری دورۀ ساسانیان بهره‌گیری شد (نک‍ : کیمبال، 347). تحولات سازه‌ای طاقی مرهون اهمیت و رواج گچ و آهک، و شیوۀ به‌کارگیری آن در قدرتمندسازی گوشوارها و طاقها دانسته شده که به‌سوی گنبدسازی ساسانیان سوق داده شده است (کالج، 66-67، تصویرهای 3, 31).

چهارطاقهای آغازین

برخی از پژوهشگران گفته‌اند، گنبدِ برپا شده بر سه‌کنجها، ریشه در معماری خشتی شرق ایران دارد، که از گنبد سادۀ ساخته شده با خشتهای منظم و یا طاق بر روی سه‌کنجها توسعه یافته است (روتر، 501-502؛ هوف، «چهارطاق (I)»، 635). چهارطاقها، در ساده‌ترین شکل آن ( تک چارطاق) و یا با دهلیزهایی در اطراف چهارطاق مرکزی، تالارها و ایوانها با پوششهای گاهواره‌ای، از عوامل عمده و رشدیافتۀ معماری ساسانی به شمار می‌رود (مصطفوی، همان، 44).
بنای چهار طاق به‌طورکلی شامل 4 پایۀ استوار بر گوشه‌های طرحی مربع است که عموماً از سنگ باد بُر ساخته شده، روی آنها 4 لنگه‌ طاق ضربی از همان نوع سنگ احداث، و پوشش گنبدی بر فراز آن برپا می‌ساخته‌اند؛ به‌این‌ترتیب، بنا به صورت «کوشک منفرد» به وجود می‌آمد که در 4 سوی آن، 4 درگاهی باز قرار داشت (همان، 50؛ گدار، III(1) / 9-10؛ هرتسفلد، «دمشق ...  »، 17). در محورهای گنبد اصلی گاه پنجره‌های کوچکی نیز باز می‌شده است (همانجا؛ هوف، «گنبد»، 398) و گاه بدون پنجره باقی می‌ماند و تقسیماتی به عمل نمی‌آمد (همانجا).
بیش از 40 ساختمان از این‌گونه بناهای تاریخی تا امروز شناخته شده‌اند که بیشتر آنها در استانهای فارس، کرمان و اصفهان قرار دارند (بیر، 26). چهارطاقیهای متعدد استان فارس (کازرون، جره، فراش بند، نودران، باغ ملک، تل جنگی، نقاره‌خانه، خرمایک، موک، کراته، زاغ، قلعه قلی، ظهر شیر، فیشور، صمیگان، ده شهر و سلامت آباد) و نقاط دیگر ایران مانند قم (قلعه دختر)، کاشان (نیاسر)، نطنز، محلی در نزدیکی راهجرد بین قم و اراک، خراسان ( بازۀ هور)، کرمان (درباغ، رحمت آباد و علی آباد) از این جمله‌اند (مصطفوی، نگاهی، 50-51، اقلیم ... ، 108-140؛ متیسن، 316). گدار نیز سیاهه‌ای از آتشکده‌ها را ارائه نموده است (نک‍ : III(1) / 70-77).

گروهی از این چهارطاقهای منطقۀ فارس، میان کازرون و فراشبند واقع شده‌اند که شباهت زیادی به کاخ سروستان دارند. هرتسفلد و هرمان بنای آنها را به «مهرنرسه» سازندۀ سروستان نسبت داده‌اند، اما هوف آن را مـورد تردید قـرار داده است (نک‍ ‌: بیر، 26، حاشیۀ 12؛ هوف، «چهارطاقها»، 244؛ گدار‌ III(1) / 29-30؛ هرمان، 29). از نمونه‌های این دسته، آتشکدۀ کنارسیاه در خاک فارس است (پورنادری). در میان چهارطاقهای نزدیک سروستان، جذاب‌ترین و منظم‌ترین آنها، عمارت تل جنگی در زمینهای فراشبند است که عمدتاً از قلوه سنگ و ملات سخت ساخته شده، و از ردیفی از سنگهای بلوک طویل چهارگوش نیز بهره‌مند است (بیر، همانجا؛ سیرو، لوحۀ 13).
«چهار طاق بازۀ هور»، میان تربت حیدریه و نیشابور نیایشگاهی است واقع بر روی تپه‌ای که احتمالاً از پیش از دورۀ ساسانی بر جای مانده است. این نمونه که یکی از کهن‌ترین گنبدهای یافت‌شده در ایران به شمار می‌رود، دارای گنبد سنگی با «گوشه‌سازی» چوب است (پیرنیا، 108).
از گوشه‌سازیهای چوبی، آثار کمی بر جای مانده است که نشانگر نخستین برخورد معماران در روند به کار بستن فنون گنبدسازی و ارائـۀ راه حـل بـرای گوشه‌هـای منطقۀ انتقال ــ از فضای مربع‌شکل زیرگنبد به پوشش منحنی گنبد ــ است. گنبد آتشکدۀ فیروزآباد (224 م)، که ابعاد آن بر اساس گزارش فرصت‌الدوله، 15 × 15 ذرع، و به بلندی تقریبی 25 ذرع است (هوف، «بررسی ... »، 391؛ فرصت، 115-116؛ پیرنیا، 111)، دومین گنبد پس از بازۀ هور و بزرگ‌ترین گنبد زمان خود است که بر روی گوشه‌سازی «ترنبه» جای گرفته است (همو، 112-113؛ مصطفوی، نگاهی، 44؛ بیر، 40). بخشی از ویرانۀ آتشکدۀ کوه خواجۀ سیستان، در نزدیکی زابل، متعلق به دورۀ نخست پارتها (هرتسفلد، «ایران»، 301-302؛ کالج، 24) و بخشی نیز مربوط به دورۀ بعـد از پـارتهـا ــ سـاسـانـی ــ است. مهم‌ترین ویژگیهای معماری این مجموعه، دارا بودن اساسی‌ترین اندامهای معماری سنتی، ازجمله: «ایوان» رو به «میانسرا»، «آسمانۀ کانه‌پوش» و «گنبد» است که طرحهای آن پس از اسلام نیز به‌کارگرفته شده است. در پوشش ایوان این مجموعه، به گونه‌ای «کانه‌پوش»، از «نیم‌گنبد» و «طاقهای هلالی»، و «گنبد»هایی بـا قـوس هلالیِ بیضی شکل ــ «بیزِ کند» ــ استفـاده شده است. «گوشه‌سازی» زیرگنبد، پیشینۀ کهن این فن را در ایران روشن می‌سازد (پیرنیا، 109-110).

مصالح ساختمانی

آتشکده‌ها از لحاظ نوع ساختار بنّایی با یکدیگر تفاوت دارند و از لاشه‌سنگ، سنگهای زمخت در نمـا، و یک «ملات سخت» (نک‍‌ : روتر، 498) به‌عنوان عامل پیونددهندۀ آنها استفاده شده است. شیوۀ برپایی بنا با این سنگها همانند شیوه‌های ساختمان‌سازی با آجر نبوده است، بلکه توده‌ای از سنگها به منظور ساختن دیوار بر هم چیده و یا انباشته و بین آنها با دوغاب، پر می‌شد (همو، 499). برای ساختن طاقها نیز به تناسب از همین شیوه و با استفاده از شکل منحنی قالب و قراردادن سنگها بر روی آن بهره می‌گرفتند (همانجا).
مصالح لاشه‌سنگ در آتشکدۀ فیروزآباد ــ که با آن «طاق ـ آهنگ» و «گنبد» و دیگر پوششهای طاقی را ساخته‌اند (پیرنیا، 113) ــ نشان می‌دهد تا چه اندازه این فنون در زمان خود پیشرفته بوده است. بنای آتشکدۀ فیروزآباد، بزرگ‌ترین بنای سنگ لاشه‌ای است که در آن آجر به‌کار نرفته است (همانجا).
غالب چهارطاقهای فیروزآباد از سنگهای بدون برش و ملات ساخته شده‌اند. سنگهای زمخت و سنگهای بیابانی و یا سنگهایی که تراش مختصر و خشنی به آنها داده شده، و در بستری از ملات غلیظ که زود خود را می‌گرفت و سفت می‌شد، قرار داده شده‌اند (پوپ، 75) و از این رو، با بنای سروستان قابل قیاس نیستند (بیر، همانجا).
در کاخ سروستان، تلاشی از سوی معماران در کاربردِ ردیفی مصالح ساختمانی قابل ملاحظه است که ردیفهای سنگهای نما و آجر به‌طور متناوب و با فاصله به‌کار رفته است، از این رو، از حداقل ملات استفاده شده است (همو، 26)؛ در حالی‌که سنگ نمای (زیرین) گنبد چهارطاق دارای گوشه‌هایی صاف و گرد است (همو، 27). گاه برای ساخت دیوارها، دو طرف دیوار با سنگهای بدون ردیفی ساخته شده و سنگهای بزرگ شکسته و در ملاتِ درون (هستۀ) دیوار قرارگرفته است (بیر، همانجا). در بناهای غرب فلات ایران، بنایی با خرده‌سنگهای مخلوط با ملات، و بنایی با سنگهای خشن و زمخت در بناهای دورۀ ساسانی و اسلامی کمتر معمول بوده، و بیشتر در ترکیب با سنگهای پاک‌تراش و آجر پخته بوده است (همو، 28، حاشیۀ 27).

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.