چشمپزشکی
چَشْمْپِزِشْکی، یکی از انواع کهن علوم پزشکی که در آن از ساختمان و تشریح، کارکرد اجزاء، بهداشت، اسباب و علل بروز بیماریها، اوصاف و نشانهشناسی بیماریها، انواع معالجات، و داروهای چشم بحث میشده است (نک : العشر مقالات ... ، 71؛ علی بن عیسى، 2-10؛ حلبی، 31- 33؛ طاش کوپریزاده، 1 / 285؛ نیز غالب آثار چشم پزشکی و دانشنامههای طبی). چشمپزشکی در عصر اسلامی در هر دو زمینۀ نظری و عملی شکوفایی بسیار یافت و چشم پزشکانی نامدار آثاری گرانبها در آن علم پدید آوردند.
اطلاعات ما دربارۀ چشم پزشکی در قلمرو اسلام تا اواخر سدۀ 2ق / 8م اندک و سخت پراکنده است. مثلاً در عصر اموی از پزشکی به نام زینب از بنی اَوَد در حجاز یاد شده است که در مداوای بیماریها و جراحتهای چشم، دستی قوی داشت (ابن فضلالله، 9 / 179؛ شطشاط، 1 / 108)، ولی معلوم نیست که این فعالیتها مبتنی بر سنتی بوده باشد. اما از آنجا که ظهور و رشد علوم پزشکی و داروشناسی در قلمرو اسلام اساساً مبتنی بر سنت پزشکی و آثاری است که در جندیشاپور، از ترکیب و تکمیل طب ایرانی و یونانی و هندی، پدید آمد، نخستین چشمپزشکان و آثار مربوط به این دانش هم مرهون کوششهای جندیشاپوریان و شاگردان آنها ست.
از قرائن و شواهد معتبر دانسته میشود که درمان و جراحی چشم در زمان ساسانیان (کریستن سن، 441) تا عصر صفوی نوعی تخصص محسوب میشده است (الگود، «طب ... »، 56). این معنی، هم از آنجا پیدا ست که چون ماسویه پدر یوحنا از جندیشاپور به بغداد رفت، در آنجا به مداوای چشم فضل بن ربیع و غلام او پرداخت (ابن ابی اصیبعه، 1 / 172-173). پسر او یوحنا، صاحب کتاب دغل العین، نیز از جندیشاپوریان به شمار میآمد. همچنین حنین بن اسحاق چشم پزشک ماهر، صاحب کتاب العشر مقالات فی العین و علاج امراض العین بالحدید در جراحی چشم، و چندین رسالۀ دیگر در همین زمینه (ابن ندیم، 353) را نیز میتوان غیرمستقیم وابسته به سنت جندیشاپور دانست (ابن ابی اصیبعه، 1 / 175، 184؛ قفطی، 171؛ مایرهُف، 27) و البته از همین آثار پیدا ست که این رشته از دانش پزشکی در جندیشاپور و میان جندیشاپوریان رواج داشته است.
دربارۀ جندیشاپور و فعالیت آن در نخستین سالهای اسلام اطلاعات چندان در دست نیست؛ اما از همین اطلاعات به روشنی بر میآید که بیمارستان و مرکز آموزشی آن به خصوص چون شهر جندیشاپور به صلح فتح شد و آسیبی به آن وارد نیامد، همچنان در زمینۀ خدمات پزشکی و آموزشی فعال بوده است (سجادی، جم )؛ تا در آغاز عصر عباسی، جورجیس پسر بختیشوع، رئیس پزشکان جندیشاپور به دعوت منصور عباسی در 148ق / 765م با دو تن از شاگردان برجستۀ خود، ابراهیم و عیسی بن شهلافا، به بغداد رفت (ابن ابی اصیبعه، 1 / 123-124). در تاریخ پزشکی، این حادثه را که موجب انتقال دانش و شیوۀ پزشکی جندیشاپور به مرکز خلافت، و ترجمۀ بسیاری از آثار یونانی و ایرانی و هندی به عربی شد، مهمترین سبب ظهور و رشد تکامل علوم پزشکی و داروشناسی در قلمرو اسلام به شمار آوردهاند.
یکی از مهمترین فروع پزشکی که به سرعت پیشرفت کرد، چشمپزشکی است که بهخصوص در عصر اسلامی، نوعی تخصص محسوب میشـده است. بنـابرایـن، پیـدا ست که چشمپزشکان تحصیلکرده مانند دیگر پزشکان میبایست در فنون و دانشهای وابسته به پزشکی مانند کالبدشناسی و منافع الاعضاء و شناخت انواع داروها، خوردنیها، آشامیدنیها و کنشهای آنها، فصد و داغ و البته بیماریشناسی ماهر میبودند (نک : سطور بعد). بهخصوص باید به کالبدشناسی اشاره کرد که از لوازم پزشکی عمومی، چشمپزشکی و جراحیهای چشم به شمار میرفته است، به همین سبب بسیاری از کتب عمومیِ بزرگ و مهم پزشکی، یا کتب مستقل در چشمپزشکی معمولاً پس از مقدمه و تعاریف و بحث در اخلاط و امزجه، با تشریح اندامهای انسان آغاز میشده است (مثلاً باب اول کتاب المنصوری فی الطب رازی، 33 بب ؛ بیش از 20 باب از ابواب هدایة المتعلمین اخوینی بخاری، 36 بب ؛ کتاب اول القـانون ابن سینا، 1 / 37 بب ؛ کامل الصناعة اهوازی، 1 / 48 بب ؛ و کتاب العمدة فی الجراحة از ابنقف، 1 / 10 بب ؛ العشر مقالات فی العین منسوب بـه حنین بـن اسحـاق، 73 بب ؛ تـذکرة الکحالین از علی بـن عیسى، 15 بب ؛ الکافی فی الکحل حلبـی، 40 بب (؛ گرچه به سبب موانع دینی، علم تشریح عموماً جنبۀ نظری داشته، و به ندرت امکان تشریح عملی برای پزشکان دست میداده است (الگود، همان، 124؛ دربارۀ تمرین با چشمِ گاو برای تبحر در جراحیهای چشم، نک : ابن ربن، 560).
پزشکان و جراحان تصریح کردهاند که اطلاع بر تشریح یعنی شناخت انواع ماهیچهها و پیها و استخوانها و رگها، شکلها و منافع آنها برای پزشکان و جراحان لازم است (زهراوی، 2 / 461؛ نیز نک : ابن بطلان، 47-54؛ الگود، همان، 135). علاوه بر آن گفتهاند که جراح ــ عمومی و چشمپـزشک جـراح ــ بـاید انواع بیماریها، زخمها و قرحهها و اورام و دملهای داخلی و خارجی عفوفی و غیر عفوفی، علل و کیفیت بروز آنها، مراحل چهارگانۀ بیماری یعنی ظهور، دورۀ شدت، دورۀ فروکشی، و دورۀ پایان بیماری و معالجاتِ مناسب در هر دوره را نیک بشناسد و پیش از معالجه و جراحی به 4 نکته توجه کند: مزاج طبیعی عضوِ بیمار؛ موقعیت عضو نسبت به اعضای دیگر؛ گوهر عضو یعنی توجه به آنکه عضو بیمار مجوف، متخلخل، یا سخت و آگنده است؛ و سرانجام درجۀ شدت و ضعفِ حسِ عضو که برخی مانند مواضع متشکل از گوشت قرمز حسی قوی دارند، و بعضی مانند غدد گوشتی، از حس ضعیفتری برخوردارند. جراح همچنین باید بر ساخت انواع داروها و مرهمهای پخته و خام و روغنهایی که در جراحی به کار میرود، و کاربرد آنها توانا باشد (ابن قف، 1 / 130، 141، 163-166؛ حکیم محمد، 23).
آموزش چشمپزشکی و امتحان چشمپزشکان
دربارۀ مراکز و کیفیت آموزش چشم پزشکی اطلاعاتی اندک در دست است؛ اما از آنجا که در بیمارستانهای بزرگ و بعضی بیمارستانهای کوچک، بخش چشمپزشکی وجود داشته است، یا لااقل چشمپزشکانی در آنجا به خدمت مشغول بودهاند، و میدانیم که بیمارستانها علاوه بر ارائۀ خدمات درمانی و بهداشتی، مراکز اصلی آموزش پزشکی نیز به شمار میرفتند و بیمارستانهای متعدد در شرق و غرب جهان اسلام به داشتن چنین مدارسی شهرت داشتند (مثلاً بیمارستان عضدی: ابن ابی اصیبعه، 1 / 244، 310؛ بیمارستان منصوری قاهره: نویری، 31 / 107- 108؛ مقریزی، 2 / 407؛ و بیمارستان ربع رشیدی: رشیدالدین، وقفنامه ... ، 148، 224)، پیدا ست که چشمپزشکی هم به اقرب احتمال از مباحث و فنون پزشکی بوده است که در بیمارستانها، به طالبان آن تعلیم داده میشده است. از گفتۀ قطبالدین شیرازی که نزد عمو و پـدرش پـزشکی و چشمپزشکی آمـوخته است (نک : مشکـٰوة، 9؛ قس: فسایی، 2 / 149) به نظر میرسد که تعلیم خصوصی هم رایج بوده است.
چشمپزشکی و جراحی
گرچه جراحی عموماً فنی جدا از پزشکی عمومی تلقی میشده است و حتى بر جراحان عنوان پزشک اطلاق نمیشد (مثلاً ابن ابی اصیبعه، 1 / 301-302، 2 / 179؛ قس: الگود، «طب»، 56) ــ به این سبب که عموماً جراحان را به لحاظ علم و احاطه بر امور پزشکی در مرتبۀ پایینتری قرار میدادند (همو، «تاریخ ... »، 245-246, 279) ــ اولاً میان جراحان و پزشکان تحصیل کرده و خبره مشاوره و همکاری در کار بود و چه بسا جراح پیش از عمل، نظر دقیق پزشک را هم دربارۀ بیمار جویا میشد و آنگاه دست به جراحی میزد؛ یا چون پزشک از درمان بیمار با دارو ناامید میشد، دستور جراحی میداد و جراح دست به عمل میزد (ابن زهر، 297؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا)؛ ثانیاً از آثار چشمپزشکان، که در مداوای بسیاری از بیماریها از جراحیهای بزرگ و کوچک چشم یاد کردهاند، برمیآید که بسیاری از چشمپزشکان بزرگ خود جراح هم بودهاند (نک : سطور بعد).
چشمپزشکان هم لابد مانند دیگر پزشکان و جراحان امتحان میشدند تا علم و اطلاع آنها نسبت به ترکیب داروها، تشریح، چشمپزشکی و جراحی، برای اشتغال به این فن در بیمارستان یا به طور خصوصی ارزیابی گردد؛ زیرا میان چشمپزشکان و دیگر پزشکان در اطلاع از اصول طب و تشریح و داروشناسی امتیازی نبود. این آزمایش روزگاری توسط مأموران حسبه صورت میگرفت. پزشکان برای اشتغال به طبابت و جراحی آزاد، آزمایش میشدند. در این زمینه برخی کتابهای برجسته در طب و جراحی که جراحان میبایست بر آنها مسلط میبودند و بر آن اساس امتحان میشدند، ملاک ارزیابی و آزمایش بود و اگر از عهده برنمیآمدند، اجازۀ طبابت و جراحی نمییافتند. کتابهایی چون ترکیب الادویه اثر جالینوس به ترجمۀ حبیش؛ بخش ششم کتاب کناش پاولوس ایگنیایی (بولس الاجانیطی) به ترجمۀ حنین بن اسحاق؛ العشر مقالات فی العین اثر منسوب به حنین بن اسحاق؛ کتاب قاطاجانس جالینوس به ترجمۀ حبیش الاعسم، نوادۀ دختری حنین بن اسحاق؛ و کتاب یا رسالۀ موسوم به فی الجراحات و المراهم؛ المسائل فی الطب للمتعلمین، از حنین بن اسحاق که حبیش آنرا تکمیل کرد؛ التصریف لمن عجز عن التألیف از زهراوی؛ الطب الملکی نوشتۀ علی بن عباس اهوازی؛ و المعالجـات البقراطیـۀ ابـوالحسن طبری ــ کـه پیش از تصنیف کتاب قانون، رواج تمام داشت و جزو کتابهای درسی پزشکی به شمار میرفت ــ از آن جمله بود.
در امتحان عملی مثلاً کسی که به جراحی چشم مبادرت میورزید، میبایست همۀ اجزاء بسیطه و مرکبۀ چشم و طبقات آن، کیفیت ابصار، مزاج و عمل یکایک آن اجزاء و اعضا و چگونگی اتصال و ارتباط آنها را بداند، بیماریهای چشم و نشانههای انواع آنرا به درستی تشخیص دهد، بر شیوههای جراحی چشم آگاه باشد، ترکیب و کنش داروهای آنرا خوب بداند و بشناسد و بتواند از آلات جراحی برای مداوای بیماریهایی چون سبل و ظفره بهخوبی استفاده کند. جراحان همچنین باید یک دست کامل از انواع نشترها و کاردها و قلابها و آلات قطع اندامها و دیگر لوازم مناسب و انواع داروهای بند آورندۀ خون همیشه با خود داشته باشند. جراحان در تمام این موارد توسط مأموران حسبه آزمایش و بازرسی میشدند (رهاوی، 184-192؛ ابن اخوه، 168- 169؛ شیزری، 89-92، 101-102؛ قفطی، 173؛ شطی، 129؛ دانش پژوه، 187).
با این همه، جراحانی هم بودند که از تشریح و طب عمومی اطلاع چندان نداشتند و خطرهایی برای بیماران ایجاد میکردند (برای نمونههایی از خطاهای برخاسته از بیاطلاعی جراحان، نک : زهراوی، 2 / 461؛ قفطی، 179). بیگمان یکی از دلایل نظارت دیوان حسبه بر کار جراحان و امتحان آنان، همین معنی بوده است. داستان رازی و جراحی که بدون اطلاع از تشریح میخواست چشم این طبیب بزرگ را جراحی کند و با منع و انکار رازی روبهرو شد (شطی، 126-127)، مشهور است. کارگزاران حسبه به این گونه پزشکان و جراحان اجازۀ کار نمیدادند (ابن اخوه، 169).
آزمایش پزشکان و جراحان و صدور اجازۀ کار برای آنها ظاهراً از دوران خلافت المقتدر باللٰه عباسی و به دست سنان بن ثابت، رئیس الاطبا، و نظارت محتسب در بغداد آغاز شد (قفطی، 191) و به زودی به نقاط دیگر و ادوار بعدتر کشید؛ چنانکه چند قرن بعد پزشکان و جراحان مصر و ایران هم باید از رئیسالاطبا یا حکیم باشی اجازۀ کار میگرفتند (برای دو نمونه از اجازات جراحی توسط رئیس الاطبا و رئیس جراحان بیمـارستـان منصـوری قـاهره، نک : عیسى بک، 44- 48؛ الگـود، «طب»، 127؛ تاورنیه، 576). بنابراین به نظر میرسد که آزمایش جراحان و پزشکان و اجازۀ دیوان حسبه مربوط به جراحان و پزشکان غیر بیمارستانی و نامشهور و دورهگرد بود (مثلاً نک : قفطی، همانجا).