زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

چرخی

چَرْخی، یعقوب بن عثمان بن محمود غزنوی (د 851 ق / 1447م)، از مشایخ متقدم طریقۀ نقشبندیه.
نسب وی را شرزی، سوزی، سرزی، سروری، و حتى شیرازی نیز گفته‌اند (رانجها، مقدمه بر رسالۀ ابدالیه، 1-2). برخی نیز وی را خواجه یعقوب چرخی حصاری (حلمی، 73) یا هلغنونی (هلغتونی) (شرافت، 1 / 242) نامیده‌اند. خود وی در دیباچۀ مهم‌ترین اثرش، تفسیر (ص 2)، خود را «سروری» و در ابتدای «نی‌نامه» (ص 143) نسب خود را «سررزی» معرفی می‌کند. سررز ظاهراً روستایی در منطقۀ چرخ است که امروزه نیز به همین نام در ناحیۀ لوگر، نزدیک غزنین در افغانستان قرار دارد و مسکن نیاکان چرخی بوده است (داراشکوه، 80؛ خلیلی، 127). به این ترتیب، به نظر می‌رسد که نسب درست او سررزی باشد و صورتهای دیگر همه ناشی از اشتباه کاتبان است.
یعقوب چرخی در ابتدا چندی در هرات، و مدتی در مصر به تحصیل علم اشتغال داشت. وی در مصر با زین‌الدین خوافی ــ بنیان‌گذار طریقۀ زینیه ــ هم‌درس بود و هر دو آنها از شاگردان شهاب‌الدین سیرافی بودند (غلام‌سرور، 1 / 566؛ جامی، 399؛ الگار، 819). او در 782ق / 1380م به بخارا رفت و پس از آنکه از علمای آن دیار اجازۀ فتوا گرفت، تصمیم داشت به چرخ بازگردد، اما اندکی پیش از ترک بخارا با بهاءالدین نقشبند دیدار کرد. در این دیدار، بهاءالدین طاقیۀ (کلاه) خود را به چرخی داد و وی را تشویق کرد تا به نزد تاج‌الدین دشت کولکی برود. چرخی به توصیۀ او عمل کرد و صحبت تاج‌الدین را دریافت و در نتیجۀ آن عزم وی برای دادن دست ارادت به بهاءالدین جدی‌تر شد و از این‌رو، دوباره به بخارا بازگشت (قصوری، 539-541؛ کاشفی، 1 / 116-117؛ الگار، همانجا).
در آنجا پس از اشارات غیبی، واقعه‌های گوناگون و تفأل به قرآن کریم، اندک تردید چرخی برای پیوستن به بهاءالدین نقشبند از میان رفت. بنابراین، به نزد وی شتافت و بدو دست ارادت داد. بهاءالدین برای وی سلسلۀ مشایخ خود را تا عبدالخالق غجدوانی بازگفت و او را به وقوف عددی ــ یکی از اصول طریقت نقشبندیه که عبارت از رعایت عدد فرد در ذکر قلبی است ــ مشغول نمود. پس از مدتی ملازمت، بهاءالدین به چرخی اذن سفر داد و سفارش کرد که آنچه از وی به او رسیده است، به بندگان خدا برساند (کاشفی، 1 / 117- 119؛ قصوری، 541). وی همچنین چرخی را به ملازمت مرید و جانشین خود، علاءالدین عطار، توصیه کرد.
چرخی پس از درگذشت بهاءالدین در 791ق / 1389م مدتی در کش و بدخشان به‌سر برد. در این هنگام، علاءالدین که در چغانیان ــ در غرب ماوراءالنهر ــ ساکن بود، به وی نامه‌ای نوشت و از او خواست که طبق وصیت بهاءالدین نزد او بیاید. از این‌رو، چرخی به چغانیان رفت و تا 3 روز پس از وفات علاءالدین در آنجا به‌سر برد و سپس به جانب هلغتو از توابع حصار رفت و تا پایان عمر در آنجا ماند. ظاهراً نسبت هلغتونی او نیز مربوط به همین دورۀ پایانی زندگی او ست (کاشفی، 1 / 119؛ الگار، همانجا).
مقبرۀ چرخی اینک در همان هلغتو، جایی که امروزه کالخوز لنین نامیده می‌شود، قرار دارد. این مکان واقع در وادی چغانیان و در نزدیکی دوشنبه، پایتخت تاجیکستان، جایی است که در گذشته شهر حصار شادمان در آنجا بوده است (نفیسی، 2 / 778؛ معصوم‌علیشاه، 3 / 62؛ غلام‌سرور، 1 / 567؛ داراشکوه، 80؛ نیز نک‍ : رانجها، مقدمه بر رسالۀ ابدالیه، 15). آرامگاه او در تاجیکستان هنوز هم از مقدس‌ترین مکانهای زیارتی در آن دیار است و مرقد پدر و اجداد وی در چرخ نیز همچنان پرزائر است (الگار، 820؛ ابراهیم خلیل، 12-14).
اگرچه چرخی نخست از شخص بهاءالدین نقشبند تلقین ذکر یافت و به طریقۀ نقشبندیه وارد شد، اما در نسب‌نامۀ مشایخ نقشبندی نام او پس از علاءالدین عطار می‌آید (شرافت، 1 / 242). وی برخلاف استاد و شاگرد خود، یعنی بهاءالدین نقشبند و عبیدالله احرار، نقطۀ عطفی در تاریخ این طریقه به‌شمار نمی‌رود، زیرا نه به دنبال تربیت مریدان بود و نه همچون دیگر مشایخ نقشبندی با حاکمان روابط سیاسی گسترده‌ای داشت. در مقام مقایسه می‌توان گفت که مرید نامدار وی، عبیدالله احرار، با ویژگیهای شخصیتی و اعتبار فراوان و روابط سیاسی‌ای که داشت، در توسعۀ سلسلۀ نقشبندیه چرخی را تحت‌الشعاع خود قرار داد (الگار، همانجا).
چرخی هم‌چون دیگر مشایخ نقشبندیه به‌جد پایبند به شریعت بود. به باور او، هرکس بخواهد به ولایت خاصه برسد، چاره‌ای جز متابعت از شریعت ندارد، و از بهاءالدین نقشبند نقل می‌کرد که وی هرچه یافته، از عمل به آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر(ص) و اجتناب از بدعت بوده است (رسالۀ انسیه، 11، 14). همچنین یکی از آداب طریقت چرخی غیبت از خویشتن بود، چندان‌که عبیدالله احرار در مورد وی گفته است که «طریقۀ ایشان چنان بود که ساعت فساعت از خود غایب می‌شدند» (جامی، 399).

آثـار

تمامی آثار برجای مانده از چرخی به غیر از ترجمۀ قرآن کریم او به زبان تاجیکی، به فارسی نگاشته شده است. این آثار عبارت‌اند از:
1. تفسیر، یا تفسیر بی‌نقطه یا تفسیر سورۀ فاتحه و دو جزء (سورۀ ملک تا آخر قرآن کریم)، که مشهورترین اثر او و مشتمل بر تفسیر سورۀ فاتحه و دو جزء آخر قرآن کریم است و در 851 ق به پایان رسیده است (نفیسی، 1 / 265). چرخی در نگارش این اثر به برخی تفاسیر دیگر ازجمله تفسیر ابن عباس، حقائق و بصائر، مصابیح، کواشی، کشاف، وسیط و تفسیرکبیر توجه داشته، و از آنها نام برده است. افزون بر این، تبصرة الاولیاء معین‌الدین نسفی و نوادر محقق ترمذی نیز از مآخذ او بوده‌اند. وی همچنین برخی ابیات سنایی و جلال‌الدین مولوی را هم در تفسیر خود آورده، و از نثر خواجه عبدالله نیز استفاده کرده است (خلیلی، 136؛ نیز نک‍ : چرخی، تفسیر، 5- 9، جم‍‌ ). این اثر در بمبئی، لاهور، قندهار و لکهنو چاپ شده است (مشار، 1 / 1388؛ رانجها، مقدمه بر رسالۀ ابدالیه، 21-22).
2. رسالۀ ابدالیه، رساله‌ای در بیان صفات اولیاءالله، که در آن چرخی بیشتر به کشف المحجوب هجویری رجوع داشته است (خلیلی، 140). در این اثر وی به بیان درجات اقطاب و تقسیم آنان به دو گروه عزلتی و عشرتی می‌پردازد و با تأکید بر آنکه قطب در هر زمانه یکی است، بهاءالدین نقشبند را قطب زمانۀ خود می‌داند و پس از او از علاءالدین عطار نام می‌برد (رسالۀ ابدالیه، 23-24). وی در این رساله، که در لاهور به چاپ رسیده است، برخی کرامات مشایخ، به‌ویژه بهاءالدین نقشبند و علاءالدین عطار را نیز نقل می‌کند (همان، 11-12؛ رانجها، مقدمه بر رسالۀ ابدالیه، 26).
3. رسالۀ انسیه، گزارشی از اعمال و رسوم اولیۀ طریقۀ نقشبندیه است. در این رساله مؤلف برآن است تا شمه‌ای از آنچه از بهاءالدین نقشبند به وی رسیده است، برای آشنایی اصحاب به طریق اختصار بیان کند. وی در بخش اول و سوم کتاب به شیوه‌ای اغلب فقیهانه به بیان مسائل شرعی و فقهی مانند وضو و تهجد و نمازهای نافله می‌پردازد و در بخش دوم به روشی صوفیانه و مرشدانه با تأکید بر ذکر خفی و پرهیز دادن از ذکر جلی، کیفیت وقوف قلبی و عددی را شرح می‌دهد. وی همچنین احوال و اقوال خواجه بهاءالدین را نیز آورده است. این رساله و رسالۀ ابدالیه بیشتر از آنکه اقوال خود چرخی باشند، سخنان مشایخ نقشبندیه‌اند (چرخی، رسالۀ انسیه، 11-12، 37- 39).
این اثر ضمن مجموعۀ ستۀ ضروریه به کوشش اعجاز احمد بدائونی در 1312ق / 1894م، در دهلی و لاهور، و به کوشش و ترجمۀ اردوی محمد نذیر رانجها در 1403ق / 1983م در اسلام‌آباد چاپ شده است (رانجها، مقدمه بر رسالۀ انسیه، 45-46؛ قصوری، 545-546؛ نیز نک‍ : ستۀ ضروریه، 12- 28).
4. رسالۀ نائیه، یا نی‌نامه، رساله‌ای است در تفسیر مقدمۀ مثنوی جلال‌الدین مولوی و شرح ابیات دو داستان پادشاه و کنیزک از دفتر اول، و شیخ دقوقی از دفتر سوم مثنوی. این رساله در کابل به کوشش خلیل خلیلی، و در لاهور با ترجمۀ اردوی محمد نذیر رانجها چاپ شده است (قصوری، 545؛ خلیلی، 137؛ منزوی، فهرستواره ... ، 8(2) / 1061-1062).
5. رسالۀ جمالیه، یا حورائیه، رساله‌ای است در شرح رباعی منسوب به ابوسعید ابوالخیر: «حورا به نظارۀ نگارم صف زد / رضوان ز تعجب کف خود بر کف زد / / آن خال سیه بر آن رخان مطرف زد / ابدال ز بیم چنگ در مصحف زد» و رباعیهایی چند از خود چرخی. این اثر برای نخستین‌بار به کوشش محمد نذیر رانجها در اسلام‌آباد چاپ شده است (رانجها، «دو اثر ... »، 12-14؛ چرخی، «رسالۀ جمالیه»، 34- 39؛ الگار، 819). همچنین ترجمه‌ای از این رساله همراه با دو رسالۀ دیگر چرخی به نام «شرح اسماء الحسنى» و «طریقۀ ختم احزاب» به زبان اردو توسط محمدنذیر رانجها نیز در لاهور به چاپ رسیده است (نک‍ : رانجها، مقدمه بر سه رسائل ... ، 15-20).
6. شرح اسماء الحسنى، یا اسماءالله یا تفسیر اسماء حسنى، شرح مختصری از 99 اسم خداوند است که در اسلام‌آباد و لاهور به چاپ رسیده است (همان، 12-13؛ چرخی، «شرح ... »، 15-33؛ بخاری، 43؛ قصوری، 546؛ منزوی، همان، 8(2) / 1062).
7. رساله دربارۀ اصحاب (اسباب) و علامات قیامت، که نسخه‌ای خطی از آن در کتابخانۀ بنیاد خاورشناسی تاشکند (مجموعۀ شم‍ 5478) موجود است (دانش‌پژوه، 178).
8. رسالۀ مولانا چرخی، که نسخه‌هایی از این رساله در کتابخانۀ دانشگاه استانبول (شم‍ IÜK. FY. 1026) و در دانشگاه لاهور (شم‍ 3 / 1913 / 4925) موجود است (بشیـرحسیـن، 2 / 225؛ منزوی، خطی مشترک، 3 / 1481؛ هاشم‌پور، 448- 449).
9. ترجمۀ قرآن کریم به زبان تاجیکی، که ظاهراً برای نخستین‌بار توسط چرخی انجام گرفته است (قصوری، 547؛ رانجها، مقدمه بر رسالۀ انسیه، 58).
10. دیوان، یا مجموعۀ اشعار (آقابزرگ، 9(4) / 1312؛ نیز نک‍ : رازی، 1 / 333-334؛ رانجها، مقدمه بر سه رسائل، 14).

مآخذ

آقابزرگ، الذریعة؛ ابراهیم خلیل، محمد، «مولانا یعقوب چرخی»، آریانا، کابل، 1322ش، شم‍ 2؛ بخاری، باقر، جواهرالاولیا، به کوشش غلام‌سرور لاهوری، اسلام‌آباد، 1396ق / 1976م؛ بشیرحسین، محمد، فهرست مخطوطات شیرانی، لاهور، 1975م؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش مهدی توحیدی‌پور، تهران، 1336ش؛ چرخی، یعقوب، تفسیر، به کوشش علی بهایی شرفعلی، بمبئی، 1308ق؛ همو، رسالۀ ابدالیه، به کوشش محمدنذیر رانجها، اسلام‌آباد، 1978م؛ همو، رسالۀ انسیه، به کوشش محمدنذیر رانجها، اسلام‌آباد، 1404ق؛ همو، «رسالۀ جمالیه»، «شـرح اسمـاء الحسنـى»، همـراه «دو اثـر غیـرچاپـی ...» (نک‍ : هم‍ ، رانجها)؛ همو، «نی‌نامه»، همراه نی‌نامه (نک‍ : هم‍ ، خلیلی)؛ حلمی، احمد، حدیقة الاولیاء، استانبول، 1318ق؛ خلیلی، خلیل، نی‌نامه، تهران، 1375ش؛ داراشکوه، محمد، سفینة الاولیاء، لکهنو، 1900م؛ دانش‌پژوه، محمدتقی، نسخه‌های خطی در کتابخانه‌های اتحاد جماهیر شوروی و اروپا و آمریکا، تهران، 1358ش؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340ق؛ رانجها، محمدنذیر، «دو اثر غیرچاپی مولانا یعقوب چرخی»، دانش، اسلام‌آباد، 1405ق، شم‍ 1؛ همو، مقدمه بر رسالۀ ابدالیه (نک‍ : هم‍ ، چرخی)؛ همـو، مقدمـه بـر رسالۀ انسیـه (نک‍ : هم‍ ، چرخی)؛ همو، مقدمه بر سه رسائل چرخی، لاهور، 1997م؛ ستۀ ضروریة، به کوشش محمد عبدالعلیم، کابل، 1343ق / 1924م؛ شرافت نوشاهی، شریف احمد، شریف التواریخ ( تاریخ الاقطاب)، گجرات، 1979م؛ غلام‌سرور لاهوری، خزینة الاصفیا، کانپور، 1894م؛ قصوری، محمدصادق، تذکرۀ نقشبندیۀ خیریه، لاهور، 1408ق / 1988م؛ کاشفی، علی، رشحات عین الحیات، به کوشش علی‌اصغر معینیان، تهران، 1356ش؛ مشار، خانبابا، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، 1350ش؛ معصوم علیشاه، محمد معصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1345ش؛ منزوی، خطی مشترک؛ همو، فهرستوارۀ کتابهای فارسی، تهران، 1382ش؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1344ش؛ هاشم‌پور سبحانی، توفیق و حسام‌الدین آق‌سو، فهرست نسخه‌های خطی کتابخانۀ دانشگاه استانبول، تهران، 1374ش؛ نیز:

Algar, H., «Čharkī», Iranica, vol. IV.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.