چرام
چُرام، یا چَرام، از ایلات لرِ شیعیمذهب ساکن در شهرستانهای بویراحمد، کهگیلویه و گچساران واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد. چرام نام ناحیهای است که در فارسنامۀ ابن بلخی از آن به نام صرام یاد شده است (ص 144). دهخدا کلمۀ صرام را معرب چرام دانسته، و نقل نزهة القلوب را دربارۀ این ناحیه به مطلب ابن بلخی افزوده است (نک : لغتنامه ... ، ذیل صرام؛ نیز حمدالله، 128). ظاهراً پس از اتحاد چند طایفه در تشکیل ایل در ناحیۀ چرام، این ایل را به نام آن خواندند. ایل چرام که به گویش محلی «چُروم» نامیده میشود، در گذشته به همراه ایلهای بویراحمدی، نویی و دشمن ـ زیاری از طایفههای چهار بنیچۀ ایل جاکی به شمار میآمدهاند.
تاریخچه
در دورۀ سلطنت نادرشاه افشار و به هنگامی که نمایندۀ او در دهدشت (امروزه مرکز شهرستان کهگیلویه) حکومت میکرد، ملاباقر دیلگونی، بزرگ و ریش سفید طایفۀ دیلگونی (یکی از طایفههای تشکیلدهندۀ ایل چرام)، در حدود تِلگِرْد (نک : جعفری، 299: تَلْ گِرْد) کنونی (مرکز ناحیۀ چرام) به سر میبرد. ملاباقر به سبب خدمتی که به حاکم در سرکوب یکی از یاغیان به نام کایدان موگِر کرد، از سوی حاکم به کدخدایی ناحیۀ چرام منصوب شد. پس از او پسرش محمدکاظم جایش را گرفت و پس از خدمات پی در پی به قوای نادری، حکام آن منطقه به او لقب خـانی اعطا کردند. بدین تـرتیب، حیـات اجتمـاعی ـ سیاسی سلسلۀ خانهای ناحیه آغاز شد و ظاهراً طوایف پراکندهای از عشایر نویی مانند بُناری، آرَندی، شیخ و سیدها که در آن زمان رو به زوال بودند، به محمدکاظم خان پیوستند (غفاری، 35-37).
پس از محمدکاظم خان، به ترتیب محمدحسین خان، کاظم خان، قاسم خان و حسن خان و چند تن دیگر کلانتری این ایل را برعهده گرفتند. ایل چرام در دورۀ کلانتری قاسم خان و حسن خان از طوایف بزرگ منطقه بهشمار میآمده، و زمینهای گسترده و بسیار مرغوب در اختیار داشته است. بعدها ایل چرام به سبب دستاندازی ایلات دیگر به آن، رو به ضعف نهاد و از اینرو، شماری از افراد ایل به مناطق مختلف دیگر مهاجرت کردند (گرمرودی، 1024؛ غفاری، 37-39).
پس از حسن خان، عبدالله خان زمام امور چرام را برعهده گرفت و تا اندازهای در تجدید قدرت چرامیها کوشید. پس از او جان محمد خان به عنوان کلانتر ایل چرام برگزیده شد. همواره میان او و خداکرم خان بویراحمدی درگیری وجود داشت؛ از اینرو، پس از چندی جان محمدخان تبعید شد و عدهای از خانوارهای چرامی به زیدون مهاجرت کردند و در آنجا به طور دائم ساکن شدند. پس از جان محمدخان، پسرش هادی خان کلانتر چرام شد. او ابتدا با کریم خان (بهادرالسلطنه) بویراحمدی متحد بود، اما این اتحاد چندان طول نکشید و میان آن دو دشمنی پدید آمد. در آن زمان کریم خان، تمام قلاع کهگیلویه و بویراحمد، به استثنای قلعۀ آرو، مرکز کلانترنشین بویراحمد گرمسیری، و قلعۀ چرام، مرکز کلانترنشین چرام را تصرف کرده بود (غفاری، 38؛ باور، 104).
پس از هادی خان چرامی، برادرش عبدالله خان تا 1342ق / 1302ش کلانتری چرام را عهدهدار بود و بر سر محدودۀ اصلی چرام با بویراحمدیها، همواره درگیر بود. پس از درگذشت عبدالله خان، بخش شرقی سرزمین ایل چرام به برادرش حسینقلیخان، و قسمت جنوبی آن به امانالله خان واگذار شد. چندی نگذشت که امان الله خان از مهلکهای در 1318ش جان سالم بهدر برد، ولی حسینقلیخان کشته شد. دو سال پس از قتل حسینقلیخان، یعنی همزمان با سقوط رضاشاه، عبدالله خان ضرغامپور کلانتر بویراحمدی که در تهران تبعید بود، به میان ایل بویراحمد بازگشت. اسکندرخان، فرزند حسینقلیخان چرامی که مادرش بویراحمدی بود، پس از مرگ ناگهانی و مرموز امانالله خان در آبان ماه 1326 با حمایت ضرغامپور به کلانتری ایل چرام رسید. سیاست و تدبیر اسکندرخان و خویشاوندی او با ایل بویراحمد و رابطۀ خوبش با کلانتر جسور و بیرقیب آن، عبدالله خان ضرغامپور، موقعیت او را بسیار مستحکم نمود. اسکندرخان در 1328ش ملک چرام را خریداری کرد و رسماً مالک آن شد. در سالهای 1341-1342ش که قانون اصلاحات ارضی در منطقه به اجرا درآمد، بیشتر زمینهای چرام میان رعایا تقسیم شد. اسکندرخان که همواره سیاست مسالمتآمیزی با مقامات حکومتی در منطقه داشت، پس از اصلاحات ارضی و تطبیق خود با اوضاع جدید توانست قدرت خود را در ایل حفظ کند و تا 1355ش کلانتر ایـن ایل بـاقی بمـاند (بـرای آگاهی بیشتر، نک : تقوی مقدم، 256، 416-417؛ غفاری، 39).
دربارۀ سلسلۀ خوانین این ایل گزارشهای متعدد و متفاوتی داده شده است که بررسی آنها به تاریخچه و تحولات اجتماعی ایل کمک خـواهد کرد (بـرای آگاهی بیشتر، نک : مجیدی، 371-374؛ تقوی مقدم، 183، حاشیۀ 129؛ غفاری، 36- 39؛ باور، همانجا؛ فیلد، I / 223).
سرزمین قلمرو ایل چرام تا اواخر سلسلۀ قاجاریه به بختیاری تعلق داشت. دولت پیش از کودتای 1299ش آن را به عنوان «سیورغال» (بخشش زمین با عواید حاصل از آن)، یعنی در مقابل دو هزار خانوار «پنج هزاری» طلا به نصرالملک شیرازی واگذار کرد. نصرالملک پس از مدتی چرام را به هنگام حکومت بختیاریها در کهگیلویه به آنها فروخت. در دورۀ رضاشاه، رؤسای بختیاری این سرزمین را به موسوی رئیس التجار اجاره دادند و موسوی نیز زمینهای چرام را به خود چرامیها اجاره داد؛ در 1320ش خوانین چرام از دادن اجاره سر باز زدند و آنجا را تصاحب کردند و به ملکیت خود درآوردند (ضرابی، 299؛ تقوی مقدم، 256-257).
قلمرو زیستی
ایل چرام در مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد و در میان مناطق بویراحمدنشین استقرار یافته است. در اواخر دورۀ صفویه این ایل چند محل، ازجمله ناحیۀ چرام متعلق به بلاد شاپور و رِوِن کهگیلویه، واقع در منطقۀ پشتکوه را تصاحب کرده بود. ناحیۀ چرام دارای مراتع و اراضی قابل کشت و زرع بود و از بهترین بخشهای کهگیلویه به شمار میآمد (حسینی، 33؛ فسایی، 2 / 1485؛ دمورگنی، 115؛ کرزن، II / 317؛ نیز نک : فیلد، همانجا).
امروزه قلمرو زیستی ایل چرام در شهرستانهای بویراحمد، کهگیلویه و گچساران واقع است (سرشماری، جمعیت، 125-127) و گسترهای با مساحتی حدود 611 کمـ 2 را دربر میگیرد که از شمال و شرق و غرب به بویراحمد سفلا، از جنوب غربی به بویراحمد علیا، از جنوب به سردسیر باوی و بویراحمدی گرمسیری محدود میشود. این ایل تنها از طریق یک نوار کمعرض کوهستانی در سردسیر به خاک دشمن زیاریها راه دارد ( گزارش ... ، 15؛ نیز نک : افشار سیستانی، 1 / 581). روستاهایی که این ایل در آنها اسکان یافتهاند، بسیار است. تلگرد، تل بابونه، آرند و بایاری ازجملۀ آنها بهشمار میروند (فسایی، 2 / 1485-1487؛ جغرافیا ... ، 2 / 280؛ دمورگنی، همانجا؛ باور، 105).
ایل چرام دارای دو مرکز سردسیری در خاور، و گرمسیری در باختر است. مرکز گرمسیری چرام، تلگرد نزدیک چشمۀ بلقیس، و مرکز سردسیری آن میان دو کوه ساورز و اشکر به نام تسوج از محلهای عمدۀ استقرار مردم ایل در ییلاق و قشلاق است. این دو منطقۀ کوهستانی، حاصلخیز، پرآب، جنگلی و دارای آب و هوایی خوش است (صفینژاد، «عشایر ... »، 45، حاشیۀ 4، اطلس ... ، 45، 47- 48؛ افشارسیستانی، 1 / 582). در دورۀ رضاشاه و در 1315ش، این ایل تخته قاپو شد (صفینژاد، «عشایر»، 43-44)، اما پس از سقوط رضاشاه دوباره به کوچنشینی خود ادامه داد. بنابر گزارشهایی در دهۀ 1340ش بهجز طایفۀ بایاری بقیۀ طوایف و تیرههای ایل یکجانشین شده بودند. بنابر آمار سرشماری عشایر کوچندۀ 1387ش در این زمان هنوز 910 خانوار چرامی کوچ میکردند (سرشماری، نتایج (1387ش)، 38).
در قسمت گرمسیری چرام، قلاع مستحکمی وجود داشت که افراد ایل در پیرامون آنها، خانههای کپری و گِلی و سنگی ساخته بودند و در اراضی وسیع و پرآب متعلق به قلعهها برنج کشت میکردند. مراقبت از کشتزارهای برنج و به دست آوردن محصول، آنها را از رفتن به ییلاق باز میداشت؛ از اینرو هر سال از هر تیره چند خانوار احشام متعلق به تیره را به درۀ سرسبز و زیبای ییلاقی تسوج میبردند و در آنجا همراه چراندن دام به زراعت صیفیجات هم میپرداختند (ضرابی، همانجا).
امروزه ایل چرام در دو منطقۀ ییلاقی و قشلاقی سکونت دارند. ییلاق آنها در دهستان چرام، بخش چرام واقع در شهرستان کهگیلویه و در دهستان سپیدار، بخش مرکزی واقع در شهرستان بویراحمد، و قشلاقشان در دهستان دهدشت شرقی، بخش مرکزی واقع در شهرستان کهگیلویه؛ دهستان امامزاده جعفر، بخش مرکزی واقع در شهرستان گچساران؛ دهستان بویراحمد گرمسیری، بخش مرکزی واقع در شهرستان گچساران؛ و دهستان الغچین، بخش چرام واقع در شهرستان کهگیلویه است (سرشماری، جمعیت، همانجا).
ساختار اجتماعی ـ سیاسی ایل
سازمان سنتی ایل چرام از پیوستن چند طایفه با خاستگاههای متفاوت ایلی به یکدیگر شکل یافته است. در میان این طوایف پیوستگی خویشاوندی وجود ندارد و هریک دارای نیای ویژۀ خود است. وضع طایفهها از نظر قدرت سیاسی و طایفهای، نحوۀ معیشت، طرز داد و ستد، مناسبات با خان، مهارتهای جنگی و شغلی و جز آنها نیز با هم تفاوت دارد (افشارسیستانی، 1 / 583). هر طایفه در ایل چرام از چندین «تش» و هر تش از شماری «مال» و هر مال از چند خانوار تشکیل شده است. دربارۀ شمار طایفههای ایل اختلاف هست. برخی طایفههای ایل را در منطقۀ چرام و تسوج 13 طایفه به نامهای شیخ گلبهار یا گلبار، سید، بایاری، بناری، آرندی، دیلگونی، ساداتی، گشتاس یا گشتاسپ، بابکونی (علی علیداد)، دویست، سمبادونی، سادات موگر و عمله (افشارنادری، 336؛ افشارسیستانی، همانجا) شمرده؛ و برخی دیگر با افزودن طایفههای دیگری به این فهرست شمار آنها را 18 طایفه (غفاری، 40-41) یـا بیشتر دانستـهاند (بـرای آگاهـی بیشتر، نک : فسایی، 2 / 1485؛ اقتـداری، 398؛ باور، 104-105؛ مجمـوعـه ... ، 131). صفـینـژاد مشهورترین و قدرتمندترین طایفههای این ایل را طوایف شیخ گلبهار، سیدها، بایاریها و بناریها میداند و به گفتۀ همو بقیۀ طوایف، قدرت و شهرت نخستین خود را از دست داده و گمنام شدهاند ( عشایر ... ، 179).
جمعیت و معیشت
در اوایل سدۀ 14ق / 20م، جمعیت ایل چرام را 600 تا 700 خانوار (فسایی، همانجا) و در 1340ش 800‘4 تن (ضرابی، 299) تخمین زدهاند. بر پایۀ سرشماری 1366ش، جمعیت فقط کوچندههای این ایل 043‘1 خانوار و 457‘6 تن (سرشماری، نتایج (1366ش)، 23)، و براساس سرشماری 1387ش، 910 خانوار و 693‘5 تن بوده است (همان، (1387ش)، 38). افراد ایل چرام همچون عشایر دیگر کهگیلویه دامدار و کشاورزند، و در زمینۀ صنایع دستی به بافت گلیم و قالیچه مشغولاند ( گزارش، 37؛ باور، 105).
مآخذ
ابن بلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، 1339ق / 1921م؛ افشارسیستانی، ایرج، مقدمهای بر شناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران، تهران، 1366ش؛ افشار نادری، نادر و دیگران، جمعیت و شناسنامۀ ایلات کهگیلویه، تهران، 1347ش؛ اقتداری، احمد، خوزستان و کهگیلویه و ممسنـی، تهران، 1359ش؛ بـاور، محمـود، کـوهگیلویـه و ایـلات آن، گچسـاران، 1324ش؛ تقوی مقدم، مصطفى، تاریخ سیاسی کهگیلویه، تهران، 1377ش؛ جغرافیا و اسامی دهات کشور، وزارت کشور، تهران، 1329ش؛ جعفری، عباس، دایرةالمعارف جغرافیایی ایران، تهران، 1379ش؛ حسینی، میرک، ریاض الفردوس خانی، به کوشش ایرج افشار و فرشته صرافان، تهران، 1385ش؛ حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق / 1913م؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (1366ش)، نتایج تفصیلی، کل کشور(1)، مرکز آمار ایران، تهران، 1367ش؛ همان (1387ش)، جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور(3)، 1388ش؛ همان (1387ش)، نتایج تفصیلی، کل کشور(2)؛ صفینژاد، جواد، اطلس ایلات کهگیلویه، تهران، 1347ش؛ همو، عشایر مرکزی ایران، تهران، 1368ش؛ همـو، «عشایر و کـوچ»، فصلنامۀ عشایـری ذخایر انقلاب، تهران، 1366ش، شم 1؛ ضرابی، منوچهر، «طوایف کهگیلویه»، فرهنگ ایران زمین، تهران، 1345ش؛ غفاری، یعقوب، شناسنامۀ ایلات و عشایر کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1374ش؛ فسایی، حسن، فارسنامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ گرمرودی، فتاح، سفرنامه، به کوشش فتحالدین فتاحی، تهران، 1347ش؛ گزارش بررسی مقدماتی و طرح مطالعۀ آینده در ایلات کهگیلویه و بویراحمد، مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران، 1345ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مجموعۀ اطلاعات و آمار ایلات و طوایف عشایری ایران، مرکز عشایری ایران، 1361ش؛ مجیدی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای کوهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1371ش؛ نیز:
Curzon, G. H., Persia and the Persian Question, London, 1892; Demorgny, M., «Les Réformes administratives en Perse», Revue du monde musulman, Nendeln / Liechtenstein, 1974, vol. XXII; Field, H., Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, 1939.