پنجه
پَنْجه (پنج + های نسبت)، پیكره و نقش دست از مچ تا سرپنج انگشت كه آن را از مس، برنج، ورشو، نقره یا طلا میسازند و یا بر روی كاغذ، پارچه و چیزهای دیگر میاندازند و همچون نماد قدرت و قداست و یا طلسم و تعویذِ دفع شرّ و بلا بهكار میبرند.
نیروی جادوانه و قدسیانۀ عدد 5
در فرهنگ و ادبیات دینی و غیردینی ایرانی و اسلامی عدد 5 یك منبع مفهومی و از اعداد نمادینی بوده كه ارزش فرهنگی ـ اجتماعی داشته است. مردم برای عدد 5 توان و خاصیتجادوییاثرگذار میپنداشته، و آنرا درگاه شماری سالنماها، زندگی روزانه و حیات معنوی ـ دینی برجسته و مقدس و همچون افسون ضد شر و چشم بد (ه م) بهشمار میآوردهاند. نقش و اهمیت مفهومی نمادین عدد 5 در فرهنگ ایران و دین مزدیسنا در این شاخصهها آشكار میشود: 5 روز بودن هریك از گاهنبارهای ششگانۀ سال و برپا كردن جشن در روز پنجم هرگاهنبار؛ افزودن 5 روز به پایان آخرین ماه از ماههای 30 روزۀ سال به نام «پَنْجه» یا «پَنْجَك» (پنجۀ دزدیده = خمسۀ مسترقه) (كریستن سن، 2 / 479)؛ برگذاری مراسم یادآوری مردگان در ایام پنجه (بلوكباشی، نوروز...، 64)؛ تفأل زدن به هریك از روزهای پنجه (در مازندران «پیتَك» یا «پِتَكْ») در اونِما (آبان ماه)، آخرین ماه سال طبری، و پیشبینی كردن وضعیت كشاورزی در 5 ماه آغاز سال (همان، 49)؛ به حكومت برگزیدن میرنوروزی (ه م) یا پادشاه نوروزی در 5 روز پنجه و فرمانروایی 5 روزۀ او: «سخن در پرده میگویم، چو گل از غنچه بیرون آی / كه بیش از 5 روزی نیست، حكم میرنوروزی»! (همان، 41؛ حافظ، 317)؛ نوشتن افسون رماندن زهر جانوران گزنده در فاصلۀ دو طلوع فجر و شمس در روز 5 اسفند (روز اسفندارمذ از ماه اسفندارمذ) (نك : بیرونی، الآثار...، 229، التفهیم، 259-260؛ نیز تفضلی، 178، 179). پیوند و رابطۀ عدد 5 با اركان دین و احكام الاهی و شخصیتهای مقدس دینی در فرهنگ اسلامی، مانند 5 ستون دین؛ 5 گاه نماز روزانه (ER, VI / 188)؛ ركن حج نزد شافعی ( آنندراج،2 / 943؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ این 5 ركن، نك : شیخالاسلام، 136- 138، 140-144)؛ 5 پیامبر اولوالعزم؛ پنج تن آل عبا(ع) یا «خمسۀ طیّبه»؛ و 5 قدیس بزرگ: بهاءالحق مولتانی، ركن عالم لكهنویی، شمس تبریزی مولتانی، مخدوم جهانیا جهانگشت اوچه و فریدالدین «شكر گنج» پَتَن در فرهنگ شبه قارۀ هند (EI2, VIII / 252).
همچنین عدد 5 و مضارب آن، مانند «پنج و پانزده» و «پنج و پنجاه» همچون طلسم ضد چشم بد در برخی جامعههای مسلمان بهكار برده میشدند. مثلاً مسلمانان مراكش باور داشتند كه سفری كه 5 روز یا 5 ماه یا 5 سال طول بكشد، نیروی جادویی عدد 5 مسافر را از هرگونه گزند حفظ میكند (وسترمارك، 27-28).
عدد 5 را برای حفاظت اشیاء بیجان نیز بهكار میبردند و نقش آن را روی سفالها، سینیها، كیسهها، گلیمها، قالیها و جز آن میانداختند تا آنها را از آسیب دور سازند. امروزه نقش 5 بر روی این چیزها خصوصیت جادویی گذشتۀ خود را از دست داده، و به صورت نقش تزیینی درآمده است (همو، 33).
پنجشنبه، روز پنجم هفته نیز به واسطۀ عدد 5 دارای قدرت حفاظتی دانسته میشد. از اینرو به باور مردم مسلمان مراكش با ادای عبارت «پنج و پنجشنبه» میتوان از گزند چشم بد مصون ماند. یا برای دفع شر از سخن كسی كه دربارۀ كودكی بهگونهای سخن بگوید كه احتمال آسیب رساندن به سلامت او برود، میتوان با گفتن عبارت «او در پنج و پنجشنبه زاده شده»، كودك را از گزند دور ساخت (همو، 28-29).
به همان اندازه كه كاربرد عدد 5 برای دفع چشم بد سودمند به نظر میرسیده، كاربرد آن گاهی نزد برخی بزرگان ناروا و ناشایست بهشمار میرفته است. در فاس مراكش هدیه دادن 5 قلم از یك چیز را ناخجسته میدانستند و از آن پرهیز میكردند؛ مثلاً گرفتن هدایایی مانند 5 كله قند، 5 ماكیان و... را رد میكردند (همو، 29).
دست، مظهر 5
دست (= پنجه)، بهویژه دست راست، در فرهنگها و ادیان مردم بسیاری از سرزمینهای جهان، به سبب در برداشتن 5 انگشت، همچون عدد 5 نیروی جادوانه و قدسیانه یافته، و مظهر قدرت، شوكت، فضیلت، عدالت، راستی و پاكی بهشمار رفته است (بلوكباشی، «مفاهیم...»، 13). بنابر یك روایت اسطورهای در فرهنگ ایران، جمشید پادشاه پیشدادی نخستین كسی بود كه انگشتری به دست چپ كرد. از او پرسیدند «كه چرا زینت به چپ دادی و فضیلت راست راست؟! گفت: راست را زینت راستی تمام است» (سعدی، 214؛ برای ارزش اجتماعی ـ فرهنگی دست راست، نك : ه د، دست).
بر روی مهرهای استوانهای شكل به دست آمده در بینالنهرین دستی با پنجۀ گشادۀ بالا نگاه داشته شده میان دو الاه دلالت بر قدرت الاهی یا پادشاهی داشت و به «دست عدالت» شناخته شده است. نقش دست بودا ــ كه گاهی نماد چرخ قانون بر كف آن نگاشته شده است ــ بر تعلیم و حمایت دلالت دارد (هال، 244-245). در انجیل دست نمادی از قدرت خداوند و ارشاد كنندۀ بندگان است (ER، همانجا). در قرآن بارها به دست و قداست و اهمیت آن اشاره شده، و در آیۀ مبایعه، دستِ بیعت با رسول خدا دست بیعت با خدا، و دست خداوند بالای دستها دانسته شده است (فتح / 48 / 10).
تصور دربارۀ قدرت تأثیرگذاری پنجه، آنچنان بوده است كه در میان برخی جامعههای ابتدایی و سنتی چنین میپنداشتند كه پنجۀ بریدۀ مردگانی كه در جنگ یا اعدام و یا در یك رویداد كشته شدهاند، و پنجۀ كودكانی كه در رحم مادر یا به هنگام زایش مردهاند، دارای قدرت فوقالعادۀ اثرگذاری است. ازاینرو، ساحران، افسونگران، درمانگران و برخی مردم از این اندام در اعمال جادویی استفاده میكردند (ER, VI / 190). همچنین دراز كردن پنجۀ دست راست و نگهداشتن آن در برابر چشم اشخاص شور چشم و گفتن «5 در چشمت» یا «5 روی چشمت» مؤثرترین راه حفظ خود در برابر چشمزخم بوده است (وسترمارك، 27).
كاركرد پیكرۀ نمادین پنجه
همانطور كه دست یا پنجه را مردم حافظ شخص از گزند نگاه دیگران میپنداشتند، همین نیرو و خاصیت را هم برای هر چیزی كه شكل دست یا پنجه را بنماید، قائل بودند. در جادو تفاوت میان واقعیت و تصویر از میان میرود و تصویر همان نقش و اهمیت شیء را در حیطۀ عمل مییابد (همو، 29).
نقشهایی از «دست» با خاك سرخ اُخرا در هنر غاری پیش از تاریخ بازمانده كه احتمالاً بیشتر برای حفاظت در برابر چشم بد و بدبختیهای دیگر بوده است (ER, VI / 189). در بینالنهرین طلسمهایی به صورت پنجۀ گشوده یا مچ گره كرده رایج بود كه هركس آنها را همراه خود میكرد، از گزند چشمزخم در امان میماند (هال، 244).
در میان مسلمانان پنجۀ فلزی یا نقش پنجه، مظهر قدرت و نمادی از اولیاء انگاشته میشود و آن را به مثابۀ طلسم، حرز، تعویذ دفع شر و چشم بد و حفظ سلامت و خوشبختی به كار میبرند. در برخی سرزمینهای اسلامی پنجهای را كه معمولاً از طلا یا نقره میساختند و یا نقش پنجهای را كه بر روی مدال كندهكاری میكردند، «دست فاطمه» مینامیدند كه شیعیان آن را نمادی از 5 تن میپندارند (ERE, IIII / 459; EI2, X / 501). كارادوو طلسم «دست فاطمۀ» رایج در میان مسیحیان را برگرفته از فرهنگ مذهبی شیعیان و صورتی دیگر از پنجۀ مظهر 5 تن دانسته است. به نظر او پیشینۀ این نماد به دورۀ پیش از اسلام میرسد و احتمالاً بیانگر مفهوم خورشید است؛ در ادبیات هندو نیز پرتو خورشید به انگشتان دست یا پنجه تشبیه شده است (IV / 126). در ادبیات فارسی هم پرتو خورشید را به «پنجه» تشبیه كردهاند و میگویند «پنجۀ خورشید» یا «پنجۀ آفتاب»، «چون به قصد رقص گردد پای كوبان سرو او / آسمان از پنجۀ خورشید دستك میزند» ( آنندراج، 2 / 945). پرتوهای خورشید، نماد خدای آتن، به پنجههایی ختم میشود كه بر قدرت آفرینندگی او دلالت دارد (هال، همانجا).
پنجۀ فلزی نصب شده بر سر پرچمها، علمها و علامتهای چند تیغه در دستههای عزاداری را شیعیان عموماً مظهری از 5 تن و یا دست بریدۀ حضرت ابوالفضل عباس(ع) (بلوكباشی، نخلگردانی، 100؛ نیز نك : ه د، عباس، علم، علامت) و مسلمانان جنوب هند نمادی از دست علی، فاطمه و عباس علمدار(ع) میدانند. هندیان مسلمان پنجهای را در روزهای اول، سوم یا چهارم محرم به هنگامی كه «عاشورا خانهها» را میآرایند، كنار علم میگذارند و زیارت میكنند (شریف، 159-160). ایرانیان مقیم تركیه در ایام محرم علمی به نام علم پیامبر(ص) را در دستهها میگردانند. روی پارچههای این علم نقش پنجهای همراه كتیبههایی گلدوزی شده است (آند، 241). هریك از حسینیههای هزارهجات افغانستان دو علم بزرگ و كوچك دارد كه علم بزرگ را در بیرون، و علم كوچك را در داخل حسینیه میگذارند. بر سر علم كوچك پنجهای مسی نصب كردهاند كه روی آن آیههایی از قرآن مجید حك شده است. هزارهها این پنجه را همچون دیگر شیعیان نمادی از دست علمدار كربلا، حضرت عباس(ع) میدانند و در پای آن عزاداری و حاجتخواهی میكنند (فرهنگ، 308).
مسلمانان جزیرۀ سوماترای اندونزی در ماه محرم ــ كه آن را «سورا» (احتمالاً برگرفته از عاشورا) مینامند، پنجهای چوبی را شب هنگام با پارچه و برگ و گل میپوشانند. آنان این پنجه را مظهر انگشتان امام حسین(ع) میدانند (شهرستانی، 362-363؛ نیز نك : بلوكباشی، همان، 28-29).
روز سوم محرم در دربار ناصرالدین شاه علمی به نام علم شاه ــ كه بر سر آن پنجۀ بزرگ ساخته از زرناب نصب گردیده بود ــ به اندرون میآوردند و زنان دربار در پای آن عزاداری، سینهزنی و نوحهخوانی میكردند. سپس گروهی علم شاه را به حركت درآورده، به تكیۀ دولت (ه م) میبردند و مراسم عزاداری و تعزیهخوانی در پای آن اجرا میگردید (معیرالممالك، 106).
جریده (ه م)های كاشان همه دارای نشانی از دو دست فلزی با 5 انگشت بسته هستند. این دو دست یا پنجه را بر سر برگهای دو سوی جریده نصب كردهاند كه آنها را مظهر دستهای از تن جدا شدۀ حضرت ابوالفضل(ع) میدانند (معتمدی، 1 / 559).
شیعیان به نیت برآورده شدن حاجات و گشایش گره از كارشان پنجههایی ساخته شده از طلا یا نقره و یا فلزهای دیگر را به در و ضریح امامزادگان و پنجره و دیوار سقاخانهها (ه م) دخیل میبندند. بر سر برخی گنبدها و گلدستههای امامزادگان و مساجد پنجههایی با انگشتان گشوده یا بسته، احتمالاً به نشانۀ قدرت و شوكت الاهی، یا «خمسۀ طیبه» كار گذاشتهاند. در درون جامهای برنجین یا مسین برخی سقاخانهها یا سقاهای دستههای سینهزنی محرم نیز پنجههای فلزی نصب میگردد كه آن را نماد دست سقای كربلا حضرت ابوالفضل(ع) میدانند (یادداشتهای مؤلف).
پنجههای فلزی همواره رایجترین طلسمهای دفع چشمزخم در میان مردم مشرق زمین بوده است ( جودائیكا،VI / 999 ). شیعیان نقش پنجۀ روی كاغذ و پارچه را برای دفع چشمزخم و دور كردن گزند و بلاهمراه خود میكردند و یا در خانههای خود میآویختند (یادداشتهای مؤلف). در فاس مراكش زنان در هریك از زیارتگاهها پنجههایی را نصب میكردند. در قبایل بربر، پسران حلقهای به شكل پنجه به گوش راستشان میآویختند. در قدیم كمتر خانه یا دكانی در شهرهای مراكش یافت میشد كه به در و دیوار آنها پنجه نصب نگردیده باشد (وسترمارك، 29).
برخی پنجههای فلزی یا كاغذی، نقشدار یا كتیبهدار هستند. روی 5 انگشت برخی پنجهها نام 5 تن، یا بر كف دست پنجهها كلمۀ الله یا ابوالفضل(ع) را كنده یا نوشتهاند. بر روی كف دست پنجهها نیز گاه نقش چشمی را انداختهاند (بلوكباشی، همان، 100). پیكره و نقش چشم نیز از وسیلههای رایج در باطل سحر (ه م) و بیاثر كردن نیروی زیانرسان چشم بد بوده است. به نظر وسترمارك (ص 39) همانطور كه در پندار مردم آسیب و گزند میتواند از چشم انتقال یابد، همانطور هم چشم یا نقش چشم میتواند این گزند را دور سازد. ازاینرو، چشمِ خشك شدۀ حیوان و پرنده و تصویر چشم یا چیزی شبیه چشم در برخی فرهنگها، ازجمله فرهنگ ایرانی، همچون طلسم و تعویذی ضدچشم بد بهكار برده میشود (برای اطلاع بیشتر، نك : ه د، چشم بد).
پنجۀ دست با نقش چشم بر كف آن بجز در میان مردم ایران در میان هندیها، عربها، افریقاییها و كلیمیان به صورت طلسم و تعویذ نگهدارندۀ انسان و اشیاء و دوركنندۀ چشم بد از آنها به كار میرود (ERE، بلوكباشی، همانجاها؛ نیز نك : ه د، 11 / 192-193).
پنجۀ گشوده در الجزایر، تونس، سوریه و فلسطین، و در میان صناریها و كبابیهای سودان و نیز در میان مردم یونان معمول است. در الجزایر، تونس، سوریه و فلسطین معمولاً پنجه را با عبارات «5 در چشم شما»، یا «5 روی چشم شما»، یا «5 بر شما» و یا «5 در صورت دشمنان» تلفیق میكنند (وسترمارك، 49؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ عدد 5 و دست و چشم و ارزش فرهنگی ـ جادویی آنها در جامعههای اسلامی، نك : همو، 22-58).
مآخذ
آنندراج، محمد پادشاه، به كوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1335ش؛ بلوكباشی، علی، «مفاهیم و نمادگارها در طریقت قادری»، مردمشناسی و فرهنگ عامۀ ایران، تهران، 1356ش، شم 3؛ همو، نخلگردانی، تهران، 1380ش؛ همو، نوروز، جشن نوزایی آفرینش، تهران، 1380ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثارالباقیة، به كوشش زاخاو، لایپزیگ، 1923م؛ همو، التفهیم، به كوشش جلالالدین همایی، تهران، 1318ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به كوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376ش؛ حافظ، دیوان، بهكوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، زوار؛ سعدی، گلستان، به كوشش عبدالعظیم گركانی، تهران، 1310ش؛ شهرستانی، صالح، عزای حسین(ع)، از زمان آدم(ع) تا زمان ما، تهران، 1393ق؛ شیخالاسلام، محمد، راهنمای مذهب شافعی، تهران، 1337ش؛ فرهنگ، محمدحسین، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم، 1380ش؛ قرآن مجید؛ كریستن سن، آرتور، نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، تهران، 1368ش؛ معتمدی، حسین، عزاداری سنتی شیعیان، تهران، 1378ش؛ معیرالممالك، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1351ش؛ هال، جیمز، فرهنگ نگارهای نمادها در هنر شرق و غرب، ترجمۀ رقیه بهزادی، تهران، 1380ش؛ یادداشتهای مؤلف؛ نیز:
And, M.,«The Muharram Observances in Anatolian Turkey», Taʿziyeh: Ritual and Drama in Iran, ed. P. J. Chelkowsky, New York, 1979; Carra de Vaux, B., La Scolastique la théologie et la mystique, Paris, 1921; EI2; ER; ERE; Judaica; Sharif, J., Islam in India, tr. G. A. Herklots, London, 1975; Westermarck, E., Pagan Survivals in Mohammedan Civilisation, Amsterdam, 1973.
علی بلوكباشی