پنجشیر
پَنْجْشیر، رود، دره، شهرستان (ولسوالی) و شهری كهن در استان كاپیسا، واقع در شمال شرقی افغانستان. پنجشیر در نوشتههای جغرافیدانان و نویسندگان متقدم اسلامی به صورتهای بَنجَهیر (اصطخری، 275؛ مقدسی، 303)، بَنجَهار (یعقوبی، 56)، بِنجار (ابن خردادبه، 37) و پنجهیر (بیرونی، 2 / 574؛ حدود...، 29؛ حمدالله، 155؛ یاقوت، 1 / 743)، آمده است. ابن بطوطه آن را «بنج هیر» نوشته، و افزوده است كه «هیر» به معنی كوه است و بنج هیر، پنج كوه معنی میدهد (ص 391). مردمان بومی دربارۀ نامگذاری پنجشیر، باورهای دگرگونه دارند: برخی گفتهاند كه در روزگار كهن، تاجیكها 5 سردار داشتهاند كه از درۀ پنجشیر در برابر دشمنان پاسداری میكردهاند و برخی بر این باورند كه نام پنجشیر، برگرفته از وجود شیرهایی است كه در این دره میزیستند، و گاهی وجود شیرماهی در رودخانه و نیز قرار داشتن آرامگاه 5 تن از پیشوایان دین در این دره را سبب نامگذاری پنجشیر دانستهاند (كارلس، 159).
رود و درۀ پنجشیر
رود پنجشیر از كوهستان هندوكش و نزدیكی گذرگاه انجمن سرچشمه میگیرد و به سوی جنوب شرقی جریان مییابد. پنجشیر از میان گدارهای باریك با دیوارههای بلند میگذرد و در مسیر خود چندین شاخۀ دیگر مانند غوربند و پریان دریا را دریافت میكند و سپس در حدود 48 كیلومتری شرق كابل به رود كابل میپیوندد. پنجشیر از رودهای دائمی افغانستان است و طول آن به 320 كمـ میرسد (حنیفی، 95؛ دوپری، 42).
درۀ بزرگ پنجشیر كه در دامنۀ جنوبی كوهستان هندوكش قرار گرفته، دارای عرضی باریك و كنارههای پرشیب و سنگی است، اما گاهی بر پهنای آن افزوده میشود. رود پرآب پنجشیر كه در این دره جاری است، از ذوب شدن برفها و یخچالهای طبیعی كوههای هندوكش مایه میگیرد. طبیعت پنجشیر، آن را به دو بخش پایین دره و بالا دره تقسیم كرده است: پایین دره از گلبهار تا دشت روات كشیده شده است و در حدود 80 كمـ امتداد مییابد. بالای دشت روات، دره باریك، و به تنگهای بدل میگردد كه حدود 24 كمـ طول دارد و سپس گسترده شده، سرانجام درۀ پریان را تشكیل میدهد كه از پایین دره جدا میشود (كارلس، 153-154). درۀ پریان كه همان پنجشیر بالاست، 40كمـ درازا دارد (همو، 163). در درۀ پنجشیر زمین كشاورزی چندانی وجود ندارد، ولی دارای درختان میوۀ بسیار مانند سیب، انار، آلبالو، بادام، گلابی، گیلاس، انگور است و محصولات صیفی نیز در آن به فراوانی به دست میآید (پهلوان، 396). بیشترین فرآوردۀ كشاورزی درۀ پنجشیر توت و زردآلوست (كارلس، 157) و بیشترین غذای مردم آن از گندم، جو، ذرت و حبوبات فراهم میگردد (همو، 163).
پنجشیر همواره از جایگاه مهم ارتباطی برخوردار بوده است، چنان كه یكی از عوامل پیشرفت و گسترش كابل را، اهمیت ارتباطی آبراه كابل ـ پنجشیر دانستهاند. در روزگاران كهن راه كاروانهای باختر ـ هند در امتداد شمال شرقیِ بستر این آبراه به موازات رودخانۀ پنجشیر ادامه داشت (گروتسباخ، 46). درۀ پنجشیر نه تنها گذرگاه كاروانهای بازرگانی بود، بلكه نیروهای مهاجم نیز از آن میگذشتند. آسانترین گردنهای كه كوههای هندوكش را به پنجشیر میپیوست، گردنۀ خاوك بود كه از اندرآب به پنجشیر میرسید و این همان راهی است كه سربازان اسكندر مقدونی در 328قم و سواران تیمور لنگ در 800ق / 1398م از آن گذشتهاند (كارلس، 154-155). درۀ پنجشیر همچنین بهعنوان یك جادۀ مهم شمال ـ جنوب، برای عشایری كه زمستانها را در ناحیۀ لَغمان (لَمغان) ـ جلالآباد میگذرانیدند و تابستانها را به بدخشان میرفتند، گذرگاه مهمی بوده است (دوپری، 12). پس از آنكه در 1309ش / 1930م راه اتومبیلرو گردنۀ خیبر ساخته شد، پنجشیر اهمیت دیرین خود را بهعنوان یك راه بازرگانی از دست داد (كارلس، همانجا).
درۀ پنجشیر زیستگاه تاجیكهای فارسی زبان است كه از اقوام كهن ایرانی بهشمار میروند و در افغانستان غالباً «فارسیوان» نامیده میشوند (همو، 153). تاجیكهای پنجشیر دومین گروه بزرگ نژادی را در افغانستان تشكیل میدهند (گرگوریان، 32-33). زبان آنها تا حدی همانند گویش خراسانی است (كارلس، 161).
شهرستان پنجشیر
این شهرستان یكی از شهرستانهای (ولسوالیهای) ولایت كاپیساست (دولتآبادی، 111؛ لعلی، 108). مركز ولسوالی پنجشیر شهر گلبهار است (كارلس، 156) كه در غرب رود پنجشیر واقع است و دارای كارخانۀ بزرگ پارچهبافی است (گروتسباخ، 73). ولسوالی پنجشیر 705 كمـ2 مساحت و 137 روستا دارد (دولتآبادی، 113).
شهر پنجشیر: بسیاری از جغرافینویسان سدههای نخستین اسلامی و پس از آن، از پنجشیر بهعنوان یكی از شهرهای خراسان آن روزگار یاد كردهاند (نك : ابن حوقل، 2 / 428؛ اصطخری، 277- 278؛ حدود، 101؛ مقدسی، 50؛ یعقوبی، همانجا؛ ادریسی، 484؛ حمدالله، همانجا). در منابع جغرافیایی سدۀ 4ق پنجشیر شهری بر فراز كوه، دارای بوستانهای بسیار و با حدود 10 هزار تن جمعیت وصف شده است (نك : اصطخری، 280؛ ابن حوقل، 2 / 449؛ اشكال...، 171). یاقوت مردم آن را آمیخته (اقوام گوناگون) دانسته است (همانجا). كانهای نقرۀ پنجشیر از دیرباز مشهور بوده است و برخی از جغرافینویسان سدۀ 4ق از آن یاد كردهاند. اصطخری نوشته است كه نقرههای پنجشیر به شهر اندرابه (اندرآب) برده میشد (ص 279) و در آنجا از آن سكه میزدند (حدود،100). مقدسی از كوه نقرۀ (جبل الفضة) این شهر یاد كرده و افزوده است كه در آنجا، درم (سكۀ سیمین) بسیار است (ص 303). این كوه مشرف به شهر و بازار آن بوده است، و به سبب سوراخهای بسیاری كه كنده بودند، همچون غربالی به نظر میرسیده است (سمعانی، 2 / 334). كانهای نقرۀ پنجشیر، غنیترین كانهای نقره، در بخش شرقی سرزمینهای اسلامی بهشمار میآمده است (بارتولد، 1 / 174). امروزه در پنجشیر، افزون بر نقره، كانهای لاجورد، زمرد و نیز سنگهای گرانیت و مرمر به فراوانی یافت میشوند (پهلوان، 394؛ گرومف، 114).
پیشینۀ تاریخی
پنجشیر از زیستگاههای كهن آریاییان بهشمار میرود. آنان پس از گذشتن از آمودریا، دشت بلخ و گذرگاههای هندوكش، در امتداد رودخانههای پنجشیر و كابل فرود آمدند (گیرشمن، 63). از این شهر در تاریخ اسطورهای ایرانیان نیز یاد شده (نك : فردوسی، 2 / 317)، و شهری متعلق به ایران بهشمار رفته است (عادل، 128). در زمان پادشاهی داریوش بزرگ (522-486قم) بخش كوهستانی پنجشیر ـ غوربند جزئی از استان ثتهگوش (ستگیدیه) در قلمرو هخامنشیان بهشمار میرفت (فرای، 47). برخی بر این باورند كه اسكندر مقدونی، در محل پیوستگی رودهای پنجشیر و غوربند، شهری به نام اسكندریه ساخت تا پایگاهی برای حملۀ سپاهیانش به كوهستانیها باشد (دوپری، 278). گویا سپاهیان وی در گذر از پنجشیر و كوههای هندوكش، دچار سرما و كمبود آزوقه شدهاند، ولی سرانجام از آنجا گذشته، و شهر بزرگ بلخ را گشودهاند (سایكس، I / 267).
در دورۀ اسلامی پنجشیر، چندی دردست سلسلۀ بنی بانیجور یا ابوداوودیان (حك 232-372ق / 847-982م) طخارستان بود (زامباور، 307) و سكههایی كه از سوی آنها در پنجشیر ضرب شده، شناخته شده است (مایلز، 373). در 256ق / 870م یعقوب لیث به شرق خراسان تاخت و با پیروزیهایی كه در هندوكش به دست آورد، درۀ پنجشیر و كانهای نقرۀ آن به قلمرو او افزوده شد (بازورث، 111). پنجشیر در دورۀ صفاریان یكی از مراكز ضرب سكۀ این دولت بود (لسترنج، 350). نخستین سكههای صفاریان به فرمان یعقوب در 259-261ق در پنجشیر ضرب شد، ولی پس از بازگشت او از نواحی شرقی خراسان، این سرزمین بار دیگر به تصرف ابوداوودیان درآمد (بازورث، همانجا). در دورۀ سامانیان نیز پنجشیر یكی از ضرابخانههای آنها بهشمار میرفت (مایلز، همانجا). تیمور لنگ در یورش خود به سوی كابل، از راه گردنۀ خاوك وارد درۀ پنجشیر شد و از آنجا به كابل رفت (میرخواند، 1079).
پنجشیر هنوز جایگاه خود را بهعنوان یكی از مهمترین مناطق نظامی افغانستان حفظ كرده، چنانكه در جنگها و درگیریهای سالهای اخیر نیز نقش مؤثری داشته، و همچنین خاستگاه احمدشاه مسعود یكی از برجستهترین فرماندهان مجاهدان افغانی بوده است (نك : گرومف، 114-116).
از بزرگان پنجشیر، میتوان بنجهیری (پنجهیری، ابوالمظفر مكی بن ابراهیم بن علی الپنجهری) را نام برد كه از شعرای پارسیگو بوده است (سمعانی، 2 / 335؛ عوفی، 1 / 46؛ یاقوت، 1 / 744).
مآخذ
ابنبطوطه، رحلة، بیروت، 1384ق / 1964م؛ ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به كوشش كرامرس، لیدن، 1939م؛ ابن خردادبه، عبیدالله، المسالك والممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1306ق / 1889م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، پورت سعید، مكتبۀ الثقافة الدینیه؛ اشكال العالم، منسوب به ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ علی بن عبدالسلام كاتب، به كوشش فیروز منصوری، مشهد، 1368ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالك الممالك، به كوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ بارتولد، و. و.، تركستان نامه، ترجمۀ كریم كشاورز، تهران، 1352ش؛ بیرونی، ابوریحان، القانون المسعودی، حیدرآباد دكن، 1374ق / 1955م؛ پهلوان، چنگیز، افغانستان عصر مجاهدین و برآمدن طالبان، تهران، 1377ش؛ حدودالعالم، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمداللهمستوفی، نزهةالقلوب، به كوشش گ. لسترنج، لیدن، 1331ق / 1913م؛ دولتآبادی، بصیر احمد، شناسنامۀ افغانستان، قم، 1371ش؛ زامباور، معجم الانساب و الاسرات الحاكمة، ترجمۀ زكی محمدحسن و حسن احمدمحمود، بیروت، 1400ق / 1980م؛ سمعانی، عبدالكریم، الانساب، به كوشش عبدالرحمان بن یحیی معلمی، حیدرآباد دكن، 1383ق / 1963م؛ عادل، محمدرضا، فرهنگ جامع نامهای شاهنامه، تهران، 1372ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به كوشش محمد عباسی، تهران، 1361ش؛ فردوسی، شاهنامه، به كوشش مهدی قریب و محمدعلی بهبودی، تهران، 1373ش؛ كارلس، هیو، «تاجیكهای درۀ پنجشیر جبال هندوكش»، ترجمۀ حسن مسعودی، مردمشناسی، تهران، 1335ش، س 1، شم 4 و 5؛ گروتسباخ، اروین، جغرافیای شهری در افغانستان، ترجمۀ محسن محسنیان، مشهد، 1368ش؛ گرومف، بوریس، ارتش سرخ در افغانستان، ترجمۀ عزیز آریانفر، تهران، 1375ش؛ لعلی، علیداد، سیری در هزارهجات، قم، 1372ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به كوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ میرخواند، محمد، روضةالصفا، به كوشش عباس زریاب، تهران، 1373ش؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، البلدان، بیروت، 1408ق / 1988م؛ نیز:
Bosworth, C. E., «The Ṭāhirids and Șaffārids», The Cambridge History of Iran, vol. IV, ed. R. N. Frye, Cambridge, 1975; Dupree, L., Afghanistan, Princeton / New Jersey, 1973; Frye, R. N., The Heritage of Persia, London, 1962; Ghirshman, R., Iran, New York, 1978; Gregorian, V., The Emergence of Modern Afghanistan, Stanford, 1969; Hanifi, M. J., Historical and Cultural Dictionary of Afghanistan, Metuchen, 1976; Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Miles, G. C., «Numismatics», The Cambridge History of Iran, vol. IV, ed. R. N. Frye, London, 1975; Sykes, P., A History of Persia, London, 1958.