پرسیاوش
پَرِسیاوَش، ازجمله گیاهان اساطیری ایرانیان. پرسیاوش یا پرسیاوشان نوعی سرخس است و کلاً از جنس چلوواش یا پرسیاوشان در ایران فقط یک گونه گیاه دارویی وجود دارد (مظفریان، 13) و از مشخصات آن برگچههای 3 قسمتی و دُمبرگهای منشعب به رنگ قهوهای یا بنفش تیره است (امین، 90). پرسیاوش گیاهی زیبا ست که معمولاً در نقاط مرطوب و دیوارۀ چاهها و اماکن سایهدار به شکل خودرو میروید. عمدۀ محلهای رویش آن در ایران حلقهچاههای اطراف تهران، پسقلعه، شهرری، نواحی شمالی (مازندران، گرگان، بندرگز و گیلان)، نواحی شرقی و غربی کوه کهرود، بلوچستان و مناطق جنوبغربی ایران است (زرگری، 5 / 95، 97).
این گیاه نزد مردم، و یا در متون طبی و کشاورزی کهن با نامهای فارسی گوناگونی نظیر برسیاوشان، و یا اسامی بسیار متنوع عربی مثل شعر الخنزیر، شعر الارض و کربزةالبیر [کزبرة البیر] شناخته میشود (برای اطلاعات بیشتر، نک : قهرمان، 1 / 75-76؛ لغتنامه ... ، ذیل پرسیاوشان).
گیاه پرسیاوش در طی زمان به اسطورۀ سیاوش و شهادت آرمانی وی منسوبگردید. روایت شده است، هنگامی که سر سیاوش را در طشت طلایی میبریدند، قطرهای از خون او بر خاک چکید و این گیاه از آن رویید (برای مثال، نک : کیانی، 33-34؛ اسدیان، آیینها ... ، 111؛ مؤیدمحسنی، 442)؛ از این رو، مردم به گیاه پرسیاوشان شکلی اسطورهای و قدرتی ماورایی دادهاند. در شاهنامه (داستان سیاوخش) نیز به این موضوع اشاره شده است (فردوسی، 2 / 375).
هنوز هم در برخی مناطق ایران، گیاه پرسیاوشان به سبب دارا بودن قدرت ماورایی مورد احترام است و از آن برای دفع بلایا، بهویژه چشمزخم و نظرخوردن کودکان استفاده میکنند. در کرمان برای خنثىکردن اثر و معالجۀ طفلی که نظرخورده است، 7 عدد بند دیوار، 7 عدد نخود سبز، 7 عدد ریزۀ نمک، 7 عدد ریزۀ زاغ، 7 دانۀ اسفند، 7 تکه چوب از رف بالای درگاه رو به قبله را با مقداری پرسیاوشان و گل زوفا میجوشانند، صاف میکنند، در آن نبات میریزند، سپس مقداری سرخی لاک در آن میگردانند و به بچه میدهند (مرادی، 257). تحفة الغرائب بهکاربردن مخلوطی از شیر تازه و پرسیاوشان و مایۀ پنیر را همراه با پارهای حرکات سحرآمیز (جنباندن لب به جای خواندن ورد) برای خوراندن به مریض و قیکردن و تسکین درد توصیه کرده است (ص 79-80). جدا از جنبههای یادشده، بیشترین نقش گیاه پرسیاوشان، در نظام طبی مردمی ایرانیها ست که مصارف متعدد درمانی برای آن قائلاند (نک : دنبالۀ مقاله).
پرسیاوش سابقاً مصارف بسیاری در رفع بیماریهای سینه داشته، و از آن بهعنوان خلطآور، نرمکننده و معرق استفاده میشده است. دمکردۀ آن با افزودن مقادیر نسبتاً زیاد قند یا عسل، به مقدار 3 فنجان در روز، هنوز هم در موارد گریپ، نزلههای ششی حاد و مزمن و نیز برونشیت مصرف میشود. اگر به جوشاندۀ یادشده، مقدار کافی شیر اضافه شود، اثر نرمکنندۀ آن بیشتر میشود. جوشاندههای غلیظ آن میتواند اثر خلطآور بیشتری داشته باشد (زرگری، 5 / 96-97).
گاه برای توقف خونریزی شدید قاعدگی مخلوط مازوی سوخته، پرسیاوشان، برگ مورد، و پوست انار را دم میکردند، فتیلهای پشمی را در آب پوست انار که جوشانده بودند، میگذاشتند؛ این فتیله را با آن مخلوط به خود میبستند و 2 تا 3 مرتبه این کار را تکرار میکردند، خون بند میآمد (هوپر، 208).
برای درمان سرفه و سیاهسرفه نیز پرسیاوش را بهکار میبردند. اگر بیماری شدت مییافت، مقداری از این گیاه را با اندکی کاکل ذرت و پرکلاغ سبز دم میکردند و شیرۀ آن را با رب سوسک (منظور جوشاندۀ ریشه و ساقۀ سوس یا همان شیرینبیان است) مخلوط میکردند و به بچه میخوراندند (شکورزاده، 228- 229). یکی دیگر از روشهای درمانی اینچنین بوده است که نخست، انار سیاه را دانه میکردند و به بچه میدادند، سپس ثعلب را در شیر میجوشاندند و به او میخوراندند. در مرحلۀ بعدی جوشاندۀ ریشۀ محک و پرسیاوشان را تجویز میکردند (همایونی، 41). این نسخه در لرستان با کمی تغییر در درمان سیاهسرفه به کار میرفته که عبارت بوده است از: خوردن گوشت کلاغ سیاه، گوشت خرگوش و نوشیدن دمکردۀ پرسیاوشان، شیر الاغ، دمکردۀ گل اسطوخدوس و جوشاندۀ کاکل ذرت (اسدیان، باورها ... ، 268).
در آشتیان نیز، پرسیاوش جزو ثابت درمانهای خانگی برای بهبود این بیماری محسوب میشده است (نجفی، 51). در سیرجان به پرسیاوشان گیسپری میگویند و یکی از اقلام دوای عطاریها برای درمان سرماخوردگی بهشمار میآید (بختیاری، 315).
سرخک یکی دیگر از بیماریهایی است که برای درمان آن از پرسیاوشان در درمانهای محلی استفاده میشده است؛ ازجمله در اردکان که از جوشاندۀ واوور (برگ سیاوشان) همراه با عناب، خارخَسَک، گل نیلوفر و گل بارِد استفاده میشود (طباطبایی، 693). یکی از عللی که برای درمان سرخک از پرسیاوشان استفاده میشود، تأثیر آن در کاستن از تب است (نک : شکورزاده، 236). ایزدخواستیها نیز برای مداوای تب، ریشۀ بید را با پرسیاوش و انواع دیگر گیاهان محلی میجوشانند و میخورند (رنجبر، 515). بواسیر، تب نوبه (مالاریا)، ثقل معده، و حتى دلدرد ناشی از زایمان با استفاده از این گیاه درمان میشود (نک : طباطبایی، جم ).
در فراشبند، پرسی اوشُم (پرسیاوشان) به عنوان مسکن اعصاب، رفعکنندۀ بادگلو، بیماریهای گوارشی و یبوست مصرف میشود (امیری، 504). یکی از جوشاندههای مؤثر برای رفع یبوست در دَوان ترکیبی است از برگ پرسیاوشان، تاجریزی، سپستان، میوۀ سنا، عناب، گل نیلوفر و چند گیاه محلی دیگر (لهساییزاده، 316-317). خراسانیها مرهمی داشتند که از آن برای درمان و التیام دملهای چرکی استفاده میکردند. این مرهم از شنجرف، و انزروت و سفیداب قلع در ترکیب با مردهسنگ و پرسیاوشان تهیه میشد (شکورزاده، 207). برای معالجۀ درد چشم، مخلوطی از مقداری شاهدانه و ریشۀ مرجان و پرسیاوشان و زاج سفید و مروارید ناسفته را میکوبیدند و همراه با سفیداب و آبغوره با میل به چشم میکشیدند (همو، 215).
بسیاری از روشهای درمانی محلی و خانگی امروزی ریشه در دستور و توصیههای پزشکی نظام طب قدیم ایران دارد. اخوینی حدود سدۀ 4 ق، به خواص پرسیاوشان در درمان سرفه و نزله اشارۀ بسیار کرده، و در نسخههای متعدد خود آن را به کار برده است (ص 311-312، 338- 339، 484). رازی نیز ذیل نام کزبرةالبیر آراء دانشمندان پیش از خود را دربارۀ این گیاه مطرح کرده است (21 / 231-232).
ابومنصور نیز تعریفی مختصر، اما جامع دربارۀ پرسیاوشان به دست داده است. به نظر او، این گیاه شبیه به کرفس و برگش مشابه گشنیز است. معمولاً بر سر چاهها و کنار رودها بهخصوص جاهایی که نور آفتاب کمتر به آنجا بتابد، میروید. او میافزاید: « ... خلطهای غلیظ را بیرون افکند، چون اندر شش و سینه خلط گرد آمده باشد، سنگ را خرد کند و ادرارالبول آرد و موی برویاند ... و دملها را سود دارد و ناسور را نیز که در چشم بود ... » (ص 56). ابنسینا نیز نسخههایی از پرسیاوشان را برای درمان تَرمزاجی ریه، خشکانیدن قرحه و تب سفارش کرده است (3 / 435، 504، 505). طبع این گیاه از نظر ابوریحان بیرونی، گـرم و خشک است (نک : کاسانی، 776). او شعر الجن، شعر الغول و شعر الجبار را جداگانه بیان کرده، هرچند به آراء برخی از پزشکان که آنها را همان پرسیاوشان میدانستند، نیز اشاره کرده است (همو، 422-423).
جمالی یزدی به تأثیر این گیاه بر جانوران توجه داشته، و در بخشی نوشته است: «اگر استخوان گاو ماده را بسوزانند و با خون سیاوشان و نمک اندکی بیامیزند و بر ریش چهارپای و مردم نهند، سود دارد خصوصاً اسپ» (ص 43). حاجی زینعطار که نظریات دیگران را دربارۀ پرسیاوشان گردآوری کرده است، فهرستی از نامهای متنوع عربی این گیاه را برمیشمارد: شعر الجن، شعر الجبال، شعرالارض، لحیة الحمار، شعر الخنازیر، ساق الاسود وصف الاسود، و کزبرة البئیر [کزبرة البیر] (ص 56). حکیم مؤمن نیز بر تفاوت برخی از این گیاهان با پرسیاوش تأکید کرده، و مثلاً شعر الغول را در تنقیۀ سینه و شش، قویتر از پرسیاوشان دانسته است (2 / 418). او معجونی همهکاره را معرفی میکند به نام معجون شلیثا که یکی از اقلام اصلی آن گیاه پرسیاوش است. این معجون معـالج انـواع و اقسام بیماریهای روحی ـ روانی، عصبی، قلبی، ریوی، عضلانی و زنان و زایمان است (همو، 2 / 129-130).
مآخذ
ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1346 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیانخرمآبادی، محمد، آیینهای گذر در ایران، تهران، 1384 ش؛ همو و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ امین، غلامرضا، متداولترین گیاهان دارویی سنتی ایران، تهران، 1384 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، بهکوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ حاجیزینعطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش مؤسسۀ احیاء طب سنتی، تهران، 1390 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1370 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقیمطلق، تهران، 1386 ش؛ قهرمان، احمد و احمدرضا اخوت، تطبیق نامهای کهن گیاهان دارویی با نامهای علمی، تهران، 1383 ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمۀ [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370 ش؛ مرادی، عیسى، ترانهها، زبانزدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1386 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم نگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ همایونی، صادق، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز:
Hooper, D., Useful Plants and Drugs of Iran and Iraq, Chicago, 1937, vol. IX, no. 3; Mozaffarian, V., A Dictionary of Iranian Plant Names, Tehran, 2007.