زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

پاسارگاد

پاسارْگاد، یا پازارگاد، نخستین‌ تختگاه‌ امپراتوری‌ نوپای‌ هخامنشی‌ كه‌ كورش‌ كبیر (سل‍ 559-530 ق‌م‌) احتمالاً پس‌ از پیروزی‌ بر لیدی‌، آن‌ را در حدود سال‌ 547ق‌م‌ پی‌ افكند. بقایای‌ پاسارگاد امروزه‌ در دشت‌ مرغاب‌ به‌ فاصلۀ 130 كیلومتری‌ شمال‌ شیراز و حدود 48 كیلومتری‌ شمال‌ شرقی‌ تخت‌ جمشید پراكنده‌ است‌. وجود رودخانۀ پلوار كه‌ سرچشمه‌ در كوهستانهای‌ زاگرس‌ دارد و از دشت‌ مرغاب‌ می‌گذرد، عامل‌ مهمی‌ در انتخاب‌ این‌ محوطه‌ برای‌ زیست‌ بوده‌ است‌. 
نام‌ اصلی‌ پاسارگاد هنوز ناشناخته‌ است‌. برخی‌ معتقدند، نام‌ ایلامی‌ بَتْرَكَتَش‌ در الواح‌ گلی‌ به‌ دست‌ آمده‌ از كاوشهای‌ تخت‌ جمشید، می‌تواند پارساكته‌ (زیستگاه‌ پارسیان‌) باشد كه‌ همانند ثبت‌ لاتین‌ این‌ نام «پِرساگادا» (اردوگاه‌ پارسیان‌) است‌ كه‌ در نوشته‌های‌ كورتیوس‌ دیده‌ می‌شود (نک‍ : هلوك‌، 676؛ داندامایف‌، 238). پاسارگاد پس‌ از تصرف‌ ایران‌ به‌ دست‌ عربها، به‌ مشهد مادر سلیمان‌ تغییر نام‌ داد و امروزه «مشهد مرغاب‌» نیز خوانده‌ می‌شود (سامی‌، پارس‌ گده‌ ... ، 28). 
نخستین‌ جهانگردی‌ كه‌ دربارۀ پاسارگاد از خود نوشته‌ای‌ برجای‌ گذاشته‌، جوزفا باربارو از مردم‌ ونیز است‌ كه‌ در 879ق‌ / 1474م‌ از محلی‌ كه‌ به‌ مشهد مادر سلیمان‌ معروف‌ بوده‌، دیدن‌ كرد (نک‍ : سفرنامه‌ها...، 90). با آغاز سدۀ 13ق‌ / 19م‌ و افزایش‌ سفرهای‌ اكتشافی‌ و سیاسی‌ اروپاییان‌، به‌ مطالعه‌ در محوطۀ پاسارگاد توجه‌ بیشتری‌ شد و جیمز موریه‌ در آغاز این‌ سده‌ دریافت‌ كه‌ بنای‌ موسوم‌ به‌ مقبرۀ مادر سلیمان‌ همان‌ آرامگاه‌ كورش‌ هخامنشی‌ است‌ (ص‌ 144-147). نخستین‌ گزارش‌ دقیق‌ از آثار مشهود در پاسارگاد از لرد كرزن‌ در اواخر سدۀ 13ق‌ / 19م ‌در دست‌ است‌ (نک‍ : II / 83-88). كاوشهای‌ باستان‌شناختی‌ پاسارگاد را ارنست‌ هرتسفلد آغاز كرد. او در 1307ش‌ / 1928م‌ به‌ كاوش‌ در محدودۀ كاخهای‌ بار عام‌ و اختصاصی‌ پرداخت‌ (نک‍ : ص‌ 4 ff.). نقشه‌ای‌ كه‌ او به‌ كمك‌ دستیار معمارش‌، فریتس‌ كرفتر از محوطه‌ تهیه‌ كرد، كامل‌ترین‌ نقشۀ توپوگرافی‌ محوطه‌ تا به‌ امروز است‌ (همانجا). عكسهای‌ هوایی‌ اریك‌ اشمیت‌ و گزارش‌ دقیق‌تر وی‌ از آثار هخامنشی‌ پاسارگاد در سالهای‌ پایانی‌ دهۀ 1930م‌، وسعت‌ و پراكندگی‌ آثار را در دشت‌ مرغاب‌ به‌ خوبی‌ نشان‌ داد (شكلهای‌ 3-8). 

از 1328 ش‌ ادارۀ كل‌ باستان‌شناسی‌ ایران‌ برنامۀ كاوش‌ و حفاظت‌ آثار را به‌ سرپرستی‌ علی‌ سامی‌ در پاسارگاد آغاز كرد كه‌ تا 1338ش‌ ادامه‌ یافت‌ (سامی‌، «گزارش‌...»، 3 بب‍ ، پارس‌گده‌، 276-277). در اوایل‌ دهۀ 1960م‌، دیوید استروناخ‌ به‌ كاوش‌ و مطالعۀ دقیق‌تر در پاسارگاد پرداخت‌ (نک‍ : استروناخ‌، سراسر كتاب‌) و هم‌زمان‌ سازمان‌ ملی‌ حفاظت‌ آثار باستانی‌ (سابق‌) به‌ مرمتهای‌ اساسی‌ برای‌ حفاظت‌ بناهای‌ هخامنشی‌ این‌ محوطه‌ به‌ كمك‌ كارشناسان‌ ایتالیایی‌ اقدام‌ كرد (تیلیا، 66-68). 

آثار پیش‌ از دورۀ هخامنشی‌

4 محوطه‌ از دوران‌ پیش‌ از تاریخ‌، تاكنون‌ در پاسارگاد شناسایی‌ شده‌ است‌. در جنوب‌ دشت‌ مرغاب‌، در حاشیۀ رودخانۀ پلوار و در نزدیكی‌ دهانۀ تنگ‌ بلاغی‌، محوطۀ «دوتُلان‌» واقع‌ شده‌ كه‌ متشكل‌ از دو تپۀ بزرگ‌ طبیعی‌ است‌ كه‌ از دامنه‌های‌ جنوب‌ شرقی‌ آن‌ آثاری‌ از دوران‌ پیش‌ از تاریخ‌ تا دورۀ اسلامی‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌. استاین‌ در 1933م‌ در تپۀ شمالی‌ دوتلان‌ به‌ بررسی‌ و گمانه‌ زنی‌ پرداخت‌ (ص‌ 218). سپس‌ در 1963م‌ كلرگاف‌ عضو هیئت‌ باستان‌شناسی‌ بریتانیایی‌ در پاسارگاد آن‌ را دوباره‌ كاوش‌ كرد. این‌ كاوشها نشان ‌داد كه‌ در این ‌محل‌ استقراری ‌از عصر كالكولیتیك‌ (احتمالاً هزارۀ 3 ق‌م‌) وجود داشته‌ كه‌ بعدها در عصر هخامنشی‌ سكوی‌ بزرگ‌ خشتی‌ روی‌ آن‌ ساخته‌ شده‌ است‌. این‌ تاریخ‌گذاری‌ براساس‌ سفالهای‌ پراكنده‌ در سطح‌ متعلق‌ به‌ عصر هخامنشی‌ بوده‌ است‌ (نک‍ : گاف‌، 41). 
در 800 متری‌ جنوب‌ غربی‌ آرامگاه‌ كورش‌، در نزدیكی‌ روستای‌ مبارك‌آباد، تپۀ باستانی‌ بیضی‌ شكل «تل‌ نخودی‌» قرار دارد كه‌ در سالهای‌ 1962 و 1963م‌، توسط هیئت‌ باستان‌شناسی‌ بریتانیایی‌ كاوش‌ شد. حاصل‌ آن‌ كشف‌ دو دورۀ فرهنگی «فرهنگ‌ سفال‌ قرمز» (نیمۀ اول‌ هزارۀ 4ق‌م‌) و «فرهنگ‌ سفال‌ نخودی‌ فارس‌» (3200-2500ق‌م‌) بود (همو، 44-50). در شمال‌ دشت‌، در محوطۀ «تل‌ خاری‌»، در شمال‌ شرق‌ تپه‌های «تل‌ تخت‌»، در حاشیۀ رودخانۀ پلوار، محوطۀ بزرگ «تل‌ سه‌ آسیاب‌» واقع‌ شده‌ است‌. این‌ دو محوطه‌ را علی‌ سامی‌ در سالهای‌ 1330ش‌ كاوش‌ كرد و هرچند كه‌ نتایج‌ آن‌ هرگز به‌ چاپ‌ نرسید، اما ظروف‌ سفالی‌ منقوش‌ به‌ دست‌ آمده‌ نشان‌ از وجود استقرارهای‌ پیش‌ از هخامنشی‌ در این‌ دو مكان‌ دارد (سامی‌، همان‌، 46-50). 

آثار هخامنشی

آثار برجای‌ مانده‌ از این‌ عصر بیشتر در حدفاصل‌ رودخانۀ پلوار در شرق‌ و مجرای‌ آبی‌ كه‌ در غرب‌ آرامگاه‌ كورش‌ جاری‌ است‌، قرار گرفته‌اند. آرامگاه‌ كورش‌ در جنوب‌ و خارج‌ از محدودۀ كاخها واقع‌ شده‌ است‌ كه‌ به‌ سبب‌ شكوه‌ و عظمت‌ جلب‌ نظر می‌كند (استروناخ‌، 26 ff.، نقشۀ 3). ساختمان‌ بنا از سنگ‌ صاف‌ خوش‌تراش‌ و صیقلی‌ ساخته‌ شده‌ كه‌ علاوه‌ بر وجود كلافهایی‌ در ساختار و شكل‌ قطعات‌، با بستهای‌ فلزی‌ دم‌ چلچله‌ای‌ به‌ هم‌ متصل‌ گردیده‌ است‌. بنا از دو بخش‌ متفاوت‌ تشكیل‌ شده‌ است‌: صفحۀ مطبقی‌ با 6 طبقه‌ و یك‌ اتاقك‌ با پوشش‌ خرپشته‌ای‌. ارتفاع‌ صفحۀ مطبق‌ كه‌ پایۀ آرامگاه‌ را تشكیل‌ می‌دهد،5 / 5 متر یا نصف‌ ارتفاع‌ كل‌ بنا (11متر) است‌. زیربنای‌ پایه‌ 30 / 12×35 / 13 متر و اندازه‌های‌ اتاقك‌ آرامگاه‌ 
35 / 5×40 / 6 متر است‌. در پوشش‌ خرپشته‌ای‌ آرامگاه‌، دو محفظۀ كوچك‌ توخالی‌ وجود دارد كه‌ با تخته‌ سنگی‌ فوقانی‌ سقف‌ كه‌ از میان‌ رفته‌، پوشیده‌ می‌شده‌ است‌ (همو، 26-30). راه‌ ورودی‌ اتاقك‌ دری‌ دو لنگه‌ بوده‌ كه‌ از میان ‌رفته‌ است‌، اما آثار سوراخهای‌ مربوط به‌ پاشنۀدر هنوز برجاست‌. داخل‌ آرامگاه‌، اتاقك‌ كوچك‌ و ساده‌ای‌ با دیوارهایی‌ از سنگهای‌ صاف‌ است‌. مورخان‌ از انبوه‌ درختانی‌ كه‌ در محوطۀ آرامگاه‌ وجود داشته‌ است‌، یاد كرده‌اند. آرین‌ به‌ نقل‌ از آریستوبولیس‌ می‌نویسد كه «آرامگاه‌ در پردیس‌ شاهی‌ واقع‌ بود و آن‌ را با جنگل‌ مقدسی‌ كه‌ انواع‌ درختان‌ در آن‌ كاشته‌ شده‌ بود، محصور كرده‌ بودند و چمن‌ پرپشتی‌ در محوطۀ باغ‌ روییده‌ بود» (نک‍ : پرتر، I / 502). 
موریه‌ در 1811م‌ هنگام‌ بازدید از محل‌، این‌ بنا را متعلق‌ به‌ آرامگاه‌ كورش‌ كبیر دانست‌. چند سال‌ بعد، گرتفند و پرتر، نظر وی‌ را پذیرفتند. چهارمین‌ جهانگردی‌ كه‌ در 1821م‌ از پاسارگاد دیدن‌ كرد، كلودیوس‌ ریچ‌ بود كه‌ به‌ شدت‌ تحت‌تأثیر قرار گرفت‌ و نوشت‌: «شكوه‌ این‌ آرامگاه‌ در نگاه ‌اول‌ مرا بهت‌زده‌ كرد... این ‌آرامگاه‌ باید به‌ بهترین‌، درخشان‌ترین‌ و احترام‌ برانگیزترین‌ پادشاه‌ مشرق‌ زمین‌ تعلق‌ داشته‌ باشد» (نک‍ : استروناخ‌، 3). 
پیشینه‌ و خاستگاه‌ معماری‌ آرامگاه‌ تا مدتها مورد بحث‌ بود. بعضی‌ كل‌ بنا را با زیگوراتهای‌ بین‌النهرین‌ و ایلام‌ مقایسه‌ می‌كردند، و برخی‌ نیز سرچشمه‌های‌ آن‌ را در هنر اورارتو می‌جستند؛ دسته‌ای‌ هم‌ تلفیقی‌ از این‌ دو را، یعنی‌ یك‌ اتاقك‌ به‌ شكل‌ شیروانی‌ ملهم‌ از معماری‌ اورارتویی‌ با سكوی‌ مطبقی‌ به‌ شكل‌ زیگورات‌، در آرامگاه‌ كورش‌ می‌دیدند. سرانجام‌ گروهی‌ از دانشمندان‌ این‌ بنا را با بناهای‌ آناتولی‌ و یونان‌ همسان‌ می‌دانستند (همو، 39-43). وجود عناصر یونانی‌ چون‌ نوع‌ تراش‌ سنگ‌، شكل‌ اتاقك‌ آرامگاه‌، و تزیین‌ در ساختار سنگی‌ آن‌ (تورفتگیها، لبۀ خرپشتۀ سنگی‌ و جز آن‌)، همگی‌ نشان‌ از نفوذ هنر یونان‌ شرقی‌ (ایونی‌ و لیدیا) در پاسارگاد دارد. آرامگاه‌ كورش‌ از نظر معماری‌ بسیار شبیه‌ به‌ بناهای‌ سنگی‌ آرامگاهی‌ در لیدیا و آناتولی‌ است‌. با این‌ حال‌ هنرهای‌ محلی‌ چون‌ معماری‌ ایلام‌ و بین‌النهرین‌ در ساخت‌ آرامگاه‌ دخیل‌ بوده‌ است‌ (نیلاندر، 95-102). در مطالعات‌ گوناگون‌ برای‌ یافتن‌ خاستگاه‌ بومی‌ یا بیگانۀ معماری‌ آرامگاه‌، روشن‌ شد كه‌ این‌ بنا تركیبی‌ است‌ از عناصر یونانی‌، آناتولیایی‌ و بین‌النهرینی‌ كه‌ به‌ خواست‌ و سلیقۀ پادشاه‌ هخامنشی‌، پس‌ از فتح‌ سارد (546ق‌م‌) به‌ دست‌ معماران‌ لیدیایی‌ ساخته‌ شده‌ است‌ (همو، 69-70). 
محل «تل‌ تخت‌» و استحكامات‌ پاسارگاد شامل‌ صفۀ سنگی‌ بزرگی‌ است‌ بر روی‌ تپه‌ای‌ طبیعی‌، مشرف‌ به‌ دشت‌ كه‌ نام‌ تخت‌ مادر سلیمان‌ را به‌ خود گرفته‌ است‌. هستۀ اصلی‌ استحكامات‌ دژی‌ است‌ به‌ مساحت‌ تقریبی‌ دو هكتار متشكل‌ از دو سكوی‌ چهارگوش‌ با فرورفتگیهایی‌ در پهلوهای‌ شمالی‌ و جنوبی‌. دیوارۀ غربی‌ دژ كه‌ مشرف‌ به‌ دشت‌ و درۀ كوچك‌ مقابل‌ است‌، دارای‌ 3 جدار سنگی‌ است‌ كه‌ جدار خارجی‌ از سنگهای‌ صاف‌ خوش‌تراش‌ ساخته‌ شده‌ است‌. در كاوشهای‌ سالهای‌ 1330ش‌ و نیز در 1340ش‌ دو پلكان‌ سنگی‌ در پهلوی‌ شمالی‌ این‌ صفه‌ پیدا شدند. مطالعات‌ زیبایی‌شناختی‌ و باستان‌شناختی‌ حاكی‌ از وجود 3 مرحلۀ ساختمانی‌ در تل‌ تخت‌ است‌: میان‌ 550 تا 530ق‌م‌ بنای‌ صفۀ سنگی‌ در عصر كورش‌؛ 520 تا 330ق‌م‌ اتمام‌ دژ در عصر داریوش‌ اول‌ و استفاده‌ از آن‌ در طول‌ دورۀ هخامنشی‌؛ و اسكان‌ مجدد آن‌ در سدۀ 3ق‌م‌ (استروناخ‌، 12-23, 146-159). 
بنای‌ موسوم‌ به‌ كاخ‌ اختصاصی‌ در 000‘1 متری‌ شمال‌ آرامگاه‌ كورش‌ قرار دارد. این‌ بنا از یك‌ تالار 30 ستونی‌ به‌ اندازه‌های‌ 42×76 متر با 4 ایوان‌ جانبی‌ تشكیل‌ شده‌ است‌. ایوان‌ شمال‌ شرقی‌ كه‌ ناتمام‌ مانده‌، دارای‌ 24 ستون‌،و ایوان‌ جنوب‌غربی‌ دارای‌ 28ستون‌ با پایه‌های‌ سنگی‌ و تنۀ چوبی‌ بوده‌ است‌. هر دو ایوان‌ سنگ‌ فرش‌ بودند و 4 درگاه‌ ورودی‌ تالار مركزی‌ با نقوش‌ برجسته‌ای‌ كه‌ شاه‌ را هنگام‌ ورود به‌ كاخ‌ نشان‌ می‌دهد، تزیین‌ شده‌اند. بخش‌ فوقانی‌ نقوش‌ از میان‌ رفته‌ است‌ و كتیبه‌ای‌ میخی‌ روی‌ چین‌خوردگی‌ ردای‌ پیكرۀ پادشاه‌ به‌ مضمون «من‌، كورش‌، شاه‌ هخامنشی‌» به‌ 3 خط پارسی‌ باستان‌، ایلامی‌ و بابلی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد (همو، 78-106، شكلهای‌ 80, 81). 
در 250‘1 متری‌ شمال‌ شرقی‌ آرامگاه‌، كاخ‌ بارعام‌ واقع‌ شده‌ است‌. تالار مركزی‌ این‌ كاخ‌ به‌ ابعاد 35 / 32×14 / 22 متر بر 8 ستون‌ سنگی‌ در دو ردیف‌ برپا شده‌ بود كه‌ اكنون‌ تنها یك‌ ستون‌ از آنها به‌ ارتفاع‌ 13 متر پابرجاست‌. درگاههای‌ ورودی‌ كاخ‌ با نقوش‌ برجستۀ یك‌ گاو مرد و انسان‌ ماهی‌ نما تزیین‌ شده‌اند كه‌ فقط بخش‌ پایین‌ نقوش‌ باقی‌ مانده‌ است‌. بر دو جرز سنگی‌ گوشه‌های‌ كاخ‌ بار عام‌، كتیبۀ میخی‌ به‌ مضمون «من‌ كورش‌، شاه‌ هخامنشی‌ هستم‌» نقر شده‌ است‌. این‌ كاخ‌ از دید معماری‌ یكی‌ از زیباترین‌ ساختمانهای‌ پاسارگاد بوده‌ است‌ (همو، 56-77). 
در مركز محدودۀ كاخها، چهار باغی‌ با دو كوشك‌ سنگی‌ قرار دارد كه‌ آب‌ نماهای‌ سنگی‌ در آن‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. در گوشۀ یكی‌ از این‌ كوشكهادر1342ش‌ / 1963م‌ گنجینۀزیورآلاتی‌ متعلق‌به‌ عصرهخامنشی‌ در یك‌ كوزۀ سفالی‌ پیدا شد (همو، 77-168). 
در سمت‌ شرق‌ محوطه‌، كاخ‌ - دروازه‌ای‌ قرار دارد كه‌ بر جرز شرقی‌ درگاه‌ شمالی‌ آن‌، نقش‌ برجستۀ معروف‌ به‌ انسان‌ بالدار حك‌ شده‌ است‌. پیكرۀ مرد ایستاده‌ای‌ را با 4 بال‌ در پشت‌ و تاجی‌ مصری‌ نشان‌ می‌دهد كه‌ در حال‌ گام‌ برداشتن‌ به‌ سمت‌ 
داخل‌ عمارت‌ است‌. این‌ نقش‌ كه‌ زمانی‌ با كتیبه‌ای‌ به‌ نام‌ كورش‌ همراه‌ بوده‌، احتمالاً پیكرۀ شخص‌ كورش‌ است‌ (همو، 44-55؛ پرتر، I / 492-494). لباس‌ این‌ نقش‌ با حاشیه‌دوزی‌ ابریشمی‌ بسیار شبیه‌ به‌ پوشش‌ شاهان‌ ایلامی‌ است‌، حال‌ آنكه‌ وجود تاج‌ مصری‌ و نیز نوع‌ بالها نشان‌ از نفوذ هنر فینیقی‌ دارد كه‌ در آن‌ زمان‌ از یك‌ سو با مصر و از سوی‌ دیگر با بین‌النهرین‌ در تماس‌ بوده‌ است‌. نسبت‌ دادن‌ این‌ نقش‌ به‌ كورش‌ موجب‌ برانگیختن‌ مباحثات‌ طولانی‌ شده‌ است‌. نوشته‌های‌ جهانگردان‌ حاكی‌ از وجود كتیبه‌ای‌ به‌ خط میخی‌ در بخش‌ فوقانی‌ نقش‌ به‌ نام‌ كورش‌ دارد كه‌ امروزه‌ از میان‌ رفته‌ است‌. برخی‌ بر این‌ عقیده‌اند كه‌ این‌ نقش‌ پیكره‌ای‌ از ذوالقرنین‌ است‌ كه‌ در قرآن‌ مجید (كهف‌، 18 / 83- 98) آمده‌، و باید به‌ شخص‌ كورش‌ و نه‌ به‌ اسكندر نسبت‌ داده‌ شود (آزاد، 46-51). در حالی‌ كه‌ هرتسفلد معتقد است‌ كه‌ نقش‌ مزبور پیكرۀ فرد نامشخصی‌ است‌ كه‌ چون‌ انسانی‌ خارق‌العاده‌ نگهبانی‌ برای‌ بنای‌ كاخ‌ ـ دروازه‌ محسوب‌ می‌شده‌ است‌ و استروناخ‌ نیز با او هم‌ عقیده‌ است‌ (نک‍ : ص‌ 54). بارنِت‌ با استناد به‌ رفتار آزادمنشانۀ كورش‌ با ادیان ‌دیگر و انقیاد صلح‌آمیزی‌ كه‌ فرمانروایان‌ فینیقی‌ در 538ق‌م‌ در برابر او داشتند، بر این‌ عقیده‌ بود كه‌ نقش‌ انسان‌ بالدار پیكره‌ای‌ از خدایان‌ فینیقی‌ بوده‌ است‌ كه‌ كورش‌ به‌ عنوان‌ نمادی‌ از امپراتوری‌ وسیع‌ خود در كاخ‌ - دروازه‌ احداث‌ كرده‌ بود (نک‍ : همانجا؛ نیز نک‍ : سامی‌، پارس‌ گده‌، 98). 
در حاشیۀ شمالی‌ محوطۀ كاخها ویرانه‌های‌ برج‌ سنگی‌ بزرگی‌ به‌ ارتفاع‌ 14 متر موسوم‌ به‌ زندان‌ سلیمان‌ قرار دارد. این‌ بنا كه‌ در اصل‌ نسخۀ كهن‌تری‌ از بنای‌ مشابه‌ و سالم‌تر كعبۀ زردشت‌ در نقش‌ رستم‌ است‌، احتمالاً كاربردی‌ آیینی‌ داشته‌ است‌. شاید این‌ بنا از درگاهی‌ سنگی‌ كه‌ امروزه‌ ویران‌ شده‌، از سمت‌ شرق‌ در دسترس‌ بوده‌ است‌ (استروناخ‌، 117-137). 
محوطۀ مجزایی‌ در غرب‌ آرامگاه‌ و خارج‌ از محدودۀ كاخها واقع شده‌ كه‌ به‌ سبب‌ دو آتشدان‌ سنگی «محدودۀ مقدس‌» خوانده‌ می‌شود. در فاصلۀ 100 متری‌ غرب‌ این‌ دو آتشدان‌، تپه‌ای‌ است‌ كه‌ كاوشهای‌ باستان‌ شناختی‌ آثاری‌ از صفه‌های‌ خشتی‌ را در آن‌ آشكار كرده‌، و می‌توانسته‌ است‌ معبد یا محل‌ برگذاری‌ مراسم‌ مذهبی‌ بوده‌ باشد (همو، 138). 
 پاسارگاد پس‌ از سقوط امپراتوری‌ هخامنشی‌ در 330 ق‌م‌ متروك‌ شد و هیچ‌ مدركی‌ دال‌ بر اسكان‌ مجدد در دوران‌ اشكانی‌ و ساسانی‌ تاكنون‌ به‌ دست‌ نیامده‌ است‌. در اوایل‌ دوران‌ اسلامی‌ محوطه‌ و بناهای‌ آن‌ به‌ سلیمان‌ نبی‌ و مادرش‌ نسبت‌ داده‌ شدند، و در سدۀ 7 ق‌ / 13 م‌، چنان‌كه‌ از مسجد سنگی‌ اطراف‌ آرامگاه‌ كورش‌ بر می‌آید، پاسارگاد مركز مذهبی‌ مهمی‌ بوده‌ است‌. در سدۀ 8ق‌ / 14م‌ یك‌ كاروان‌سرای‌ سنگی‌ با استفاده‌ از سنگ‌ بناهای‌ هخامنشی‌ در نزدیكی‌ آرامگاه‌ كورش‌ ساخته‌ شد (سامی‌، همان‌، 160- 165) كه‌ می‌توانسته‌ است‌ برای‌ اسكان‌ زائرانی‌ كه‌ به‌ این‌ مكان‌ می‌آمدند، مورد استفاده‌ قرار گیرد. 
در داخل‌ اتاقك‌ آرامگاه‌، محراب‌ كوچكی‌ بر بدنۀ دیوارۀ جنوبی‌ آن‌ قرار دارد كه‌ یادگار زمانی‌ است‌ كه‌ آرامگاه‌ چون‌ بخش‌ مركزی‌ مسجدی‌ در عصر سعد بن‌ زنگی‌، در اوایل‌ سدۀ 7ق‌ / 13م‌ بوده‌ است‌. سامی‌ از روی‌ كتیبه‌ای‌ كه‌ نام‌ سعدبن‌ زنگی‌ را دارد، بنای‌ مسجد را متعلق‌ به‌ سالهای‌ 620 یا 621ق‌ / 1223 یا 1224م‌ می‌داند (همان‌، 54، 55، 160، 161). 

مآخذ

آزاد، ابوالكلام‌، ذوالقرنین‌ یا كوروش‌ كبیر، ترجمۀ ابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌، 1344ش‌؛ سامی‌، علی‌، پارس‌گده‌، پاسارگاد پایتخت‌ و آرامگاه‌ كورش‌ بزرگ‌، شیراز، 1350ش‌؛ همو، «گزارش‌ خاك‌برداریهای‌ پازارگاد»، گزارشهای‌ باستان‌شناسی‌، 1329ش‌، ج‌ 1؛ سفرنامه‌های‌ ونیزیان‌ در ایران‌، ترجمۀ منوچهر امیری‌، تهران‌، 1349ش‌؛ قرآن‌ مجید؛ نیز:

Curzon, G. N., Persia and the Persian Question, London, 1892; Dandamaev , M. A. and V. G. Lukonin, The Culture and Social Institutions of Ancient Iran, Cambridge,1989; Goff,C., X Excavations at Tall-i Nokhodi, 1962 n , Iran, London, 1964, vol. II; Hallock, R. T., Persepolis Fortification Tablets, Chicago, 1969; Herzfeld, E., «Bericht über die Ausgrabungen von Pasargadae», Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Berlin, 1929, vol. I(1); Morier, J, A Journey Through Persia, Armenia and Asia Minor to Constantinople, in the Years 1808 and 1809, London, 1812; Nylander, C., Ionians in Pasargade, Uppsala, 1970; Porter, R. K., Travels in Georgia, Persia, Armenia, Ancient Babylonia, London, 1821; Schmidt, E. F., Persepolis, Chicago, 1953; Stein, A., «An Archaeological Tour in the Ancient Persis», Iraq, 1936, vol. III; Stronach, D., Pasargadae, Oxford, 1978; Tilia, A. B., Studies and Restorations at Persepolis and Other Sites of F ? rs, Rome, 1972.

علی‌ موسوی‌

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.