زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

فرفره

فِرْفِره، از اسباب‌بازیهای سنتی و رایج کودکان و نوجوانان در اغلب مناطق ایران. در برخی فرهنگ‌نامه‌ها و متون فارسی نامهای دیگری نیز برای آن آمده است؛ ازجمله: فرفروک، فرفرانه، بادآفراه، بادافراه، بادافره، بادفر، بادبر، خذره و دُوّامه (سروری، 3 / 995؛ برهان ... ؛ غیاث ... ؛ آنندراج؛ نفیسی؛ لغت‌نامه ... ، ذیل واژه‌ها؛ فرهنگ ... ، 1 / 181؛ اشعری، 321).
پیشینۀ این اسباب‌بازی را از سدۀ 2 ق / 8 م می‌توان پی گرفت (همانجا). خاقانی شروانی شاعر سدۀ 6 ق / 12 م نیز در بیتی از فرفره نام برده است (ص 53). فرفره از دیرباز تا کنون بر چند گونه ساخته می‌شده است. در لغت‌نامه‌ها و متون گذشته اغلب فرفره شیئی است ساخته‌شده از پوست یا چرم مدور که برای بازی، باید ریسمانی را که از وسط آن گذشته است، تاباند و با شتاب کشید و سپس شُل کرد تا به‌طور متناوب به چپ و راست به چرخش درآید. هنگام چرخش، صدایی نیز از آن برمی‌خاسته است؛ این‌گونه از فرفره، بادافراه یا بادفر نیز نامیده می‌شد (برهان، غیاث، فرهنگ، ذیل واژه‌ها؛ هدایت، رضاقلی، 137- 138، 545). کودکانی که با این فرفره‌ها بازی می‌کردند، گاهی نیز شیطنت می‌کردند و ضمن بازی، آن را به موهای سر هم‌بازیهای خود نزدیک می‌کردند که موها را ریشه‌کن می‌کرد. 
گونه‌ای دیگر از فرفره را به این شرح می‌ساختند: قطعه‌چوبی را می‌تراشیدند و به شکل مخروط درمی‌آوردند، سپس ریسمانی به دور آن می‌پیچیدند که با کشیدن سریع سر دیگر ریسمان، و رهاکردن فرفره، چوب مخروطی‌شکل بر روی سطحی هموار به چرخش درمی‌آمد (سروری، همانجا؛ برهان؛ داعی‌الاسلام؛ جناب، 317). این نوع فرفره‌بازی از دیرباز تا کنون در برخی شهرها و روستاهای ایران با نامهای متفاوت رواج دارد. در لارستان شیراز این بازی را «سُرُنج»، در ایل پاپی «سِنْقِر» و در گیلان «گردالو» می‌نامند (آذرلی، 222، 228، 313).
در اردبیل، فرفره‌بازی را به زبـان ترکی «گیرجه‌نه اویناتماق» می‌گویند؛ کودکان پس از تهیۀ چوبی دوکی‌شکل و کوبیدن میخ یا سوزنی بر نوک مخروطی آن، دوک را به چرخش درمی‌آورند و برای آنکه چرخیدن آن ادامه یابد، با چوبی نازک و بلند که نخی به آن متصل است، به دوک ضربه می‌زنند. پیش‌تر، برای زیبایی دوک، اغلب سطح بیرونی آن را با موادی چون زردچوبه رنگین می‌کردند (محمدی، 291-292).


در گذشته، کولیهای بیرجند فرفره‌ای مخروطی‌شکل از جنس چوب، در اندازه‌هایی متفاوت، می‌تراشیدند و در گویش محلی به آن «پَلْپَلیسک» می‌گفتند. کودکان فرفره‌های کوچک را بر سطحی صاف می‌نهادند و با فشار انگشت، آنها را به چرخش درمی‌آوردند. چرخ‌‌دادن فرفره‌های بزرگ بدین‌ترتیب بود که دو نخ را از دو جهت مخالف به دور پایۀ مخروط می‌پیچیدند و یک‌باره آن را رها می‌کردند (رضایی، 535؛ نیز نک‍ : صرافی، 146).
کودکان بختیاری، فرفره‌بازی را با نام «وُروُرَک» می‌شناسند. آنها نخست میان قطعه‌ای چوب را با چاقو شیار می‌اندازند و دو تکه نخ را از شیار می‌گذرانند، سپس سر نخها را در دو سمت چوب به هم گره می‌زنند و انگشتان شست یا اشاره را در نخها می‌اندازند؛ با آزادکردن، کشیدن و شُل‌کردن نخ، چوب آرام‌آرام به چرخش در‌می‌آید و پس از اندک‌زمانی چنان به‌سرعت به راست و چپ می‌چرخد که از چرخش آن صوت خاصی نیز به گوش می‌رسد. امروزه فرفره را از صفحۀ فلزی مدور با دو سوراخ در میان آن، تهیه می‌کنند و هریک از نخها را از یک سوراخ عبور می‌دهند و سر آنها را گره می‌زنند و با شُل‌کردن و کشیدن نخها، صفحۀ مدور فلزی را به چرخش درمی‌آورند (نک‍ : ارشادی، 1057). 
کودکان ساوه فرفره را از قطعه‌ای چوب به اندازۀ تخم‌مرغ تهیه می‌کنند. این فرفره نیز مخروطی‌شکل است و هنگام بازی، آن را از سمت راست مخروط، با انگشتان دست بر روی زمین می‌چرخانند، سپس با ریسمانی پنبه‌ای بر آن ضربه می‌زنند و با این کار به چرخش آن شدت می‌بخشند (سالاری، 314). 


کودکان جزیرۀ کیش این اسباب‌بازی را «زَبوت» می‌نامند و آن، قطعه‌چوبی مخروطی‌شکل است که در زیر آن میله‌ای فلزی به نام «هیب» نصب می‌شود. برای چرخاندن زبوت، به انتهای نخی (به نام مشبل) تکه‌چوبی به اندازۀ حدود 3 سانتی‌متر می‌بندند. هنگام بازی، نخ را میان دو انگشت قرار می‌دهند، به‌گونه‌ای که تکه‌چوب بسته‌شده به آن، در پشت دست قرار گیرد. در این بازی که دونفره انجام می‌شود، دایره‌ای به قطر حدود 10 سانتی‌متر بر روی زمین رسم می‌کنند و تکه‌سنگی کوچک یا صدفی در میان دایره می‌نهند. نخستین بازیکنْ مشبل را از بالای هیب، به دور زبوت می‌پیچاند و قطعه‌چوب متصل به مشبل را پشت انگشتان خود محکم و با سرعت می‌کشد و در همین حال، زبوت را رها می‌کند. اگر این بازیکن زبوت را در دایره بیفکند و شیء میان آن را به بیرون از دایره پرتاب کند، برنده است. هر بازیکن می‌تواند 5 مرتبه بخت خود را برای پیروزی بیازماید و پس‌از‌آن، باید بازی را به حریف واگذارد. برای بازنده مجازاتی نیز در نظر گرفته می‌شود: وی باید زبوت خود را در میان دایره قرار دهد و کودک برنده 5 مرتبه زبوت خود را بر روی آن بیندازد که دراین‌صورت احتمال شکستن و آسیب‌دیدن زبوت بازنده وجود دارد (مختارپور، 591-592). 
 دوّامه، نام گونۀ دیگری از فرفره در جزیرۀ کیش است و آن فرفره‌ای چوبی به‌شکل نیمکره است که در مرکز آن میله‌ای فلزی نصب می‌شود و یک تکه نخ نیز دور دوامه می‌پیچانند؛ آنگاه نخ را به‌سرعت می‌کشند و دوامه را بر زمین محکم و هموار می‌اندازند. بازیکنی که دوامه را بیشتر بچرخاند، برنده است. 
گونه‌ای دیگر از این بازی در همان‌جا، «زَبوت‌اِمسانْگه» نام دارد. این بازی با فرفره‌ای مخروطی‌شکل که به میله‌ای فلزی و نوک‌تیز منتهی شده است، انجام می‌شود. برای بازی با آن به یک «مِسْلِچه» نیاز است، و آن نوار پارچه‌ای باریکی است که دور زبوت‌امسانگه پیچیده می‌شود، و با کشیدن سریع آن، زبوت را بر زمین پرتاب می‌کنند و در همان حین با مسلچه به آن ضربه می‌زنند. در اثر این ضربه، زبوت با صدایی زنگ‌دار از جا بلند می‌‌شود و قدری آن‌سوتر بر زمین می‌افتد و به چرخش خود ادامه می‌دهد. در این‌گونه از بازی، مهارت بازیکنان در ضربه‌زدن بر زبوت اهمیت دارد (مختارپور، 592-593).
نوعی دیگر از این اسباب‌بازی، از نهادن تکه‌ای کاغذ برش‌خورده بر سر چوبی تهیه می‌شود (برهان)، بدین ترتیب که کاغذی را تا می‌کنند و به‌صورت پره‌پره درمی‌آورند و آن را با سوزن ته‌گردی بر سر چوبی باریک قرار می‌دهند و سپس در مسیر باد نگه می‌دارند تا پره‌های کاغذی به چرخش درآید (نجفی، 1054). این وسیله را «بادگردانک» نیز می‌گویند (مردوخ، 247). امروزه این‌گونه از فرفره‌بازی با نامهایی چون فرفروک، فرفرو، فرفره‌کا، چرخونک و جز آن، در اغلب مناطق ایران، مانند بوشهر (نک‍ : حمیدی، 469؛ دانشگر، 174)، کرمان (نک‍ : ستوده، 123؛ پورحسینی، 322)، آمل (نک‍ : مهجوریان، 120-121)، خراسان (نک‍ : اکبری، 222)، سیرجان (نک‍ : مؤیدمحسنی، 144)، گیلان (نک‍ : میرنیا، 280) و قم (نک‍ : صادقی، 55) رایج است. 
 
در آباده، فرفره به این شیوه ساخته می‌شود: نخست، قطعه صابونی به ضخامت نیم سانتی‌متر را دایره‌وار می‌تراشند، سپس میان آن را به اندازۀ میان قرقره با میخ یا چاقو سوراخ می‌کنند. یک طرف نواری از جنس کش را شکاف می‌دهند، و طرف دیگر نوار را سوراخ می‌کنند. دو لبۀ قسمت شکافته‌شدۀ کش را با میخ روی سوراخ قرقره می‌کوبند؛ سپس کش را از سوراخ قرقره و صابون می‌گذرانند و تراشۀ نازکی از چوب را از سوراخ نوار کشی می‌گذرانند، به‌گونه‌ای که طول این تراشه از دایرۀ صابون و قرقره فراتر نرود (صداقت‌کیش، 123-124؛ قزل‌ایاغ، 415-416).
گونه‌های دیگری نیز از فرفره‌های سنتی در ایران وجود دارد که ازجمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: 

فرفرۀ ساخته‌شده از نی، که با دو نوع نی (دوبند و سه‌بند) و در 5 شکل ساخته می‌شود. برای ساخت نوع اول و دوم این فرفره، تکه‌ای از نی دوبند یا سه‌بند را انتخاب می‌کنند و آن را از درازا برش می‌دهند و با استفاده از قطعه‌های کوچک بریده‌شدۀ نی، قفسی مخروطی می‌سازند و نخی را به دو سوی آن می‌بندند. با پیچاندن نخ به دور بندهای نی و سپس چرخاندن و رهاکردن آن، فرفره می‌چرخد (مزاری، 10-13). نوع دیگری از این فرفره با دو قفس ساخته می‌شود (همو، 14-15؛ نیز نک‍ : تصویر 3). 


فرفرۀ انجیر و پـر، فرفره‌ای بسیار ساده که بـا فروکردن نـوک تیز پر در درون انجیر ساخته می‌شود. کودکان این فرفره را به هـوا پرتـاب می‌کنند و انجیر به صورت چرخان پایین می‌آید (همو، 24-25؛ نیز نک‍ : تصویر 4). 


فرفرۀ دکمه‌ای، که مطابق تصویر 5، نخی را از درون سوراخهای دکمه عبور می‌دهند و دو سر آزاد نخ را به هم گره می‌زنند. سپس یک سر نخ را در انگشت وسط دست راست، و سر دیگر آن را در انگشت وسط دست چپ قرار می‌دهند. با کشیدن و شل‌کردن نخ، دکمه به چرخش درمی‌آید (همو، 38- 39؛ نیز نک‍ : تصویر 5). 


فرفره‌های مفتولی، که کودکان و معمولاً نوجوانانی که توانایی بیشتری در استفاده از ابزارآلات دارند، در ساخت این فرفره‌ها از قوطیهای حلبی و مفتول استفاده می‌کنند. این نوع فرفره‌ها نیز انواع مختلفی دارد و ساخت هر کدام از آنها نیازمند تخصص و کار بیشتری است (همو، 44- 59؛ نیز نک‍ : تصویر 6). 


واژۀ فرفره به‌سبب چرخش سریع آن، در مثلها و کنایات پرشماری در اکثر نقاط ایران به کار می‌رود و اغلب، چالاکی افراد را به فرفره تشبیه می‌کنند (نک‍ : امینی، 548؛ ذوالفقاری، 2 / 1320، 1627؛ علمداری، 241-242). همچنین بنابر باوری، داشتن فرفرۀ صدادار سبب ناخوشی می‌شود (هدایت، صادق، 116).


مآخذ

آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، 1387 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ارشادی، عیدی‌محمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، 1400 ق / 1980 م؛ اکبری شالچی، امیرحسین، فرهنگ گویشی خراسان بزرگ، تهران، 1370 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، تهران، 1389 ش؛ برهان قاطع؛ پورحسینی، ابوالقاسم، فرهنگ لغات و اصطلاحات مردم کرمان، تهران، 1370 ش؛ جناب اصفهانی، علی، فرهنگ مردم اصفهان (ترجمۀ بخشی از سیاحت‌نامۀ ژان شاردن)، به کوشش رضوان پورعصار، اصفهان، 1385 ش؛ حمیدی، جعفر، فرهنگ‌نامۀ بوشهر، تهران، 1380 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1357 ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1364 ش؛ دانشگر، احمد، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، مشهد، 1374 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1377 ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ کرمانی، تهران، 1335 ش؛ سروری، محمدقاسم، مجمع الفرس، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1338-1341 ش؛ صادقی، علی‌اشرف، فارسی قمی، تهران، 1380 ش؛ صداقت‌کیش، جمشید، بازیهای محلی آباده، شیراز، 1360 ش؛ صرافی، محمود، فرهنگ گویش کرمانی، تهران، 1375 ش؛ علمداری، مهدی، فرهنگ عامیانۀ دماوند، تهران، 1379 ش؛ غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ قزل‌ایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، به کوشش شهلا افتخاری و عباس حری، تهران، 1379 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ محمدی، مهین و حسن کامرانی، ایللر، اویونلار، اردبیل، 1384 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، سنندج، 1362 ش؛ مزاری جلالی، عبدالرضا، فرفره‌های سنتی ایران، تهران، 1393 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، گویش مردم سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ نجفی، ابوالحسن، فرهنگ فارسی عامیانه، تهران، 1378 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن‌آرای ناصری، به کوشش اسماعیل کتابچی، تهران، 1338 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1342 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.