فتق
فَتْق، بیماریای در پوست بیضهها که باعث انحلال پردۀ بیضه، شکافتن آن و درآمدن بهشکل جسمی غریب میشود.
معادل فارسی فتق، بادِگُند است (برهان ... ، ذیل واژه). فتق در زبان عربی مقابل کلمۀ رَتق، و به معنای شکافتن است (ابنمنظور). این بیماری در گویش مردم سیرجان، غُر (مؤیدمحسنی، 141)، در مازندران، دَپّ و در گیلان، دبّه نامیده میشود (آذرلی، 171، 172) و نزد عامۀ مردم به باد فتخ و دبۀ خایه نیز معروف است (ابومنصور، جامع ... ، 95؛ جمالزاده، 125).
علت بیماری
اگر شخص بار سنگینی از زمین بردارد و زور و فشار زیادی به بدن خود وارد کند، از بلندی بر روی دو پا بپرد، وسیلهای سنگین را هل دهد و یا زیاد فریاد بزند، به بیماری فتق دچار میشود. کودکان نیز بر اثر گریۀ شدید به این بیماری دچار میشوند (حاجیشریفی، دائرةالمعارف ... ، 632). در برخی از متون آمده است که فرد در حال نورهزدن حتماً باید بایستد؛ در غیر این صورت به فتق مبتلا میشود (کریم، 70).
فتق انواع مختلف دارد؛ گاهی بهصورت یک یا دو گلولۀ لزج و نرم و کوچکتر از گردو ست که در دو طرف آلت، حدود کشالههای ران ایجاد میشود و در برخی افراد ممکن است فقط در یک سمت آلت باشد (حاجیشریفی، همانجا).
در فتق بیضه، اگر روده به درون کیسۀ بیضه سرازیر شده باشد، بسیار دردناک است، ولی این افتادگی روده با فشردن، به جای اصلی خود بازمیگردد. اگر در بیضه آب جمع شده باشد، سنگین و درخشان میشود که افزونبر استفاده از مرهم و ضماد، با ایجاد بریدگی میتوان آب را خارج کرد. درنهایت، اگر فتق بیضه بهسبب تجمع باد باشد، با مالیدن روغن زنبق برطرف میگردد (رازی، 502).
طب قدیم
به نظر میرسد کهنترین منبعی که در آن از درمان بیماری فتق سخن رفته، الابنیة عن حقایق الادویۀ ابومنصور موفق هروی است. در این کتاب استفاده از نوعی سریش ماهی یا غِرا سمک را که طبعی گرم و خشک دارد، نیز خاکستر سرو برای درمان فتق مفید دانسته شده است (نک : ص 188، 239). میوۀ درخت سرو را با مرزنگوش خشک و اقاقیا و کندر و مواد دیگر ترکیب، و از آن خمیری تهیه میکردند و بر محل فتق میگذاشتند (رازی، همانجا).
یکی دیگر از راههای درمان باد فتق این بود که بیمار گوشت موسیجه، پرندهای شبیه به فاخته، را با روغن گردکان (گردو) بریان کند و بخورد (جمالی، 1 / 78، 79)؛ یا پوست سام ابرص یا کرپاسه (مارمولک) را بر محل فتق بگذارد (مراغی، 171). به کسی که باد فتق داشت، توصیه میشد غذاهای بادزا مانند سبزیجات و حبوبات نخورد، و نیز پرخوری نکند. چنین فردی نباید شراب مخلوط با آب یا شراب نارسیده بخورد (ابنسینا، 3(3) / 409).
طب مردمی
در پزشکی عامیانه برای درمان موقت فتق، هنگام زیادشدن درد و فشار، توصیه میشود که بیمار به پشت بخوابد و در این حالت، پاهایش را کمکم به سمت بالا ببرد تا از فشار درد کاسته شود؛ راه دیگر این است که بیمار به حمام آب گرم برود و محل فتق را با روغن سبز، خیلی ملایم بمالد (حاجیشریفی، همان، 632-633). البته برخی منابع طب قدیم، حمام آب گرم را برای صاحب فتق بیضه مضر میدانند و بیمار را از این کار نهی میکنند (نک : ابومنصور، جامع، همانجا). روش دیگر این است که قاشق یا چیزی شبیه به آن را نیمگرم کرده و روی فتق بکشند. با این کار، ممکن است غده نرم شده و عقب برود. اگر بهسبب بیتوجهی، مرحلۀ ابتدایی فتق بدون درمان گذشت و وارد مرحلۀ بعدی شد، بیمار باید از فتقبند استفاده کند (حاجیشریفی، همان، 632).
فتقبند وسیلهای است متشکل از یک قسمت پهن و برجسته و یک دنبالۀ چرمی یا پارچهای که مبتلایان به بیماری فتق آن را زیر شکم خود میبندند تا فتقشان بیرون نیاید ( لغتنامه ... ، ذیل واژه). استفاده از فتقبند از گذشته رواج داشته است و حتى اُلیویه (1756-1814 م / 1169- 1229 ق) در سفرنامۀ خود به درویشی اشاره میکند که به فتق دچار بوده و از فتقبند ساختۀ خود استفاده میکرده است (ص 83). اگر بعد از استفاده از فتقبند، بیمار مداوا نشد و ورم روزبهروز بزرگتر گشت، و به داخل بیضه نیز رسید، درمان نهایی، جراحی است (حاجیشریفی، همانجا).
گاهی برای پیشگیری از فتق ناف از روش خالکوبی (ه م) استفاده میشود؛ به این صورت که اگر پسربچه یا نوجوانی به باد فتق مبتلا شود، زیر نافش را خال میکوبند تا بیماریاش پیشروی نکند. برای این منظور، نوک سوزن خالکوبی را به زهرۀ گرگ یا خرگوش یا مار آغشته، و به پشت زهار بیمار فرومیکنند تا خون بیاید. در همین حال، روی آن سرمۀ هفتجواهر میریزند تا بهشکل خال دربیاید (کتیرایی، 414).
برای درمان انواع فتق، از این گیاهان و روغنهای گیاهی نیز استفاده میشود: نوعی دانۀ وحشی به نام جینجیلین که در مشکینشهر استفاده میشود (ساعدی، 129)؛ تخم شنبلیله (حاجیشریفی، اسرار ... ، 699-۷۰۰)؛ دارچین (شهری، 5 / 298)؛ روغـن ریوند (نـاصری، 112) کـه ابـومنصور نیـز در ضمن یک رباعی به آن اشاره کرده است (نک : الابنیة ... ، 156)؛ گیاه سنفیتون که بهصورت ضماد روی محل فتق میمالند و سپس فتقبند را میبندند (رویحـه، 189-190)؛ تـرکیب حنـا و گـل تـرهتیـزک ساییدهشده (شهری، 5 / 279)؛ و پوست بلوط زمستانی. شیوۀ استفاده از مورد اخیر به این صورت است که ابتدا کیسۀ کوچک کتانی را با پوست بلوط زمستانی پر میکنند و در بطری شراب قرمز میگذارند. این شیشۀ شراب باید ۵ تا ۶ هفته در جای گرم یا نزدیک آتش بماند. سپس کیسه را که با شراب قرمز مرطوب شده است، از بطری خارج میکنند و روی فتق میگذارند و آن را میبندند. هر وقت که کیسۀ بلوط (ه م) خشک شد، دوباره آن را با شراب مرطوب میکنند. پوست بلوط درون کیسه را باید هر 8 روز یک بار تعویض کرد. این شیوۀ درمان را میتوان به مدت ۷ تا ۱۰ هفته ادامه داد، ولی بیمار باید از انجام کارهایی که برای فتق زیانآور است، خودداری کند؛ کارهایی مثل فریادزدن و بلندکردن چیزهای سنگین (رویحه، 83-84؛ نیز نک : شهری، 5 / 235-236).
زالودرمانی یکی دیگر از راههای درمان فتق و ورم بیضه است؛ برای این کار، همراه با مصرف داروی گیاهی، هر بار 5 زالوی ریز را زیر بیضه میاندازند و در صورت نیاز، هر 10 روز یک بار این کار را تکرار میکنند (موسوی، 79).
خوزیان، ساکنان باستانی منطقۀ خوزستان، خون و ادرار لاکپشت را برای مداوای فتق کودکان بسیار مفید میدانستند؛ به این صورت که خون یا ادرار لاکپشت را بهتنهایی یا با اندکی مشک ترکیب میکردند و در مجرای ادرار کودک میچکاندند. همچنین اگر لاکپشت را در آب بپزند و کودک در آن آب بنشیند، بیماری فتق او مداوا میشود (ناصری، 86؛ نیز نک : حکیم مؤمن، 1 / 502).
در لرستان برای درمان فتق از فتقبند استفاده میکنند و به آن فتبن میگویند (نظری، 327). آنها قالبی از سرب به اندازۀ بیضه درست میکنند و دو سوراخ کوچک در اطراف آن میگذارند و سپس نخی را از سوراخها رد میکنند و به کمک کمربند، فتقبند میسازند (اسدیان، 275).
باورها، داستانها و مثلها
در الموت بر این باورند که اگر پس از عمل ختنه پوست بریدهشدۀ آلت در برابر دید همگان بماند و آن را در زیر خاک دفن نکنند، کودک در بزرگسالی به بیماری باد فتق دچار میشود و از مردانگی میافتد (عسگری، 1 / 21). تهرانیان قدیم نیز بر این باور بودند که اگر کودکی به باد فتق دچار شد، باید گوش سمت بیضۀ ورمکرده را سوراخ کنند و اگر هر دو بیضه ورم کرده بود، باید هر دو گوش کودک را سوراخ میکردند (شهری، 4 / 251). در شیراز معتقدند که اگر هستۀ خرما را در آتش بیندازند، درد فتق فرد بیشتر میشود (خدیش، 105).
براساس روایتی که با اغراق و بزرگنمایی همراه است، مردی از اهالی شام به بیماری فتق دچار میشود و بیضههایش چنان بزرگ میگردد که وزن آنها به 17 رطل دمشقی میرسد. پزشکان از بیم مرگ بیمار، از معالجۀ او سر باز میزنند و درنهایت، بهسبب شکایت مرد نزد قاضی، پزشکان راضی به جراحی او میشوند که به مرگ بیمار منجر میگردد (شیخ بهایی، 627).
مثلهای بسیاری وجود دارد که در آنها به فتق اشاره شده است، ازجمله مثلهای گیلکی و مازندرانی، مانند: همچنان که برادر باد فتق دارد، خواهر هم چشمدریده است (ذوالفقاری، 2 / 1928)؛ باد فتق هنگام شنا آشکار میشود (همو، 1 / 456، برای نمونههای بیشتر، نک : 1 / 1222، 2 / 1357، 1943).
مآخذ
آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، 1387 ش؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ همو، جامع الفواید، چ سنگی؛ ابنمنظور، لسان؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ الیویه، گ. ا.، سفرنامه، ترجمۀ محمدطاهر میرزا، به کوشش غلامرضا ورهرام، تهران، 1371 ش؛ برهان قاطع؛ جمالزاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1386 ش؛ حاجیشریفی (عطار اصفهانی)، احمد، اسرار گیاهان دارویی، تهران، 1386 ش؛ همو، دائرةالمعارف گیاهدرمانی ایران، تهران، 1388 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش مؤسسۀ احیای طب طبیعی، قم، 1390 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضربالمثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، منصوری فی الطب، ترجمۀ محمدابراهیم ذاکر، به کوشش حازم بکری صدیقی، تهران، 1387 ش؛ رویحه، امین، درمان با گیاهان از نظر طب قدیم و جدید با تصاویر گیاهان با قواعد علمی، ترجمۀ محمدجواد نجفی، تهران، چ اسلامیه؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهـران، 1354 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شیخ بهایی، محمد، کشکول، به کوشش علی غضنفری، قم، ۱۳۹۰ ش؛ عسگری، نصرالله، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378 ش؛ کریم بن ابراهیم، «رسالۀ دلاکیه»، دو رساله در دلاکی، ماساژدرمانی و فصد در طب کهن ایرانی از دورۀ قاجاریـه، به کوشش یوسف بیگباباپور، تهران، 1394 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مراغی، عبدالهادی، منافع حیوان، به کوشش محمد روشن، تهران، 1388 ش؛ موسوی، محمد، مجموعۀ پیک شفا، درمان بیماریها با زالوی ایرانی، تهران، 1392 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، گویش مردم سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ ناصری، محسن و فرزانه غفاری، خوز و خوزی در مکتب پزشکی ایران، تهران، 1390 ش؛ نظری، محمد، فرهنگ گویش لری، تهران، 1393 ش.