زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

غسل

غُسْل، عملی دینی برای شستن و تطهیر بدن با آدابی خاص که با اراده و اعتقاد قلبی اجرا می‌شود. غسل در لغت به معنی شستن بدن است. در لغت‌نامۀ دهخدا آمده است: تطهیر با آب و زایل‌کردن چرک و مانند آن با روان‌کردن آب بدان؛ روان‌شدن آب است به‌طور اطلاق؛ شست‌وشوی تمام بدن و سر شستن؛ شستن همۀ تن بدان‌سان که در شرع آمده است. منظور از غسل در این مقاله، معنی اخیر آن است. 

در ایران باستان

در شاهنامه، یکی از راههای پاک‌شدن از گناه شست‌وشوی بدن با آب است. بسیاری از شخصیتهای مؤثر شاهنامه پیش از مقابله با دشمن، به نیایش می‌پردازند و با تضرع به درگاه خداوند، پیروزی بر دشمن را خواستار می‌شوند. ضرورت نیایش، پاک‌بودن جسم است؛ هم ازاین‌رو، پیش از نیایش به شست‌وشوی بدن می‌پردازند. رستم پس از آنکه اژدها را در خان سوم از میان برمی‌دارد، در آب می‌رود و سروتن خود را می‌شوید و خداوند را بابت این پیروزی ستایش می‌کند (فردوسی، 2 / 29). در «داستان جنگ بزرگ کیخسرو»، پس از ناکام‌ماندن شبیخون افراسیاب، آمده است: شهنشاه ایران سروتن بشست / به جایی خرامید با زند و اُست، و برای این پیروزی به شکرگزاری پرداخت (همو، 4 / 277). هنگامی که کیخسرو از یافتن افراسیاب ناامید می‌شود، کاووس به وی پیشنهاد می‌کند که هر دو تن باهم «سروتن بشوییم و برسم به دست» به آذرگشسب برویم و ضمن نیایش، از خداوند کمک بخواهیم (همو، 4 / 311، نیز برای نمونه‌هایی دیگر، نک‍ : 5 / 227، 230، 234). 
براساس شاهنامه، به مناسبتهای دیگر نیز غسل می‌کرده‌اند؛ کیخسرو پیش از ناپدیدشدن، همراه پهلوانانی که او را همراهی می‌کردند، به چشمه‌ای می‌رسد؛ شب‌هنگام «به آن آب روشن سروتن» می‌شوید و به پهلوانان می‌گوید: «که باشید پَدرود تا جاودان». درحقیقت، سبب غسل‌کردن کیخسرو در اینجا این است که به قول فردوسی قرار است او «زنده پیش یزدان» رود (4 / 367- 368). در شاهنامه، ضمن شرح داستان رفتن اسکندر به دنبال آب حیات، دربارۀ چشمۀ حیوان آمده است: هرکس در این چشمه تن خود را بشوید، گناهانش زدوده می‌شود (همو، 6 / 91). خالقی مطلق معتقد است که این چشمه همان است که کیخسرو پیش از ناپدیدشدن در آن غسل کرد (ص 95).
نوعی دیگر از غسل زمانی صورت می‌گرفت که شخصی پیرو دینی دیگر، به دین زردشتی درمی‌آمد؛ مانند دختر شنگل پادشاه هند که به عقد بهرام گور درمی‌آید و بهرام او را نزد موبد می‌برد و موبد نیز او را غسل می‌دهد: «بشستش به دین به و آب پاک / از او دور شد گرد و زنگار و خاک» (فردوسی، 6 / 599). 
همچنین اگر شخصی در تماس با اشخاص بددین، آلوده و ناپاک می‌شد؛ مانند دختران یا خواهران جمشید که ضحاک آنها را به زنی گرفته بود و فریدون پس از پیروزی بر ضحاک، دستور می‌دهد که سر آنها را شست‌وشو دهند تا «روانشان از تیرگیها» پاک شود (همو، 1 / 76؛ نیز نک‍ : خالقی، همانجا). 
گاه نیز افزون‌بر انسانها، برخی اشیاء ازجمله تخت شاهی را غسل می‌دادند تا از پلشتیهای اهریمنی پاک شود (همو، 93-94)؛ مثلاً به دستور فریدون، پس از سرنگونی ضحاک، تخت شاهی را می‌شویند (فردوسی، 1 / 78). در برخی از نسخه‌های شاهنامه، ضمن نقل داستان سیاوش (ه‍ م) آمده است که سیاوش پیش از عبور از آتش به کنار چشمه‌ای می‌رود و «سروتن بدان آب روشن» می‌شوید و به نیایش می‌پردازد (فردوسی، 2 / 234-235). میت را نیز با آب و گلاب غسل می‌دادند (همو، 5 / 560). 

در دورۀ اسلامی

در فقه اسلامی، غسل عبارت است از «شستن تمام بدن، به قصد قربت و اطاعت از فرمان الٰهی» (طریحی، 1 / 440). در احکام اسلامی، غسل یا واجب غیری است که وجوب آن برای به‌جاآوردنْ مشروط به طهارت است (حکیم، 3 / 3)، مثل غسل جنابت، حيض، نفاس، استحاضه، مس ميت (سیستانی، 109-116)، ميت (محقق، 1 / 41) و غسلی كه به‌واسطۀ نذر، قسم و مانند آن واجب شود (بحرانی، 4 / 182؛ طباطبایی، 1 / 197؛ آملی، 4 / 70)؛ یا مستحب است، مانند غسل جمعه، غسل زیارت، غسل شبهای ماه رمضان، غسل روزهای عید فطر، عید قربان، عید غدیر (ه‍ م‌م) و جز آنها (مجلسی، 117- 119). 
شواهد تاریخی نشان می‌دهد که پاکیزگی و اهمیت به نظافت همواره مورد توجه مردم ایران‌زمین بوده است؛ مثلاً در عهد کیخسرو (ه‍ م) در تیرروز (روز سیزدهم) از تیرماه به مناسبت دو ایزد اصلی آب، یعنی تیر و ناهید، جشن برپا می‌داشتند و در این روز غسل می‌کردند (بیرونی، 288- 289؛ نیز نک‍ : یاحقی، 266). در نوروز (ه‍ م) نیز ایرانیان رسیدن سال نو را به فال نیک می‌گرفتند و خود را در آب روان می‌شستند (کریستن‌سن، 76-77). در آثار الباقیه نیز غسل‌کردن به نوروز و عهد جمشید نسبت داده شده است (بیرونی، 283). 
در نقاط مختلف ایران، متأثر از آموزه‌های اسلامی، انواع متفاوت غسل رایج است؛ برای نمونه: 

غسل میت

در گنبد کاووس بعد از فوت، همۀ مردان و زنان را از خانه بیرون می‌کنند، و محرمان متوفا در خانه می‌مانند و وی را غسل می‌دهند و کفن می‌کنند (فروتن، گنبد ... ، 2 / 549؛ لوگاشوا، 105). در خراسان، مرده‌شور میت را در غسالخانه (ه‍ م) لخت می‌کند، او را روی سنگ تخته با آب و صابون می‌شوید، سپس برای غسل میت نیت می‌کند و می‌گوید: «غسل می‌دهم این میت حاضر را از برای پاکیزگی بدن و رضای خدا قربةً الی الله» (شکورزاده، عقاید ... ، 179-180). مردم داریون فارس نخستین آب ریخته‌شده روی مرده هنگام غسل را «اُوتلخی» می‌گویند (بذرافکن، 159). در خراسان و در برخی نقاط دیگر، معمولاً میت را 3 نوع غسل می‌دهند: یک غسل با آب سدر، یک غسل با آب کافور و غسلی هم با آب خالص (شکورزاده، همان، 180؛ رضایی، 501؛ ماسه، 141). آخرین آبی هم که به روی مرده می‌ریزند، از کاسه‌ای است که مرده‌شور آن را «عفو» می‌نامد (همو، 171). البته سابق‌براین، در برخی روستاهای سمنان، مشکین‌شهر، رودبار الموت، نیز در میان ترکمنها و اهالی تهران قدیم، مرده را در خانه غسل می‌دادند (احمدپناهی، 269؛ ساعدی، 145؛ بهرامی، 56؛ کمالی، 158؛ مستوفی، 3 / 668). در اراک، پس از غسل‌دادن، میت را با لنگ یا حوله خشک، و سپس حنوط می‌کردند (دارویی خوش‌بو به تن او می‌مالیدند) (محتاط، 2 / 303). در ابیانه دو تابوت (ه‍ م) وجود داشت: یکی برای میتِ هنوز غسل‌داده‌نشده و دیگری برای جسد غسل‌شده (نظری، 566). کردها بر این عقیده‌اند که هنگام غسل‌دادن میت، او چند بار چشم باز می‌کند تا ببیند که چه کسانی او را می‌شویند (پرنیان، 170). 

غسل زائو

در بندر گز، 10 روز پس از زایمان، چند تن از خویشاوندانْ زائو (چلیک‌مار) و نوزاد را به حمام می‌برند و پس از غسل‌دادن زائو، نوزاد را می‌شویند. در برخی روستاها پس از 40 روز، زائو و نوزاد را به حمام می‌برند و غسل می‌دهند. در حمام، 40 مشت آب را در کاسه‌ای خالی می‌کنند و بر سر نوزاد می‌ریزند (فروتن، بندر ... ، 585؛ نیز نک‍ : عبدلی، 112). در میناب، نخست ملا بر تمام وسایل حمام زائو دعا می‌خواند؛ سپس او را برای غسل‌دادن به حمام می‌برند (سعیدی، 394). در الموت قزوین (نک‍ : عسگری، 1 / 27) و نصرت‌آباد زاهدان، نوزاد و زائو در روزهای ششم و چهاردهم به حمام بـرده می‌شوند و در روز چهلم علاوه‌بر استحمام، هر دو را غسل می‌دهند. در میرجاوه، افزون‌بر استحمام، زائو 3 بار غسل می‌کند (برآبادی، 326). 
مردم باور دارند که آب غسل زائو در درمان نازایی اثر دارد؛ مثلاً در علی‌آباد کتول، آب غسل زائو را جمع می‌کنند، 3 بار آن را روی سر زن نازا می‌ریزند، 40 بار صلوات می‌فرستند و چهارقل می‌خوانند (فروتن، علی‌آباد ... ، 555). در میناب، زن زائو در 3 نوبت غسل می‌کند: 3، 10 و 40 روز پس از زایمان؛ آب این غسلها را جمع می‌کنند؛ زنی نازا به همراه زائو به حمام می‌رود و کمی از آن آب را برای رفع نازایی بر سرش می‌ریزد (سعیدی، 277- 278). در خراسان، اگر زنی فقط یک شکم زاییده باشد، می‌گویند که «چله رویش افتاده»؛ پس، اندکی آب غسل مرده به او می‌خورانند یا او را از زیر سنگ غسالخانه رد می‌کنند (شکورزاده، عقاید، 96). 

غسل احیا

در بروجرد، هنگام غروب شبهای نوزدهم، بیست‌و‌یکم و بیست‌و‌سوم رمضان، ابتدا مردها، و سپس زنها غسل احیا می‌کنند و برای روضه‌خوانی و دعای شبهای احیا آماده می‌شوند (کرزبر، 291). در یزد، در شب بیست‌و‌سوم، بسیاری از افراد علاوه‌بر غسل پیش از غروب آفتاب، یک مرتبه نیز در آخر شب غسل می‌کنند و عقیده دارند که این عمل بسیار ثواب دارد (وکیلیان، 107). 

غسل عید

مردم تایباد، گنبد کاووس، سیستان و میناب روز عید قربان، صبح زود، از خواب برمی‌خیزند و پس از حمام و غسل‌کردن، برای اقامۀ نماز عید به مسجد جامع شهر می‌روند (مشایخی، 207؛ فروتن، گنبد، 2 / 174؛ گلستانه، 4 / 108؛ سعیدی، 368). اهالی سروستان پیش از قربانی‌کردن گوسفند، آن را غسل می‌دهند (همایونی، 411). به باور کردها، شب و روز عید فطر بسیار مبارک است و مردم به مناسبت آن غسل می‌کنند (یوسفی، 85). غسل‌کردن در آغاز روز عید غدیر نیز سفارش شده است (حر عاملی، 3 / 338). شاردن نیز در سیاحت‌نامه آورده است که ایرانیان غسل و طهارت را در اوقات معین و با نیت زهد و دوری از گناه انجام می‌دهند (4 / 153). 

غسل سوگند

این نوع غسل برای ادای سوگند بود و با تشریفات و آدابی خاص برگزار می‌شد. برای انجام آن، غسل می‌کردند و با لباسی طاهر در معبد حاضر می‌شدند و به مقدسات سوگند می‌خوردند (یاحقی، 854). بومیان کیش برای قسم‌خوردن، ابتدا غسل می‌کردند و وضو می‌گرفتند؛ سپس دستشان را روی قرآن می‌گذاشتند و پس از بیان عبارت «الحق هذه القرآن»، کلامشان را واضح و روشن تکرار می‌کردند (مختارپور، 366). در بقعۀ امامزاده عون بن علی ماسوله از توابع گیلان نیز قسم‌خوردن آدابی خاص دارد؛ به‌طوری که متهم یا مظنون ابتدا به حمام می‌رود، غسل می‌کند و با شخص مال‌باخته برای زیارت وارد حرم می‌شود؛ سپس هر دو در حضور معتمدان و پس از زیارت مرقد، ادای سوگند می‌کنند (پوراحمد، 77؛ برای شرح و مصداقهای بیشتر، نک‍ : ه‍ د، سوگند). 
در ضرب‌المثلهای فارسی نیز به غسل اشاره شده است؛ مانند: غسل جنابت به زمزم خطا ست (ذوالفقاری، 1 / 1347)؛ غسل می‌کنم غسل پشه / می‌خواد بشه، می‌خواد نشه: به شوخی و تمسخر دربارۀ کسانی است که در تطهیر بدن و اجرای آداب غسل سطحی عمل می‌کنند (شکورزاده، دوازده ... ، 735)؛ و نیز اصطلاح «باد شکم که غسل ندارد» (مظفری، 179). این معما نیز دربارۀ غسل در ادبیات شفاهی رایج است: شخصی در حین خواندن نماز میت، هنگام سجده، سرش به لبۀ تابوت می‌خورد و پیشانی‌اش می‌شکند؛ به‌طوری که خون بر کفن مردۀ غسل‌داده‌شده می‌ریزد و آن را نجس می‌کند. حالا آیا باید مرده را دوباره غسل داد و کفنش را عوض کرد، یا چاره‌ای دیگر اندیشید؟ (هاشمی). پاسخ: نماز میت سجده ندارد. 

برخی باورها

‌تهرانیهای قدیم برای گشایش بخت و کار، نخستین آیات سوره‌های فتح (48)، ‌نصر (110)، کوثر (108) و آیۀ ۱۹ از سورۀ شورى (42) را روی کاسه‌ای می‌نوشتند و با آب آن غسل می‌کردند یا آب آن را در خانه و دکان می‌پاشیدند (شهری‌، 4 / 519). در سیارودبار لاهیجان اگر هنگام شب در تشت غسل می‌کردند، آب آن را تا روشن‌شدن هوا در اتاق نگه می‌داشتند و سپس آن را دور از خانه می‌ریختند تا غسل‌کننده ناخوش نشود و سلامتش به خطر نیفتد (بشرا، 84). در اعتقادات مردم توفارقان آمده است اگر کسی 40 جمعه پشت‌سرهم، صبح زود غسل کند و نماز حاجت به جا آورد، جمعۀ آخر به زیارت امام عصر نایل می‌شود (مهیار، 288- 289). در میان کندوداران کردنشین ایران مرسوم است که آنها پیش از بازکردن کندوها باید غسل کنند (مدرسی، 215). نخستین‌ حمام پس از بهبود بیماری، غسل صحت نامیده می‌شود (نفیسی). در باب اول «عقائد النساء» در بیان وضو، غسل و تیمم مطالبی آمده است (نک‍ : آقاجمال، 3-4). 

خواب‌گزاری

در خواب‌گزاریها، دربارۀ غسل‌کردن در خواب تعبیراتی آمده است، ازجمله اینکه غم انسان زایل می‌شود؛ یا: اگر بیمار چنین خوابی ببیند، شفا می‌یابد؛ اگر آدم مقروض ببیند، قرضش را می‌پردازد؛ اگر شخص زندانی ببیند، از بند رها می‌شود (حبیش، 327- 328). 


مآخذ

آقاجمال خوانساری، محمد، «عقائد النساء»، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1350 ش؛ آملی، محمدتقی، مصباح الهدى، تهران، 1330 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آداب‌ورسوم مردم سمنان، تهران، 1374 ش؛ بحرانی، یوسف، الحدائق الناضرة، بیروت، 1413 ق / 1993 م؛ بذرافکن، جلال، فرهنگ مردم داریون، شیراز، 1389 ش؛ برآبادی، احمد و خداداد مزارعیان، مردم‌نگاری شهرستان زاهدان، تهران، 1374 ش؛ بشرا، محمد و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بهرامی، فرشته، نظرکرده، تهران، 1389 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1352 ش؛ پرنیان، موسى، فرهنگ عامۀ کرد، کرمانشاه، 1380 ش؛ پوراحمد جکتاجی، م. پ.، فرهنگ عامیانۀ زیارتگاههای گیلان، رشت، 1385 ش؛ حبیش تفلیسی، کامل التعبیر، تهران، 1326 ش؛ حر عاملی، محمد، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل بیت (ع) لاحیاء التراث؛ حکیم، محسن، مستمسک العروة، نجف، 1377 ق / 1957 م؛ خالقی مطلق، جلال، سخنهای دیرینه، تهران، 1381 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1382 ش؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکین‌شهر، تهران، 1354 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ سیستانی، علی، توضیح المسائل، قم، 1416 ق؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده‌هزار مثل فارسی و سی‌هزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ همو، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، 1346 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ طباطبایی یزدی، محمدکاظم، العروة الوثقى، قم، 1370 ش؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، 1362 ش؛ عبدلی، علی، تاتها و تالشان، تهران، 1369 ش؛ عسگری، نصراللٰه، فرهنگ مردم الموت، قزوین، 1391 ش؛ فروتن، اشکان و شهناز بیگی بروجنی، بندر گز، تهران، 1390 ش؛ همان دو، علی‌آباد کتول، تهران، 1390 ش؛ همان دو، گنبد کاووس، تهران، 1390 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ قرآن کریم؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، به کوشش علی آنی‌زاده، تهران، 1388 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، فراسوی دریای خزر، ترجمۀ منیژه احدزادگان آهنی و علی آلفونه، تهران، 1385 ش؛ کمالی، محمدشریف و اصغر عسگری خانقاه، ایرانیان ترکمن، تهران، 1374 ش؛ گلستانه، مزار، سور ‌و سوک در سیستان، مشهد، 1388 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لوگاشوا، بی‌بی‌رابعه، ترکمنهای ایران، ترجمۀ سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران، 1359 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تهران، 1387 ش؛ مجلسی، محمدباقر، حلیة المتقین، تهران، چاپ طاهری؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ محقق حلی، جعفر، شرائع الاسلام، به کوشش صادق شیرازی، قم، 1403 ق / 1983 م؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ مدرسی، فاطمه، «آب در باور ایرانی»، مجلۀ مطالعات ایرانی، کرمان، 1387 ش، س 7، شم‍ 13؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1343 ش؛ مشایخی، محمدجواد، فرهنگ مردم تایباد و باخرز، مشهد، 1388 ش؛ مظفری، محمدولی، اصطلاحات و ضرب‌المثلها (شرق گیلان)، به کوشش مهرناز مظفری، رشت، 1393 ش؛ مهیار، عباس، بایدها و نبایدها در باورهای مردم توفارقان، تهران، 1392 ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ هاشمی فشارکی، علیرضا، تحقیقات میدانی؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، مشهد، 1371 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستان‌واره‌ها در ادبیات فارسی، تهران، 1386 ش؛ یوسفی، جعفر، قوم کرد، تهران، 1391 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.