زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

عطر

عَطْر، موادی خوش‌بو و تهیه‌شده از برخی گیاهان و حیوانات با کاربردهای آیینی و درمانی در فرهنگ مردم.
واژه‌شناسی: این ماده را در عربی «عِطر» می‌گویند، درحالی‌که در تداول فارسی «عَطر» تلفظ می‌شود (معین؛ نیز نک‍ : یاوریان، 64)؛ جمع عربی آن «عُطور» (معین)، و در فارسی «عطریات» است. عطر به‌معنای خوش‌بوشدن و خوش‌بوکردن نیز آمده است (غیاث ... ). همچنین آن را خوش‌بوی و خوش‌بویی نیز نامیده‌اند (نفیسی). در زبان پهلوی، عطر را بود (bōd) و بوی (bōy) نوشته‌اند (فره‌وشی، 252). در شاهنامۀ فردوسی (ه‍ م)، بوی به‌معنی عطریات، و بویا به چیزهایی گفته می‌شود که بوی خوش دارند (شامبیاتی، 101).
پیشینه: 
پیش از اسلام: تولید عطر در دورۀ اسطوره‌ای ایران، به جمشید (ه‍ م) نسبت داده شده است. به گفتۀ فردوسی، از چیزهایی که جمشید برای رفع نیاز مردم آورده، بویهای خوش (عطریات) مانند بان (گونه‌ای گیاه معطر)، کافور، مشک، عود، عنبر و گلاب است (1 / 41؛ نیز نک‍ : بلعمی، 130). در پادشاهی جمشید هنگامی‌که در ایران‌زمین، سرمای سخت، موجهای بزرگ و رودهای غیر‌قابل عبور پدید آمد، او از اهوره‌مزدا فرمان یافت تا برای نگاهداری مردمان، چارپایان و گیاهان، وَری (دژی) بسازد و از ‌هر‌گونه از آنها به آنجا بَرَد، که از جملۀ آنها، تخم گیاهان خوش‌بو بود (کریستن‌سن، 2 / 305-306).
عطر از دوره‌های کهن تاریخی در ایران شناخته‌شده بود و به کار می‌رفت. براساس گزارشهای تاریخی در دورۀ هخامنشیان، عطر از لوازم ضروری جشنهای شاهنشاهی بود (بریان، امپراتوری ... ، 1 / 457) و شاه موهای خود را با مادۀ بسیار خوش‌بویی عطرآگین می‌کرد. بنابر یک رسم، پادشاه هند همواره یک مادۀ خوش‌بو برای شاه ایران می‌فرستاد که رایحه‌ای بسیار نیرومند و سکرآور داشت (نک‍ : همان، 1 / 617).
تاریخ‌نویسان از عطرهای گران‌بهایی یاد کرده‌اند که کاخ داریوش سوم را از بوی خوش آکنده می‌کرد (نک‍ : همو، تاریخ ... ، 1 / 546)، و افزوده‌اند که 40 عطرساز در دربار او خدمت می‌کردند (ویزه‌هوفر، 60).
شایع‌ترین موضوع در نقوش مذهبی دنیای هنر پارتی (اشکانی)، پرداختن به موضوع بخوردان و عود‌سوز بوده (گیرشمن، 261) که نشان از رایج‌بودن بخوردادن و سوزانیدن عود در آن دوران است. شاهان پارت به‌‌ویژه به هنگام تاج‌گذاری، عطر به کار می‌بردند؛ در سلوکیه (یکی از مراکز پارتها) نیز کوزه‌های عطر پیدا شده است (کالج، 81-82).
در دورۀ ساسانیان، عطر و بوی خوش برای شاهان کاربردهایی متفاوت داشت؛ برخی از آنها موی سر را با روغن گل معطر می‌کردند و تاهنگامی‌که بوی آن از بین نمی‌رفت، عطر دیگری به ‌کار نمی‌بردند. برخی از آنها همه‌روزه تن خود را با عطر، و موی سر را با غالیه می‌اندودند و سپس پیکر خود را با گلاب می‌شستند ( التاج، 157). در رسالۀ خسرو قبادان و ریدک (ه‍ م)، ضمن اشاره به چند نوع عطر، بهترینِ آن معرفی شده است (نک‍ : متون ... ، 76- 79). در 628 م، هنگام تصرف کاخ خسرو پرویز در دستگرد از سوی لشکریان امپراتور هراکلیوس، در میان اشیاء گران‌بها مقدار زیادی عود و عطریات به دست رومیان افتاد (نک‍ : پورداود، 144). همچنین در روزگار ساسانیان، گندیشاپور (جندیشاپور) مرکزی مهم در صنعت عطرسازی به‌ شمار می‌رفت (الگود، 67).
دورۀ اسلامی: در نخستین سالهای دورۀ اسلامی، شهر شاپورِ ایران به‌سبب فراورده‌های عطر مشهور بود. در این شهر، متخصصان به تقطیر و استخراج 9 گونه عطر می‌پرداختند؛ ازجمله عطر بنفشه، نرگس، یاس معمولی و مرزنگوش (گیاهی خوش‌بو، مانند ریحان). مغان شاپور استخراج عطر قرنفل را به مردم کوفه آموختند. در شهر فیروزآباد (گور) هم ساختن عطرهای گوناگون رایج بود (مظاهری، 267). لسترینج نیز از تهیۀ گونه‌های عطر در فارس، و به‌ویژه عطر گل سرخ فیروزآباد سخن گفته است (ص 293). در 423 ق / 1032 م، در میان هدایایی که از سوی امیر مسعود غزنوی (421-432 ق / 1031-1041 م) برای خلیفۀ عباسی فرستاده شده بود، 50 نافۀ مشک و 100 شمّامۀ کافور وجود داشت (بیهقی، 2 / 445). همچنین مسعود، به‌ هنگام بخشیدن هدیه به فرستادگان و دیگران، چند خریطه (کیسه) عطر، عود، مشک و کافور هم به آنها می‌داد (همو، 1 / 40، 266). نظامی عروضی در سدۀ 6 ق / 12 م، به بازار عطاران نیشابور اشاره کرده است (ص 108؛ نیز نک‍ : عطار، 217؛ مولوی، دفتر 4 / 482-483، که در آنها به بازار عطاران در سده‌های 6 و 7 ق اشاره شده است). 
تاورنیه که میان سالهای 1042- 1079 ق / 1632- 1668 م، به ایران سفر کرده، نوشته است فرمانروایان شیراز، افزون‌بر وجه نقد، باید گلاب، عطریات و روغن گل سرخ برای دربار بفرستند (ص 167). به نوشتۀ کمپفر (1652-1717 م)، که چندی در دربار شاهان صفوی بود، به تن همسران شاه روغنهای خوش‌بو می‌مالیدند، برای آنکه بتوانند هر زمان که شاه اراده کرد، به حضورش راه یابند. در تالار دربار نیز همواره دو عودسوز قرار داشت که ماده‌ای خوش‌بو در آنها می‌سوخت و بویش همۀ مجلس را پر می‌کرد. در برابر جایگاه شاه، 12 کاسه پر از شکوفه‌های یاسمن بود تا شاه از تماشا و استشمام عطر آنها مسرور شود (ص 228، 252). در 1882 م / 1299 ق، اُرسل از بازارچۀ عطرفروشان تهران و بوی سنگین و گیج‌کنندۀ عطرهای آن سخن گفته است (ص 229-230).
بازرگانی عطر در ایران: ایران همواره از پرآوازه‌ترین سرزمینها در ساختن عطر بود؛ عطر ایران نه‌تنها در داخل کشور به ‌کار می‌رفت، بلکه به دور‌دست‌ترین سرزمینها نیز برده می‌شد (انصاری، تاریخ ... ، 214). در روزگار ساسانیان، گیاهان و مواد خوش‌بوی ایرانی از کالاهایی بود که نظر چینیان را جلب می‌کرد (واتسن، 551).
از گل سرخ فیروزآباد و اصفهان، بهترین گلابها به ‌دست می‌آمد و به سراسر جهان، به‌ویژه هند، چین، عربستان و اندلس صادر می‌شد (مظاهری، همانجا).
کاربرد عطر در مراسم مختلف: در بسیاری از متون زردشتی، بر ضرورت کاربرد عطر در مراسم مختلف تأکید شده است. در وندیداد آمده است که برای پاک‌کردن جایی که بهدینی مرده باشد، باید با چوبها یا با یک گیاه خوش‌بوی دیگر بخور داده شود (فرگرد 8: بندهای 2 و 3) و در جایی دیگر آمده است به هر طرفی که باد بوی آتشی را پراکنده کند که در آن این چوبها می‌سوزند، از همان طرف، ایزد آذر هزاران دیو تیره‌نژاد را براند. در سنت پارسیان، این چوبها لُبان، صندل، عود و چوب انار بود (همان، بندهای 79 و 80؛ نیز نک‍ : پورداود، 138). 
زردشتیها به هنگام نیایش، به‌ویژه در بامداد و شامگاه، اسفند و کندر در آتش می‌ریزند. نیز دَم صبح، هنگامی‌که خانه و کوچه‌ها آب‌وجارو شد، این کار صورت می‌گیرد. این دو ماده در همۀ مراسم و آداب به‌ کار می‌روند و این بیشتر برای درودفرستادن بر عزیزان ازدست‌رفته است (مزداپور، 101-102). 
سوزانیدن بخور در همۀ جشنهای مذهبی زردشتیان، مانند «گاهانبارها» (جشنهای شش‌گانۀ آفرینش)، شهریورگان، مهرگان و به‌ویژه در بهمنگان معمول بود. در بهمنگان شیره‌ها، روغنهای گیاهی، ساقه‌ها، چوبها و برگهای سوزاندنی خوش‌بو را فراهم می‌آوردند و از آنها برای بخور استفاده می‌کردند (انصاری، «سیما ... »، 272؛ اوشیدری، 185). در آیین زردشت آمده است که چون کودک زاده شود، برای پیشگیری از آسیب دیوان، جانوران و پریان، باید 3 روز آتش روشن کرد و بر آن بوی خوش ریخت (شایست ... ، 155-156)؛ چنان‌که به‌هنگام تولد زردشت، اورمزد به مادرش گفت که بوی خوش به فرزند بتاب؛ همان‌گونه کرد و سلامت بازیافت ( گزیده‌ها ... ، 22). 
در بسیاری از نقاط ایران پس از پایان‌یافتن خطبۀ عقد و گفتن «بله» از سوی عروس، برای میمنتِ مجلس و دفع شر و سیاه‌بختی، اسفند در آتش می‌ریزند و بخور و کندر می‌سوزانند (نک‍ : ه‍ د، عقد، مراسم). در خراسان جزو لوازم سفرۀ عقد، سینی‌ای هفت‌خانه می‌گذارند و در خانه‌های آن جداگانه، موادی خوش‌بو مانند اسفند، گلپر، سیاه‌‌دانه، کندر و جز آنها می‌ریزند. اسفند و گلپر برای دفع چشم‌زخم، و کندر برای راندن روانهای شیطانی است (شکورزاده، 176، حاشیۀ 5؛ نیز نک‍ : ه‍ د، عقد، سفره). در گذشته در خانۀ زن باردار، آتش می‌افروختند و در آن بوی خوش می‌نهادند؛ مردم بر این باور بودند که با این کار، دیوان از آنجا خواهند گریخت (قلی‌زاده، 136).
به نوشتۀ ماسه، زنان در گذشته برای آرایش، 7 عنصر اصلی و سنتی حنا، وسمه، سرخاب، سفیداب، سرمه، زرورق و غالیه را به کار می‌بردند (ص 118). در سنندج، به ‌هنگام جشن نوروز، برای عروس خوانچه‌های هدیه فرستاده می‌شود که یکی از آنها عطر است. یک شب مانده به عروسی هم از سوی خانوادۀ عروس، برای نزدیکان داماد هدیه‌هایی فرستاده می‌شود که عطر از جملۀ آنها ست (ایازی، 213، 252). در میناب یک روز پیش از عروسی، چمدانی پرازهدیه، ازجمله 3 عدد عطر، به عروس داده می‌شود (سعیدی، 232-233). در میان مردم تهران قدیم مرسوم بود که مردان به همسران، نامزدها، یاران و معشوقه‌های خود هدیه‌هایی ازجمله عطر بدهند (شهری، 2 / 201). 
در میان مردم بویراحمد و کهگیلویه رسم است که زنان گل میخک خشک‌شده را از بندی می‌گذرانند و آن را به‌جای عطر به گردن می‌آویزند (لمعه، 24؛ کریمی، 91). در آینه‌ورزان دماوند برای شیرینی‌خوران، به خانۀ دختر رفته، در اتاقی که در آن اسفند دود کرده و عطر و گلاب پاشیده‌‌اند، گرد می‌آیند و در آنجا مادر داماد یک انگشتر به عروس هدیه می‌دهد (خلج، 3).
عطر در ادب عامه: رسم بهره‌مندی از عطر در داستانهای ادب عامه هم بازتاب پیدا کرده است. در داستـان امیر ارسلان نامدار، هنگامی‌که او از محل نشستن ملکه در تماشاخانه آگاه می‌شود، بدانجا رفته، گلاب و عطرپاشی می‌کند، کاکل و زلفش را با مشک و گلاب می‌شوید، بر خود نیز مشک و عنبر می‌زند و به تماشاخانه می‌رود (نقیب‌الممالک، 197).
عطر در اصطلاحات و ضرب‌المثلها: برخی از آنها چنین‌اند: عطر آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید (سعدی، 236). این گفتۀ سعدی را برخی به‌صورت «مشک آن است که ببوید، نه آنکه عطار بگوید» نیز آورده‌اند (عظیمی، 543). عطر از عود آنگهی آید که بر آذر نهیم، بدین معنا ست که عطر عود هنگامی برمی‌آید که آن را بر آتش اندازیم (دهخدا، 2 / 1104). عطر خوب خودش بو دارد، نمی‌خواهد تعریف کنی (ذوالفقاری، 1 / 1329). عطرکردن: این اصطلاح در گویش مردم سیرجان، کنایه از شخص یا شیئی است که بیش از دیگران، جلوه و جلب توجه کند (مؤیدمحسنی، 446). مثل طبل یا طبلۀ عطار هم به معنی خوش‌بوی است (جمشیدی‌پور، 52، 185، 187، 220).

مآخذ

الگود، سیریل، تاریخ پزشکی ایران و سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ باهر فرقانی، تهران، 1356 ش؛ انصاری، شهره، تاریخ عطر در ایران، تهران، 1381 ش؛ همو، «سیمای عطر در آیینۀ ایران»، مجموعۀ مقالات نخستین همایش ملی ایران‌شناسی، تهران، 1383 ش، ج 1؛ اوشیدری، جهانگیر، دانشنامۀ مزدیسنا، تهران، 1371 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ بریان، پیر، امپراتوری هخامنشی، ترجمۀ ناهید فروغان، تهران، 1381 ش؛ همو، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمۀ مهدی سمسار، تهران، 1378 ش؛ بلعمی، تاریخ؛ بیهقی، ابوالفضل، تاریخ، به کوشش خلیل خطیب‌رهبر، تهران، 1383 ش؛ پورداود، ابراهیم، ترجمه و تفسیـر خرده‌اوستـا، بمبئی، 1310 ش؛ التـاج، منسوب بـه جاحظ، به کوشش فوزی عطوی، بیروت، 1970 م؛ جمشیدی‌پور، یوسف، فرهنگ ضرب‌المثلهای شیرین فارسی، تهران، 1369 ش؛ خلج، حسین، «آیین زناشویی در آینه‌ورزان»، انتشارات ادارۀ فرهنگ عامه، به کوشش صادق کیا، تهران، 1341 ش، شم‍ 2؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و ‌حکم، تهران، 1338 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ سعدی، گلستان، به کوشش نورالله ایزدپرست، تهران، 1361 ش؛ سعیدی، سهراب، فرهنگ مردم میناب، تهران، 1386 ش؛ شامبیاتی، داریوش، فرهنگ لغات و ترکیبات شاهنامه، تهران، 1375 ش؛ شایست‌ناشایست، آوانویسی و ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، مصیبت‌نامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1386 ش؛ عظیمی، صادق، فرهنگ بیست‌هزار مثل‌ و حکمت و اصطلاح، تهران، 1382 ش؛ غیاث اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش برتلس، مسکو، 1963 م؛ فره‌وشی، بهرام، فرهنگ فارسی به پهلوی، تهران، 1352 ش؛ قلی‌زاده، خسرو، فرهنگ اساطیر ایرانی، تهران، 1387 ش؛ کالج، ملکم، اشکانیان (پارتیان)، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1380 ش؛ کریستن‌سن، آرتور، نمونه‌های نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1368 ش؛ کریمی، اصغر، «سی‌سخت و ده بزرگ»، هنر و مردم، تهران، 1351 ش، شم‍ 121؛ کمپفر، ا.، در دربار شاهنشاه ایران، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1350 ش؛ گزیده‌های زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1366 ش؛ گیرشمن، رمان، هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی، ترجمۀ بهرام فره‌وشی، تهران، 1350 ش؛ لمعه، منوچهر، فرهنگ عامیانۀ عشایر بویر‌احمدی و کهگیلویه، تهران، 1353 ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تهران، 1387 ش؛ متون پهلوی، گردآوری جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مزداپور، کتایون، «کاربرد آیینی چند گیاه در نزد زرتشتیان معاصر ایران»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1381 ش، س 1، شم‍ 1؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، گـویش مـردم سیرجـان، کرمـان، 1381 ش؛ نظامـی عـروضی، احمـد، چهارمقالـه، به کوشش محمد قزوینی و محمد معین، تهران، 1380 ش؛ نفیسی، علی‌‌اکبر، فرهنگ نفیسی، تهران، 1343 ش؛ نقیب‌الممالک، محمدعلی، امیرارسلان نامدار، به کوشش منوچهر کریم‌زاده، تهران، 1379 ش؛ وندیداد، ترجمۀ هاشم رضی، تهران، 1385 ش؛ ویزه‌هوفر، یوزف، ایران باستان، ترجمۀ مرتضى ثاقب‌فر، تهران، 1377 ش؛ یاوریان، مرتضى، «عَطر یا عِطر»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تهران، 1379 ش، شم‍ 39؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.