زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

عروسی

عَروسی، مراسمی که ازدواج و شروع زندگی مشترک زن و مرد را رسمیت می‌بخشد. این مراسم را در بیشتر مناطق ایران به همین نام می‌خوانند، اما در برخی گویشها، نامهای دیگری برای آن به کار می‌رود (نک‍ : کیا، 562-563).
عروسی آخرین مرحله از مراحل مختلف مراسم ازدواج است که گاه بلافاصله پس از عقد، یا با فاصلۀ چند ماه و گاه چند سال از دیگر مراحل انجام می‌گیرد؛ گاه نیز مراسم عقد و عروسی هم‌زمان برگزار می‌شود.
در فاصلۀ میان مراسم عقد و جشن عروسی، اعضای دو خانواده بیشتر با هم آشنا می‌شوند. به‌طور معمول، خانوادۀ داماد در مناسبتهایی مانند عید فطر، نوروز و یلدا، هدایایی برای عروس می‌برند. در قوچان و ساوه، شیرینی، میوه، حنا و پارچه در خوانچه می‌گذارند و برای عروس می‌فرستند (شاکری، 267؛ امیرحسینی، 119). در استرک کاشان خانوادۀ داماد در نوروز، هدایایی مانند پارچه و شیرینی، و در عید قربان، گوسفند و طلا همراه پارچه، شیرینی، برنج و روغن حیوانی برای عروس می‌برند (بابایی، 138). در کازرون نیز در عید قربان، خانوادۀ عروس نیمی از گوسفند قربانی را همراه با ظرفی رنگینک، برای خانوادۀ داماد می‌فرستند (حاتمی، 36) و یا خانوادۀ عروس در یک روز تعطیل یا هنگام افطار در ماه رمضان، داماد را برای شام دعوت می‌کنند (فقیری، 85).
به گزارش سفرنامه‌نویسان، در بعضی از مناطق، دختر و پسر تا شب عروسی یکدیگر را نمی‌دیدند (ژوبر، 343؛ تاورنیه، 643) و در آن شب، داماد نقاب از چهرۀ عروس برمی‌داشت و روی او را می‌دید. البته گاهی سرخوردگیهایی برای داماد پیش می‌آمد؛ به‌طور مثال، پدر و مادری دختر نازیبایشان را به‌این‌ترتیب شوهر می‌دادند (پولاک، 149، حاشیۀ 7).
در شهر بابک، رسمی به نام «شرم‌اشکنان» وجود داشت که در آن پس از عقد، داماد با پدر، مادر و بستگان خود هدیه و شیرینی به خانۀ عروس می‌برد تا ازآن‌پس، داماد بتواند به‌راحتی به خانۀ عروس رفت‌وآمد کند، هرچند عروس همچنان با شرم و حیا با داماد برخورد می‌کرد (عزیزی، 336). در گیلان، خانوادۀ عروسْ داماد را یک هفته پس از عقد به شام دعوت، و پاگشا می‌کنند. داماد ازآن‌پس می‌تواند به خانۀ عروس رفت‌وآمد کند و چه‌بسا عروس باردار شود (پاینده، 62، حاشیه).
در کاشان عروس پس از عقد، بدون اطلاع والدین خود اتاقی را نزدیک به در خانه آماده می‌ساخت و با هماهنگی دایه، داماد را به آنجا می‌برد. در این لحظات، دامادْ همه عجز و نیاز، و عروسْ همه ناز و حیا بود. همچنین در ایام عقد، داماد به عروس نامه‌های پرسوزوگداز می‌نـوشت (ضرابی، 263-264). در کوملۀ گیلان در فصل نشای مزرعه یا چیدن چای، عروس عقدکرده با چند نفر از دوستانش به کمک مادرشوهر و بستگان داماد می‌رود و در پایان، هدیه‌ای از مادرشوهر دریافت می‌کند (شهاب، 63). در برخی مناطق گیلان، رسمی به نام «یَشماق‌سَری» وجود داشت که عروس از روز عقد تا زمان رفتن به خانۀ دامادْ با بستگان شوهر حرف نمی‌زد و تنها پس از دریافت هدیه با آنها می‌توانست هم‌صحبت شود (پاینده، 75-76).

رخت‌بُران

تهیه و تدارک لباس برای عروس تقریباً از مراسم رایج در همۀ مناطق ایران بود و پیش از عروسی انجام می‌گرفت. خانوادۀ داماد در شهر بابک رسم داشتند که لباسهایی مانند چارقد، چادر و شلوار، پارچه‌هایی به رنگ سبز و نارنجی، و گیوه برای عروس بخرند و در سینی آجیل بگذارند و همراه بستگان خود برای عروس ببرند (عزیزی، 337). در کهگیلویه و بویراحمد، مادر داماد و چند تن از بستگان لباسهایی برای عروس می‌برند و به او می‌پوشانند (غفاری، 14). در طالقان و تنکابن، پدر داماد چند روز یا چند هفته پیش از جشن عروسی، در مراسمی موسوم به خیاط‌سَری، خیاطی را به منزل می‌آورد تا برای افراد خانواده لباس بدوزد. در این مراسم، از نزدیکان هم دعوت می‌شد تا برای خوردن ناهار و شروع کار خیاطی دور هم باشند. مدعوین نیز کله‌قند، شیرینی یا پول برای خانوادۀ داماد می‌آوردند (فلاحی، 635؛ دانای علمی، 179).
در احمدآباد جرقویه، خیاط به سفارش و هزینۀ داماد، به خانۀ عروس می‌رفت و لباس عروسی را می‌برید (کریمی و اکبری، 58). در جندق اصفهان یک هفته پیش از عروسی، گروهی در خانۀ عروس برای رخت‌بران جمع می‌شدند و لباس او را اندازه می‌گرفتند (حکمت، 115). در گیلان، عنوان این رسم «خیاط‌نشانِئن» است. پس از تعیین روز عروسی، برای دوختن لباس عروس و دیگر لباسهای جهیزیۀ او، خیاط می‌آورند و دوستان و آشنایان را نیز دعوت می‌کنند (پاینده، 77).

زمان و مکان برگزاری عروسی

بزرگان خانواده در نشستهای تصمیم‌گیری، سعی می‌کنند زمانی فرخنده و مناسب برای برگزاری جشن انتخاب کنند. امروزه این انتخابها بیشتر در ایام مذهبی و متبرک صورت می‌گیرد، درحالی‌که در گذشته افزون‌بر روزهای خاص مذهبی، ویژگیهای قومی نیز تأثیر داشت؛ چنان‌که در جوامع روستایی و مبتنی بر کشاورزی، عروسی را پس از درو، خرمن‌کوبی و برداشت محصول برگزار می‌کردند (کریمی و بنی‌اسد، 15؛ شاکری، 267). در برخی از جوامع کوچ‌‌رو، زمان برپایی عروسی براساس وضع ستارگان، و در زمان قشلاق تعیین می‌شد (رسترپو، 97). 
باورهای مذهبی نقش مهمی در تعیین روز مناسب برای عروسی دارد. در گذشته، در شبهای عید فطر و قربان و حتى شب جمعه مراسم عروس‌بران صورت نمی‌گرفت (کتیرایی، 208). مردم بندر لنگه برای تبرک، روز شروع عروسی را به نحوی انتخاب می‌کردند که شب زفاف دوشنبه یا جمعه باشد (نوربخش، 274). بلوچها عروسی را در یکی از روزهای زوج و بیشتر در روز چهاردهم یا بیستم ماه برگزار می‌کنند (ناصری، 120-121). صابئین نیز مراسم عروسی را در روز یکشنبه از هفته‌ای که مصادف با عید پنجه نباشد، برگزار می‌کنند (ممتحن، 64). کردهای ایزدی برپایی عروسی در ماه نیسان (اردیبهشت) را حرام می‌دانند و تا حد امکان از برگزاری این مراسم در روز چهارشنبه نیز دوری می‌کنند (یوسفی، عثمان، 170؛ تونجی، 161).
اهل سنت در جزیرۀ کیش، برگزاری جشن شادی در فاصلۀ عید قربان تا غدیر را مکروه می‌دانند و مانند شیعیان این جزیره، در ماههای محرم، صفر و رمضان جشن عروسی برپا نمی‌کنند (مختارپور، 540). در ایل کلهر، عروسی معمولاً در روزهای یکشنبه، سه‌شنبه یا پنجشنبه برگزار می‌شد (اسدی، 23). عروسی ترکمنها هم براساس تقویم کشاورزی، در پایان پاییز و پس از پنبه‌چینی برپا می‌شود (پورکریم، 45؛ کمالی، 135). البته در برخی موارد، زمانهای خاص به طبقات اجتماعی بالا اختصاص می‌یافت، چنان‌که عروسی تشریفاتی موسوم به «آروسی میان‌بونی» در ابیانه، مختص اربابها بود و در فاصلۀ ماههای اردیبهشت و خرداد برگزار می‌شد (خوانساری، 167).
در گذشته، مدت برگزاری جشن عروسی بیش از یک روز، و براساس پایگاه اجتماعی خانوادۀ داماد و عروس متغیر بوده است. بنابر روایت شاهنامه، جشن عروسی زال و رودابه، 4 هفته (فردوسی، 1 / 257-264)، و سیاوش و فرنگیس یک هفته به طول انجامیده است (همو، 2 / 302-306). در خانواده‌های معمولی، این مراسم تا 3 شبانه‌روز طول می‌کشید (برای نمونه، نک‍ : در بستک: بالود، 203؛ در طالقان: فلاحی، 636؛ در قشم: ورجاوند، 53؛ در سروستان: همایونی، فرهنگ ... ، 497؛ ماساهارو، 216)؛ درحالی‌که جشن عروسی خانها گاه به 7، 14 یا 15 روز هم می‌رسید (برای نمونه، نک‍ : در بلوچستان: ناصری، 121؛ در کهگیلویه و بویراحمد: رسترپو، همانجا).
شاردن در سیاحت‌نامۀ خود به عروسی فرزند یکی از درباریان شاه عباس صفوی اشاره می‌کند که 14 روز ادامه داشت. این مدت طولانی در ظاهر، به شمار زیاد مهمانان و دسته‌بندی آنها مرتبط بوده است (3 / 229-230). این‌گونه دعوت از مهمانان در روزهای متفاوت تا دوران قاجار نیز ادامه داشته (پولاک، 149)، چنان‌که عروسی دختر ظل‌السلطان به همین ترتیب برگزار شده است (رجایی، 255).
در برخی از مناطق ایران، هریک از 3 شبانه‌روز عروسی نامی جداگانه دارند. در بندر لنگه، شب اول را حنای دزد، شب دوم را حنا نسو / حنای فاش / حنابندان، و شب سوم را جارائو یا شب زفاف می‌نامند (نوربخش، 274). در بستک هرمزگان، شب اول به شب دزدی، و شب دوم به شب فاشی موسوم است (بالود، همانجا). عشایر خسرین سیستان و بلوچستان، شب اول عروسی را راستُکی، شب دوم را دوزُکی، و شب سوم را یکجا می‌نامند (صندوقداران، 145-146). در پیرسواران ملایر، شب اول جال‌نِشو، شب دوم هِناوَنو، و شب سوم عرسوبُرو نامیده می‌شد (رسولی، غلامحسن، 329). مردم ساوه شب اول را کاغذنویسان، شب دوم را شب شام، و شب سوم را شب آوردن عـروس می‌خوانند (امیرحسینی، 119). در لرگان کجور از توابع نوشهر، روز نخست را هیمه‌بار، و روز دوم را خرج‌بار می‌نامیدند (سلطانی، 24).
در گذشته، مراسم عروسی در خانۀ داماد یا عروس، و یا هم‌زمان در هر دو مکان برپا می‌شد (بیات، 79؛ مهربانپور، 46؛ ناصری، همانجا؛ نردن، 96). البته در بیشتر موارد، از خانۀ پدری عروس و داماد برای پذیرایی از مهمانان استفاده می‌کردند و معمولاً زنان در خانۀ عروس، و مردان در خانۀ داماد حضور می‌یافتند (برای نمونه، نک‍ : در طالقان: فلاحی، همانجا؛ در اردکان: سپهری، 135). گاهی نیز حضور در خانۀ عروس و داماد براساس خویشاوندی با هریک از آنها صورت می‌گرفت (بالود، همانجا؛ ممیزی، 160). 
امروزه به‌سبب تغییر شرایط زندگی و گسترش شهرنشینی، برگزاری مراسم عروسی در خانه‌ها، به‌ویژه در شهرها منسوخ شده است و هر دو خانواده مهمانان را برای چند ساعت به تالار یا باغی اختصاصی دعوت می‌کنند. 

دعوت از مهمانان و چگونگی آن

در گذشته، دعوت از مهمانان با فرستادن یکی از بستگان صورت می‌گرفت؛ رسمی که امروزه نیز تا حدودی رایج است. در فیروزآباد فارس، دعوت از قوم‌وخویش و سرشناسان بدین‌ترتیب است که شخصی یک نعلبکی که در آن تعدادی برگ نارنج و مقداری نُقل است، در دست می‌گیرد و به در خانه‌ها می‌رود. فرد دعوت‌شده آمادگی خود را برای رفتن به مراسم عروسی با برداشتن برگ از نعلبکی نشان می‌دهد (همانجا). در ایل بهمئی باتوجه‌به چندروزه بودن جشن، همۀ افراد در یک روز دعوت نمی‌شدند (رسترپو، همانجا). 
در برخی از مناطق، دعوت از مهمانان برعهدۀ سلمانی یا دلاک (ه‍ م) بود (برای نمونه، نک‍ : در گاهِ چناران: غفوری، 43؛ در بوشهر: احمدی، 1 / 56؛ در ایلخچیِ آذربایجان شرقی: ساعدی، 133؛ در میان بلوچها: ناصری، 121). مردم روستاهای الموت و سگزآباد قزوین برای دعوت از خویشاوندان، که آن را «طلبیدن» می‌گویند، مقداری کشمش و قند در دستمالی ابریشمی می‌ریزند و با مراجعه به خانه‌ها و اعلام زمان عروسی، به دعوت‌شدگان به اندازۀ یک نعلبکی کشمش و قند می‌دهند؛ اما برای ساکنان خارج از روستا کارت دعوت می‌فرستند (عسگری، 1 / 8؛ حمیدی، 298؛ آل‌احمد، تات‌نشینها ... ، 76). در همدان نیز همین رسم رایج است، با این تفاوت که دعـوت‌کننده ــ کـه او را «خـوانده‌کـن» می‌گـویند ــ دستمالـی ابریشمی حاوی نقل بیدمشکی به دعوت‌شدگان می‌دهد (اذکائی، 372). در بندرعباس و میناب، دعوت از زنان را چند زن، موسوم به «خوندِغ» بر عهده دارند که با پارچه‌ای سبزرنگ حاوی نقل، گل خشک، بادام یا خرما به در خانۀ اقوام می‌روند و با هلهله آنها را بـه عروسی دعـوت می‌کنند (سایبانـی، 194؛ سعیدی، سهراب، 224). در سقز روز پیش از عروسی، کارتهای دعوت با امضای پدر عروس و داماد توزیع می‌شود. معمولاً علما و افراد سال‌خورده برای ناهار، و جوانان برای شب‌نشینی دعوت می‌شوند (فاروقی، 284). در وزوان اصفهان، به دعوت عروسی «خونده» می‌گویند. اقوام نزدیکِ دو خانواده با مراجعۀ حضوری مادر عروس و داماد دعوت می‌شوند و دلاک دیگر مهمانان را به عروسی دعوت می‌کند (رسولی، عباس، 41). 
در روستاهای کوهپایه‌ای شرق گیلان، دو تن با چوب درخت ازگیل ــ که با میخ و سکه تزیین می‌شد ــ برای دعوت به عروسی یا «خبرآکونی» به در خانه‌ها می‌رفتند (عباسی، 185-186). در کیش، دو ـ سه نفـر زن و مرد میـان‌سال، یکـی ـ دو روز پیش از مراسم، برای دعوت‌کردن به جشن عروسی به در خانه‌ها می‌روند. دعوت‌کنندۀ مرد از مردان، و دعوت‌کنندۀ زن از زنان خانه دعوت می‌کند (مختارپور، 544). 
در ایل قشقایی مردان اسب‌سواری به نام «اُخچی»، با بستن پارچه‌ای رنگی به گردن اسبها، به چادرها می‌روند و مردم را دعوت می‌کنند (کیانی، 280؛ درداری، 152). در ایزدخواست برای اعلام تاریخ عروسی و دعوت مهمانان، دو نفر از زنان طایفۀ عروس و دو تن از زنان طایفۀ داماد به منزل بستگان می‌رفتند (رنجبر، 319). در تنکابن، افرادی به نام «سورگو» برای دعوت به خانۀ مدعوین می‌رفتند (دانای علمی، 179-180).
امروزه برای دعوت به عروسی از کارت استفاده می‌شود. این کارتها را که اَشکالی گوناگون دارند، خانواده‌های عروس و داماد چند روز پیش از جشن به بستگان می‌رسانند.

تهیۀ مایحتاج عروسی

در بیشتر مناطق ایران، خانوادۀ داماد مایحتاج عروسی را پیش از شروع جشن تهیه می‌کنند و به منزل عروس می‌فرستند. در کهگیلویه و بویراحمد، ایل بهمئی، ایل بختیاری چهارلنگ، دوان و عشایر ممسنی فارس همۀ مخارج عروسی و به‌اصطلاح، از سفیدی نمک تا سیاهی زغال، بر عهدۀ داماد است؛ آنها به این مایحتاج باروز یا باروزی می‌گویند (نک‍ : مجیدی، 534؛ رسترپو، 98؛ سرلک، 36؛ لهسایی‌زاده، 139؛ غفاری، 16؛ شهشهانی، 112). در سروستان، به این مایحتاج بارِزون می‌گفتند که پیش از ظهر عروسی، خانوادۀ داماد آن را با تشریفات و سازوآواز به خانۀ عروس می‌برد (همایونی، فرهنگ، 498- 499). در اویهنگ کردستان یک روز پیش از شروع مراسم، چند تن از خویشان داماد، به تناسب توانایی مالی وی، اجناسی ازقبیل آرد، روغن حیوانی، نخود، لپه و نمک برای خانوادۀ عروس می‌بردند که به آن رسد یا تیوانه می‌گفتند (سعیدی، محمدصالح، 128؛ برای انواع این اجناس در مناطق دیگر، نک‍ : سوادکـوه: غفاری چراتـی، 145؛ بلوچستان: ناصری، 121). در کیش هم خانوادۀ داماد دو روز پیش از جشن، مواد اولیۀ عروسی، یعنی «خرج‌العرس» را به خانۀ عروس می‌فرستاد (مختارپور، 542).

یاریگری

صفحه 1 از3
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.