طلسم
طِلِسْم، نقشها و نوشتههای جادویی یا تنجیمی، یا اشیاء دربردارندۀ این نقشها یا نوشتهها و یا اشیائی با خاصیتی منحصربهفرد که بهقصد دخالت در پدیدههای طبیعی و اندیشهها و احساسات و امور روزمرۀ آدمی و تغییردادن رخدادها بهکار گرفته میشوند. طلسمها بسته به نیت سازنده و بهکاربرندۀ آنها، کاربردهای مختلفی دارند که طیفی از اهداف نیک و بد را شامل میشوند. این کاربردها از سویی، محافظت از پدیدههای شوم و پیشگیری از بلا را در بر میگیرند و از سویی دیگر، علاج واقعه یا پیشامد نامطلوب را؛ همچنین طلسمها از سویی به آسیبرساندن به اشخاصی معین، و از سوی دیگر، به برآوردن خواستههای مشخص و ایجاد شرایط مطلوب مانند رساندن دو عاشق و معشوق به یکدیگر مربوط میشوند.
ریشهشناسی و مسئلهیابی
طلسم واژهای معرب از اصل یونانی τέλεσμα است (EI2, X / 500). این واژه در زبان یونانی به دستگاههایی اطلاق میشده که معمولاً دانش ساخت آنها از دسترس عوام پنهان میمانده و بخشی از علوم مکانیک را در بر میگرفته است ( لغتنامه ... )؛ ازاینرو، در برخی متون دورۀ اسلامی از اشکالی از آن با عنوان «حیل» و «نیرنجات» یاد شده است (نک : رسائل ... ، 1 / 266-267؛ روزنتال، 56؛ قس: آملی، 3 / 557).
متنهای روزگار اسلامی، چه در حوزۀ علوم رسمی و چه در حوزۀ علوم غریبه، دربارۀ تعریف، انواع و کارکردهای طلسمْ وحدت نظر ندارند و در این زمینه تشتت و آشفتگی دارند. این آشفتگی برآمده از چند سبب است: متنهای علمی رسمی این روزگار، معمولاً به طلسمات بهعنوان شعبهای فرعی از دانشهای طبیعی مینگریستهاند که برای رفاه دنیوی به کار گرفته میشوند (رسائل، روزنتال، همانجاها؛ قس: قطبالدین، 1 / 75-76)؛ بنابراین به آنها چندان توجهی نشده و بهویژه پس از تسلط فلسفۀ مشائی بر علم شناخت روزگار اسلامی، بحثهای نظری دربارۀ آنها در متون علمی متوقف شده است؛ از سوی دیگر، وجوه نظری طلسمات بهعنوان شعبهای از علوم غریبه، حتى در متنهای بهجامانده دربارۀ این علوم هم کمتر مورد بحث و بررسی بوده و در آنها بیشتر به اقسام و شعبهها و جنبههای کاربردی طلسمات توجه شده است. سومین نکته، سرچشمهها و منابع متنوع و متفاوتی است که نویسندگان با آنها در ارتباط بودهاند و هریک به فراخور این منابع، برداشت خاصی از علم طلسمات را ارائه کردهاند. سرانجام اینکه، برآمده از نکتههای دوم و سوم، در بسیاری از متنها، مفاهیم سحر و جادو، هیمیا، لیمیا، سیمیا، کیمیا و طلسم یکی انگاشته شده و بهجای یکدیگر بهکار رفتهاند و این مسئله به اندکپژوهشهای موجود در اینباره نیز راه یافته است. افزونبراینها، نقش عناصر مستقل فرهنگی هر منطقه در تشدید و تضعیف بخشی از باورهای طلسمی را نمیتوان و نباید از نظر دور داشت.
سرچشمههای اصلی طلسمات متداول در روزگار اسلامی و در جهـان پارسیزبـان عبارتاند از: میراثهای مصری ـ بینالنهرینی، ایرانی ـ زردشتی، یونانی ـ اسکندرانی، یهـودی، هندی، صابئی و نیز عرب جاهلی (برای نمونه، نک : GAS, IV / 125-177؛ وسل، 254؛ کریمی، 42، 47- 48). بااینحال، دربارۀ چگونگی حضور این میراثهای متنوع در آثار و اشیاء طلسمی روزگار اسلامی و سهم آنها در شکلدهی به طلسمات کمتر بحث شده و همچون متنهای کلاسیک علوم غریبه، ریختشناسی و کارکردهای طلسمات بیشتر مورد توجه بوده است؛ ازاینرو، توضیحی مختصر دربارۀ این سرچشمهها ضروری مینماید.
سرچشمههای طلسمات
الف ـ میراث مصری ـ بینالنهرینی
براساس اسناد، مدارک و شواهد باستانشناختی کهنترین نمونههای طلسمات را در مصر باستان باید بازجست (کلارک، 21). درواقع، به نظر میرسد که کاربرد طلسمات، مهمترین وجه جادوگری مصری بوده است که ابعاد متنوع زندگی پیش و پس از مرگ انسانها را پوشش میداده (پینچ، 104؛ اندروز، 6-13)، و مهمترین هدف آن، حفظ ارتباطات معنوی میان عوالم طبیعی، انسانی و الوهی بوده است (کلارک، همانجا).
طلسمات مصری، مجموعۀ متنوعی از وسایل زندگی روزمره و لباس و زینتآلاتی مانند گردنبند تا تابوت و اشیاء دفنشده به همراه شخص درگذشته را شامل میشدند (فرانکفورت، «هنر ... ، 244؛ برای شماری از این طلسمها و معانی آنها، نک : کلارک، 43, 153؛ میشل، 148) و عملکـرد شمـاری از آنهـا را در برخـی نوشتههای مربوط به ادبیات تدفینی میتوان یافت (پینچ، 104-105؛ دیلمن، 87-91). در این طلسمها معمولاً از قدرت جادویی کلمات بهره میگرفتند و بهشکلی رازآلود اسامی ایزدان و فرشتگان و شیاطین را بهکار میبردند و بر تلفظ دقیق این نامها اصرار میورزیدند؛ نامهایی که در طول زمان و در پی درهمآمیختگی فرهنگ مصری با فرهنگهای ایرانی، بابلی، یونانی و یهودی، تغییر میکردند (پینچ، 164-165). البته، این درهمآمیختگی در اهداف تعیینشده برای کاربرد طلسمات تغییری ایجاد نمیکرد؛ مهمترین این اهداف عبارت بودند از: ارتقای کیفیت زندگی، محافظت از شیاطین و امور شر، دستیابی به سلامت و رهایی از بیماری، بازگشت از سفر به سلامت، زایمان کمخطر و بسامانبودن وضعیت در دنیای پس از مرگ. درواقع، طلسمهای مصری کاربردهایی موقت و دائمی داشتند و استفاده از آنها با موقعیت و
پایگاه اجتماعی افراد نسبتی مستقیم داشت. در مواقع ضروری و بحرانی، و بهویژه در مواردی مانند طلسمهای پوشیدنی، که بیشتر مختص کودکان و زنان بود، هم سازنده و هم بهکاربرندۀ طلسم، از آن استفاده میکردند (همو، 105-106). برخی طلسمها با هدف جلوگیری از آسیبهای برآمده از شورچشمی و حسادت بهکار میرفتند و بنابر باوری عمومی در اینباره، حسادت مردگان نسبت به افراد زنده بیشتر مورد توجه بود (همو، 106).
در یک نگاه کلی، طلسمهای مصری را میتوان چنین طبقهبندی کرد: طلسمهای ایزدان و ایزدبانوان و جانوران مقدس (اندروز، 14-35)، طلسمهای محافظت و نفرت (همو، 36-49)، طلسمهای خِپِر (سوسک مقدس) برای نیکبختی در حیات دنیوی و اخروی (همو، 50-59)، طلسمهای انتقال هویت پوشش طلسمی به شخص پوشنده (همو، 60-73)، طلسمهای قدرت (همو، 74-90)، طلسمهای پیشکشی و ثروت و پیشگویی (همو، 91-99).
فرهنگ جادویی و طلسمات مصری در جریان دادوستدهای فرهنگی در نخستین هزارههای قم، به تمدنهای بینالنهرینی راه یافت؛ بااینحال، آشنایی بیواسطۀ فرهنگ ایرانی با آنها به روزگار فتوحات هخامنشی و حضور ایرانیان در مصر در روزگار کمبوجیه بازمیگردد. این دادوستد دامنهای از نمادگرایی سیاسی و بهرهگیری از شاهین بهعنوان نماد قدرت مطلق پادشاه (شهبازی، «نمادها ... ، I ... »، 135 «نمادها ... ، II ... »، 139 ) تا پزشکی (مانند حضور کاهـن ـ پـزشک مصری بـه نـام اودجاهورِسنآه در دربارهای کمبوجیه و داریوش، نک : اُمستد، 91, 142-143) را در بر میگرفت که با توجه به اینکه علم طلسمات در مصر در شمار دانشهای محرمانـه و رازآلـود همیـن کاهن ـ پزشکان بـود، زمینۀ آشنایی بیواسطۀ روحانیان ایرانی با این شعبه از علوم مصری فراهم شد (برای نمونهای از طلسمهای مصری در ایران عصر هخامنشی، نک : کورتیس، 172). فعالیتهای اُستانس هخامنشی بهعنوان کیمیاگر در مصر نیز مجال دیگری برای آشنایی مستقیم ایرانیان با علوم غریبۀ مصری فراهم آورد (دربارۀ او، نک : بیده، 167-212). سرانجام از سهم مصر در شکلدهی به طلسمات هرمسی باید سخن گفت که ترکیبی از آموزههای مصری با عناصر ایرانی، گنوسی و یهودی را شکل داد (پینچ، 167؛ نیـز نک : دنبالۀ مقاله).
براساس مدارک باستانشناختی و اسناد و مدارک موجود، پیوندهای قومی ـ فرهنگی میان ساکنان نجد ایران و بینالنهرین را تا هزارۀ 4 قم میتوان پی گرفت. سرشت حاکم بر دینهای رایج در بینالنهرین، بهرغم همۀ دگرگونیها و تفاوتهایشان، عبارت بود از: برخورداری جهان از نظمی مبتنیبر خواست خدایان، جانگرایی، باور به قرارداشتن حیات آدمی در میان نیروهای خیر و شر و ایزدان و دیوانی که سرنوشت او را در دست داشتند، و پرداختن به آیینهای باروری (بهار، 405، 413).
در ادیان بینالنهرینی، دیوان در مقام ایزدان بدکُنِش، حتى بر ایزدان نیز صدمه میرساندند (همو، 408) و کاربرد تعویذ و طلسم راهی برای درامانماندن از دخالتهای جادوانۀ دیوان بود و حتى ایزدان و ایزدبانوان نیز از آنها بهره میجستند (برای نمونهای از طلسمهای بینالنهرینی با نقش ایزدان اهریمنی و ایزدبانوی ایشتار، نک : موسکارلا، 351-352)؛ بنابراین، عجیب نیست که حتى به پادشاه نیز همچون طلسمی مینگریستند با قدرت دورکردن نیروهای پلید از جامعه (فرانکفورت، «امپراتوری ... »، 259-261). در فرهنگهای بینالنهرینی پیشگویی و تنجیم و خوابگزاری (ه م) راهی برای آگاهی از سرنوشتی بهشمار میآمد که نیروهای آسمانی تصمیم داشتند آدمی را از آن آگاه کنند و ایبسا که با راضیکردن آنها، تغییر آن ممکن میشد (بهار، 432).
نکتۀ مهم در طلسمهای بینالنهرینیِ کهن آن است که تا پیش از سلطۀ نظام پدرسالارانۀ بابلی / آشوری در نیمۀ دوم هزارۀ 2 قم، وجه مادرسالارانۀ دین بینالنهرینی در آنها مشهود بود و از طلسمهایی که با تصاویر ایزدبانوان آراسته میشدند، برای فراوانی محصول و سرشاری نعمت استفاده میشد (لاهیجی، 77، 79، 236، 250). در میان تمدنهای بینالنهرینی، اسناد و مدارک مربوط به طلسمات را بیش از همه، در بابل میتوان یافت که در ساخت آنها از تنجیم نیز بهره میگرفتند. در یک طبقهبندی کلی، این طلسمها مشتمل بودند بر طلسمهای ایزدان و ایزدبانوان، و طلسمهای آدمیان. مهمترین خویشکاریهای آنها نیز عبارت بودند از: محافظت از شر بدکنشی دیوان، و بارورکردن زمین و طبیعت و آدمی.
برخلاف بابل که متنهای مربوط به آیینهای مذهبی و طلسمات و افسونها در آنجا بهفراوانی یافت شدهاند، در ایلام هیچ مدرکی دراینزمینه به دست نیامده است (مجیدزاده، 56). اما این بهمعنای عدم حضور ژرف باورهای فرهنگی بینالنهرینی در ایلام نیست (بهار، 401) و میتوان گفت که به احتمال فراوان در ایلام نیز طلسمهای بابلی رایج بودهاند. ایدۀ پادشاه ـ طلسم بینالنهرینی در دورۀ ایلامی نیز ادامه یافت و براساس نیرویی رازآلود و ایزدی به نام کیتن تبیین شد که توانایی محافظت یا نابودکردن اشخاص را به پادشاه میداد و میتوانست شکلی مادی بگیرد (همو، 404؛ هنکلمن، 130).
ب ـ میراث ایرانی ـ زردشتی
در کشفیات باستانشناختی فلات ایران به اشکال متنوعی از اشیائی چندهزارساله برمیخوریم که به نظر میرسد کاربردهای طلسمی داشتـهاند؛ اما به علت کمبـود منابع مکتـوب، دربارۀ ایـدههای حاکم بـر ساخت و کاربـرد آنهـا بهروشنی نمیتوان سخن گفت. بااینحال، برمبنای جغرافیای کشف آنها در مناطق جنوبی و مرکزی، یا شمالی فلات ایران و براساس همانندی شکلی آنها با برخی طلسمهای رایج در مصر و بینالنهرین و مناطق علیای فلات ایران مانند مناطق سکایی و باکتریا، میتوان به شباهتهای احتمالی دانش و کاربرد آنها اشاره کرد (برای نمونه دربارۀ مفرغهای لرستان، نک : گدار، «مفرغها ... »، سراسر اثر، «هنر ... »، 45-86؛ دادور، 135-152؛ دربارۀ طلسمهای متداول در باکتریا، نک : سریانیدی، «موضوعات ... » 27-30، «اساطیر ... »، 5-32؛ نیز برای طلسم ماهی یافتشده در تپۀ حسنلو و ریشههای بینالنهرینی آن، نک : موسکارلا، 41).
بر بنیاد بخشهای کهن اوستای موجود، جادو و علوم وابسته به آن، دستکم در مناطقی از ایران باستان و نزد گروههایی از ایرانیان رواج داشته است (نک : ه د، جادو). متون کهن ایرانی و یونانی بر این مسئله دلالت میکنند که مغان بهعنوان حاملان دانشهای نهانی، با جادو نیز بهخوبی آشنا بودهاند و در جهانبینی ثنویشان از آن بهعنوان راهی برای دفاع از جهان نور و راستی در مقابل جهان تاریکی و دروغ بهره میگرفتند و تفاوت آنها با کرپنها و دیوپرستان در نیت و جهتگیری در کاربرد جادو بوده است (کومون، 188؛ گلسرخی، 467). بهرغمآنکه دربارۀ سرچشمۀ دانشهای نهانی مغان با قطعیت نمیتوان سخن گفت، اما سرچشمۀ احتمالی بابلی و کلدانی آن را میتوان در نظر گرفت (دوستخواه، 1055).
بخشهایی از اوستای موجود از کاربرد اشکالی از طلسم نزد مزداپرستان و دشمنان آنها خبر میدهد که ازآنجملهاند توصیۀ مزداپرست به استفاده از پر و استخوان مرغ وارِغْنه برای شکست جادوی دشمن و گریز از کشتهشدن در نبرد (نک : 1 / 438- 439؛ قس: بویس، 181، 193). در فرگردهای 21 و 22 وندیداد کاربردهای پزشکی منثرههای اوستایی را شاهدیم (قس: بویس، I / 97-98) و بر همین اساس است که در متون پهلوی هم از نیرنگهایی سخن به میان آمده که برای دفع بیماری (برای نمونه، نک : روایت ... ، 80-81) و برطرفکردن اثر سمْ مفیدند (نک : متون، 123). در این متنها، همچنین از خواص مهرههای رنگی بحث شده است (برای نمونه، نک : روایت، 81-83؛ برای نمونههای سغدی آن، قس: بنونیست، 193-200؛ نیز نامجویان، 447-450).
در روزگار اسلامی نیز بازتاب این نیرنگها را در نوشتههای نویسندگان مسلمان و زردشتیان هند مییابیم (نک : بیرونی، 385؛ حاسب، 217، 357؛ داراب، 2 / 272- 278؛ قس: تفضلی، 178- 179). افزونبر متون اوستایی و پهلوی، در متون سغدی و مانوی نیز آثاری دربارۀ طلسمهای باران (بنونیست، همانجا؛ قریب، 17-23) و دورکردن دیوان (هنینگ، 39-66) دیده میشود.
تأکید متنهای زردشتی نگاشتهشده در روزگار ساسانی و پس از آن، بر یافتن کسانی که خود را مزداپرست میخوانند، اما به جادوی ناپاک جهان را میآلایند و احکام یادشده در این متنها برای مجازات چنین افرادی بر این نکته دلالت میکنند که بهرغم تأکید اوستا بر دوریگزیدن از کاربرد اهریمنی و نادرست طلسمها، در این دوران برخی زردشتیان مخفیانه به این کار مبادرت میورزیدهاند (برای نمونه، نک : روایت، 51؛ مینوی خرد، 52؛ ارداویرافنامه، 116-117، 151، 154؛ زند ... ، 15).
طلسمهای متداول در ایران پیش از اسلام، مجموعۀ متنوع و درهمکردی از آیینها و ایدههای دینی و فرهنگی را در اختیار ما مینهند. این مسئله از سویی، به روابط و دادوستدهای فرهنگی ـ اجتماعی مجموعۀ ساکنان فلات ایران با همسایگان و دیگر تمدنهای پیرامونی مانند مصر، بینالنهرین، هند و یونان بازمیگردد و از سوی دیگر در مواجهۀ آنها با فرهنگهای سامی در روزگار اشکانی ریشه دارد که دینهای ترکیبی این روزگار را نتیجه میدهد (دراینباره، نک : ویدنگرن، 51-61). همچنین به مسئلۀ ترجمۀ آثار کیمیاوی و ازجمله رسالههای مجعول فیلسوفان کهن دربارۀ خواص سنگها از زبان یونانی به پهلوی و سریانی در روزگار ساسانی و تأثیر احتمالی آنها در شکلدهی به برخی طلسمات باید توجه کرد.
این طلسمها از یک منظر کلی، براساس 4 سنجه طبقهبندی میشوند:
1. خویشکاری و کارکرد: طلسمهای پیروزی، طلسمهای محافظت از جادوان و دیوان، طلسمهای باروری و برکت، طلسمهای سلامتی و تندرستی، طلسمهای مرادخواهی، طلسمهای کامیابی، طلسمهای مهرورزی و مهرافزایی، طلسمهای هوشمندی و تدبیر (برای خلاصهای از همۀ آنها، نک : روایت، 81-83).
2. شکل: طلسمهای جانورگون (برای نمونه، ماهی، شیر، بز کوهی و شاهین)، طلسمهای موجودات خیالی، طلسمهای نقش سیارات، و طلسمهای نگاشتنی (ترکیب حروف و رموز سیارات یا عبارتهای دعاییِ مقدس).
3. ماده: طلسمهای استخوانی، طلسمهای گیاهی و چوبی، طلسمهای چرمی، طلسمهای سنگی و شیشهای، طلسمهای فلزی، و طلسمهای خاکی و سفالی (در کوزهها و کاسهها) (برای نمونه،
نک : شاکد، «دوگانگی ... »، 86-87).
4. روش کاربرد: بتواره، گردنبند، گوشواره، کاسه، دستبند، بازوبند، پوشیدنی، خواندنی، بافتنی، نقشکردنی، دفنکردنی، نوشیدنی و خوردنی.
بسیاری از این طلسمها در ایران روزگار اسلامی نیز همچنان به کار میرفتند (نک : دنبالۀ مقاله).