زمان تقریبی مطالعه: 10 دقیقه

طاقدیس

طاقْدیس، کتابی تمثیلی، مبتنی بر سبک منبری و بسیار متأثر از فرهنگ و ادب عامه، از ملا احمد نراقی. 
حاجی / آخوند ملا احمد پسر حاج ملا مهدی (محمدمهدی)، معروف به نراقی، در 1185 ق / 1771 م، در نراق و خانواده‌ای اهل علم به دنیا آمد و در کاشان، کربلا و نجف به تحصیل پرداخت و به درجۀ اجتهاد رسید. وی بنابر قول مشهور، در 1244 ق (زرین‌کوب، دنباله ... ، 314) و یا 1245 ق / 1828 یا 1829 م، در اثر بیماری وبا که نراق و کاشان و اطراف آن را فراگرفته بود، چشم از جهان فروبست (نک‍ : کاظمی، 4-7). تألیفات او به زبانهای فارسی و عربی، بالغ بر 20 اثر و در موضوعات اصول و قواعد فقه، اخلاق، محاجه، علوم غریبه، و شعر و ادب است (نک‍ : همو، 5-6؛ نراقی، حسن، 8). نراقی اشعار عرفانی فراوانی سروده است و علاوه‌بر مثنوی طاقدیس، دیوان شعری نیز دارد؛ وی در شعر «صفایی» تخلص کرده است. مؤلف ریاض العارفین او را در شمار شعرای عارف‌مسلک معاصر خویش نام برده است (نک‍ : زرین‌کوب، همانجا). 
افزون‌بر معنای لغوی طاقدیس که طاق‌مانند است، می‌توان یکی از این معانی را مرادِ پدیدآور آن دانست: ایوان پادشاهان و برآمدگی تاج‌مانند عمارت بزرگ؛ تختی سه‌طبقه که از فریدون به خسرو پرویز به ارث رسیده بود و تمامی حالات فلکی و نجومی در آن ظاهر می‌شد؛ صفۀ حضرت سلیمان. از این میان با‌توجه‌به کاربرد واژۀ صفه به جای بخش در این اثر، معنی اخیر متناسب‌تر می‌نماید (بابایی، 84-85). این کتاب بارها در ایران و هندوستان به شکل سنگی یا حروفی منتشر شده و مورد استقبال قرار گرفته است. نراقی این اثر را در 4 بخش یا صفه طرح ریخت، ولی به سرایش دو صفه بیشتر توفیق نیافت. ادامۀ آن را طبق وصیتش، فرزند او، ملا محمدجواد، متخلص به شفایی، دنبال کرده است؛ با‌وجود‌این، مثنوی طاقدیس ناقص جلوه نمی‌نماید، زیرا ساختار داستان‌در‌داستان آن، به هر خواننده بهره‌ای می‌رساند (خرمشاهی، 44-45). بیان انتقادی و توجه نراقی به زبان طنز و مطایبه در قصه‌های این مثنوی، جذاب، و نشان از ذوق لطیف او ست (همو، 45). 
مثنوی طاقدیس با بیت: ای رفیقان بشنوید این داستان / بشنوید این داستان از راستان (ص 13)، و همچون مثنوی مولوی و برخلاف شیوۀ معمول، بدون تحمیدیه و نعت رسول (ص) و اولیاءالله آغاز می‌شود و یکباره بر سر نقل داستانی می‌رود. سپس شاعر داستان را «قصۀ پادشاه و طوطی» می‌نامد و آن را به‌صورت مقطّع و با نقل داستانهای تودرتوی دیگر در سرتاسر صفۀ اول می‌آورد. این صفه با حکایت «یکی از آشنایان این زمان و محبان صوری» پایان می‌یابد. طاقدیس در صفۀ دوم با بیان عشق و کیفیت آن آغاز، و با ابیاتی در حقیقت اسلام و هیبت قرآن و «حکایت زلیخا و ملاقات او یوسف (ع) را» و نقل داستانهایی ادامه می‌یابد و نهایتاً به شیوۀ مقتل‌خوانی در محافل شیعی، با ذکر مصائب اهل ‌بیت (ع) و اجازه‌خواستن حضرت علی‌اکبر از حضرت حسین (ع) برای رفتن به جهاد، پایان می‌پذیرد (ص 178-450). 
ازحیث مضامین، با‌وجود‌آنکه نمی‌توان در این مقاله هر آنچه را در طاقدیس آمده است، به جهت ساختارِ کشکول‌وار آن کاملاً تبویب و نقل کرد، اما می‌توان به مضامینی که پررنگ‌تر است، چنین اشاره کرد: انتقاد به برخی از فلاسفه و فقها و عالمان بی‌عمل و صوفیان ناصاف، نقد حاکمان و سیاست‌گذاران، تعلیمات دینی و احکام فقهی، توصیه‌های اخلاقی، ذکر معاد، راز و نیاز با خدا، توسل به پیامبر (ص) و ائمه (ع)، معرفی دین اسلام، ذکر مصائب کربلا، دعا، مواعظ عارفان، لطایف ادبی، و قصص و مضامین قرآنی و روایی. 
اساس این مثنوی، همچون مثنوی معنوی، تمثیل سرشار از رمز است. گرچه لحن فقیهانۀ نراقی در مثنوی طاقدیس، طرز بیان وی را از مولوی در مثنوی و نیز از آنچه نزد صوفیان متداول است، ممتاز می‌سازد (زرین‌کوب، دنباله، 314)، اما شباهتهای فراوان این دو مثنوی موجب شده است برخی آن را دفتر هفتم مثنوی بنامند و حتى گاه برخی افراد ابیاتی از طاقدیس را به دیگران نسبت دهند؛ چنان‌که ادیب نیشابوری داستان مجنون و فصاد را از جلال‌الدین مولوی دانسته (نک‍ : خرمشاهی، 44)، و دیگری ابیات طوطی‌نامه را به شیخ بهایی منسوب کرده است (نک‍ : آل‌داود، 68؛ برای آگاهی بیشتر دراین‌باره، نک‍ : گرجی، 12؛ کمپانی، 46؛ بابایی، 83-93؛ حیدری، 91-114). 
زرین‌کوب شیوۀ نراقی را در سرودن مثنوی طاقدیس شیوۀ منبری دانسته است، زیرا همچون وعظ و خطابۀ شفاهی، هیچ خط و سیر واحدی بر آن حاکم نیست و شاعر خود را برای بیان هر مطلبی در هر جای اثر آزاد می‌بیند (سرّ ... ، 1 / 67) و از‌همین‌رو ست که از نظر ادبی نیز غث و سمین در آن بسیار راه یافته است؛ برخی ابیات آن در اوج فصاحت و زیبایی لفظ است و برخی بسیار سست (نک‍ : بابایی، 87). نقل است روزی آخوند ملا احمد در جمعی بیان می‌کند که جز به وقت قضای حاجت، فرصت شعر‌گفتن نمی‌یابد؛ همان زمان یغمای جندقی برخاسته و دهان وی را بوسیده و گفته است: از این کلام رفع اشکالی از من گردید، زیرا از اشعار شما همیشه بویی استشمام می‌کردم و نمی‌دانستم از چه راه است (نک‍ : هنر، 614). 

برخی نمودهای فرهنگ مردم در طاقدیس

ازآنجا‌که فراوانی تلمیحات، اشارات و مثلها در مثنوی طاقدیس، زمینۀ تدوین فرهنگ ویژۀ آن را ممکن ساخته است و نیز بنابر ساختار و شیوۀ داستان‌گویی و منبری آن، این اثر از عبارات و اصطلاحات و نمودهای مردمی بسیاری برخوردار است که در ادامه به پاره‌ای از آنها اشاره می‌شود: 
ذکر آداب مَدرَس و مکتب‌خانه (ص 135-136)؛ شیوۀ سوگواری بر مردگان: خاک بر سر کردن، مو‌کندن، مویه‌کردن، جامه را کحل‌گون و نیلی‌کردن، و جَیب چاک‌کردن (ص 148- 149)؛ آداب عیادت از بیمار (که رعایت‌نکردن آن سبب رنجیدگی یکی از آشنایان خود وی شده، به‌حدی‌که بویِ خون از گفتارش برمی‌آمده!) (ص 174-175)؛ بیان باورهایی چون اسپند بر آتش افکندن و سورۀ قرآن به بازو بستن (ص 233).
کاربرد کنایات و مثلهایی چون رقصیدن نزد لوطی (ص 135؛ در معنی پیش غازی و معلق‌بازی!)؛ محبوس تقلید رسوم بودن (ص 140-142)؛ و اینکه در میان هندوان یاسه (رسم) باشد که زنان را با شوهر مرده‌اش می‌سوزانند (ص 321-323). 
اشارات مکرر و تلمیح به داستانهای پیامبران و اولیاءالله و اساطیر ایرانی همچون سیاوش (ص 152)، رخش (ص 190)، سام (ص 135)، آب حیوان (ص 164)، آب خضر، آتش موسى، لحن داود، و دَم عیسى (ص 179).
اشاره به شخصیت امیر ارسلان در هنگام تشبیه شخصی به وی از جهت نفوذ اوامر (ص 223-224) و «عباس دوسی»، مردی که به لطایف‌الحیل مشهور بوده و نام و رفتارش در تمثیل و مثلها نیز آمده است (ص 280؛ قس: هبله‌رودی، 108). 
مهم‌ترین نمود مردمی در مثنوی طاقدیس و تاروپود این اثر، قصه است. نراقی برخی قصه‌ها و روایات داستانی را به گونه‌ای رنگ داده که متعلق به خود وی شده است؛ در این کتاب بیش از 65 داستان هست که بلندترین آنها 539 بیت، و کوتاه‌ترینشان 5 بیت دارد. اگرچه شمار بسیاری از این داستانها برگرفته از منابع مکتوب پیشین، مانند مثنوی معنوی، الٰهی‌نامه، قابوس‌نامه و نیز قصه‌های پیامبران است، اما نوع روایت نراقی امتیازاتی دارد که جالب توجه است؛ ازجمله اینکه وی به گونه‌ای داستان را نقل می‌کند که برای مخاطبِ خاص خود و اهل محل، طبیعی جلوه نماید، چنان‌که در هنگام نقل داستانی از مثنوی معنوی (حکایت مردی ظالم که عامل اهل بازار بود)، می‌گوید: اندرین ایام اندر شهر کاش (کاشان) این داستان اتفاق افتاده است (ص 298)، و در نقل داستان «ستمکار دیگر و سوء عاقبت ظالم» می‌گوید: هم به سالی پیش از این در این حدود (اطراف کاشان) (ص 300) این اتفاق رخ داده است، و هنگام بیان قصۀ «صیادی که با رفیق خود از پی صید رفتند»، محل وقوع داستان را قمصر کاشان می‌داند (ص 301). 
از برخی داستانهای مثنوی طاقدیس روایتهای شفاهی نیز در دست است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
1. داستان گرگ و خر و مذمت حرص و طمع (ص 26-27): از این داستان که مطابق با تیپ 122j آرنه ـ تامپسون است، روایتهای شفاهی و کتبی فراوانی وجود دارد (نک‍ : جعفری و وکیلیان، 383-393). 
2. گرفتار‌شدن پادشاه به دست زنگیان (ص 49): این بن‌مایه در داستانهای متعددی آمده است که ازجمله به داستان سلیم جواهری می‌توان اشاره کرد (نک‍ : جعفری، مقدمه بر ... ، 48). 
3. تمثیل پندار و خودبینی موری که پر درآورده (ص 65): گویا نراقی از مَثَل «مور را چو اجل دررسد، پر برآرد» (دهخدا، 4 / 1755) استفاده کرده و برای آن قصه‌ای ساخته است. این مثل که با همین مضمون و با تغییر مور به شتر و مار و پلنگ هم کاربرد دارد، در اشعار شاعران فراوان آمده است (نک‍ : همو، 1 / 178- 179). 
4. در بیان گفت‌وگوی شخصی با شترمرغ (ص 121): گویا نراقی از این مثل معروف: «به شترمرغ چون گویی بپر، گوید اشترم، و چون گویی بار بر، گوید مرغم» بهره گرفته و با ذوق داستان‌پردازانۀ خود، قصه‌ای برای آن ساخته است. این مثل در شعر شاعران نیز فراوان آمده است (نک‍ : دهخدا، 3 / 1453). 
5. حکایت زبون‌شدن پلنگ در دست آدمیزاد (ص 169): از این افسانه کـه مطابق تیپ 157A آرنـه ـ تامپسون است، چند روایت شفاهی و مکتوب وجود دارد (نک‍ : جعفری، قصه‌ها ... ، 1-6). 
6. داستان خیک که بر روی آب دریا افتاده بود (ص 282): روایتهای کتبی آن در فیه ما فیه (مولوی، 150-151) و هفت‌اورنگ جامی (ص 168-170) آمده، و چند روایت شفاهی نیز از آن ثبت شده است (بهمنیار، 486، حاشیۀ 10؛ جعفری و وکیلیان، 410-412).
7. در بیان قصۀ لر که رندان فریبش دادند: این افسانه مطابق تیپ 1525D مارتسلف (ص 220)، و از آن چند روایت کتبی و شفاهی در دست است (نک‍ : جعفری و وکیلیان، 248-256). 
8. حکایت آن شخص که خصم گوش او را به دندان مجروح کرده بود (ص 358): این لطیفه به جوحی (مجاهد، 185-186) و ملا نصرالدین (نک‍ : همانجا) نیز منسوب است. 
9. حکایت مرد روستایی ساده که تخم منار کاشت (ص 375): این داستان همانند داستانهایی است که از افراد ساده‌لوح نقل شده است (نک‍ : مجاهد، 427- 428، 473- 479؛ مارتسلف، همانجا). 
10. مهمانی‌کردن حضرت سلیمان حیوانات را (ص 419): این قصه همانی است که با مثل «دو قورت و نیمش باقی است» شناخته و معروف شد و افزون‌بر کتابهای «قصص الانبیاء» (برای نمونه، نک‍ : نیشابوری، 286-287)، در روایات شفاهی هم آمده است (وکیلیان، 2 / 115- 118). 
11. حکایت جوانی که پدرش او را زن داد و داماد در شب زفاف گریخت (ص 233) که به بهلول نیز منسوب است. 

مآخذ

آل‌داود، علی، «طوطی‌نامۀ منسوب به شیخ بهایی، تصحیح یک اشتباه»، معارف، قم، 1378 ش، س 16، شم‍ 3؛ بابایی، رضا، «مولانای نراق و مثنوی طاقدیس»، آینۀ پژوهش، تهران، 1381 ش، شم‍‌ 73؛ بهمنیار، احمد، داستان‌نامۀ بهمنیاری، به کوشش فریدون بهمنیار، تهران، 1361 ش؛ جامی، عبدالرحمان، هفت‌اورنگ، به کوشش مرتضى مدرس گیلانی، تهران، 1385 ش؛ جعفری (قنواتی)، محمد، قصه‌ها و افسانه‌هایی از گوشه‌و‌کنار ایران، تهران، 1386 ش؛ همو، مقدمه بر دو روایت از سلیم جواهری، به کوشش همو، تهران، 1387 ش؛ همو و احمد وکیلیان، مثنوی و مردم، تهران، 1393 ش؛ حیدری، حسن و عبدالمجید یوسفی‌‌نکو، «مثنوی طاقدیس و مثنوی معنوی»، متن‌پژوهی ادبی، تهران، 1392 ش، س 17، شم‍ 58؛ خرمشاهی، بهاء‌الدین، «مثنوی طاقدیس»، نشر دانش، تهران، 1363 ش، س 4، شم‍ 4؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، دنبالۀ جست‌وجو در تصوف ایران، تهران، 1362 ش؛ همو، سرّ نی، تهران، علمی؛ کاظمی موسوی، احمد، «زندگی و نقش فقاهتی ملا احمد نراقی»، نشر دانش، تهران، 1363 ش، س 4، شم‍ 3؛ کمپانی زارع، مهدی، «مواجهۀ متفکران شیعی با مولانا و آثار وی»، اطلاعات حکمت و معرفت، تهران، 1391 ش، س 7، شم‍ 11؛ گرجی، مصطفى و احمد نریمانی، «بررسی و تحلیل مثنوی طاقدیس و میزان تأثر آن از مثنوی معنوی»، کتاب ماه ادبیات، تهران، 1389 ش، شم‍‌ 156؛ مارتسلف، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ مجاهد، احمد، جوحی، تهران، 1382 ش؛ مولوی، فیه ما فیه، تهران، شرکت سهامی ناشرین کتب تهران؛ نراقی، احمد، مثنوی طاقدیس، به کوشش علی افراسیابی، قم، 1381 ش؛ نراقی، حسن، «یادداشتهایی دربارۀ مقالۀ <زندگی و نقش فقاهتی ملا احمد نراقی>»، نشر دانش، تهران، 1363 ش، س 4، شم‍ 3؛ نیشابوری، ابراهیم، قصص‌ الانبیاء، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1359 ش؛ وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، 1368 ش؛ هبله‌رودی، محمدعلی، مجمع الامثال، به کوشش صادق‌ کیا، تهران، 1344 ش؛ هنر یغمایی، اسماعیل، «خاندان یغما»، یغما، تهران، 1344 ش، س 18، شم‍ 11.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.