صیغه
صیغه، نوعی ازدواج شرعی که طی آن مرد و زن برای مدتی معین و با مَهری معین، با یکدیگر پیمان شرعی زناشویی میبندند. خواندن قرارداد ازدواج موقت یا جاریکردن خطبۀ این ازدواج را صیغه یا صیغهخوانی میگویند.
اصطلاح صیغه درحقیقت تعبیری عامیانه از اصطلاح فقهی نکاح منقطع و متعه در مقابل ازدواج و نکاح دائم است. در زبان حقوقی و نوشتاری امروزی، به آن ازدواج موقت میگویند (دایرةالمعارف فارسی، ذیل متعه؛ هادی، 15).
در این عقد، همۀ روابط زناشویی جایز میشود. چنانچه از این ازدواج فرزندی به عمل آید، فرزند شرعی هر دو به شمار میرود و نگهداری و پرورش او برعهدۀ آنان است. چنین فرزندی بر آنها حق نفقه و تربیت دارد و از آنها ارث میبرد. تفاوت اصلی ازدواج موقت با ازدواج دائم در آن است که طرفین از هم ارث نمیبرند؛ زن از شوهر موقت خود نفقه نمیبرد و پس از پایان مدت، مرد و زن بی هیچ تشریفاتی از یکدیگر جدا میشوند (حیاة ... ، 458-460؛ طوسی، النهایة، 450؛ محقق، 2 / 217).
به زن و مردی که در چارچوب صیغـه باهم زناشویی میکنند، زن صیغهای و شوهر صیغهای میگویند. به ازدواج موقت مردی درآمدن را صیغهشدن، و به ازدواج موقت درآوردن زنی یا دختری را صیغهکردن و صیغهگرفتن میگویند. به زنی که از راه صیغه با مردی همراه میشود، صیغهرو نیز گفته میشود (انوری، ذیل واژه). به زن متعه و مژد و کنیزک فراشی نیز صیغه گویند (نفیسی)؛ زیرا متعه در لغت بهمعنای چیزی است که از آن بهرهبرداری شده، و انتفاع موقت برده میشود (دایرةالمعارف تشیع، ذیل واژه).
این نوع ازدواج در میان مذاهب اسلامی، تنها در مذهب شیعه پذیرفته شده است و دیگر مذاهب به آن عمل نمیکنند (همانجا). همۀ فقها و پیشوایان مذاهب اهل سنت معتقدند متعه در صدر اسلام و در زمان پیامبر اسلام (ص) مدتی مباح بوده، سپس خداوند آن را بهوسیلۀ پیامبر خود نسخ قطعی و مؤبّد کرده است (برای نمونه، نک : فکیکی، 47؛ ابنحزم، 9 / 519؛ فخرالدین، 10 / 44)؛ ازاینرو، در مناطق سنینشین ایران، نمونهای از ازدواج موقت دیده نمیشود (مختارپور، 565).
فقها و مفسران شیعه، مشروعیت و مباحبودن صیغه را به آیۀ 24 سورۀ نساء (4) مستند میکنند: « ... فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَريضَةً: زنانی را كه متعه [ازدواج موقت] میكنيد، واجب است مهر آنها را بپردازيد»، و معتقدند در این آیه پس از بیان احکام تعدد زوجات و ازدواجهای حرام، به حکم ازدواجهای حلال ــ ازجمله ازدواج موقت ــ پرداخته شده است (نک : طباطبایی، 4 / 271-272؛ نیز دایرةالمعارف تشیع، همانجا).
برپایۀ فقه شیعه، در این نوع ازدواج، برخلاف ازدواج دائم، محدودیتی وجود ندارد و هر مرد میتواند بسته به توانایی مالی خود، هر تعداد زن که بخواهد، به عقد موقت خویش درآورد (نک : همانجا؛ نیز بـرای آشنایی با دیدگاه فقهی دربارۀ صیغه، نک : طباطبایی، همانجا؛ طوسی، الخلاف، 4 / 341-343).
پیشینه
چندهمسری از مسائل و مباحث درازدامن و تاریخی ایران بوده است و صیغه، نوعی ازدواج مشروع و غیررسمی در راستای رسمیتبخشیدن چندهمسری (تعدد زوجات) به شمار میرود. از نوشتههای دینی زردشتی چنین برمیآید که داشتن چندین زن برای رهبران و شخصیتهای دینی امری پذیرفتهشده بود. در منابع زردشتی مانند اوستا، بندهش و ارداویرافنامه، از چند همسر برای زردشت یاد شده است، اما بهدرستی روشن نیست که آیا وی همزمان چند زن داشته، یا هریک از آنها را پس از مرگ همسر پیشین گرفته است (نک : مظاهری، 147- 148). افزونبراین، در منابع تاریخی و ادبی نیز بارها به شبستان یا حرمسرای پادشاهان اشـاره شـده اسـت (نک : فردوسـی، 6 / 452-456، 476 بب ). همیـن موضوع باعث گردیده است که برخی پژوهشگران از اصطلاح صیغه برای ازدواج در میان معتقدان به دین زردشتی نیز یاد کنند (نک : رضی، 1 / 296)؛ درصورتیکه نویسندگان و موبدان زردشتی متأخر و معاصر، معتقدند چندهمسری در آیین زردشت ممنوع و غیرمجاز است و آنچه در گذشته دیده شده، فقط رفتار برخی اعیان و اشراف و شاهان است و نمیتوان آن را حکم دینی زردشتی خواند. این صاحبنظران، معتقدند بر پایۀ آیین زردشت، یک مرد حق ندارد بیش از یک زن بگیرد، مگر آنکه زن اولش (پادشاهزن / پادشازن) از دنیا برود و مرد بار دیگر ازدواج کند، که دراینصورت، زن دوم «چاکرزن» نامیده میشود (آذرگشسب، 177- 178). هرگاه بیوهزنی با مرد بیوهای عروسی میکرد، آن پیوند را چاکرزنی کامل مینامیدند (کاتراک، 31).
چاکرزن در خانۀ شوهر، مقام کدبانویی خانه داشت و از همۀ حقوق پادشاهزن برخوردار بود. برخی از افراد و نویسندگان ناآشنا به آیین زردشت، مفهوم چاکرزن را بهمعنی روابودن چندهمسری در آیین زردشت دانستهاند و گمان کردهاند چاکرزن به معنی زن صیغهای است؛ درصورتیکه مفهومی بهعنوان عقد موقت و صیغه در میان زردشتیان و در ایران باستان وجود نداشته است و برخی از نویسندگان مفهوم چاکرزنی را بهنادرست به ازدواج موقت تعبیر کردهاند.
دربارۀ زنان متعدد اشراف و بزرگان یا تمتع جنسی از کنیزان نیز که در ایران باستان رایج بوده (نک : مظاهری، 146)، نمیتوان اصطلاح صیغه را به کار برد، زیرا صیغه براساس آنچه در فقه شیعه آمده است، مبتنی بر قواعد حقوقی خاصی است و نمیتوان آن را بر تمتع جنسی از کنیز تعمیم داد.
صیغه در ایران پس از اسلام
نکاح متعه بهعنوان سنتی که چه از قبل معمول بوده، و اسلام آن را امضا کرده باشد، و چه آنکه دین اسلام آن را تأسیس کرده، و سابقۀ قبلی نداشته باشد، در زمان پیامبر (ص) به آن عمل میشد (طباطبایی، 4 / 271-272، 299). صیغه در ایران پس از اسلام، بهسرعت همچون شیوۀ قانونی چندهمسری در میان طبقات بالای جامعه پذیرفته شد؛ زیرا این شیوه با رسوم ایران در روزگار ساسانی، در میان این طبقات، هماهنگ بود (فلور، 125).
از صدر اسلام تا دوران صفویه که شیعیان در سرزمینهای ایران در اقلیت بودند، صیغه فقط در مناطق شیعهنشین، و بهصورت محدود رایج بود. از برخی گزارشهای تاریخی چنین برمیآید که در عصر صفویان، هر مرد میتوانست هر تعداد زن برای خود متعه و صیغه کند. در اصفهان ــ که پایتخت امپراتوری صفویان بود ــ مهرویان جوان را در مقابل 450 لیرۀ فرانسوی برای یک سال اجاره میکردند (مهرآبادی، 237). در این دوران، عقد ازدواج موقت، عملی فوقالعاده مثبت و مشروع، و قرین شرافت محسوب، و مانند ازدواج دائم در محضر قاضی شرع برگزار میشد (همانجا).
از سویی، برخی گزارشهای تاریخی نشان میدهد که ازدواج موقت، در شیـراز عصر صفوی بسیار رایج بوده است؛ اما دختران خانوادههای متمکن و صاحبنام تن به چنین پیوندهایی نمیدادند، مگر آنکه مرد از خانوادۀ خودشان توانگرتر میبود. ازسویدیگر، باتوجهبه اینکه ازدواج امری خانوادگی بود، زناشویی موقت نمیتوانست از زناشویی عقدی رواج بیشتری داشته باشد (واله، 2 / 217- 218؛ فلور، 126).
در دورۀ قاجار، شاهان، صاحبمنصبان، سرداران، اعیان و اشرافی که بهعنوان افراد مذهبی شناخته میشدند، هوسرانیهای خود را پشت عقد موقت شرعی پنهان میکردند. برخی از شاهان و بزرگان برای خود حرمسرایی از زنان عقدی و صیغهای داشتند؛ چنانکه برپایۀ شنیدهها، در حرمسرای فتحعلی شاه قاجار بیش از هزار زن عقدی و صیغهای وجود داشت (کمپفر، 26-27؛ الگود، 228).
فتحعلی شاه گاهی یکی از زنان صیغهای خود را طلاق میداد و او را به ازدواج درباریانی که مورد لطف بودند، درمیآورد (عضدالدوله، 80-81؛ نیز نک : سعادت، 121). ناصرالدین شاه نیز به پیروی از او گاهی چنین میکرد (اعتمادالسلطنه، 888- 889؛ نیز نک : سعادت، 122). بیشتر زنان ناصرالدین شاه، صیغهای بودند. در برخی مراسم مذهبی، دخترانی را بزک میکردند و به مجلس میآوردند، سپس شاه وارد میشد و چند تن از آنان را میپسندید؛ آنگاه آنها را به اتاقی میبردند و ملاباشی صیغۀ آنها را میخواند (مونسالدوله، 107). هنگام اتراق اردوی ییلاق ـ قشلاق شاهی در شهرها و آبادیها، عوامل حکومتی چند تن از زنان و دختران محل را برمیگزیدند و در مدت اقامت در محل، آنان را به خدمت میگرفتند و برای آنکه جاروجنجالی برپا نشود و به حرامخواری و زناکاری متهم نشوند، آنها را صیغه میکردند (شهری، طهران ... ، 1 / 102). روزی که ناصرالدین شاه کشته شد، 85 زن داشت که جز 4 تن، بقیۀ آنان صیغهای بودند (معیرالممالک، 16).
برخی دیگر از گزارشهای عصر ناصری نشان میدهد صیغهگرفتن نهتنها در میان اشراف، بلکه در میان فقرا نیز رایج بود و گاهی یک مرد کارگر، 3 زن را در یک اتاق نگه میداشت (مونسالدوله، 67). عموماً میتوان پذیرفت که اصل بر تکهمسری بود و تعدد زوجات استثنا به شمار میرفت (پولاک، 147).
برپایۀ گزارشهای ادوارد براون، صیغه در سراسر ایران متداول بود، ولی در کرمان بیشتر از جاهای دیگر رواج داشت؛ زیرا این مردم خیلی فقیر بودند و پول کمی که زن صیغهای بابت مهر از شوهر موقت خود میگرفت، برایش قابل توجه بود. پدر و مادرها نیز با رضایت، دختران خود را به صیغه میدادند تا از این راه پولی به دست آورند (ص 416). در این دوران، خانوادههای توانگر و سرشناس، از 16سالگی پسر، برایش زنی صیغهای میگرفتند تا سرگرم شود و چشمش دنبال کنیز و ددۀ خانه نباشد. گاهی برای برخی از پسران خلوچل و شیرینعقل، زن صیغهای میگرفتند تا سر عقل بیاید (پولاک، 146؛ کتیرایی، 121-122).
همچنین، به نوشتۀ هنری موزر، که در دوران ناصرالدین شاه در ایران به سر برده است، جوانان 15سالۀ ایرانی برای اینکه با امور همسرداری آشنا شوند، صیغه میگرفتند (ص 218). آنها پیداکردن دختری را که به صیغۀ پسر تن دردهد، به زنان دلاله میسپردند. دلالهها دختر دلخواه آنان را میجستند و مزد دلچسبی دریافت میکردند. هنگامیکه پسر به سن واقعی رشد میرسید و کسبوکاری پیدا میکرد، به ازدواج دائمی تن میداد. پس از ازدواج رسمی، زن صیغهای یا رها میگردید و یا در خانهای دیگر ساکن میشد و کلفتی میکرد (پولاک، همانجا؛ کتیرایی، 122).
گروهی از خانوادههای درباری و اشراف، با دیدن زیبایی یا مهارتها و تواناییهای برخی زنان، برای آنکه همواره از توانایی و مهارتشان بهره ببرند، آنها را برای فرزندانشان صیغه میکردند (تاجالسلطنه، 70).
در دوران صفویه و قاجاریه، اگرچه موضوع صیغه در همۀ شهرهای ایران معمول بود، ازدواج موقت در شهرهای مذهبی مانند قم و مشهد بهسبب رفتوآمد زوار و گردشگران، رواج بیشتری داشت (الگود، 233). هر مرد و زن مسلمانی هنگام زیارت از آرامگاه پیشوایان دینی در این شهرها، میتوانست در مدت اقامت خود، از فواید صیغه برخوردار شود (نوردِن، 12).
پس از دورۀ قاجار، و با روی کار آمدن حکومت پهلوی در 1304 ش، که رفتهرفته صیغه وارد قوانین مدنی و عملی حقوقی شد، روحانیان و حوزۀ کاری آنها تا اندازهای محدود گردید؛ درنتیجه جز در شهرهای مذهبی و زیارتی، رواج صیغه و انجام آشکار و سنتی آن در شهرهای دیگر، محدود شد؛ بااینحال، انجام پنهانی آن همانند قبل در جریان بود. در دوران پهلوی دوم، با بهبود سطح و تغییر در سبک زندگی، هرچه بیشتر از میزان گرایش به صیغه، بهویژه انجام آشکار آن، کاسته شد. از 1300 ش به اینسو، که قوانین مدنی ایران وضع شد و به مورد اجرا درآمد، نوشتن و ثبت صیغه لازم گردید. «قانون حمایت خانواده» که در اسفند 1391 در مجلس قانونگذاری ایران بازنگری و اصلاح شد، ازدواج موقت را بهلحاظ حقوقی در حکم ازدواج دائم، و ثبت آن را در مـواردی الزامی کرده است (مادۀ 20 و 21). در قانون مدنی ایران، صیغۀ دختر باکره فقط با اجازۀ ولی او، و حضور دو شاهد مجاز است (مادۀ 1043-1044). بااینحال، بیشتر مردان و زنان، صیغه را پنهانی و بدون هرگونه ثبت قانونی انجام میدهند.
هرچند صیغه، عملی مشروع، و در برخی شهرها از دیرباز رواج داشته است، در بسیاری از مناطق ایران یا مورد توجه نبوده، و یا با سرزنش و نکوهش همراه بوده است (نظری، 225).
گاهی صیغه یا ازدواج موقت راهی شرعی برای ازدواج افرادی است که به سن قانونی ازدواج نرسیدهاند. در خانوادههایی که ازدواج زودهنگام فرزندان، یعنی پیش از رسیدن به سن قانونی، مرسوم است، برای آنکه ارتباط و رفتوآمد دختر و پسر جنبۀ شرعی داشته باشد، برای آنان عقد موقت میخوانند تا به سن قانونی برسند و آنگاه ازدواج خود را در دفاتر رسمی به ثبت برسانند (سلطانی، 44).