زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

شیل

شیل، یا بَس، چل، ورغ، سد، بندی موقت از نوع پرچین که با استفاده از چوب، علف، سنگ و خاک در عرض رودخانه یا نهر یا جوی برای صید ماهی بسته می‌شود. احداث این بندها و این نوع فن ماهیگیری رودخانه‌ای را شیل‌داری و جمع آنها را شیلات می‌گویند (نک‍ : برهان ... ، لغت‌نامه ... ، معین، ذیل چل). به گویش گیلکی شرق گیلان، شِل به پایه‌های چوبی با یک سرتیز گفته می‌شود که در زمین فرو می‌کنند و در شیل‌بندی از آنها بهره می‌برند (پژوهشگر).
در منابع تاریخی از قدمت فن شیل‌داری و شیلات و نقش آن در حیات اقتصادی دولت و مردم سخن رفته است. در نقل وقایع سالهای 923- 1038 ق در دورۀ صفوی، در نمونه‌ای از تاریخ‌نگاری محلی گیلان چنین آمده است: « ... مبلغ 400 تومان از بابت حاصل یک‌سالـه، شیلات تولَم ]واقع در غرب گیلان[ را به امیره حمزه و پسران او سند داده» (فومنـی، 120). در یک سند اجاره به تـاریخ 1077 ق مربوط به منطقۀ غرب مازندران (نمک‌آبرود چالوس) نیز چند بار از «شیلات» منطقه سخن به میان آمده است، که نشان می‌دهد درآمدهای حاصل از آن در انحصار دولت مرکزی (صفوی) بوده است (نعیمایی، 141).
در یکی از نامه‌های کنسول روسیه در گیلان به تاریخ 1254 ق چنین آمده است: «در باب شیل رودخانۀ گرگان‌رود که فقراتی نوشته بودید، بلی چون حکم دیوان ... این بود که بدون استیذان اولیای دولت قاهره، سرحدداران بحر خزر، شیلات را به اجاره ندهند» (خوجکو، 232). خوجکو می‌افزاید: «عالیجاه مقرب الخاقان، آقا میرزا مسعود شرحی و مضمونی در خصوص اجارۀ شیل و عالیجاه بالاخان نوشته بودند» (ص 333). حسام‌السلطنه در خاطراتش از مرداب انزلی، رودخانۀ پسیخان را توصیف می‌کند و می‌نویسد: «در این موقع ]13 جمادی‌الاول 1308[، تا 40 روز از عید نوروز گذشته، در این رودخانه قرب به مرداب، شیل بسته می‌شود و صید ماهیِ حلال می‌نمایند» (ص 12). وی در ادامۀ این گزارش، به شکایت اهالی از سوءرفتار مستأجران شیلات در محل ریزش شفارود به دریا اشاره می‌کند و به نقل از اهالی می‌نویسد: تا دو سال قبل، بستن شیل در این رودخانه‌ها معمول و متداول نبود، ولی مستأجران روسی نه‌تنها به بستن شیل اکتفا ننمودند، بلکه شبها تا یک‌فرسخی هم مواظب‌اند که اگر محلیها برای صرف معاش خود صید کنند، ماهیها را به‌زور از آنها بگیرند. همین روسها دو سال است که در محل لنگرانداختن کشتیهایشان، بنایی نیز برای اجارۀ شیلات و وسایل شیل‌بندی احداث نموده‌اند (ص 39). حسام‌السلطنه در این گزارش، اشاراتی نیز به شیلاتی در لاهیجان در کنار سفیدرود دارد (ص 40). او در ادامه می‌نویسد: شیل تالشان به مبلغ 650 تومان به حکام آنجا اجاره داده شد تا دیگر پای مستأجر شیلات و رعیت روس در توالش باز نشود (ص 43).
بروگش، سیاح آلمـانی که در 1303 ق / 1886 م در ایران بوده، دربارۀ بهره‌برداری روسها از شیلات شمال نوشته است: سفیدرود که از پیوستن رودهای قزل‌اوزن و شاهرود تشکیل می‌شود، به‌سبب داشتن ماهی آزاد مشهور است. اجاره‌داران روس سالانه 70هزار قـران بـابت کار و تشکیلات پرسودشان کـه همان شیل در مصب سفیدرود است، به دولت ایران می‌پردازند (ص 54). به نوشتۀ یکی از نیروهای ارتش روس، در وقایع سالهای 1314-1316 ق / 1896- 1898 م، درآمد شیلات لیانوزُف در مصب سفیدرود، دست‌نخورده در صندوق خزانه‌داری موجود بوده است (کاساگُفسکی، 106). وی همچنین از بهره‌برداری وحشیانۀ شیلات بحر خـزر از سوی همین فرد یاد کرده است (ص 249).
الئاریوس (1047 ق / 1637 م) نیز اشاره‌ای به صید ماهی رودخانه‌ای دارد و نوشته است: دولت ایران صید ماهی را در رودخانه‌هایی که به دریای خزر می‌ریزند، اجاره می‌دهد و هرساله درآمد زیادی وارد صندوق دولت می‌شود (1 / 436؛ نیز نک‍ : رابینو، ولایات ... ، 39-40).
مسعودی روزنامه‌نگار نیز در 1307 ش اشاره‌ای به شیل و صید رودخانه‌ای ماهی در شلمان‌رود لنگرود کرده است (ص 102). در زمان امیرکبیر، مال‌الاجارۀ شیلات از 5هزار تومان به 25هزار تومان رسید، اما پس از قتل او اجاره‌بها بار دیگر به 500‘5 تومان تنزل کرد (ملت‌پرست، 283). ناصرالدین شاه در 1293 ق / 1876 م شیلات را به میرزا حسین خان سپهسالار اجاره داد و او نیز آن را به روسها واگذار کرد (همو، 282). 

شیل‎بندی یا عملیات شیل

شیل و شیل‎بندی از پیشه‎های قدیم مردم شمال ایران بود و افراد بسیاری با عنوان «عَمَلۀ شیل»، و نیز در حرفۀ ماهیگیری اشتغال داشتند که سبب شده بود اصطلاحات و زبانزدهای چندی از این مناسبات بر زبان مردم این سامان جاری شود که همۀ آنها با ازمیان‌رفتن مناسبات شیل‌داری، از رواج افتاده‌اند.
صید ماهی به شیوۀ شیل‎بندی مربوط به دورۀ وفور ماهیهای رودخانه‎ای است. نایب‌کنسول بریتانیا در رشت، دراین‌باره می‎نویسد: با نزدیک‌شدن زمستان، هنگامی‌که ماهیها در میان خلیجها در جست‌وجوی پناهگاه‌اند یا برای تخم‎گذاری از رودخانه‎ها بالا می‎روند، شمارشان آن‌قدر زیاد می‎شود که در دهانۀ رودخانه‎ها می‎توان آنها را با پارو و یا با دست گرفت (رابینو، همان، 40). در 1325 ق / 1907 م، یکی از ایرانگردان اروپایی نوشته است: در یک روز با تور، 4هزار ماهی سفید درشت از مصب سفیدرود، و 30هزار ماهی قنات از مرداب انزلی صید می‌شد (آلمانی، IV / 279؛ نیز نک‍ : مرگان، 1 / 84-85، 269).
فرزند ارشد ناصرالدین شاه که در ایام نوجوانی حاکم مازندران شد، روش شیل‌بندی مازندرانیها را به‌طور مجمل توضیح داده، و نوشته است: تیرهای ضخیم را در عرض رودخانه فرو، و پشت بعضی از آنها را به کمک نیهای خیزران محکم می‌کنند تا قوت آب را بگیرند و آب نتواند از لای نیها عبور کند. بعضی جاها را با چمن پُر می‌کنند تا به‌کلی خروج آب مسدود شود و یکی ـ دو مجرای طبیعی باقی می‎گذارند؛ سپس سبدهای بافته‌شده از نخ را در زیر همین گذرگاههای آب می‌گذارند و بعد از چند دقیقه برمی‎دارند؛ بیشتر این سبدها پر از ماهی می‎شود (ظل‌السلطان، 41).
روش شیل‎بندی گیلکها نیز بدین شرح است: آنها چند تیرک محکم و قطور را در عرض رودخانه و در کف آن می‌کارند و پشت آنها را با ضامنهای دوشاخۀ افقی برخلاف جریان آب، مستحکم می‌کنند. سپس با شاخه‎هایی نازک لابه‌لای ستونهای کاشته‌شده را پر می‎کنند و با گونیهایی پر از شن و سنگ‌ریزه، پشت دیوارۀ چوبین سد را پر می‌کنند و بدین‌طریق کف رودخانه را به نسبت مورد نیاز بالا می‎آورند. باتوجه‌به عرض سد، یک تا 3 چشمه در طول سد احداث میکنند که آب با فشار و جهش از آن سرازیر گردد و با صدای آن ماهیها جلب شوند. ماهی مجذوب آب شیرین است تا خود را به سنگ و کلوخ و یا به کناره‎های رودخانه بمالد که تخمش را بیفشاند؛ از دریا به‌سوی مرداب یا رودخانه و از آنجا به دنبال آب شیرین، برخلاف جریان آب، می‌رود تا به جایی برسد که صدای یکنواخت شرشر آب بلند است. در آنجا ماهی تقلا می‎کند که از وسط رودخانه بگذرد، اما در چشمه‎های جانبی به دام می‎افتد. ریزش آب از این چشمه‎ها، برکه‎های نسبتاً عمیق ایجاد می‌کند و ماهیها موقع بازگشت در آنها گرفتار می‎شوند (نوزاد، 310). صیادان با شمشه ــ تورهایی متصل به چـوب زمخت بلند ــ آنها را بـالا می‌کشند و به حوضچه‎های مجاور منتقل می‌کنند تا در آنجا جان دهند. واحد صید ماهی را «شیل»، و مجموع دستگاههای یک شیل، اعم از سد، ساختمان، انبارها، محل سکونت کارگران، حوضچه‎های جمع‎آوری ماهیها (سیم‌جار)، کمه‎ها و کتامها (آلاچیق) را «کُلهام» می‎نامند (فخرایی، 101-103).
تخم ماهی باید در آب شیرین و در بستر سنگی رودخانه بارور گردد و چون این شرایط در میان آب دریا فراهم نیست، شیل را بیشتر در پایین‌دست و نقاط جلگه‎ای رودخانه‎ها، و یا آبرفتی می‎بستند که به «لات» موسوم است. صیدگاه شیل را بیشتر در مسیر رفت‌وآمد و بستر مناسب رودخانه‎هایی برپا می‎داشتند که هرساله در فصلهای پرآبی (پاییز و بهار) به همراه سیلاب، شمار زیادی ماهی را به سوی خود می‎کشید.
محل شیل‎بندی را مالاهای بومی تعیین می‌کردند و انتخاب جایگاه آن به کارشناسی آنان بستگی داشت. اجارۀ شیلِ رودخانه‎ها را در سالهای اخیر، ادارۀ مالیه (دارایی) به مزایده می‎گذاشت. اجاره‌داران شیل و برندگان مزایده که بیشتر مالکان و خوانین این سامان بودند، مباشران و مالاهای بومی را به استخدام خود درمی‌آوردند. مالاها نیز با بهره‎گیری از نیروی کار شیل‎بندان بومی که در بستن شیل در عرض رودخانه مهارت داشتند، شیل‌بندی می‌کردند. بلندی پرچین چوبی شیل‌بند تا دو متر و نیم از سطح آب بالا می‎آمد، ولی سطح آبریز آن یک تا یک متر و 20 سانتی‌متر بود.
مالاها در گوشه‎ای از شیل، با گونیهای گل و شن، پرچینی دیگر می‌ساختند که از طریق یک کانال باریک به پشت شیل راه می‎یافت. عمق آب در این محدوده بیشتر بود و فضایی با قابلیت تورافکنی به نام کلهام یا کُلُم داشت. کلم جایگاهی سرپوشیده، و مانند ایستگاهی در وسط آب بود و قرارگاه ماهیگیران شیل محسوب می‎گردید. ماهیگیران ویژۀ شیل که بیشتر آنها مردانی نیرومند بودند، از روی آن جایگاه به صید ماهی اقدام می‎کردند. بستر کُلُم را اغلب با تخته‎های صاف فرش و تخته‌کوبی می‎کردند تا مالا بتواند با عمل آوُرد و بُرد، نوعی سبد توری دسته‎دار به نام «ووره» یا «واور» و یا «شمشا» را در زیر بستر آب، در جایگاه کلم بسُراند و پس از پـرشدن از ماهی، آن را در کنـارۀ رودخانه تخلیه نماید و این حساس‎ترین لحظۀ صید به شیوۀ شیل بود. فرد گمارده‌شده باید از نیروی بدنی زیادی برخوردار می‌بود، تا توان جابه‌جایی ماهیها را در هر لحظه داشته باشد.
کار صید در جایگاه شیل روز و شب نمی‎شناخت و عمله‌های شیل مجبور بودند به‌طور نوبتی در محل شیل آمادۀ کار باشند و این کار می‎توانست چند شبانه‎روز ادامه یابد، به‌ویژه اگر در جمع ماهیها، شاه‌ماهی را به دام می‎انداختند. در آن وقت، دیگر تعطیلی و استراحت در این کار روا نبود و آن‌قدر به کار ادامه می‌دادند تا از سیل مهاجرت و دسته‎های کلان ماهیها کاسته شود. یکی از راویان می‌گوید که در یکی از سالها، پس از صید کلان ماهی، یکی از کارگران به‌عنوان خوش‌گذرانی و نوعی تشکر احمقانه، به شاه‌ماهی عرق (مشروب الکلی) داد و پس از آن نسل‎ ماهی پس زد و دیگر چنین صید کلانی صورت نگرفت و برکت از میان رفت (تجلی؛ نیز نک‍ : نوزاد، فخرایی، همانجاها).
در جایگاه شیل، که به گیلکی آن را «شیله‌سَر» می‌نامند، هنگام صید کلان، هنگامه‎ای برپا می‎شد و صدها تن از اهالی و بومیان بر روی آب‌کندهای رودخانه ازدحام می‌کردند و تماشاگر هجوم ماهیها و بیرون‌کشیدن آنها از آب می‎شدند. عملۀ شیل هم آنها را بی‌نصیب نمی‌گذاشتند و به‌عنوان شادیانه، به سوی آنان ماهی پرتاب می‎کردند. پس از سپری‌شدن زمان صید، «پترو»، یعنی کار تعطیل می‌شد که در این هنگام می‎گفتند: «شیله واچِن» (شیل را برچینید)؛ در این حالت، ماهیها به‌طور طبیعی به بالادست رودخانه راه می‌یافتند و مانعی بر سر راه خود نمی‎دیدند. در این موقع، حاشیه‎نشینان رودخانه‎ها اجازه می‎یافتند که آزادانه صید کنند، زیرا صید برای بومیانی که از دایرۀ شیل خارج بودند، قدغن اعلام شده بود. پس از اعلام پترو، شور و غوغایی برمی‎خاست و بسیار کسان به آب رودخانه می‎زدند تا باقی‌ماندۀ ماهیهایی که در شکاف سنگها و آب‎کندها جا گرفته بودند، به دست آورند.
گهگاه سیلابهایی مهیب همۀ تشکیلات شیل را از جای برمی‎کند و به هم می‎ریخت و پس از فروکش‌کردن سیلاب، ماهیها نصیب افراد متفرقه می‎گردید و به‌ گونه‎ای هرج‌ومرج و بی‎نظمی پدید می‎آمد (کوچکی؛ پژوهشگر). مردم شرق گیلان، وقتی‌که اوضاع این‌گونه بلبشو می‎شود، می‎گویند: شیلَه واچن یا شیل فوسَسه (شیل از هم گسیخت)، که کنایه از آشفتگی اوضاع و ازهم‌گسیختگی در کار است (نجف‎پور).
شلمان‌رود از مهم‎ترین و عمده‎ترین رودخانه‎هایی بود که در شرق گیلان بر آن شیل بسته می‌شد. این رود از کوههای املش سرچشمه می‎گیرد و از میان دو شهر رودسر و لنگرود می‎گذرد و به دهانۀ چمخاله می‎ریزد و حوزۀ شهرستان رودسر را از شهر لنگرود جدا می‎سازد. شلمان‌رود از رودخانه‎های پرماهی در همۀ فصول سال بود، به‌ویژه در فصل بهار که همه‌گونه ماهی ریز و درشت، مرغوب و نامرغوب، و حلال و حرام در مقیاس بسیار کلان از مصب آن وارد می‌شدند تا برای تخم‌افشانی خود را به بالادست رودخانه برسانند. شیل‎بندان کارآزمودۀ شلمان‌رود همواره در استخدام شیل‎داران منطقه بودند. سفیدرود به‌عنوان طولانی‎ترین، پرآب‎ترین و پرماهی‎ترین رود گیلان ــ که جنبۀ مرزی میان شرق و غرب گیلان را دارد ــ نیز همواره پر از همه‌گونه ماهی به‎ویژه ماهیهای خاویاری بوده است (کوچکی).
شماری از آبادیها و روستاهای گیلان و مازندران به‌عنوان محل برپایی شیل، با این کلمه نام‌گذاری گردیده، و در میان اعلام جغرافیایی بر جای مانده‎اند، به‎ویژه در استان گیلان که بیشترین شیل در میان رودهای پرآب آن بسته می‎شد؛ درحالی‌که بسیاری از این نام‌گذاریهای بومی به‌سبب اینکه این مناطق به هیئت آبادی درنیامدند، تاکنون ثبت نشده است. وجود این نام‌جایها نشان‌دهندۀ قدمت و دورۀ طولانی مناسبات شیل‎داری در شمال ایران است. این مناطق عبارت‌اند از:
شیله‎سَر: روستایی است از دهستان چهارفریضۀ (فُرزه) بندرانزلی. لازم به یادآوری است که «شیله‎سر» در گیلکی قدیم، به‌طور‌کل به محل و جایگاه برپایی شیل گفته می‎شد و تشکیلات و بناهای جنبی شیل در آنجا قرار داشت (پاینده، 437) و همواره بومیان برای تماشا و کسب خبر از میزان ماهیهای صیدشده به آنجا می‌رفتند و ازدحام می‎نمودند و از این رهگذر چند ماهی هم از اصحاب شیل دریافت می‎کردند.
شَلمان: نام محلی است در شرق گیلان، بر سر راه اصلی موسوم به «کناره» در محور رودسر به لنگرود، که رودی به همین نام (شَلْمُن‌روخُنَه = شلمان‎رود) از میانۀ آن می‎گذرد. نام این ولایت در گذشته «شیلمان» بوده، و آن‌طورکه یاقوت حموی در سدۀ 6 ق / 12 م آورده، شیلمان پس از طبرستان و در ابتدای گیلان قرار داشته است و عده‎ای از بزرگان علم و ادب از آنجا برخاسته‎اند (3 / 358؛ نیز نک‍ : فندرسکی، 23).
چَلمان: نام دهکده‎ای است در منطقۀ کوهستانی دیلمان، در شرق گیلان (مرعشی، 67؛ نیز نک‍ : رابینو، دودمان ... ، 65). چَلمان شکل تغییریافتۀ شلمان است.
شیله‎‎وار (شَلَه‎‎وار، شَلوار): نام دهکده و رودخانه‎ای است در تالش لنکران در حومۀ گرگان‌رود در غرب گیلان (لنکرانی، 37، 66-67، 80؛ نیز نک‍ : ملگونف، 209-210).
تَموشیل (تموشَل): نام روستایی جلگه‎ای است در حوالی لاهیجان (مهدوی، 192) که امروزه به آن تُخمه‌شَل می‌گویند.
شیله‎وَشت (شله‌وش): نام روستایی در حومۀ آق‌اولَر تالش در غرب گیلان (ملگونف، 210).
شیله‌دولاب: نام دهکده‎ای است در حوالی کسکَر واقع در غرب گیلان (مهدوی، 213). 
شیل‌دره: دهکده‎ای است در منطقۀ هزارجریب مازندران و رودی نیز به همین نام هست (رابینو، سفرنامه ... ، 188، 189).

مآخذ

الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ برهان قاطع؛ بروگش، هاینریش، در سرزمین آفتاب، ترجمۀ مجید جلیلوند، تهران، 1374 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366 ش؛ پژوهشگر، ابوالقاسم، تحقیقات میدانی؛ تجلی دریاکناری، موسى (از شیل‌داران قدیم و چاپخانه‎دار)، گفت‌وگو با مؤلف؛ حسام‎السلطنه، ابوالنصر، سفرنامۀ طوالش، رشت، 1346 ش؛ خوجکو، الکساندر، نامه‎های گیلان، به کوشش فریدون نوزاد و علی امیری، رشت، 1392 ش؛ رابینو، ی. ل.، دودمان علوی در مازندران، ترجمۀ محمد طاهری شهاب، تهران، 1319 ش؛ همو، سفرنامۀ مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1343 ش؛ همو، ولایات دارالمرز ایران (گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامی‎زاده، رشت، 1374 ش؛ ظل‌السلطان، مسعود میرزا، تاریخ مسعودی، تهران، 1362 ش؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، 1354 ش؛ فندرسکی، رضا، دیلمیان (از آغاز تا سدۀ پنجم)، رشت، 1386 ش؛ فومنی، عبدالفتاح، تاریخ گیلان در وقایع سالهای 923- 1038 هجری قمری، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1349 ش؛ کاساگفسکی، و. آ.، خاطرات، ترجمۀ عباسقلی جلی، تهران، 1344 ش؛ کوچکی، ابراهیم (کتاب‌فروش و روزنامه‌نگار، از شاهدان عینی شیل‌بندی شرق گیلان)، گفت‌وگو با مؤلف؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لنکرانی، احمد، «اخبارنامه»، چهار رساله در زمینۀ تاریخ و جغرافیای تالش، به کوشش علی عبدلی، رشت، 1378 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1347 ش؛ مرگـان، ژاک دُ، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1338 ش؛ مسعودی، عباس، یادداشتهای مسافرت گیلان، به کوشش علی امیری، رشت، 1390 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ ملت‌پرست، عبدالله، «شیلات گیلان»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ ملگونف، گ.، سفرنامه به سواحل جنوبی دریای خزر، ترجمۀ مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش؛ مهدوی لاهیجانی، محمد، جغرافیای گیلان، نجف، 1389 ق / 1969 م؛ نجف‌پور ماچیانی، ابوالقاسم (دبیر بازنشستۀ ریاضی)، گفت‌وگو با مؤلف؛ نعیمایی عالی، امین، مقدمه بر تاریخ اقوام طوایف و خاندانهای کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، تهران، 1391 ش؛ نوزاد، فریدون، گیله‌گَب، رشت، 1381 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.