شیل
شیل، یا بَس، چل، ورغ، سد، بندی موقت از نوع پرچین که با استفاده از چوب، علف، سنگ و خاک در عرض رودخانه یا نهر یا جوی برای صید ماهی بسته میشود. احداث این بندها و این نوع فن ماهیگیری رودخانهای را شیلداری و جمع آنها را شیلات میگویند (نک : برهان ... ، لغتنامه ... ، معین، ذیل چل). به گویش گیلکی شرق گیلان، شِل به پایههای چوبی با یک سرتیز گفته میشود که در زمین فرو میکنند و در شیلبندی از آنها بهره میبرند (پژوهشگر).
در منابع تاریخی از قدمت فن شیلداری و شیلات و نقش آن در حیات اقتصادی دولت و مردم سخن رفته است. در نقل وقایع سالهای 923- 1038 ق در دورۀ صفوی، در نمونهای از تاریخنگاری محلی گیلان چنین آمده است: « ... مبلغ 400 تومان از بابت حاصل یکسالـه، شیلات تولَم ]واقع در غرب گیلان[ را به امیره حمزه و پسران او سند داده» (فومنـی، 120). در یک سند اجاره به تـاریخ 1077 ق مربوط به منطقۀ غرب مازندران (نمکآبرود چالوس) نیز چند بار از «شیلات» منطقه سخن به میان آمده است، که نشان میدهد درآمدهای حاصل از آن در انحصار دولت مرکزی (صفوی) بوده است (نعیمایی، 141).
در یکی از نامههای کنسول روسیه در گیلان به تاریخ 1254 ق چنین آمده است: «در باب شیل رودخانۀ گرگانرود که فقراتی نوشته بودید، بلی چون حکم دیوان ... این بود که بدون استیذان اولیای دولت قاهره، سرحدداران بحر خزر، شیلات را به اجاره ندهند» (خوجکو، 232). خوجکو میافزاید: «عالیجاه مقرب الخاقان، آقا میرزا مسعود شرحی و مضمونی در خصوص اجارۀ شیل و عالیجاه بالاخان نوشته بودند» (ص 333). حسامالسلطنه در خاطراتش از مرداب انزلی، رودخانۀ پسیخان را توصیف میکند و مینویسد: «در این موقع ]13 جمادیالاول 1308[، تا 40 روز از عید نوروز گذشته، در این رودخانه قرب به مرداب، شیل بسته میشود و صید ماهیِ حلال مینمایند» (ص 12). وی در ادامۀ این گزارش، به شکایت اهالی از سوءرفتار مستأجران شیلات در محل ریزش شفارود به دریا اشاره میکند و به نقل از اهالی مینویسد: تا دو سال قبل، بستن شیل در این رودخانهها معمول و متداول نبود، ولی مستأجران روسی نهتنها به بستن شیل اکتفا ننمودند، بلکه شبها تا یکفرسخی هم مواظباند که اگر محلیها برای صرف معاش خود صید کنند، ماهیها را بهزور از آنها بگیرند. همین روسها دو سال است که در محل لنگرانداختن کشتیهایشان، بنایی نیز برای اجارۀ شیلات و وسایل شیلبندی احداث نمودهاند (ص 39). حسامالسلطنه در این گزارش، اشاراتی نیز به شیلاتی در لاهیجان در کنار سفیدرود دارد (ص 40). او در ادامه مینویسد: شیل تالشان به مبلغ 650 تومان به حکام آنجا اجاره داده شد تا دیگر پای مستأجر شیلات و رعیت روس در توالش باز نشود (ص 43).
بروگش، سیاح آلمـانی که در 1303 ق / 1886 م در ایران بوده، دربارۀ بهرهبرداری روسها از شیلات شمال نوشته است: سفیدرود که از پیوستن رودهای قزلاوزن و شاهرود تشکیل میشود، بهسبب داشتن ماهی آزاد مشهور است. اجارهداران روس سالانه 70هزار قـران بـابت کار و تشکیلات پرسودشان کـه همان شیل در مصب سفیدرود است، به دولت ایران میپردازند (ص 54). به نوشتۀ یکی از نیروهای ارتش روس، در وقایع سالهای 1314-1316 ق / 1896- 1898 م، درآمد شیلات لیانوزُف در مصب سفیدرود، دستنخورده در صندوق خزانهداری موجود بوده است (کاساگُفسکی، 106). وی همچنین از بهرهبرداری وحشیانۀ شیلات بحر خـزر از سوی همین فرد یاد کرده است (ص 249).
الئاریوس (1047 ق / 1637 م) نیز اشارهای به صید ماهی رودخانهای دارد و نوشته است: دولت ایران صید ماهی را در رودخانههایی که به دریای خزر میریزند، اجاره میدهد و هرساله درآمد زیادی وارد صندوق دولت میشود (1 / 436؛ نیز نک : رابینو، ولایات ... ، 39-40).
مسعودی روزنامهنگار نیز در 1307 ش اشارهای به شیل و صید رودخانهای ماهی در شلمانرود لنگرود کرده است (ص 102). در زمان امیرکبیر، مالالاجارۀ شیلات از 5هزار تومان به 25هزار تومان رسید، اما پس از قتل او اجارهبها بار دیگر به 500‘5 تومان تنزل کرد (ملتپرست، 283). ناصرالدین شاه در 1293 ق / 1876 م شیلات را به میرزا حسین خان سپهسالار اجاره داد و او نیز آن را به روسها واگذار کرد (همو، 282).
شیلبندی یا عملیات شیل
شیل و شیلبندی از پیشههای قدیم مردم شمال ایران بود و افراد بسیاری با عنوان «عَمَلۀ شیل»، و نیز در حرفۀ ماهیگیری اشتغال داشتند که سبب شده بود اصطلاحات و زبانزدهای چندی از این مناسبات بر زبان مردم این سامان جاری شود که همۀ آنها با ازمیانرفتن مناسبات شیلداری، از رواج افتادهاند.
صید ماهی به شیوۀ شیلبندی مربوط به دورۀ وفور ماهیهای رودخانهای است. نایبکنسول بریتانیا در رشت، دراینباره مینویسد: با نزدیکشدن زمستان، هنگامیکه ماهیها در میان خلیجها در جستوجوی پناهگاهاند یا برای تخمگذاری از رودخانهها بالا میروند، شمارشان آنقدر زیاد میشود که در دهانۀ رودخانهها میتوان آنها را با پارو و یا با دست گرفت (رابینو، همان، 40). در 1325 ق / 1907 م، یکی از ایرانگردان اروپایی نوشته است: در یک روز با تور، 4هزار ماهی سفید درشت از مصب سفیدرود، و 30هزار ماهی قنات از مرداب انزلی صید میشد (آلمانی، IV / 279؛ نیز نک : مرگان، 1 / 84-85، 269).
فرزند ارشد ناصرالدین شاه که در ایام نوجوانی حاکم مازندران شد، روش شیلبندی مازندرانیها را بهطور مجمل توضیح داده، و نوشته است: تیرهای ضخیم را در عرض رودخانه فرو، و پشت بعضی از آنها را به کمک نیهای خیزران محکم میکنند تا قوت آب را بگیرند و آب نتواند از لای نیها عبور کند. بعضی جاها را با چمن پُر میکنند تا بهکلی خروج آب مسدود شود و یکی ـ دو مجرای طبیعی باقی میگذارند؛ سپس سبدهای بافتهشده از نخ را در زیر همین گذرگاههای آب میگذارند و بعد از چند دقیقه برمیدارند؛ بیشتر این سبدها پر از ماهی میشود (ظلالسلطان، 41).
روش شیلبندی گیلکها نیز بدین شرح است: آنها چند تیرک محکم و قطور را در عرض رودخانه و در کف آن میکارند و پشت آنها را با ضامنهای دوشاخۀ افقی برخلاف جریان آب، مستحکم میکنند. سپس با شاخههایی نازک لابهلای ستونهای کاشتهشده را پر میکنند و با گونیهایی پر از شن و سنگریزه، پشت دیوارۀ چوبین سد را پر میکنند و بدینطریق کف رودخانه را به نسبت مورد نیاز بالا میآورند. باتوجهبه عرض سد، یک تا 3 چشمه در طول سد احداث میکنند که آب با فشار و جهش از آن سرازیر گردد و با صدای آن ماهیها جلب شوند. ماهی مجذوب آب شیرین است تا خود را به سنگ و کلوخ و یا به کنارههای رودخانه بمالد که تخمش را بیفشاند؛ از دریا بهسوی مرداب یا رودخانه و از آنجا به دنبال آب شیرین، برخلاف جریان آب، میرود تا به جایی برسد که صدای یکنواخت شرشر آب بلند است. در آنجا ماهی تقلا میکند که از وسط رودخانه بگذرد، اما در چشمههای جانبی به دام میافتد. ریزش آب از این چشمهها، برکههای نسبتاً عمیق ایجاد میکند و ماهیها موقع بازگشت در آنها گرفتار میشوند (نوزاد، 310). صیادان با شمشه ــ تورهایی متصل به چـوب زمخت بلند ــ آنها را بـالا میکشند و به حوضچههای مجاور منتقل میکنند تا در آنجا جان دهند. واحد صید ماهی را «شیل»، و مجموع دستگاههای یک شیل، اعم از سد، ساختمان، انبارها، محل سکونت کارگران، حوضچههای جمعآوری ماهیها (سیمجار)، کمهها و کتامها (آلاچیق) را «کُلهام» مینامند (فخرایی، 101-103).
تخم ماهی باید در آب شیرین و در بستر سنگی رودخانه بارور گردد و چون این شرایط در میان آب دریا فراهم نیست، شیل را بیشتر در پاییندست و نقاط جلگهای رودخانهها، و یا آبرفتی میبستند که به «لات» موسوم است. صیدگاه شیل را بیشتر در مسیر رفتوآمد و بستر مناسب رودخانههایی برپا میداشتند که هرساله در فصلهای پرآبی (پاییز و بهار) به همراه سیلاب، شمار زیادی ماهی را به سوی خود میکشید.
محل شیلبندی را مالاهای بومی تعیین میکردند و انتخاب جایگاه آن به کارشناسی آنان بستگی داشت. اجارۀ شیلِ رودخانهها را در سالهای اخیر، ادارۀ مالیه (دارایی) به مزایده میگذاشت. اجارهداران شیل و برندگان مزایده که بیشتر مالکان و خوانین این سامان بودند، مباشران و مالاهای بومی را به استخدام خود درمیآوردند. مالاها نیز با بهرهگیری از نیروی کار شیلبندان بومی که در بستن شیل در عرض رودخانه مهارت داشتند، شیلبندی میکردند. بلندی پرچین چوبی شیلبند تا دو متر و نیم از سطح آب بالا میآمد، ولی سطح آبریز آن یک تا یک متر و 20 سانتیمتر بود.
مالاها در گوشهای از شیل، با گونیهای گل و شن، پرچینی دیگر میساختند که از طریق یک کانال باریک به پشت شیل راه مییافت. عمق آب در این محدوده بیشتر بود و فضایی با قابلیت تورافکنی به نام کلهام یا کُلُم داشت. کلم جایگاهی سرپوشیده، و مانند ایستگاهی در وسط آب بود و قرارگاه ماهیگیران شیل محسوب میگردید. ماهیگیران ویژۀ شیل که بیشتر آنها مردانی نیرومند بودند، از روی آن جایگاه به صید ماهی اقدام میکردند. بستر کُلُم را اغلب با تختههای صاف فرش و تختهکوبی میکردند تا مالا بتواند با عمل آوُرد و بُرد، نوعی سبد توری دستهدار به نام «ووره» یا «واور» و یا «شمشا» را در زیر بستر آب، در جایگاه کلم بسُراند و پس از پـرشدن از ماهی، آن را در کنـارۀ رودخانه تخلیه نماید و این حساسترین لحظۀ صید به شیوۀ شیل بود. فرد گماردهشده باید از نیروی بدنی زیادی برخوردار میبود، تا توان جابهجایی ماهیها را در هر لحظه داشته باشد.
کار صید در جایگاه شیل روز و شب نمیشناخت و عملههای شیل مجبور بودند بهطور نوبتی در محل شیل آمادۀ کار باشند و این کار میتوانست چند شبانهروز ادامه یابد، بهویژه اگر در جمع ماهیها، شاهماهی را به دام میانداختند. در آن وقت، دیگر تعطیلی و استراحت در این کار روا نبود و آنقدر به کار ادامه میدادند تا از سیل مهاجرت و دستههای کلان ماهیها کاسته شود. یکی از راویان میگوید که در یکی از سالها، پس از صید کلان ماهی، یکی از کارگران بهعنوان خوشگذرانی و نوعی تشکر احمقانه، به شاهماهی عرق (مشروب الکلی) داد و پس از آن نسل ماهی پس زد و دیگر چنین صید کلانی صورت نگرفت و برکت از میان رفت (تجلی؛ نیز نک : نوزاد، فخرایی، همانجاها).
در جایگاه شیل، که به گیلکی آن را «شیلهسَر» مینامند، هنگام صید کلان، هنگامهای برپا میشد و صدها تن از اهالی و بومیان بر روی آبکندهای رودخانه ازدحام میکردند و تماشاگر هجوم ماهیها و بیرونکشیدن آنها از آب میشدند. عملۀ شیل هم آنها را بینصیب نمیگذاشتند و بهعنوان شادیانه، به سوی آنان ماهی پرتاب میکردند. پس از سپریشدن زمان صید، «پترو»، یعنی کار تعطیل میشد که در این هنگام میگفتند: «شیله واچِن» (شیل را برچینید)؛ در این حالت، ماهیها بهطور طبیعی به بالادست رودخانه راه مییافتند و مانعی بر سر راه خود نمیدیدند. در این موقع، حاشیهنشینان رودخانهها اجازه مییافتند که آزادانه صید کنند، زیرا صید برای بومیانی که از دایرۀ شیل خارج بودند، قدغن اعلام شده بود. پس از اعلام پترو، شور و غوغایی برمیخاست و بسیار کسان به آب رودخانه میزدند تا باقیماندۀ ماهیهایی که در شکاف سنگها و آبکندها جا گرفته بودند، به دست آورند.
گهگاه سیلابهایی مهیب همۀ تشکیلات شیل را از جای برمیکند و به هم میریخت و پس از فروکشکردن سیلاب، ماهیها نصیب افراد متفرقه میگردید و به گونهای هرجومرج و بینظمی پدید میآمد (کوچکی؛ پژوهشگر). مردم شرق گیلان، وقتیکه اوضاع اینگونه بلبشو میشود، میگویند: شیلَه واچن یا شیل فوسَسه (شیل از هم گسیخت)، که کنایه از آشفتگی اوضاع و ازهمگسیختگی در کار است (نجفپور).
شلمانرود از مهمترین و عمدهترین رودخانههایی بود که در شرق گیلان بر آن شیل بسته میشد. این رود از کوههای املش سرچشمه میگیرد و از میان دو شهر رودسر و لنگرود میگذرد و به دهانۀ چمخاله میریزد و حوزۀ شهرستان رودسر را از شهر لنگرود جدا میسازد. شلمانرود از رودخانههای پرماهی در همۀ فصول سال بود، بهویژه در فصل بهار که همهگونه ماهی ریز و درشت، مرغوب و نامرغوب، و حلال و حرام در مقیاس بسیار کلان از مصب آن وارد میشدند تا برای تخمافشانی خود را به بالادست رودخانه برسانند. شیلبندان کارآزمودۀ شلمانرود همواره در استخدام شیلداران منطقه بودند. سفیدرود بهعنوان طولانیترین، پرآبترین و پرماهیترین رود گیلان ــ که جنبۀ مرزی میان شرق و غرب گیلان را دارد ــ نیز همواره پر از همهگونه ماهی بهویژه ماهیهای خاویاری بوده است (کوچکی).
شماری از آبادیها و روستاهای گیلان و مازندران بهعنوان محل برپایی شیل، با این کلمه نامگذاری گردیده، و در میان اعلام جغرافیایی بر جای ماندهاند، بهویژه در استان گیلان که بیشترین شیل در میان رودهای پرآب آن بسته میشد؛ درحالیکه بسیاری از این نامگذاریهای بومی بهسبب اینکه این مناطق به هیئت آبادی درنیامدند، تاکنون ثبت نشده است. وجود این نامجایها نشاندهندۀ قدمت و دورۀ طولانی مناسبات شیلداری در شمال ایران است. این مناطق عبارتاند از:
شیلهسَر: روستایی است از دهستان چهارفریضۀ (فُرزه) بندرانزلی. لازم به یادآوری است که «شیلهسر» در گیلکی قدیم، بهطورکل به محل و جایگاه برپایی شیل گفته میشد و تشکیلات و بناهای جنبی شیل در آنجا قرار داشت (پاینده، 437) و همواره بومیان برای تماشا و کسب خبر از میزان ماهیهای صیدشده به آنجا میرفتند و ازدحام مینمودند و از این رهگذر چند ماهی هم از اصحاب شیل دریافت میکردند.
شَلمان: نام محلی است در شرق گیلان، بر سر راه اصلی موسوم به «کناره» در محور رودسر به لنگرود، که رودی به همین نام (شَلْمُنروخُنَه = شلمانرود) از میانۀ آن میگذرد. نام این ولایت در گذشته «شیلمان» بوده، و آنطورکه یاقوت حموی در سدۀ 6 ق / 12 م آورده، شیلمان پس از طبرستان و در ابتدای گیلان قرار داشته است و عدهای از بزرگان علم و ادب از آنجا برخاستهاند (3 / 358؛ نیز نک : فندرسکی، 23).
چَلمان: نام دهکدهای است در منطقۀ کوهستانی دیلمان، در شرق گیلان (مرعشی، 67؛ نیز نک : رابینو، دودمان ... ، 65). چَلمان شکل تغییریافتۀ شلمان است.
شیلهوار (شَلَهوار، شَلوار): نام دهکده و رودخانهای است در تالش لنکران در حومۀ گرگانرود در غرب گیلان (لنکرانی، 37، 66-67، 80؛ نیز نک : ملگونف، 209-210).
تَموشیل (تموشَل): نام روستایی جلگهای است در حوالی لاهیجان (مهدوی، 192) که امروزه به آن تُخمهشَل میگویند.
شیلهوَشت (شلهوش): نام روستایی در حومۀ آقاولَر تالش در غرب گیلان (ملگونف، 210).
شیلهدولاب: نام دهکدهای است در حوالی کسکَر واقع در غرب گیلان (مهدوی، 213).
شیلدره: دهکدهای است در منطقۀ هزارجریب مازندران و رودی نیز به همین نام هست (رابینو، سفرنامه ... ، 188، 189).
مآخذ
الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ برهان قاطع؛ بروگش، هاینریش، در سرزمین آفتاب، ترجمۀ مجید جلیلوند، تهران، 1374 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366 ش؛ پژوهشگر، ابوالقاسم، تحقیقات میدانی؛ تجلی دریاکناری، موسى (از شیلداران قدیم و چاپخانهدار)، گفتوگو با مؤلف؛ حسامالسلطنه، ابوالنصر، سفرنامۀ طوالش، رشت، 1346 ش؛ خوجکو، الکساندر، نامههای گیلان، به کوشش فریدون نوزاد و علی امیری، رشت، 1392 ش؛ رابینو، ی. ل.، دودمان علوی در مازندران، ترجمۀ محمد طاهری شهاب، تهران، 1319 ش؛ همو، سفرنامۀ مازندران و استراباد، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1343 ش؛ همو، ولایات دارالمرز ایران (گیلان)، ترجمۀ جعفر خمامیزاده، رشت، 1374 ش؛ ظلالسلطان، مسعود میرزا، تاریخ مسعودی، تهران، 1362 ش؛ فخرایی، ابراهیم، گیلان در گذرگاه زمان، تهران، 1354 ش؛ فندرسکی، رضا، دیلمیان (از آغاز تا سدۀ پنجم)، رشت، 1386 ش؛ فومنی، عبدالفتاح، تاریخ گیلان در وقایع سالهای 923- 1038 هجری قمری، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1349 ش؛ کاساگفسکی، و. آ.، خاطرات، ترجمۀ عباسقلی جلی، تهران، 1344 ش؛ کوچکی، ابراهیم (کتابفروش و روزنامهنگار، از شاهدان عینی شیلبندی شرق گیلان)، گفتوگو با مؤلف؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لنکرانی، احمد، «اخبارنامه»، چهار رساله در زمینۀ تاریخ و جغرافیای تالش، به کوشش علی عبدلی، رشت، 1378 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1347 ش؛ مرگـان، ژاک دُ، ایران، مطالعات جغرافیایی، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، 1338 ش؛ مسعودی، عباس، یادداشتهای مسافرت گیلان، به کوشش علی امیری، رشت، 1390 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1371 ش؛ ملتپرست، عبدالله، «شیلات گیلان»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 3؛ ملگونف، گ.، سفرنامه به سواحل جنوبی دریای خزر، ترجمۀ مسعود گلزاری، تهران، 1364 ش؛ مهدوی لاهیجانی، محمد، جغرافیای گیلان، نجف، 1389 ق / 1969 م؛ نجفپور ماچیانی، ابوالقاسم (دبیر بازنشستۀ ریاضی)، گفتوگو با مؤلف؛ نعیمایی عالی، امین، مقدمه بر تاریخ اقوام طوایف و خاندانهای کلارستاق (چالوس و کلاردشت) و تاریخ خاندان میار، تهران، 1391 ش؛ نوزاد، فریدون، گیلهگَب، رشت، 1381 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز: