شیربها
شیرْبَها، پول، طلا، نقره و هر نوع مال منقول دیگر ازقبیل گاو، گوسفند، پارچه و جز اینها که خانوادۀ داماد پیش از عقد و در مراحل مقدماتی ازدواج، به مادر و پدر عروس در ازای بهای شیری میدهند که مادر به دخترش داده است.
در فرهنگهای لغت، شیربها چنین تعریف شده است: آن چیزی که در مقدمۀ کدخدایی جهت عروس میفرستند (تویسرکانی، 296) و یا زر و قماش و زیوری که از جانب داماد به خانۀ عروس برند که به ترکی، ساحق و به هندی، بری نام دارد (غیاث ... ). در تعریف دیگری گفته شده است که شیربها دایگی و انعامی است که پس از بازگرفتن کودک از شیر، به دایۀ او میدهند (نفیسی).
در ایران باستان، بهویژه در دورۀ ساسانیان (ح 226-652 م)، پرداخت شیربها به پدر دختر بسیار معمول بود. در آن دوره، نامزدی بیشتر در طفولیت، و ازدواج در جوانی صورت میگرفت. شوهر مبلغی به پدر دختر میپرداخت که میتوانست آن را در برخی موارد، مثلاً در صورت عقیمبودن دختر، مسترد نماید (کریستنسن، 352). در این دوره، ازدواج کامل یا «پادخشاییها زنیه» ازدواجی بود که در آن، پدر داماد برای خواستگاری نزد پدر دختر میرفت و با دادن هدیهای که با رضایت خاطر بود، دختر را به عقد پسرش درمیآورد (مظاهری، 73).
جایگاه حقوقی شیربها
در فرهنگ اصطلاحات حقوقی، شیربها مالی است که در برخی از عرفهای محلی ایران، شوهر پیش از ازدواج و یا مقارن آن، بهطور بلاعوض، به پدر و مادر زن میدهد (جعفری، 3 / 2325). در حقوق مدنی، شیربها هیچ مستند قانونی ندارد و اگر جزئی از مهر باشد، قطعاً کسی جز خود زوجه مستحق آن نیست. ازلحاظ حقوقی، گرفتن و یا پرداختن شیربها اگر با رضایت و طیب خاطر باشد و برای قدردانی از زحمات پدر زوجه، ایرادی ندارد. از نظر قانونی، میتوان پرداخت شیربها را بهصورت شرط در ضمن عقد ازدواج (با عنوان شرط به نفع ثالث وفق قسمت اخیر مادۀ 196 ق. م.) درج نمود که در این صورت، پرداخت آن بر زوج الزامی میگردد (دیانی، 171-172).
شیربها در فرهنگ مردم
مردم بیشتر مناطق ایران بهخصوص جوامع ایلی، عشایری و روستایی، مثلاً اهالی ایل ممسنی (مجیدی، 508) یا روستاییان ده کُهْنَک از توابع دزفول (کریمی، 43) گفتوگو و بحث دربارۀ تعیین میزان شیربها را بهحدی مهم و اساسی میدانند که گاه مراسم خواستگاری، نامزدی، و بلهبرون (ه م) را «باشلُقبرون» و یا «شیروابرون» (شیربهابران) مینامند.
اهمیت شیربها در میان خردهفرهنگهای ایرانی متفاوت بوده است، بهگونهای که گاه گرفتن شیربها از خانوادۀ داماد از مهمترین اصول ازدواج به شمار میرفت. در فرهنگ مردم خیاو (مشکینشهر)، شیربها یا باشلق برای حفظ آبروی هر دو خانواده فوقالعاده مهم دانسته شده است (ساعدی، 153). در تهران قدیم نیز در پارهای از خانوادههای فقیر که اصالت تهرانی نداشتند، دادوستد شیربها مرسوم بوده است. اما تهرانیهای اصیل، حتى آنانکه بیچیز و فقیر بودند، معمولاً از گرفتن شیربها خودداری میکردند (کتیرایی، 151-152).
بحث و گفتوگو و چانهزنیهای فراوان دربارۀ مبلغ شیربها بین خانوادۀ دختر و پسر (شهری، 3 / 65) نشانهای از معمولبودن آن بوده است. اما امروزه در برخی مناطق ایران، مردم تمایل چندانی به گرفتن شیربها ندارند و خانوادهها کمتر بر سر موضوع شیربها به بحث و چانهزنی میپردازند و بیشتر به وضع اجتماعی، نجابت دختر، و شأن و شخصیت پسر و خانوادهها توجه دارند (نک : میرنیـا، 212؛ خلعتبری، 148- 149).
آداب و رسوم
در بیشتر مناطق، معمولاً شیربها در مجلس بَلهبُری یا بلهبرون، یا خرجبُری که امروزه به مراسم خواستگاری هم تعبیر میشود، تعیین میشده است؛ به این صورت که یکی از ریشسفیدان خانوادۀ داماد پس از گرفتن رضایت کامل از بستگان دختر، با کلهقندی، به خانۀ پدر او میرفت و دربارۀ شیربها صحبت میکرد. میزان شیربها معمولاً به وضع خانوادۀ دختر بستگی داشت و از 50 تا 200 گوسفند و یا چند رأس گاو و اسب، یا چند دست خلعت و جز اینها معین میشد (راسخ، 230). در برخی از جوامع ایلی و عشایری، مجلس بلهبرون در دو مرحله یا نشست برگزار میشد: معمولاً در نشست اول، بزرگان بیشتر دربارۀ مخارج بلهبرون و مسائل کماهمیت گفتوگو میکردند، اما مقدار مهر و شیربها یا باشلق را ــ که اهمیت ویژهای داشت ــ گروه بیشتری از بزرگان قوم و طایفه به همراه شماری از زنان سالخورده در نشست دیگری بهعنوان مکمل نشست اول تعیین میکردند. برای نمونه، مردم ده کهنک، که ترکیبی از بختیاریها، افشارها و دزفولیها به شمار میآیند، مجلس اول را کدخدایی، و مجلس دوم را شیروابُرون یا شیرینیاشگنون مینامند (کریمی، 42-43).
مردم خراسان شیربها را «قبالۀ نقدی» یا باشلق میگفتند که آن را مردان خانوادۀ داماد در خانۀ عروس همراه با میزان مهر، لوازم و اثاث سر عقد تعیین میکردند (شکورزاده، 172). به باور مردم روستاهای خراسان، شیربها متعلق به پدر و مادر عروس است و هیچکس حق ندارد از آن استفاده کند (همانجا).
زمان پرداخت شیربها نیز در حوزههای فرهنگی ایران متفاوت بوده است؛ چنانکه در روستای جائین از توابع شهرستان حاجیآباد بندرعباس، خانوادۀ عروس چند روز مانده به مراسم عقد، عدهای از اقوام و آشنایان و همسایگان و معتمدین محل را به خانۀ خود دعوت میکردند؛ سپس پدر عروس در حضور مهمانها، با پدر داماد ضمن بحث و گفتوگو، میزان مهریه و شیربها را مشخص میکرد و داماد یا پدرش ملزم بودند که در همان روز شیربها را پرداخت کنند (طاهری، 570). مردم طالبآباد از روستاهای شهرری نیز معمولاً پس از تعیین شیربها، مبلغ آن را در همان مجلس به خانوادۀ عروس میپرداختند (صفینژاد، 416). مردم کومله (در شرق گیلان) شیربها یا دورمیه را، که پدر داماد طبق توافق موظف به پرداخت آن شده بود، تا قبل از عروسی در یک یا دو مرحله به مادر عروس میدادند (شهاب، 79).
معمولاً مبلغ شیربها صرف تهیۀ جهیزیه برای دختر میشد؛ ازاینرو، میزان جهیزیه نیز به وضعیت مالی خانوادۀ عروس و نیز مقدار شیربها بستگی داشت (نک : شریعتزاده، 263؛ ورجاوند، 2 / 912-913؛ پاینده، 53). در برخی از شهرهای ایران پس از مجلس خواستگاری و موافقت دربارۀ شیربها، خانوادۀ داماد شیربها را با مراسم و آدابی خاص به خانۀ عروس میبرد. در سیرجان، روز بعد از تعیین شیربها، داماد گوسفند پرواری را رنگ میکرد و بزرگان و خوانین نیز مقداری طلا به شاخهای آن آویزان میکردند و با
برنج، روغن، قند، شکر، چای، شیرینی، میوه و مبلغ شیربها به خانۀ عروس میفرستادند. مادر داماد نیز با انگشتری که به انگشت عروس میکرد، او را نامزد پسر اعلام مینمود و مادر دختر در همانجا نصف شیربها را برای خود برمیداشت و نصف دیگر را به پدر دختر میداد (بختیاری، 259-260).
مردم قزوین نیز مراسم «باشلوقبری» را به این صورت برگزار میکردند که پدر داماد چند تن از خویشان نزدیک را به ناهار دعوت میکرد و آنها نظر میدادند تا چه کسانی برای باشلوقبری دعوت شوند. سپس، فردی که به آن «سرپایی» میگفتند، مأمور میشد تا به افراد مورد نظر خبر دهد. بعد از خوردن ناهار، زنان شیربها و چیزهایی را که براساس قرار مکتوب قبلی مشخص شده بود، حاضر میکردند و با نوای زُرناچی و نقارهزن، آنها را در سینی روی سر میگذاشتند و پشت سر مردان و نوازندگان به طرف خانۀ عروس میرفتند، و پس از تحویل آنها، قرار مکتوب را جهت بلااثرکردن آن از خانوادۀ عروس میگرفتند (ورجاوند، 2 / 913). در تهران نیز رسم بود که یک روز پیش از مراسم عقد، لوازم عقد و شیربها را در خنچههای زیبا بگذارند و به خانۀ دختر ببرند. معمولاً آنها شیربها را که پول، طلا یا نقره بود، در کیسههای تافتۀ سرخ روی خنچهها میگذاشتند (نجمی، 289).
در میان بختیاریهای روستای پاگچ، مهمانها در مجلس قنداشکنان (بلهبرون) بر حسب اصل و نسب، منزلت و ریشسفیدی خود، در شاهنشین اتاق بهترتیب کنار هم مینشستند و پس از صرف ناهار، صحبت شیربها را پیش میکشیدند. آنگاه از میان حاضران دو ریشسفید بهعنوان وکیل از طرف خانوادۀ دختر و پسر انتخاب میشدند تا در بیرون از مجلس برای تعیین شیربها با یکدیگر مشورت نمایند. آنها پس از توافق در مقدار شیربها، به میان مهمانان بازمیگشتند و پدران دختر و پسر را با خود از مجلس بیرون میبردند و مقدار شیربها را به آنها اطلاع میدادند که درصورت رضایت طرفین، مقدار شیربها به اطلاع مهمانان نیز میرسید (کلکی، 36). در میان لَرَکیها، پدر عروس در وقت تعیین شیربها، که به آن اصطلاحاً «شیرباهابرون» میگفتند، 5 تا 6 برابر مبلغ متداول را مطالبه میکرد. حاضران در جلسه توقع داشتند که برای خاطر هریک از آنها مبلغی از شیربها کاسته شود و همچنین از پدر دختر پول قبایی برای خود مطالبه میکردند. پدر دختر هم مبلغی برای حرمت مجلس کم میکرد. درنهایت، مبلغ شیربها در صورتجلسهای نوشته میشد (فاطمی، 384-385).
در میان زردشتیان ایران چنین رسم بود که پس از عروسی، داماد به خانۀ پدر عروس میرفت و با دستبوسی و تشکر از زحماتی که پدر و مادر برای دخترشان کشیدهاند، هدیهای (ساعت و امثال آن) از آنها میگرفت و سپس به خانۀ خود مراجعت میکرد. در هنگام بازگشت داماد، در مدخل در خانه، عروس کاسهای از نقل و شیرینی بر سر داماد میریخت و داماد نیز اناری را که به آن 33 یا 101 سکه زده شده بود (زردشتیان عدد 33 را به نیت شمار فرشتگان، و 101 را بهعلت اینکه شمار نامهای خدا ست، مقدس میشمارند)، با یک جفت کفش برای مادرزن و یک جفت کفش هم برای خواهرزن هدیه میکرد (بهآذین، 60).
هدیۀ اختیاری از سوی خانوادۀ داماد برای جلب عشق و محبت عروس و قدردانی از خانوادۀ او از دیرباز در آثار ادبی نیز بازتاب داشته است. خاقانی در سدۀ 6 ق / 12 م سروده است: عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا / که عمر بیشبها دادمش به شیربها (ص 6). نظامی نیز در مخزن الاسرار سروده است: دختر این مرغ به آن مرغ داد / شیربها خواهد ازو بامداد (ص 139).
مآخذ
بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بهآذین، داریـوش، «مراسـم ازدواج زرتشتیـان»، هنـر و مـردم، تهـران، 1348 ش، شم 85؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ تویسرکانی، محمدمقیم، فرهنگ جعفری، به کوشش سعید حمیدیان، تهران، 1362 ش؛ جعفری لنگرودی، محمدجعفر، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، 1378 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1382 ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن، تهران، 1387 ش؛ دیانی، عبدالرسول، حقوق خانواده، ازدواج و انحلال آن، تهران، 1387 ش؛ راسخ، شاپور، «آداب و رسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش، ج 1؛ ساعدی، غلامحسین، خیاو یا مشکینشهر، تهران، 1344 ش؛ شریعتزاده، علیاصغر، آداب و رسوم مردم شاهرود، تهران، 1371 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1362 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ طاهری، طاهر، «ازدواج، مسکن و خانواده در روستای جائین»، زن و فرهنگ، به کوشش محمد میرشکرایی و علیرضا حسنزاده، تهران، 1382 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ق؛ فاطمی، موسى، «کلیاتی از تاریخچۀ لرکیها (مراسم عروسی)»، سومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی، به کوشش محمد روشن، تهران، 1351 ش، ج 2؛ کریستنسن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1345 ش؛ کریمی، اصغر، «کهنک»، هنر و مردم، تهران، 1348 ش، شم 85؛ کلکی، بیژن، «عروسی بختیاریهای روستای پاگچ»، همان، 1352 ش، س 12، شم 133؛ متـون پهلوی، گـردآوری جـامـاسب ـ آسـانـا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ مجیدی کرایی، نورمحمد، تاریخ و جغرافیای ممسنی، تهران، 1371 ش؛ مظاهری، علیاکبر، خانوادۀ ایرانی در روزگار پیش از اسلام، ترجمۀ عبداللٰه توکل، تهران، 1373 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ نجمی، ناصر، دارالخلافۀ تهران، تهران، 1350 ش؛ نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش رستم علیاف، تهران، 1374 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1319-1320 ش؛ ورجاوند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، تهران، 1377 ش.