شیرازنامه
شیرازْنامه، کتابی از ابوالعباس احمد بن ابیالخیر، ملقب به زرکوب شیرازی، در بیان مرکزیت علمی و عرفانی سرزمین شیراز و معرفی مزار علما و عارفان آن سامان.
اجداد زرکوب شیرازی اصفهانیتبار بودهاند. تاریخ زندگی مؤلف شیرازنامه را در حدود سالهای 670- 789 ق حدس زدهاند و با توجه به استادانی که وی در بغداد از محضرشان کسب دانش و آموزش سیروسلوک کرده، معلوم میشود که عالمی عارف و شیخی دانشمند بوده، رسالهها نوشته و اجازات فراوان داده است (نک : واعظ، 15-17).
احمد زرکوب هنگامی که در بغداد بود، مشاهده میکند که یکی از بلغای همدان، در مناقب شهر بغداد، کتابی نوشته و در مزیتهای این شهر، قلمفرسایی کرده است؛ این موضوع و خواهش دوستانش او را برمیانگیزد که شیرازنامه را به نگارش درآورد. بنابر قراین و مستندات، وی نگارش و بازنگری شیرازنامه را در حدود سالهای 744-757 ق انجام داده (نک : همو، 19-20)، و چنانکه خود گفته است، برای نوشتن آن از کتابهایی ازجمله فارس نامۀ ابنبلخی، تاریخ وصاف، مشیخۀ مقاریضی، مشیخۀ دیلمی و طبقات الصوفیه بهره گرفته است (همو، 20-21).
این کتاب علاوهبر ارزش تاریخی، از ویژگیهای تذکرهها و سرگذشتنامهها نیز برخوردار است. افزونبراین، بهسبب اشارات مؤلف به پارهای از باورها و اعتقادات عامه و فرهنگ مردم، و نیز ازلحاظ ادبی قابل توجه است. مقدمۀ کتاب و مقدمات معرفی مزارات، مانند دیگر کتب همعصر آن، با نثری مصنوع و متکلف نوشته شده است و در آن مفردات و مرکبات و اشعار عربی و فارسی و آرایش مبالغهآمیز سخن، بهوفور دیده میشود؛ اما قسمتهای دیگر کتاب به نثری ساده نوشته شده است. شیرازنامه را میتوان نخستین تاریخنوشتۀ محلی فارس به شمار آورد که به دست ما رسیده است و ازآنجاکه با اتکا به منابعی تألیف شده که برخی از آنها امروز در دست نیست، از آثار گرانقدر سدۀ 8 ق / 14 م، بهویژه در بخش رجال، به شمار میرود.
نویسنده کتاب را با مقدمه آغاز کرده، و در همان مقدمه، 3 فصل (باب) آورده و به نقل روایاتی در فضایل فارس و فارسیان، تقسیمات و مزایای جغرافیایی و اماکن آن خطه، و بنیادگذاری و تاریخ شهر شیراز پرداخته است؛ سپس متن کتاب را با دو فصل مستقل و با عناوین «فصل اول» و «نصف آخر» ادامه داده، و نهایتاً «خاتمة الکتاب» را به آن افزوده است.
نویسنده اصل (فصل) اول کتاب را به تاریخ سیاسی فارس و شیراز، از ابتدای سلطنت آلبویه تا هنگام «نزول حضرت سلطان دینپرور»، یعنی امیر مبارزالدین محمد، به شهر شیراز در 7 طبقه (زیرفصل) اختصاص داده است. اصل (فصل) دوم کتاب متضمن ذکر اعاظم ائمه و اکابر مشایخ شیراز است. مطالب این بخش نیز در 7 طبقه تنظیم شده و با «ذکر قطبالاولیاء ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی» و تنی چند از معاصران او آغاز گشته، و با «ذکر جماعتی از کتاب مشایخ حدیث» که نویسنده با ایشان مصاحبت داشته، پایان یافتـه است. بخش واپسین کتاب یعنی خاتمة الکتاب ــ که بهمثـابۀ «خِتامُهُ مِسک» نوشته شده ــ دو فصل دارد: فصل اول «در ذکر طبقات اعاظم سادات شیراز و طایفهای از اهل بیت نبوت و دودمان عصمت و طهارت که مرقد مبارک و تربت بابرکت ایشان در خاک شیراز واقع گشته»، و فصل دوم «در ذکر مزاراتی چند معروف و مشهور در شیراز که اسامی ایشان در زبان خلق اشتهاری گرفته است» (ص 17-20).
در شیرازنامه، پارهای از اعتقادات و آیینها و اصطلاحات جاری در فرهنگ مردم روزگار نویسنده، نقل شده که بهویژه از میان آنها مطالبی دال بر استناد نویسنده به شنیدههایش، قابل توجه است. احمد زرکوب بارها تعابیری به کار میبرد که بر شفاهیبودن منبع سخن او تأکید میکند، مانند «نقل است» (ص 22، 25)، «راویان اخبار و ناقلان آثار روایت کردهاند که ... » (ص 33)، و «بعضی گویند» (ص 61)؛ حتى هنگامی که مساحت عرصۀ فارس را بیان میکند، میگوید: «نقل است که بسط عرصۀ فارس صدوپنجاه فرسنگ در صدوپنجاه فرسنگ بوده» (ص 22) و در انتهای نقلقولها، گاه با عبارتی همچون «العهدة علی الراوة» و «والله اعلم»، دربارۀ موثقبودن برخی از این اقوال اظهار تردید میکند (ص 25، 27- 28).
احمد زرکوب دربارۀ قدمت شیراز و منطقۀ فارس و برخی شهرهای آن به روایات مردمی استناد، و بنیادگذاری آنها را به شخصیتهای اسطورهای منسوب میکند؛ از آن جمله مینویسد که بنیادگذار شهر استخر، کیومرث (ص 23)، بناکنندۀ دارابجرد، شاهدارا ابن بهمن بن اسفندیار (ص 26)، و بنیادگذار شهر فسا، شاه بهمن، پدر دارا، بودهاند (همانجا).
وی به سفر جمعی از زهاد و عرفای بیتالمقدس به شیراز در عهد شیخ محمد بن یزید عروس برای دیدن چشمه و مسجدی در اطراف شیراز اشاره، و از قول آنان نقل میکند که در بعضی از اخبار آمده که در حومۀ شهر، مسجدی است به نام مسجد سلیمان و در کوهستان روبهروی مسجد، چشمهای است مشهور به چشمۀ مرغان. آن چشمه از آثار قدوم سلیمان نبی است؛ هرکس که از آب آن چشمه وضو سازد و در آن مسجد نماز بگزارد، خداوند حاجات او را برآورده میکند (ص 144). همچنین به قدم مبارک خضر نبی و آب حیوان، در هنگام وصف آب رکناباد اشاره میکند (ص 9) و بنای فارس را به عهد یکی از نوادگان نوح، به نام فارس بن فهلو بن سام بن نوح میرساند و حتى پدیدآمدن زبان پهلوی را از روزگار پدر او میداند (ص 21).
نویسنده به استناد شنیدههایش، بنای معروف به تختجمشید را به آن پادشاه و یا سلیمان نبی منسوب کرده است، در پایان نقلقول، با بیان «العهدة علی الراوة» پاسخ تردید خود و خوانندگان را بر عهدۀ راویان میگذارد. برپایۀ همان روایت، آن بنا را دارای غرایبی میداند که جمشید ایجاد کرده، ازجمله 140 ستون بر سر پشتهای عالی و کوشکی بر سر ستونها و جز اینهـا که در روزگار نویسنده، آثاری از آن کوشک بازمانده است و آن را چهلمناره مینامیدهاند. همین کوشک بعد از جمشید تختگاه پادشاهان بود و برخی هم بر آناند که این بنا، مقام و مقر سلیمان نبی بوده است (ص 25).
احمد زرکوب با بیان ارج و شأن والای کتاب زند زردشت حکیم در نزد «گبران و پادشاهان عجم»، نقل میکند که ایشان فرموده بودند آن کتاب را از نگاه اغیار پنهان، و در کوهی در منطقهای معروف به «دنبهنوشت» نگهداری نمایند؛ جاییکه هیچکس به آن راه نیافته است و نمیتواند راه یابد؛ و ازاینرو ست که کتاب زند همچنان دستنخورده در آن کوه محفوظ است (ص 25-26).
مؤلف در روایتی دیگر، بنیادگذاری شیراز را بر اثر خوابی میداند که به محمد بن یوسف، والی فارس و برادر حجاج بن یوسف، نسبت داده شده است؛ بدینسان که در عالم خواب، به وی فرمان میرسد که از آن قطعهزمین بایر معطل، «مبارکشهری بنا باید کردن» (ص 33-34) و در همان خواب مشاهده میکند که ستارگان آسمان بر آن زمین فرود آمدهاند، آن قطعهزمین را که در آینده قدمگاه چندینهزار صوفی و توشهگاه مسافران عالم غیب خواهد شد، برای بنیادگذاری شهر شیراز، معین کردهاند (ص 34) و بنابر همین رؤیا، منجمان را برای روز بنیادگذاری شیراز فراخواندهاند تا به مطالعۀ نجوم افلاک بپردازند و طالعنامهای برای آن بنویسند (ص 35).
مبالغه در وصف و ذکر عجایب بناهای ساختهشده، از دیگر نمودهای مردمشناسانه در شیرازنامه است؛ چنانکه از قبهای مدور با 360 دریچه در قلعۀ قهندز، به روزگار یزدگرد یاد، و سرگذشت آن قلعه را در طول زمان روایت کرده است (ص 42). نیز از حوضی یاد میکند که عضدالدوله ساخته بود و طول و عرض آن یک «قفیز» و عمق آن 17 پایه بوده، و هر پایهای از آن چندان آب میگرفته است که «اگر هزار مرد یک سال آب خوردندی، ایشان را کفایت بودی» (ص 23).
از آیینهای کهنی که در شیرازنامه یاد شده، و در عصر نویسنده معمول بوده، سوگندخوردن است؛ این آیین در ایران و جهان پیشینهای به طول عمر اسطورهها دارد (نک : رسولی، سراسر کتاب). در این کتاب، با تعبیر «سوگند یادکردن» آمده است: آنکسی که سوگند یادکردن بر او واجب شده، برای انجام این آیین خاص بایستی بر مرقد مبارک و شریفی همچون مرقد اتابک سنقر حاضر میشده است؛ حاکمان شریعت هم عنایتی خاص به اجرای حکم سوگند در چنین اماکنی داشتهاند (ص 73).
احمد زرکوب هنگام بیان حوادث دو دهۀ سدۀ 7 ق، از خشکسالی و آفات و حملۀ ملخها به کشتزارها روایت کرده، و این بلایا را به استناد باورهای مردم، به ستمهای حاکم بر آن روزگار، خاصه واقعۀ سید عمادالدین، مرتبط دانسته است (ص 95).
در شیرازنامه به تعویذبستن (در ترکیب تعویذِ محبت) (ص 162) و استخاره (به معنی طلب خیر) به همراه «التماس همت و دعایی کردن» اشاره شده است (ص 147). چندین مورد نیز از درخواست دعا و دعانویسی یاد شده است؛ ازجمله اتابک ابوبکر از قلعۀ محل اسارت خود نامهای به خدمت شیخالعارفین عزالدین مودود زرکوب شیرازی ارسال، و التماس دعایی کرده، و شیخ عزالدین شرح دعایی را به نقل از «مقتدای سُلّاک عهد، اوحدالدین کرمانی» برای وی فرستاده، و توصیه کرده است که در شبانهروز 000‘1 بار آن دعا را تکرار کند تا مقصود به حصول پیوندد (ص 82-83).
یکی از باورهایی که در شیرازنامه دربارۀ آن بهتفصیل سخن رفته، ارج و منزلت قبور خواص و اولیاءالله است؛ چنانکه مؤلف هنگام ذکر «ابوعبدالله الحسین بن محمد بیصار» و زیارت مزار او میگوید: برای برآوردهشدن حاجت، فرد آرزومند باید «هر سهشنبه، سه نوبت متوالی، بر سه روضۀ او حاضر شود و سهشنبۀ دیگر پیاپی برود». وی اطمینان به وصول مقصود را حاصل امتحان مکرر و تجربۀ فراوان خود و دیگران میداند (ص 130) و در جایی دیگر به استناد سخن پدر خود «در شأن مزار مقدس شیخ ابیعبدالله مقاریضی» که «در قضای حوائج خلق به مرتبت تریاک اکبر است»، مینویسد: «پدرم فرمود که به کرّات و مَرّات در مزار آن بزرگوار این صورت امتحان کردم و تجربت افتاد» (ص 135-136)؛ و نیز در خصوص زیارت قبر «نجیبالدین محمد بن علی بن محمد» و بنابر شنیدههایش از «جمعی صلحا و گروهی انبوه»، متذکر میشود که زیارت آن مزار در «دفع تب سهروز» بسیار مفید و مؤثر است (ص 185).
احمد زرکوب هنگامیکه «از احوال و مقامات امام مقدم شیخ الشیوخ فقیه حسین بن سلمان» سخن میگوید، افزونبر آنکه وی را صاحب فضل ظاهر و کمال ورع و زهادت میداند، در احضار طوایف پریان و اصحاب غیب و جنیان، صاحب قدرتی عظیم دانسته است، آن طایفه را همواره مطیع او برمیشمرد (ص 174-175).
عنوان یکی از زیرفصلهای شیرازنامه، «ذکر شجرۀ خرقۀ شیخ کبیر قطبالاولیاء ابوعبدالله محمد بن خفیف» است که طی آن نویسنده شجرۀ خرقۀ این شیخ را از سلسلۀ خرقۀ شیخ شیوخ مرشدالطالبین شهاب الملة و الدین عمر السهروردی ردیابی میکند و به امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) میرساند (ص 128- 129). رنگ تیرۀ خرقۀ صوفیان (ص 40؛ نیز نک : ه د، خرقه) و رعایت وصیت شیوخ دربارۀ سپردن خرقه به فردی خاص (ص 132) و ظهور شگفتی از خرقۀ بازرگان (همانجا) از دیگر نکاتی است که خواننده در این کتاب با آن مواجه میشود.
در پارههایی از متن کتاب و به مناسبت ساخت بنا یا سدی، به مصالح بهکاررفته و شیوۀ ترکیب مواد و مراحل ساخت بنا اشاره شده است؛ ازجمله مینویسد: از سنگریزه و چارو (ساروج) معجونی ساختند و بر سر شادروان ریختند ... و اسارب با چارو و قیر و موم و روغن پرورده کردند و در بوم آن حوض به کار بردند و کرباس و قیر لایهبرلایه و توبرتو بر سر آن میانداختند و بر روی آن دیگر چارو هم بدان نوع میانداختند (ص 50).
در این اثر از چند شغل و نام چند بازار و محله و سرگرمی نیز یاد شده است که عبارتاند از: بازار کلاهدوزان (ص 95)، گچپزان (محله) (ص 159) و سراجان (محله) (ص 98، 164)؛ و لعبتبازی (ص 108).
احمد زرکوب به هنگام وصف چگونگی بنای مشهد و مرقد شاهچراغ (ه م) نقل میکند که قبر ایشان اتفاقاً شکافته و پیدا شد، درحالیکه پیکر مبارک ایشان تغییر و دگرگونی نیافته بوده، و انگشتری به دست داشتهاند که بر آن نام ایشان منقوش بوده است (ص 198، 224).
افزونبر آنچه یاد شد، تعیین موقوفات (ص 70)، بیان اعتقاد به چشمزخم (ص 115)، و تعبیراتی چون «از بینی بیرونرفتن» در معنی لذتنبردن از دولت مستعجل و مکافاتشدن (ص 44) و «بیضه در دماغ نهادن» به معنی تکبر و غرور و فریفتهشدن (ص 112) در این کتاب به چشم میخورد.
شیرازنامه در 1350 ش، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی و به همت انتشارات بنیاد فرهنگ ایران در 263 صفحه همراه با مقدمه، در قطع وزیری منتشر شده است. پیشتر، تصحیحی از آن به کوشش بهمن کریمی در 1310 ش منتشر شده بود. تصحیح دیگری از شیرازنامه نیز به همت اکبر نحوی، در 1390 ش در 356 صفحه منتشر شده است.
مآخذ
احمد زرکوب، شیرازنامه، به کوشش اسماعیل واعظ جوادی، تهران، 1350 ش؛ رسولی، جواد، آیین اساطیری وَر، پیشینۀ سوگند در ایران و جهان، تهران، 1377 ش؛ واعظ جوادی، اسماعیل، مقدمه بر شیرازنامه (نک : هم ، احمد زرکوب).