زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

شروه

شَرْوه، نوعی آواز غم‌انگیز رایج در بوشهر، بندرعباس، خوزستان، فارس، بویراحمد و کرمان.
در آنندراج، شروه نوعی خوانندگی معرفی شده است که آن را «شهری» گویند و نوعی خوانندگی به زبان پهلوی است. دهخدا نیز شروه را اصطلاحی در موسیقی می‎داند ( لغت‌نامه ... ). برخی شروه را واژه‌ای فارسی و به معنای صدای پا، آهنگ و بانگ می‎دانند که ریشه در شَرفه، شرفاک، شرفک، شرفانگ، چَروک، شروک، چروه و چربه دارد (حمیدی، آینه ... ، 16، فرهنگ‎نامه ... ، 410). برخی نیز شروه را غیرفارسی، و شلوه، شروی و شلوی را مفهومی کلی می‎دانند که قشقاییان دربارۀ ترانه‎های خود به کار می‎برند؛ به نظر آنها، این عنوان به آوازهای حوالی شیراز که متن آنها دوبیتی است و ظاهراً از آواز قشقاییها اقتباس گردیده نیز گفته می‎شود؛ اما گفته‎اند که قشقاییان فارس نه در دشتستان، بلکه در حوالی فیروزآباد می‎زیسته‎اند و شروه (در‌واقع آهنگ و نوع خواندن آن) نه‌تنها در دشتستان، بلکه در اطراف کرمان و در همۀ نقاطی که فارسیان اصیل می‎زیسته‎اند، رواج داشته و دارد (نک‍ : کوکرتز، 16، حاشیۀ 1).
خاستگاه اصلی شروه مناطق دشتی، دشتستان، شبانکاره و تنگستان است. در این مناطق، به شروه حاجیانی و یا شُنبه‎ای گفته می‎شود (همو، 16؛ بوستان، هفت‌اورنگ، 68). حاجیانی را با نی‎انبان و گاه با نی‌جفتی اجرا می‎کنند (همو، «موسیقی ... »، 177). در مناطق بوشهر، دشتی و خوزستان، شروه‎خوانی را فایزخوانی نیز می‎گویند. حتى گاهی اشعار مفتون، باکی، نادم و باباطاهر را که با آهنگ شروه خوانده می‎شود، به فایز نسبت می‎دهند (زنگویی، 8). در هر‌یک از این مناطق، شروه با شیوه‎ها و «گَرده‎»های خاصی اجرا می‎شود. شروه در منطقۀ دشتی، به شیوه‎هایی با نامهای گردۀ دشتی، گردۀ نجاتی، و گردۀ محمدحسین؛ در دشتستان و شبانکاره، به شیوه‎های غمونه‎ای، شبانکاره‎ای، دشتی و دشتستانی؛ و در بوشهر، به شیوه‎های بخشو و شریفی اجرا می‎شود (بوستان، هفت‌اورنگ، همانجا).
به مراسم خواندن شروه «شروه‎خوانی»، و به کسی که آن را با صدای دلاویز خود می‎خواند، «شروه‎خوان» گفته می‎شود (حمیدی، همان، 410-411). شروه‎خوانی در بوشهر، سابقه‎ای بیش از 100 سال دارد و هم در مجالس شادی و شب‎نشینی و هم محافل غم و اندوه در جنوب ایران کاربرد دارد (همو، آینه، 15، 23).
 در گذشته در هر محفل و مجلسی، شروه‎خوان دعوت می‎شد. بیشتر در مقدمۀ شروه‎خوانی، برای پیش‌درآمد، ابیاتی از مثنوی مولوی خوانده می‎شد که به آن مثنوی‌خوانی (ه‍ م) می‎گفتند (شریفیان، 92)؛ استفاده از اشعار مولوی هنوز در دشتستان رواج دارد (کوکرتز، همانجا). همچنین در مقدمۀ شروه، از اشعار مولانا و نیز شاهنامه، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون استفاده می‎شود (نک‍ : حمیدی، همان، 20). اشعار شروه دوبیتی و به‌ندرت مثنوی است. دوبیتیها از شعر شاعران جنوب، به‎ویژه فایز و مفتون، انتخاب می‎شوند (باباچاهی، 67، 73). برخی از اشعار شروه را مردم در زمان اشغال بوشهر و قتل احمد ‎خان تنگستانی در مرثیۀ جوانان ناکام و مبارزان بوشهری سروده‎اند (نصیری‎فر، 3 / 408).
شروه در موسیقی، با عنوانهای آواز دشتی و دشتستانی معروف است (باباچاهی، 33، 41). این آواز محلی غمگین در مایۀ دشتی، زیر دستگاه شور، و به شکل منفرد با صدایی اندوه‌بار و همراه با ساز نی خوانده می‎شود (حمیدی، فرهنگ‎‎نامه، 410).
شروه را اغلب به‌صورت «دنباله‌خوانی» (مبادلۀ آوازی بین چند نفر) اجرا می‎کنند. شمار شرکت‎کنندگان در خواندن این آواز 4-5 تن است. در دنباله‎خوانی، مبادلۀ محتوایی میان شروه‎خوانان وجود دارد که به نوعی مشاعره شبیه است و گاهی ساعتها طول می‎کشد (درویشی، 73). در این شیوه، یکی از گرده‎‎های شروه را انتخاب می‎کنند و بیشتر در پایان هر دوبیتی، واژه‎ها یا مصراعهای اضافی همچون: روزگار، ای روزگار، جفا گر هر‌کسی کرد خیر نبیند، طریق و رسم دلداری نه این است، و جز آنها را به آن می‌افزایند (همانجا).
به آواز ممتد و پایانی شروه که با تحریرهای خاصی همراه است، «واخون» گفته می‎شود. بیشتر شروه‎خوانها پس از خواندن هر دوبیتی، با اجرای واخون پایان هر قسمت را مشخص می‎سازند (نک‍ : شریفیان، همانجا). شروه منشأ بسیاری از آوازها، ازجمله مرثیه و لالایی است (درویشی، همانجا).
فرم آوازی شروه از بوشهر به هرمزگان نیز راه یافته، و در مناطقی مانند بندرعباس، نزدیک به اصل، و در جاهایی چون میناب، با پذیرفتن تغییراتی بومی شده است (شریفیان، 64). در این مناطق، شروه «شَروِند» و شروه‎خوان «شروند‌زن» نامیده می‎شود (درویشی، 36). شروندهای بندرعباس و میناب از نظر موسیقی و شعر با یکدیگر متفاوت‌اند: در میناب، شروندها به شیوه‎های گوناگونی همچون کوهی، مینابی، بشاگردی، دشتی، ذهیری، فراغی، حسینی و جز آنها اجرا می‎شوند (همو، 37)، اما شروندهای بندرعباس در موسیقی از شروه‎های بوشهر و دشتستان پیروی می‎کنند. در شروندخوانی هرمزگان، بیشتر از سروده‎های فایز و مفتون استفاده می‎شود. شروند در مراسم عزا و عروسی، به دو شکل متفاوت خوانده می‎شود (همو، 36، 37).
در ایل بویراحمدی، شروه (شربه) با عناوین کَوگ‎رو، سرکَلی و بی‎کُتَلی شهرت دارد (جبارنژاد، 49). شروه در این منطقه شامل این مؤلفه‎های اصلی است: تول‌چپ (آهنگ شربه)، لیکه (فریاد و فغان ‎زنان)، و شروه (حالت غم و گریه و زاری برای مردگان) (نک‍ : احمد‌پناهی، ترانه ... ، 396). در همۀ طایفه‎های بویراحمدی، زنان شروه‌گو (و اخیراً مردان مرثیه‎سرا) شروه را با آوایی سنگین، ممتد و حزن‌آلود در رثای از‌دست‎رفتگان می‎خوانند (جبارنژاد، همانجا). زنان شروه‎گو در خلال ابیات شروه، برای تسلی خاطر خویش، خصایل نیک متوفا را نام می‎برند (همانجا). در مجالس شروه‎خوانی، ابتدا زن شروه‎گو با آوایی جان‌سوز شروه‎خوانی را آغاز می‎کند و هم‎زمان، دیگر زنان مجلس با او هم‎سرایی می‎کنند و سرانجام، سروده‎های خود را با هق‎هق و هوهو (همو، 50) و زدن به سر و صورت (نک‍ : احمد‌پناهی، همان، 395) به پایان می‎برند. ابیات شروه در این منطقه، بیشتر تک‎بیتی و دارای وزن سنگین و غیرعروضی است (جبارنژاد، همانجا).
شروه در کرمان، شَرمِه (مؤید‌محسنی، 730)، غریبی، غربتی و چهاربیتو (نک‍ : کوکرتز، 16-17، حاشیۀ 1) نام دارد. خوانندگان این آواز از دوبیتیهای باباطاهر، فایز دشتستانی و سروده‎های شاعران گمنام استفاده، و آن را در مایۀ شور، دشتی و شوشتری اجرا می‎کنند (مؤید‌محسنی، 731). عشایر روستاهای قره‎بلاغ ‎فسا، که به زبان ترکی تکلم می‎کنند، شروه را شَربَه می‎نامند و آن‌ را در مراسم جشن و سرور و دیگر مناسبتها می‌خوانند (همایونی، 447). شربه در میان عشایر ممسنی، موسیقی عزا ست که زنان و به‎ندرت مردان آن را به زبان لری و با آوازی سوزناک می‎خوانند. اشعار شربه با خصوصیات متوفا ارتباط دارد و اگر چنین نباشد، مورد تمسخر قرار می‎گیرد. اگر این اشعار در جای دیگری خوانده شود، به فال بد گرفته می‎شود (شهشهانی، 131-132؛ شریفیان، 218). در شربه‎های ممسنی و فسا، پاره‎ای مصراعها تکرار می‎شوند و بر بار عاطفی مضمون شربه‎ها می‎افزایند (احمد‌پناهی، «شروه ... »، 396).
آوازهای حزن‎انگیز عزاداری زنانه در مناطق مختلف بوشهر، به‌ویژه گناوه، دیلم و بخشی از شهرستان دشتستان، «شوره» نام دارد که از نظر ساختار آوازی و نام‌گذاری، شباهت بسیاری با شروه دارد (شریفیان، 218- 219). ترانۀ «علی‌دوستی» در میان عشایر خرم‎آباد شباهت بسیاری با شروه در جنوب دارد (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : سیف‎زاده، 129).
شروه در‌بردارندۀ مضامینی همچون غربت، سفر، رنج پیری، آرزوی جوانی، رقیب، کج‌طبعی روزگار، بیماری دل، وصال، جفای یار، طبیعت و تصاویر آن، معشوق واقعی و خیالی، وصف ‎اندام معشوق و جز آنها ست (حمیدی، آینه، 34).
مشهورترین شروه‎خوانان جنوب عبارت‌اند از: نجاتی مصطفى گراشی، پولاد اسماعیلی، محمد فردوسی، شهسوار گنجی، مصطفى عرب‎زاده، باقر بهادرپور، محمدحسین قائدی، حمزه قائدی، علی مهدوی‎نژاد، قاسم میرشکاری، علی بهبهانی و جز آنها (همان، 65-66، نیز فرهنگ‌نامه، 410).
نمونه‎ای از شروۀ دشتی: قسم بر سورۀ والشمس و‌اللیل / به غیر از تو ندارم با کسی میل / / کلام‎الله باشد خصم فایز / اگر نامحرمی با تو کند سیل؛ دگر شب شد که مو تنها بگردم / چو ماهی بر لب دریا بگردم / / پلنگ در کوه و آهو در بیابان / همه جمع‌اند و مو تنها بگردم؛ مرا گرد نگاری پای در گل / الٰهی خون شوی ای بوالهوس دل؛ یقین دارم دلی از سنگ داری / و یا از صحبت ما ننگ داری / / طریق و رسم دلداری نه اینه / که بر عاشق جهان را تنگ داری؛ ولم نالون نالون اومد و رفت / ولم تا درب دالون اومد و رفت (کوکرتز، 50).

مآخذ

آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانه و ترانه‎سرایی در ایران، تهران، 1376 ش؛ همو، «شروه، شعر شیدایی»، گوهران، تهران، 1384 ش، شم‍ 7- 8؛ باباچاهی، علی، شروه‎سرایی در جنوب ایران، تهران، 1368 ش؛ بوستان، بهمن و محمدرضا درویشی، «موسیقی مقامی ایران»، ادبستان فرهنگ و هنر، تهران، 1371 ش، شم‍ 36؛ همان‌ دو، هفت‌اورنگ، تهـران، 1370 ش؛ جبارنژاد، عبـاس، «جستاری در گونـه‎های مختلف شعر محلی ایل بزرگ بویراحمد»، مجلۀ دانشکدۀ علوم انسانی دانشگاه سمنان، سمنان، 1384 ش، شم‍ 11؛ حمیدی، جعفر، آینۀ شروه‎سرایی، تهران، 1375 ش؛ همو، فرهنگ‌نامۀ بوشهر، تهران، 1380 ش؛ درویشی، محمدرضا، مقدمه‎ای بر شناخت موسیقی نواحی ایران، تهران، 1373 ش؛ زنگویی، عبدالمجید، شعر دشتی و دشتستان، تهران، 1364 ش؛ سیف‎زاده، محمد، پیشینۀ تاریخی موسیقی لرستان، خرم‌آباد، 1377 ش؛ شریفیان، محسن، اهل ماتم (آواها و آیین سوگواری در بوشهر)، تهران، 1383 ش؛ شهشهانی، سهیلا، چهارفصل آفتاب، تهران، 1366 ش؛ کوکرتز، یوزف و محمدتقی مسعودیه، موسیقی بوشهر، ترجمۀ محمدتقی مسعودیه، تهران، 1356 ش؛ لغت‎نامۀ دهخدا؛ مؤید‌محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نصیری‎فر، حبیب‎الله، مردان موسیقی سنتی و نوین ایران، تهران، 1372 ش؛ همایونی، صادق، ترانه‎های محلی فـارس، شیـراز، 1379 ش.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.