زمان تقریبی مطالعه: 21 دقیقه

شربت

شَرْبَت، نوشیدنی‌ای شیرین و معمولاً خنک، مرکب از آب به‌عنوان مادۀ اصلی و شکر یا قند، عسل، دوشاب و مانند آن به‌عنوان شیرین‌کننده، به همراه افزودنیهایی مانند عصارۀ میوه‌ها یا عرق برخی از گلها و گیاهان. 
شربت واژه‌ای عربی ( المنجد، ذیل شَرِبَ، یَشرب) به معنی نوشیدن آب است؛ اما در زبان فارسی، به نوشیدنی شیرین آمیخته به عصارۀ میوه‌ها و نباتات اطلاق می‌شود که در دوره‌های مختلف تاریخی و در مناطق گوناگون ایران، به روشهایی متنوع تهیه می‌گردد ( لغت‌نامه ... ؛ نفیسی؛ برهان ... ؛ غیاث ... ؛ نیز نک‍ : بسحاق، 101؛ کمپفر، 146). 
شربت را بیشتر برای رفع عطش و تشنگی حاصل از گرمای هوا و گاه نیز برای تحریک اشتها و بیشتر با یخ می‌نوشند (ولفسن، 145-146؛ فریزر، 467، 500؛ شاردن، 4 / 250؛ نیز نک‍ : پولاک، I / 124). واژۀ شربت در طب قدیم نیز کاربرد داشته، و به یک مقدار یا یک وعده از دارو، چه مایع و چه جامد اطلاق می‌شده است (نک‍ : تهانوی، 4 / 89؛ قس: ابومنصور، 81، 118، 202). 
تهیه و استفاده از شربت به عناوین مختلف و در انواع گوناگون، در ظاهر، پیشینه‌ای دیرین در فرهنگ ایران‌زمین دارد و به دورۀ اشکانیان نیز می‌رسد. در برخی از منابع کهن، از نوعی نوشیدنی با الفاظی مانند سکباج و طبرزد و جز اینها یاد گردیده است که در ایران باستان با افشرۀ میوه‌ها و گلهای مختلف به همراه شکرِ قوام‌آمده درست می‌شده است (برای نمونه، نک‍ : ثعالبی، 585). حتى برخی از پژوهشگران بر این باورند که فن شربت‌سازی و آداب‌و‌رسوم نوشیدن آن، از ایران‌زمین به نقاط دیگر جهان منتقل شده است (نیرنوری، 184). 
در برخی از متون فارسی، از شیوۀ تهیۀ شربت سخنها رفته (جامع ... ، 49-50)، و حتى دربارۀ آن شعرها سروده شده است که نشانگر اهمیت آن در میان ایرانیان است؛ مثل این بیتها که از دورۀ صفوی (سدۀ 8 و 9 ق) است: فصل سابع، همه از شیـره و شربت گوییم / نُقلهایی که منور شود از آن، ابصار / / خادما! شربت پربرف و عرق پیش آور / با طبقهای پر از نُقل و به رویش، دستار (بسحاق، 24، برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : 36، 44، 142، 231). 
شربت در بین مردم ایران، هدیه‌‌ای ارجمند برای بزرگان و ازجمله سلاطین و حکمرانان بوده است (برای نمونه، نک‍ : اوتر، 53؛ دروویل، 154). این نوشیدنی توجه بیشتر جهانگردان را نیز به خود جلب کرده است، به‌گونه‌ای که تقریباً همۀ آنان در سفرنامه‌های خود از شیوۀ تهیۀ آن و میوه‌ها و گیاهان معطری که در آن به کار می‌رود، نحوۀ نگهداری آن به‌صورت مایع یا گَرد، اوقات و آیینهای نوشیدن آن، انواع نانها و خوراکیهایی که با شربت درست می‌شود و جز اینها توصیفهای کاملی به دست داده‌اند (نک‍ : شاردن، 4 / 250-251؛ پولاک، I / 120؛ آلمانی، I / 182-184؛ ولفسن، همانجا). به باور برخی از محققان نیز در ایران پیش از اسلام، هنگام تحویل سال و ایام نوروز، سفرۀ هفت‌شین برپا می‌شد که یکی از اجزاء آن «شربت» بود (خوروش، 56؛ رمضان‌خانی، 110، حاشیۀ 154)؛ پس از ورود اسلام نیز که این سفره به هفت‌سین تبدیل شد، باز هم در مراسم عید نوروز و سفرۀ عید، شربت جایگاه خود را حفظ نمود (نک‍ : مستوفی، 1 / 357؛ نجمی، 491؛ پیرزاده، 1 / 279). گاهی نیز صاحبان برده‌های سیاه، پس از خریدن آنها، به‌سبب شگون، نام آنها را «شربت» می‌گذاشتند (شهری، طهران ... ، 4 / 113). 
ورود اسلام به ایران و تحریم نوشیدنیهای سکرآور و الکلی، مـوقعیت ممتـاز شربت را در میـان ایرانیـان تقویـت کـرد (تاپـر، 219-220)، تا‌جایی‌که مثلاً در برخی از مناطق ایران، نوعی شربت را که از جوشاندن انگور به دست می‌آوردند، «حلالی» می‌نامیدند و در برابر، شراب را حرامی می‌گفتند (محتاط، 2 / 100). 
رفته‌رفته، شربت وارد آیینهای دینی و ملی نیز شد؛ مثلاً در کازرون، به مناسبت ادای نذر به شرکت‌کنندگان در مراسم عقیقۀ نوزاد شربت می‌دادند و از همان شربت، پیش از ذبح، به گوسفند قربانی نیز می‌خوراندند (حاتمی، 118). در اعیاد مذهبی، ازجمله اعیاد رمضان و فطر نیز که مردم به دیدوبازدید یکدیگر می‌رفتند، شربت یکی از خوراکیهای پذیرایی بود؛ به‌خصوص اگر رمضان به ایام تابستان می‌افتاد، مصرف آن بیشتر می‌شد (ایازی، 172-173). 
زردشتیان ایران برای تهیۀ شربت به خانوادۀ داماد تخم‌ شربتی و گلاب هدیه می‌دادند (رمضان‌خانی، 226)؛ آنها همچنین در یزد، در مراسم پُرسۀ (ه‍ م) همگانی، شربت گوارای خرفه به مهمانان خود می‌دادند (رمضان‌خانی، 162). 
در میان برخی از فرق تصوف نیز شربت و نوشیدن آن از آداب صوفیانه به شمار می‌آید. برای نمونه، می‌توان به طایفۀ چهل‌تنان در آذربایجان اشاره کرد که در مجامع خود شربت وحدت می‌نوشند و از آن به «شاه شربتی» (شربت شاه) تعبیر می‌کنند. این نوشیدنی ترکیبی مخصوص دارد و حتماً باید حبه‌ای انگور یا کشمش هم داخل آن باشد (ساعدی، 81-84). 
شربت در درجۀ اول، نوشیدنی‌ای خنک برای رفع تشنگی بوده است؛ حتى در قدیم هم که وسایل سرمایش صنعتی وجود نداشت، با برف و یخ طبیعی، به‌ویژه در محافل و منـازل اشراف و دولتمردان، آن را سرد می‌کردند و می‌نوشیدند (پولاک، I / 133؛ کمپفر، 146؛ نوربخش، 237). شربت کارکردهای دیگری نیز در بین مردم ایران داشت که مهم‌ترین آنها در مهمانیها بود و همیشه از حاضران در مجلس بـا شربت پذیرایی می‌شد (بـرای نمونه‌ای در ادب پارسی، نک‍ : مولوی، دفتر 5 / 755). بدین منظور، معمولاً این نوشیدنی را داخل تُنگهای بلور می‌ریختند و همراه با لیوان و یا به هر صورت معمول و مرسوم دیگر که به نوعی نشان‌دهندۀ طبقۀ اجتماعی و توان مالی میزبان هم ‌بود، به حاضران تعارف می‌کردند (براون، 415؛ کُتسبو، 118، 179؛ سرنا، 238؛ مقدم، 414-415). به همین منظور بیشتر، ثروتمندان، تاجران و خانواده‌های اشرافی شربت را در خانه‌های خود به عمل می‌آوردند و در مکانهایی به نام شربت‌خانه نگهداری می‌کردند (رایس، 41؛ کمپفر، همانجا؛ نجمی، 175-176؛ مستوفی، 1 / 183؛ اسکندربیک، 169؛ شهری، تاریخ ... ، 3 / 191) و ظرفهایی مخصوص نیز به شکل کاسه‌هایی کوچک به نام شربت‌خوری یا شربتی برای نوشیدن آن اختصاص می‌دادند (همان، 3 / 543؛ رنجبر، 267؛ ولفسن، 152؛ پولاک، همانجا؛ جمال‌زاده، قلتشن ... ، 25؛ حاج‌سیاح، 354). هنگام رسیدن مهمان، مایۀ غلیظ شربت را به‌اصطلاح آب می‌زدند و به او تعارف می‌کردند (شهری، همان، 3 / 778- 779، حاشیۀ 1). حتى شخصی با عنوان شربت‌دار در خانه‌های اشرافی و در دربار پادشاهان بود که امور تهیۀ شربت و مربا و نگهداری مواد اولیۀ آن را برعهده داشت و در مواقع لزوم، از اهل خانه، درباریان و یا پادشاهان و مهمانان آنان پذیرایی می‌کرد. اشاره به منصب شربت‌دارباشی در منابع تاریخی حاکی از آن است که گاه در دربار شاهان چندین نفر به این کار اشتغال داشته‌اند (نک‍ : ابن‌بطوطه، 3 / 164؛ پولاک، کمپفر، همانجاها؛ مستوفی، 1 / 290؛ امیری، 534). 
گذشته از مهمانیها و مجالس رایج، در محافل شادی و جشن، به‌ویژه در مجالس عقد و عروسی و حواشی آن، شربت از لوازم ضروری پذیرایی به شمار می‌رفت و امروزه نیز به صورتهایی دیگر وجود دارد که تفصیل آن، به‌ویژه پذیرایی از مهمانان در مراسم عروسی، در منابع آمده است (برای نمونه، نک‍ : مونس‌الدوله، 53؛ ولفسن، 151-153). همچنین رسم بود که عروس و داماد نیز شربت بنوشند؛ به‌این‌صورت که لیوان شربتی به داماد می‌دادند و او پس از نوشیدن جرعه‌ای، آن را به عروس می‌داد که او نیز باقی آن را بنوشد (رایس، 28). 
مردم شیراز در مراسم خواستگاری و همچنین بله‌برون، افزون‌بر تنقلات، با چای و شربت از مهمانان خود پذیرایی می‌کنند (همایونی، 66، 70). در مراسم عقد نیز از ضروریات سفرۀ عقد، وجود قدحی شربت است (هدایت، 34) و به‌محض جاری‌شدن صیغۀ عقد، مهمانان مشغول خوردن شیرینی و شربت می‌شوند (نردن، 56، 91). تهرانیها در شب عروسی در قدح مرغی، شربت بهارنارنج یا عرق بیدمشک با ترنگبین و گلاب یا شربت به‌لیمو می‌ریختند و سر سفرۀ عقد می‌گذاشتند (کتیرایی، 145)؛ در مراسم مذهبی مانند عروسی قریش (ه‍ م) نیز شربت و شیرینی بین مهمانان تقسیم می‌کردند (شهری، طهران، 3 / 36-37). 
مردم سنندج و اطراف آن نیز هنگام تدارک مراسم عروسی، ظروف شربت‌خوری و تنگهای بلورین دوغ و شربت را آماده می‌کنند (ایازی، 247). در این شهر و دیگر شهرها شربت جزو اقلام لازم در خوانچۀ عروس است (همو، 213؛ کتیرایی، 140). در اردکان و تهران، هنگام مراسم سینی‌بری و خوانچه‌بردن، خانوادۀ عروس از سینی‌برها و خوانچه‌کشها با شربت و شیرینی پذیرایی می‌کنند (طباطبایی، 342؛ نجمی، 510). در میان بلوچها، در مراسم آوردن داماد به خانۀ عروس، زنی یک سینی را که در آن مقداری شیرینی و شربت آب‌لیمو و یا شربت قند است، به خانۀ عروس می‌برد و با این سینی از داماد استقبال می‌کند. داماد نیز یک لیوان شربت می‌خورد و بعد از آن به ادامۀ مراسم می‌پردازد (ناصری، 133). 
در بسیاری از نقاط، ازجمله در شیراز، در هنگام حمام‌بردن عروس، از او با شربت پذیرایی می‌شود که با شادی و شعرخوانی بستگان او همراه است و شعرهایی از‌این‌دست می‌خوانند: آی حمومی، آی حمومی، آب حموم تازه کن / خانم عروس میات حموم، شربتش آماده کن؛ ننۀ عروس راه میره و پشت کفشش مخمله / میره تو شربت بیاره، تا کمربندش زره (همایونی، 77- 78، 80، 117). در تویسرکان، در روز حمام عروس، برای پذیرایی از همراهان از منزل داماد شیرینی، میوه و شربت به حمام می‌فرستند (مقدم، 560)؛ در اردکان نیز در این روز، بستگان عروس و داماد خوراکیهایی ازقبیل شربت، میوه و انواع پالوده به حمام می‌آورند (طباطبایی، 348). به‌طورکلی در قدیم و در موسم بهار، غالباً در گرمابه‌های عمومی، هنگام ورود و خروج از مراجعان با شربت پذیرایی می‌شد (ماسه، I / 163). 
در تهران دورۀ ناصرالدین شاه، شب عروسی، در حجله‌خانه قدحی شربت ‌قند و گلاب و زعفران با دو قاشق شربت‌خوری بالای سر عروس و داماد می‌گذاشتند. همچنین، هنگام زایمان عروس، همین‌که زائو از سر خشت پایین می‌آمد، کاسه‌ای شربت عرق بیدمشک و تخم بالنگوم به او می‌خوراندند (مونس‌الدوله، 50، 83). مردم گروس در روز دهم زایمان که زائو را به حمام می‌برند، به او شربت می‌دهند تا گرمای حمام اذیتش نکند (هاشم‌نیا، 189). در اردکان و طالب‌آباد نیز روز حمام زایمان با شربت از همراهان زائو پذیرایی می‌شود (طباطبایی، 357؛ صفی‌نژاد، 427). 
شربت‌خوردن تنها اختصاص به خانه و مهمانیها و عروسیها نداشت؛ به‌ویژه در سدۀ اخیر، در قهوه‌خانه‌ها، لقانطه‌ها، چلوکبابیهای قدیم، بازارها، میادین و نیز شربت‌فروشیهای دوره‌گرد، در تابستان امکان خریدن و نوشیدن شربت وجود داشت. در تهران قدیم، مردم به طنز، اصطلاحِ «آب‌بندی» را برای شغل شربت‌فروشی به کار می‌بردند؛ زیرا دارندگان این حرفه تا‌جایی‌که شربت رنگ داشت، به آن آب می‌افزودند (شهری، تاریخ، 1 / 355، 3 / 773، 778- 779، طهران، 2 / 158، 344؛ کمپفر، 146). امروزه، این قبیل مراکز جز در مناطق بسیار قدیمی و سنتی شهرهای بزرگ و یا شهرستانهای کمتر توسعه‌یافته، در جاهای دیگر چندان به چشم نمی‌خورند و جای خود را به آب‌میوه‌فروشیها و به‌اصطلاح، کافی‌شاپها داده‌اند. به‌همان‌گونه، زنان خانه‌دار نیز دیگر چندان با روش طبخ مربا و تهیۀ شربت آشنایی ندارند و با مراجعه به مراکز خرید می‌توانند انواع شربتها را به‌صورت مایع، جامد یا پودر، در شیشه‌ها و بسته‌بندیهای نام‌و‌نشان‌دار تهیه، و حتى مهمانیهای بزرگ خود را با آن اداره کنند؛ و یا برای تهیۀ نوشیدنیهای ساده‌ای چون شربت خاکشیر و سرکه‌شیره، زعفران، تخم ‌شربتی و سکنجبین (سکنگبین)، آن هم بیشتر در روزهای گرم تابستان و یا برای رفع گرفتگی سینه و دیگر مصارف درمانی سنتی به کتابهای آموزشی که در این زمینه، در سالهای اخیر تألیف و منتشر شده است، مراجعه می‌کنند (دریابندری، 1 / 456-463؛ اکبری). البته، گاه برخی از خانمهای جوان در شهرهای بزرگ و پیشرفته، به کمک مادر یا مادربزرگهای خود برخی از مرباها و شربتها، ازجمله گل‌ محمدی، آلبالو و جز آن را در خانه می‌پزند و این فعالیت را جزو هنر آشپزی خود می‌دانند. گرچه در شهرهای سنتی‌تر و مناطق روستایی، وضع به گونه‌ای دیگر است و معمولاً این‌گونه امور را دختران کم‌سن‌و‌سال نیز انجام می‌دهند (همو). 
نوع شربتهای خانگی، بسته به اقلیم و جغرافیای مناطق مختلف ایران، متفاوت است و شربت هر ناحیه‌ای ویژگی خاص خود را دارد و گاه شهرت و مرغوبیت ویژه‌ای نیز در بین مردم کسب می‌کنند (برای آگاهی از نمونه‌هایی از این قبیل، نک‍ : در گیلان، پورهادی، 124؛ در استان مرکزی، حجازی، 96-97؛ در خواف، مکاری، 503؛ در شیراز، زیانی، 136). 
تا همین اواخر که نوشابه‌های مختلف گازدار هنوز به بازار نیامده بود، دوغ و شربت نقش برجسته‌ای در عادات غذایی مردم داشت و از ملزومات اصلی سفره‌های غذا به شمار می‌آمد. معمولاً بر سر سفره یا میز غذا، قدحهای بزرگی پر از شربت می‌گذاشتند و آنها را با قاشقهای چوبی بزرگی که به اندازۀ یک فنجان گنجایش داشت، می‌نوشیدند (نک‍ : شاردن، 4 / 251؛ مونس‌الدوله، 323؛ کتسبو، 90، 119؛ ولفسن، 146؛ فلاندن، 211؛ فریزر، 373؛ مالوس، 202؛ رایس، 181؛ براون، 48, 110, 426؛ آلمانی، II / 82؛ رسولی، 348- 349؛ نجمی، 513-514؛ نوربخش، 234، 331، 333؛ شهری، تاریخ، 1 / 163؛ مقدم، 414-415). این قاشقهای چوبی که بیشتر شبیه ملاقۀ کوچک بودند، به نحو هنرمندانه و زیبایی طراحی و ساخته می‌شدند و کنده‌کاری، منبت، خاتم و قلمکاریِ روی آنها جلوه‌ای خاص بدانها می‌بخشید، به‌طوری‌که امروزه به‌سبب ظرافتهایی که در تزیین آنها به کار ‌رفته است، جزو اشیاء عتیقه و اثر هنری به شمار می‌آیند (زیانی، 136-137؛ مقدم، 415؛ براون، 110؛ ولفسن، همانجا؛ آلمانی، I / 182, II / 82-83؛ رایس، همانجا). 
واژۀ شربت اصطلاحی پزشکی هم هست. در طب قدیم، برخی از داروها را از عصارۀ انواعی از رستنیها می‌ساختند و لفظ شربت به آن اضافه می‌کردند؛ مثل شربت نعناع، شربت عناب و شربت انار و جز اینها (ابن‌سینا، 3 / 167). این شربتها که انواع و اقسامی متنوع داشتند، برای درمان بیماریهای مختلف تجویز می‌شدند (برای نمونه، نک‍ : جرجانی، کتاب 3 / 138، 145، 153، 157- 158، 268، کتاب 4-5 / 10، 96، 98، 126، 149-150). میزان مصرف شربتهای دارویی به‌قدری زیاد بود که رفته‌رفته لفظ «شربتی» مفهوم «یک مقدار دارو» را به خود گرفت (ابومنصور، 22، 82، 118). برخی از جهانگردان و سفرنامه‌نویسان از مصارف طبی انواع شربتهای گیاهی در ایران خبر داده‌اند (برای نمونه، نک‍ : پولاک، II / 219؛ کمپفر، 29). 
امروزه نیز برخی از اقسام شربتها که بیشتر آمیخته با عرقیات سنتی‌اند، به‌عنوان داروی جایگزین و یا مکمل استعمال می‌شوند و استفاده از آنها تقریباً به شکل نوعی باور درآمده است. مثلاً در بین مردم معمول است کسانی که فشار خون پایین دارند، باید شربت قند بخورند (حجازی، 176؛ نظری، 405)؛ به‌ویژه اینکه اگر کسی از حال برود، افزون‌بر خوراندن قند‌آب، شربت بیدمشک با گلاب و تخم‌ شربتی نیز جهت تقویت قلب‌ به او توصیه می‌کنند (شهری، همان، 2 / 690، 693)؛ همین شربت برای بیماران قلبی نیز سودمند دانسته می‌شود (همان، 1 / 541). برای سرفه و سینه‌درد نیز شربتی تجویز می‌شود که از جوشاندۀ پوست خشخاش به دست آمده است (همو، طهران، 4 / 249). شیرازیها به زنی که تازه باردار شده است و ویار دارد، شربت به‌لیمو می‌دهند (همایونی، 31). اهالی کازرون به شخص سرماخورده شربت چهارتخم (حاتمی، 72) توصیه می‌کنند. در مجموع، شربتهای سنتی که معمولاً در دکانهای عطاری به فروش می‌رسد، در نظر مردم، خواص پزشکی فراوان دارد و حتى دربارۀ آن، اشعاری نیز سروده شده است (برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : شهری، همان، 5 / 476، 484-486). 
از شایع‌ترین موارد مصرف شربت، مجالس سوگواری درگذشتگان و همچنین هیئتهای مذهبی و محافل عزاداری برای اهل بیت (ع)، در ماههای محرم و صفر، و به‌ویژه دهۀ اول ماه محرم و روز تاسوعا و عاشورا ست که حاجتمندان آن را نذر، و در این روزها و شبها بین مردم تقسیم می‌کنند (نک‍ : ماسه، I / 126؛ شهری، همان، 2 / 369؛ ابراهیمی، 192؛ نجمی، 264، 501). از نخستین روزگارانی که عزاداری برای مصائب اهل بیت (ع) در ایران آزاد و علنی شد، انواع نذورات نیز رایج گشت که یکی از آنها سقایی (ه‍ م) و سیراب‌کردن شرکت‌کنندگان در این‌گونه مجالس بوده است؛ مثلاً در دستجات سینه‌زنی (ه‍ م)، مجالس روضه‌خوانی و تعزیه (ه‍ م) و جز اینها، گلاب به سر و روی حاضران می‌پاشند و آب و شربت نذری، خیرات و به‌اصطلاح «سَبیل» می‌شود (دربارۀ این رسم و اصطلاح، نک‍ : شهری، تاریخ، 2 / 356). برخی نیز با شربتهای نذری خود، که بیشتر شربت آب‌لیمو و گلاب است، هنگام عبور دسته‌های عزادار از کوچه و خیابان، از ایشان پذیرایی می‌کنند (نظری، همانجا)؛ در مساجد یا تکیه‌ها، ظرفهای بزرگ پایه‌دار معمولاً مسی به نام دوستکامی می‌گذاشتند، در آن آب یا شربت می‌ریختند و شرکت‌کنندگان در مراسم از آن می‌نوشیدند (نک‍ : شهری، طهران، 2 / 362؛ علوی، 10). در سفره‌های نذری که به‌طورکلی زنان به پا می‌کنند، انواع شربت را نیز قرار می‌دهند (هدایت، 60). 
در روزهای تاسوعا و عاشورا، در بسیاری از مناطق ایران مـانند شهرستان قـروۀ کردستـان و روستاهای طالقان و کرج، بسیاری از حاجتمندان در روز علم‌بندان (نک‍ : ادامۀ مقاله)، پس از آماده‌شدن علم حسینی، به حاضران و عزاداران شربت می‌دهند؛ آنها هنگام نوشیدن شربت این جملات را ادا می‌کنند: «این نذر از عالم بالا رسید / نور چشم مصطفى، فرزند زهرا، شد شهید / جام شربت را بنوش و گو لعنت حق بر یزید». در روستای شیرین همدان هم شب هفتم محرم که به «کوچک‌قتل» معروف است، مردم نُقل، نان فطیر و شربت نذر می‌کنند (وکیلیان، «نذر ... »، 106- 108). در قهوه‌خانه‌ها نیز در برخی از روزهای ماه محرم، قهوه، چای، شربت و قلیان، به‌ویژه در تابستان، به مراجعان سیاه‌پوش و عزادار خیرات می‌شد و هنوز هم این رسم در بعضی از کافه‌های محلات قدیم تهران و اغلب شهرهای دیگر ایران جاری است (اکبری). درگذشته، در تکیه‌های تهران نیز از سوگواران امام حسین (ع) با شربت و قلیان پذیرایی می‌شد (نجمی، 264). 
ردپای واژۀ شربت و مفهوم آن را می‌توان در ادبیات مردمی ایران، در افسانه‌ها (برای نمونه، نک‍ : هزار‌و‌یک‌شب، 5 / 499-525؛ صرفی، 83-84) و در قصه‌های عامیانه (برای نمونه، نک‍ : فقیری، 95-97) یافت. ترانه‌های محلی بسیاری نیز می‌توان پیدا کرد که در آنها واژۀ شربت به کار رفته، و یا شربت موضوع اصلی آن است که به یکی از آنها در این مقاله اشاره شد (برای نمونۀ دیگر، نک‍ : وکیلیان، رمضان ... ، 122). 
در امثال‌و‌حکم فارسی نیز نمونه‌های فراوانی از کاربرد این واژه به چشم می‌خورد؛ مثل «شربت بیمار آب است» (دهخدا، 2 / 1021) و یا این بیت از سعدی که به‌صورت مثل درآمده است: شربت از دست دلارام چه شیرین و چه تلخ / بده ای دوست که مستسقی از آن تشنه‌تر ست (ص 84). همچنین ضرب‌المثلهایی نیز با این کلمه ساخته شده است؛ مانند «این شربت کم، بهر دو بیمار نباشد» (ذوالفقاری، 1 / 437)؛ «حمامش جوق (جوی آب) است و شربتش دوغ» (همو، 1 / 842)؛ «می‌گوید: شربت درست کن! جواب می‌دهد که قند (شکر) نیست. می‌گوید: شربت خالی درست کن!» (همو، 2 / 1745، برای نمونه‌های بیشتر، نک‍ : 1 / 507، 2 / 1426، 1428). 
شربت در ادب پارسی و سخن ادیبان و شاعران حضوری برجسته دارد و در معانی متعدد به کار رفته است. شاعرانْ مضمون‌پردازیها و تشبیه، استعاره و کنایه‌سازیهای بسیاری با این واژه انجام داده‌اند که برای نمونه به این موارد اشاره می‌شود: خاقانی آن را در معنای مطلق نوشیدن آورده، و سروده است: این بحر بصیرت بین، بی‌شربت ازو مگذر / کز شط چنین بحری، لب‌تشنه‌شدن نتوان (ص 246)؛ سنایی نیز سروده است: به حرص ار شربتی خوردم، مگیر از من که بد کردم / بیابان بود و تابستان و آب سرد و استسقا (ص 57)؛ حافظ لب معشوق را از نظر شیرینی به شربت تشبیه کرده است: شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت / روی مه‌پیکر او سیر ندیدم و برفت (ص 62)؛ سعدی هم در این بیت به شیرینی و گوارایی شربت اشاره دارد: شربت نوش‌آفرید از مگس نحل / نخل تناور کند ز دانۀ خرما (ص 2). در سخن برخی از شاعران نیز معنی دارو از شربت اراده شده است: چون ز شربت به جلاب آمده‌ام / به ز بحران شوم انشاءالله (خاقانی، 279). همچنین این بیت از امیرخسرو دهلوی که نشانگر طرز تهیه و نگهداری شربت در ایام قدیم است: تا شربت صاف در قدح هست / در سرکه کسی چرا زند دست (ص 40). 
شربت به متون تعبیر خواب نیز راه یافته است و بر این اساس، رؤیای آن تأویل نیکویی دارد؛ حتى در‌این‌باره اشعاری در متون تعبیر خواب مضبوط است (برای نمونه، نک‍ : حماسیان، 147). 
تعابیر جدیدی نیز در متون نوین فارسی و یا زبان محاوره‌ای فارسی از شربت ساخته، و استعمال می‌شود؛ مثل «شربت شهادت نوشیدن یا چشیدن» و جز آن (برای نمونه، نک‍ : جمال‌زاده، هفت ... ، 44). 

مآخذ

ابراهیمی، رقیه، «نگاهی به نذورات مردم در دورۀ قاجار»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1383-1384 ش، شم‍ 5-6؛ ابن‌بطوطه، رحلة، به کوشش عبدالهادی تازی، رباط، 1417 ق / 1997 م؛ ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1367 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1346 ش؛ اسکندربیک منشی، عالم‌آرای عباسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ اکبری ‌بیرق، حسن، تحقیقات میدانی؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ اوتر، ژان، سفرنامه، ترجمۀ علی اقبالی، تهران، 1363 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ برهان قاطع؛ بسحاق اطعمه، احمد، کلیات، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1382 ش؛ پورهادی، مسعود، فرهنگ خوراک مردم گیلان، تهران، 1389 ش؛ پیرزاده، محمدعلی، سفرنامه، به کوشش حافظ فرمانفرماییان، تهران، 1342 ش؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش لطفی عبدالبدیع، قاهره، 1397 ق / 1977 م؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900 م؛ جامع ‌الصنایع (آشپزی‌نامه از عصر قاجار)، به کوشش ایـرج افشار، تهران، 1389 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382-1384 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، قلتشن دیوان، به کوشش علی دهباشی، تهران، 1379 ش؛ همو، هفت‌کشور، تهران، 1357 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بی‌جا، 1385 ش؛ حاج‌سیاح، محمدعلی، خاطرات، به کوشش حمید سیاح و سیف‌الله گلکار، تهران، 1346 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1383 ش؛ حماسیان، حسین (ض: صابر کرمانی)، فرهنگ تعبیر خواب، به کوشش حسن امین، تهران، 1380 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جهانگیر منصور، تهران، 1375 ش؛ خوروش دیلمانی، علی، جشنهای باستانی ایران، تهران، 1336 ش؛ دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1348 ش؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، 1384 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال‌و‌حکم، تهران، 1338 ش؛ دهلوی، امیرخسرو، مجنون و لیلی، به کوشش طاهر احمد‌اوغلی محرم‌اف، مسکو، 1964 م؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رمضان‌خانی، صدیقه، فرهنگ زرتشتیان یزد، تهران، 1387 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، اهواز، 1373 ش؛ زیانی، جمال، دل‌نوشته‌هایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1388 ش؛ ساعدی، غلامحسین، ایلخچی، تهران، 1375 ش؛ سعدی، غزلها، به کوشش نورالله ایران‌پرست، تهران، 1355 ش؛ سنایی، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1341 ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ صرفی، محمدرضا، افسانه‌های مردم کرمان، کرمان، 1387 ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ علوی، بزرگ، میرزا، تهران، 1357 ش؛ غیاث‌ اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ش؛ فریزر، ج. ب.، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1364 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، ترانه‌های محلی، شیراز، 1342 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ کُتسبو، موریتس فون، مسافرت به ایران، ترجمۀ محمود هدایت، تهران، 1332 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1350 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مالوس، تس، موسوعة الطبخ المیسرة، ترجمۀ عبدالهادی عبله، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371 ش؛ مقدم گل‌محمدی، محمد، تویسرکان، تهران، 1378 ش؛ مکاری، محمد، «بررسی مردم‌شناختی خوراک، نمونۀ موردی: خوراک شهر خواف»، خوراک و فرهنگ، به کوشش علیرضا حسن‌زاده، تهران، 1387 ش؛ المنجد، بیروت، 1362 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1382 ش؛ مونس‌الدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ ناصری، عبدالله، فرهنگ مردم بلوچ، رسالۀ تایپی، 1358 ش؛ نجمی، ناصر، طهران عهد ناصری، تهران، 1364 ش؛ نردن، هرمان، زیر آسمان ایران، ترجمۀ سیمین سمیعی، تهران، 1356 ش؛ نظری داشلی‌برون، زلیخا و دیگران، مردم‌شناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1320 ش؛ نوربخش، مسعود، مسافران تاریخ، تهران، 1364 ش؛ نیرنوری، حمید، سهم ایران در تمدن جهان، تهران، [1345 ش]؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ همو، «نذر و نیاز در عاشورای حسینی»، مجموعه‌مقالات سومین همایش محرم و فرهنگ مردم ایران، تهران، 1383 ش؛ ولفسن، ا. س.، ایرانیان در گذشته و حال، ترجمۀ حسین انصاری، تهران، 1309 ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک‌محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1378 ش؛ هزار‌و‌یک‌شب، ترجمۀ عبداللطیف طسوجی، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1337 ش؛ همایونی، صادق، گوشه‌هایی از آداب‌و‌رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز:

Allemagne, H. René. ď, Du Khorassan au pays des Backhtiaris, Paris, 1911; Browne, E. G., A Year Amongst the Persians, London, 1893; Massé, H., Croyances et coutumes persanes, Paris, 1938; Polak, J. E., Persien, das Land und seine Bewohner, Leipzig, 1865; Rice, C. C., Persian Women and Their Ways, Tehran, 1976; Serena, C., Hommes et choses en Perse, Paris, 1883; Tapper, R., «Blood, Wine and Water: Social and Symbolic Aspects of Drinks and Drinking in the Islamic Middle East», Culinary Cultures of the Middle East, London, 1994.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.