سیمیا
سیمیا، از علوم غریبۀ کهن. صاحبان این علم با بهکارگیری دانش حروف و تسخیر افلاک و سیارات، كه همانند موجودات زنده دارای روح پنداشته میشوند، به امور خلاف عادت و طبیعت دست میزنند، و یا امور غیرواقعی را به چشم مردم همچون امور واقعی جلوه میدهند.
پژوهشگران برای وجه اشتقاق لغوی واژۀ سیمیا، به ریشۀ سریانی آن به معنای نشانه، علامت و حروف الفبا اشاره کردهاند (EI2, IX / 612) و واژۀ قرآنی «سیما» را از اصل «سمه»، به معنای نشان و علامت، با آن همخانواده دانستهاند (فخرالدین، التفسیر ... ، 7 / 68؛ ابنعربی، محمد، 4 / 1710؛ نیز نک : زمخشری، 2 / 167)؛ هرچند نمیتوان از این نکته چشم پوشید که احتمالاً در نامگذاری «سیمیا» بهعنوان یکی از علوم پنجگانۀ غریبه (کیمیا، لیمیا، هیمیا، سیمیا و ریمیا) که از آنها با عنوان خمسۀ محتجبه نیز یاد میشود، صورت واژگانی کیمیا (ه م) که مهمترین آنها به شمار میرفته، بیتأثیر نبوده است (EI2، همانجا).
اساس دانش سیمیا همچون برخی دیگر از علوم غریبه بهطوركلی برپایۀ این باور كهن استوار است كه حركات افلاك و اجرام سماوی (عالم علوی) بر زندگی آدمیان تأثیرگذارند و چنانچه بتوان بهنحوی با این عالم ارتباط برقرار كرد، میتوان در وقایع و سیر زندگی آدمیان، و بهطوركلی آنچه در زمین میگذرد (عالم سفلی)، دخل و تصرف نمود. ریشههای چنین باوری كمابیش نزد بسیاری اقوام و در سرزمینهای مختلف وجود داشته است، اما وزن اعتقاداتی از این دست در برخی جهانبینیهای كهن، ازجمله جهانبینی هرمسی (برای اشاره به هرمس و برخی ویژگیهای جهانبینیمنسوب به او، نك : سزگین، 4 / 51- 68؛ کربن، 1 / 160-161)، موجب شده است بسیاری از علوم غریبه را به هرمس، بهعنوان مؤسس معنوی این سنت، نسبت دهند (برای نمونه، نک : صاعد، 164-165).
اشارۀ گذشتگان به دانش سیمیا غالباً در دو وجه مرتبط دیده میشود:
یكی علم به اسرار حروف و اسماء است كه عالِم به آن بهواسطۀ نیروی پنهان در حروف و نامها، با عالم روحانیات (ارواح افلاك و سیارات) ارتباط برقرار میكند و به كمك آنها تصرف مطلوب خود را در عالم نفسانیات به فعل میرساند (نک : کاشفی، 8). این وجه كه پیش از اسلام در عرفان قبالایی یهودی نیز نقش مهمی داشت (کاویانی، 28-30)، در سدههای نخست اسلامی بیشتر مورد توجه متصوفه قرار گرفت (ابنخلدون، 2 / 1061) و درنهایت، آمیزش آموزههای كهن هرمسی دربارۀ اسرار حروف با اهمیت اسماء الٰهی نزد گروهی از صوفیان كه اغلب از مبانی فكری وحدت وجودی برخوردار بودند، موجب شد كه هم دانش سیمیا جنبههای رازآمیز خود را حفظ كند و هم مسئلۀ طی طریق و تحمل ریاضت برای دستیابی به حقیقت آن، سائقههای عرفانی آن را تقویت كند. در این وجه، علم به دانش حروف كه هریك از نسبت عددی و طبع ویژهای (آتشی، هوایی، آبی و خاكی) برخوردار بودند، امكان آگاهی از اسرار كائنات و بهتبع، تصرف در آن را برای عالِم آن فراهم میآورد (همو، 2 / 1062-1063؛ برای تفصیل در باب طبایع حروف، مقادیر عددی و دیگر ویژگیهای آنها، نك : جابر بن حیان، 30-35؛ همایی، 90 بب ). بعدها برخی فرقههای تصوف، همچون حروفیه و نقطویه، سنگبنای مشرب باطنی خود را با برجستهساختن این وجه گذاشتند (برای مبانی فكری حروفیه، نك : آژند، 55-61؛ خیاوی، 92-116؛ برای مبانی فكری نقطویه، نك : ذكاوتی، 71-93؛ برای برخی فرقههای متقدم، نك : مشكور، 235، 237).
چنانكه اشاره شد، این وجه نزد متصوفه رنگ بیشتری داشت و برخی از عرفا و صوفیان مشهور و همچنین اهل فلسفۀ شهود، ازقبیل حسین بن منصور حلاج (مق 309 ق / 922 م)، شیخ شهابالدین سهروردی (د 587 ق / 1191 م)، ابنعربی (د 638 ق / 1240 م)، احمد بونی (د 622 ق / 1225 م) و ابنسبعین (د 669 ق / 1271 م) به دانستن آن شهرت داشته، و در ضمن آثار خود به مبانی آن اشاره كردهاند و حتى برخی بهواسطۀ انتساب به سحر و جادو مورد طعن و زجر و قتل قرار گرفتند (بیهقی، 115-116؛ نصر، 26-27، به نقل از شهرزوری؛ ابنعربی، محییالدین، 2 / 274، 3 / 288؛ ابنکثیر، 13 / 261)؛ هرچند، گاه برخی نقلها كه حاكی از انتساب اعمال سیمیاوی بدانها ست، با مجموع آنچه از مشرب فكری و شخصیت ایشان میشناسیم، همخوانی چندانی ندارد (برای نسبتدادن نمونهای از این اعمال به سهروردی، نك : خواندمیر، 2 / 329). بااینهمه، حتى نزد آن دسته از فلاسفه كه مشرب فكریشان كمتر شهودی و بیشتر عقلانی است، نفس شخص عارف بهواسطۀ اعراض از غیر حق و ریاضتهایی كه متحمل میشود، توانایی تصرف در طبیعت و خرق عادت مییابد (نک : ابنسینا، 3 / 225-256) که بهعنوان نمونههایی از آن، میتوان به معجزات پیغمبران و كرامات اولیا اشاره کـرد (نك : ابـنخلدون، 2 / 1069-1070). بـااینحال، همـواره نسبت به صوفیانی که با ادعای برخورداری از کشف و کرامات و بهمدد استفاده از فنون سیمیا، در پی گردآوردن مریدان بیشتر یا تقربجستن به صاحبان قدرت بودهاند، انتقاداتی وجود داشته است. در این انتقادات، سیمیا اغلب دانشی خالی از «حقیقت» که مردم بدان فریفته میشوند، تصویر میشود (برای نمونه، نک : بهاءالدین، 264-265؛ نیز مولوی، دفتر 1 / 32؛ سبزواری، 1 / 61).
وجه دیگر اشاره به این دانش، كه با وجه نخست بیارتباط نیست، آن است كه سیمیا را یكی از شعب سحر تلقی میكند (EI2, IX / 567-568) و آن چنان است كه نفس شخص ساحر از این توانایی برخوردار میشود كه بر اذهان دیگران تسلط یابد و با دردستگرفتن قوۀ تخیل ایشان، چیزهای غیرواقعی را در چشم آنها واقعی بنمایاند (نك : کاشفی، 8؛ طاشكوپریزاده، 1 / 278؛ نیز حاجیخلیفه، 2 / 1020). از این وجه با نام شعبده (شعوذه) و نیرنگ (نیرنج) نیز یاد میشود و دانش سیمیا بهطورعام بیشتر با درنظرداشتن این وجه شناخته میشود (برای نمونه، نك : داعیالاسلام؛ آنندراج؛ غیاث ... ؛ EI2, VIII / 51-52). در نیرنجات نیز از تأثیر قوای روحانی بر اجرام عنصری سخن میرود (قزوینی، 372-373) و عالمان این علم با شناختن خواص و طبایع چیزها توانایی آن را مییابند که امور خلاف عادت انجام دهند، ازقبیل آنکه روی آب راه روند، از دیدهها ناپدید شوند و یا در تابستان برف و سرما، و در زمستان گل و میوه پدید آورند (دنیسری، 275). یک مورد تاریخی كه با اشارۀ اخیر بیارتباط نیست، توسل به خاصیت نوعی سنگ (حجرالمطر) به دست مغولان برای غلبه بر لشكریان ختای بوده است؛ ازاینقرار كه برای شكستدادن ایشان از خاصیت این سنگ در ایجاد سرما و بارش برف و باران در تابستان بهره جستند (جوینی، 1 / 152؛ نیز نک : ه د، سنگ باران؛ برای اشاره به بزرگداشت كواكب نزد مغولان، نك : دبستان ... ، 1 / 306- 308). اهمیت این تواناییهای خارقالعاده تا بدان حد است كه برخی منابع پیدایش دانش سیمیا را به شكلی افسانهای به فریدون، شخصیت اساطیری ایران، نسبت دادهاند (شبانكارهای، 1 / 203؛ نیز برای اشاره به ارتباط فریدون با افسونگری، نك : «افسون ... »، 110).
جنبۀ رازآمیز سیمیا و نیز شعب مختلف آن، ازقبیل علوم طلسمات، عزایم و دعوت كواكب (برای برخی از این طبقهبندیها، نك : فخرالدین، جامع ... ، 325-332؛ آملی، 3 / 183- 218؛ فیض، 4 / 207؛ برای اینكه برخی شعب آن خود بهعنوان علومی جداگانه طرح شدهاند، نك : طاشكوپریزاده، 1 / 277- 278، 302-304؛ قس: كاشفی، 5- 8)، نهتنها موجب شد عدهای به انكار آن برخیزند، بلكه امكان سوءاستفادههای احتمالی از آن در جهت مقاصد ناصواب، سبب شد مبانی آن در آثار مكتوب به روشنی و صراحت به نگارش درنیاید تا بهسهولت در دسترس همگان قرار نگیرد (برای نمونه، نك : آملی، 3 / 189). اهمیت كتمان اسرار تا بدانجا پیش رفت كه حتى برای نگارش برخی دستورالعملهای سیمیا خطوط رمزی را به کار بردند (برای نمونه، نک : کاشفی، 5-60؛ شیخ بهایی، 658؛ برای تفصیل دراینباره، نک : ذاكری، 121-140؛ كسایی،190-191، 193).
شمسالدین محمد آملی (3 / 184) ذیل دانش سیمیا، هم از صعوبت دستیابی به حقیقت این صناعت سخن گفته و هم به این نكته اشاره كرده كه اظهار آن موجب «فتنه و ضلالت جهال و اهل غی و ضلالت» است. در تعریف او، سیمیا عبارت است از علم به اموری كه انسان به كمك آنها توانایی اظهار امر مخالف عادت یا منع امر موافق عادت را پیدا میكند. شخص عالم به این علم، علاوه بر آنکه باید بهکمال بر دانش نجوم مسلط باشد (برای مبحث دلالات کواکب در کتابهای نجومی، نک : بیرونی، 354-395؛ برای فصلی مشابه در آثاری که به سیمیا پرداختهاند، نک : کاشفی، 17، 46-47؛ نیز ابنسبعین، 221-222)، باید هنگام اشتغال به آن شرایطی را نیز رعایت كند؛ برای مثال، نباید اسرار آن را نزد نااهلان آشكار سازد و باید آن را تنها برای اموری به كار گیرد كه خیر آنها بیش از شر است، چراكه بنای كلی طبیعت عالم بر خیرات استوار است؛ همچنین باید به ریاضتهای طولانیمدت، كمخوری، روزهداری و پرهیز از خوردن گوشت عادت کند و بهطوركلی از لذات دنیوی رویگردان شود (نك : آملی، 3 / 188-191؛ بونی، 392-395). پس از طی مراحل و رعایت همۀ شرایط، شخص عالم تواناییهای گوناگونی كسب خواهد كرد: از اسرار عالم ملك و ملكوت مطلع میشود؛ از حوادثی كه در آینده رخ خواهند داد، باخبر میگردد؛ میتواند در چیزهایی كه در مسافتهای بسیار دور از او قرار دارند، تصرف كند؛ و توانایی درمان امراضی را خواهد داشت كه پزشكان از معالجۀ آنها عاجزند (آملی، 3 / 184-187).
بهاینترتیب، فروع علم سیمیا كه نزد مردم بیشتر با طلسمات و عزایم و تسخیر سیارات و جنیان و دعانویسی و جادوگری شناخته میشد، برای سدهها بهعنوان یكی از مهمترین راهها برای نیل به مراد و مقصود كه اغلب به مواردی مانند پیشگویی، دوستدارساختن آدمیان، تقرب به حاكمان، پیروزی در جنگها، در امان ماندن از گزند حوادث و بلیات و جانوران درنده و گزنده، و درمان ناباروری و بیماریهای صعب ارتباط مییافت، به كار گرفته شد (برای نمونههای بیشمار از اینگونه اعمال، نك : تحفة ... ، 275-276؛ شهمردان، 534-540؛ جمالی، 331- 339؛ قزوینی، 372-374) و عالمان این علم محل رجوع مردم، از حاکمان و صاحبان قدرت گرفته (برای نمونه، نك : تتوی، 6 / 4182؛ ناظمالاسلام، 1 / 120) تا مردم عادی کوچهوبازار، شدند. برای نمونه، یكی از دستورالعملهای سیمیا با كاربردهای گوناگون، از این قرار بوده است كه شخص عالم به سیمیا باید دو سال بهطور مداوم روزه میگرفت و در طول این مدت، فقط با نان و نمك و سركه افطار میكرد و از شهوات دوری میگزید؛ سپس در یك روز جمعه كه آفتاب و زحل در اوج یا شرف خود قرار داشتند، انگشتری از طلای خالص با نگینی از یاقوت یا بیجاده یا بلور میساخت و دعاهایی را بر آن نگین نقش میكرد؛ سپس، به محلی خلوت و به دور از مردم میرفت و هنگام سوزاندن مشك و عنبر و زعفران، اسمهای ویژهای را كه در كتابها نقل شده، 21 بار بر آن انگشتر میخواند و تمام شب را تا هنگام طلوع آفتاب نماز میگزارد؛ آنگاه از آن انگشتر منافع و خاصیتهای بسیاری میدید؛ مثلاً اگر آن را به گردن خود میآویخت، هیچچیز موجب ترس او نمیشد و میتوانست به كمك آن جنیان را از خود براند و سحر ساحران را دفع كند؛ همچنین اگر زنان عقیم آن را با خود حمل میكردند، آبستن میشدند (برای خاصیتهایی دیگر از این نوع، نک : آملی، 3 / 210-215). پیداكردن گنجها و دفینهها و معادن طلا و نقره از دیگر انگیزههایی بوده است كه موجب میشد حتى تا دهههای اخیر نیز مردم به مدعیان آگاهی از دانش سیمیا، كه هنوز در پی جلب مشتری بودند، مراجعه كنند (شهری، 2 / 288- 289).
در روزگار مشروطه و پس از آن، در پی مواجهۀ ایرانیان با مظاهر تمدن غربی، مسئلۀ واكاوی ریشههای عقبافتادگی ملل شرقی كه در گذشته از تاریخ تمدن درخشانی برخوردار بودند، اما بهویژه پس از حملۀ مغول به ورطۀ انحطاط درافتادند، اهمیت ویژهای یافت و موجب شد بسیاری از رویههای سنتی، ذیل عنوان توسل به «خرافات و موهومات و جادو و جنبل» به قلم روشنفكران به نقد كشیده شوند. چنین بود كه علوم غریبه و ازجمله سیمیا كه هنوز نزد عامۀ مردم رواج داشت، در تقابل با علوم جدید غربی در معرض انتقاد قرار گرفت و یكی از عوامل بازدارنده در راه پیشرفت ایران خوانده شد (نك : تقیزاده، 422-425؛ نیز خارابی، 52) و عناوین مرتبط با آنها كه در كتابهای سنتی با عنوان «علم» طرح شده بودند، «خرافه» خوانده شدند (نك : صفا، 5(1) / 286؛ نیـز برای اشاره بـه چنین دیدگاهی در آثـار سیاحان، نك : شاردن، 1 / 249).
آمیختگی زندگی روزانۀ مردم با دانش سیمیا در دورههای گوناگون چنان بوده است که در داستانهای سنتی فارسی نیز میتوان بنمایههای بسیاری ازقبیل پیشگویی، گشودن طلسمها و بهخدمتگرفتن جنیان یافت که به فروع علم سیمیا ارتباط دارند (برای اشاره به برخی از این بنمایهها در قصۀ امیر ارسلان نامدار، نك : جعفرپور، 42-45)، تاجاییكه حتى گاه كتابها و رسائل علوم غریبه مشتمل بر سحر و سیمیا از مآخذ و منابع اینگونه داستانها به شمار رفتهاند (نك : محجوب، 111).
مآخذ
آژند، یعقوب، حروفیه در تاریخ، تهران، 1369 ش؛ آملی، محمد، نفائس الفنون، به كوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1381 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، بـه کوشش محمد دبیرسیـاقی، تهـران، 1363 ش؛ ابنخلدون، عبدالرحمان، مقدمـه، ترجمۀ محمد پروین گنابادی، تهران، 1337 ش؛ ابنسبعین، عبدالحق، رسائل، به کوشش احمد فرید مزیدی، بیروت، 1428 ق / 2007 م؛ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، به كوشش سلیمان دنیا، قاهره، 1366 ق / 1947 م؛ ابنعربی، محمد، احكام القرآن، به كوشش علی محمد بجاوی، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛ ابنعربی، محییالدین، الفتوحات المکیة، به کوشش عثمان یحیى و ابراهیم مدکور، قاهره، 1392 ق / 1972 م؛ ابنکثیر، البدایة و النهایة، بیروت، 1966 م؛ «افسون گزندگان و قطعات پهلوی»، ترجمۀ چند متن پهلوی از محمدتقی بهار، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1347 ش؛ بونی، احمد، شمس المعارف و لطائف العوارف، قاهره، 1382 ق / 1962 م؛ بهاءالدین ولد، محمد، معارف، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، 1367 ش؛ بیرونی، ابوریحان، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1318 ش؛ بیهقی، علی، درة الاخبار و لمعة الانوار، ترجمۀ ناصرالدین منتجبالدین منشی یزدی، به كوشش علی اوجبی، تهران، 1388 ش؛ تتوی، احمد و دیگران، تاریخ الفی، به كوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1382 ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371 ش؛ تقیزاده، حسن، «اخذ تمدن خارجی»، ماهنامۀ یغما، تهران، 1339 ش، س 13، شم 149؛ جابر بن حیان، الطبیعة الخامسة، نسخۀ خطی موجود در مرکز، شم 988‘1؛ جعفرپور، میلاد و مهیار علویمقدم، «ساختار بنمایههای داستانی امیرارسلان»، فصلنامۀ متنشناسی ادب فارسی، اصفهان، 1391 ش، شم 14؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346 ش؛ جوینی، عطاملک، تاریخ جهانگشای، به كوشش محمد قزوینی، لیدن، 1329 ق / 1911 م؛ حاجیخلیفه، كشف؛ خارابی، فاروق، «طنز در مطبوعات دورۀ آغازین مشروطیت»، فصلنامۀ نامۀ فرهنگستان، تهران، 1386 ش، شم 33؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1353 ش؛ خیاوی، روشن، حروفیه (تحقیق در تاریخ و آراء و عقاید)، تهران، 1379 ش؛ داعیالاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1363 ش؛ دبستان مذاهب، به کوشش رحیم رضازادۀ ملک، تهران، 1362 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ ذاكری، مصطفى، «ابداع خطوط رمزی در فرهنگ اسلامی و ایرانی»، فصلنامۀ آینۀ میراث، تهران، 1388 ش، س 7، شم 45؛ ذكاوتی قراگزلو، علیرضا، جنبش نقطویه، قم، 1383 ش؛ زمخشری، محمود، الفائق فی غریب الحدیث، به کوشش ابراهیم شمسالدین، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ سبزواری، ملا هادی، شرح مثنوی، به کوشش مصطفى بروجردی، تهران، 1374 ش؛ سزگین، فؤاد، تاریخ نگارشهای عربی، ترجمۀ مؤسسۀ نشر فهرستگان، تهران، 1380 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1338 ش؛ شبانكارهای، محمد، مجمع الانساب، به كوشش هاشم محدث، تهران، 1381 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ شیخ بهایی، محمد، كشكول، ترجمۀ علی غضنفری، قم، 1390 ش؛ صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، به کوشش غلامرضا جمشیدنژاد اول، تهران، 1376 ش؛ صفا، ذبیحاللٰه، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، 1362 ش؛ طاشکوپریزاده، احمد، مفتاح السعادة، حیدرآباد دکن، 1400 ق / 1980 م؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به كوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ همو، جامع العلوم، به كوشش علی آلداود، تهران، 1382 ش؛ فیض کاشانی، محسن، مجموعۀ رسائل، به کوشش حسن قاسمی، تهران، 1388 ش؛ قزوینی، زکریا، عجایب المخلوقات، به کوشش نصراللٰه سبوحی، تهران، 1361 ش؛ کاشفی، حسین، اسرار قاسمی، تهران، علمی؛ کاویانی، شیوا، «مطالعهای تطبیقی در عرفان یهود و قبالا»، آیین قبالا (عرفان و فلسفۀ یهود)، به کوشش و ترجمۀ همو، تهران، 1373 ش؛ کربن، هانری و دیگران، تاریخ فلسفۀ اسلامی، ترجمۀ اسدالله مبشری، تهران، 1352 ش؛ كسایی، علی، «خط شجری»، فصلنامۀ آینۀ میراث، تهران، 1387 ش، س 6، شم 42؛ محجوب، محمدجعفر، «مطالعه در داستانهای عامیانۀ فارسی»، مجلۀ دانشكدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، تهران، 1341 ش، س 10، شم 1؛ مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، به كوشش كاظم مدیر شانهچی، مشهد، 1368 ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1369 ش؛ ناظمالاسلام كرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، تهران، ابنسینا؛ نصر، سید حسین، مقدمه بر ج 3 مجموعۀ مصنفات سهروردی، به کوشش همو، تهران، 1372 ش؛ همایی، جلالالدین، مقدمه بر کنوز المعزمین ابنسینا، به کوشش همو، تهران، 1333 ش؛ نیز:
EI2.