زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

سوارکاری

سَوارْکاری، از فنون رزمی باستانی که امروزه بیشتر برای سرگرمی و ورزش کاربرد دارد. سوارکار با معادلهای چابک‌سوار و فارِس ( لغت‌نامه ... ، ذیل واژه‌ها)، و در پهلوی به صورت اَسپوار، اَسبار، اَسپ‌بارک، اَسواره و سواره نیز آمده است (فره‌وشی، 59؛ نیز نک‍ : ماحوزی، 219-220). سوارکاری در شهرها و در میان خرده‌‌فرهنگهای گوناگون بسیار رواج دارد و حتى در میان برخی از این گروهها، مهارت در این فن نشان سرافرازی و غرور آن گروه محسوب می‌شود (نک‍ : دنبالۀ مقاله).

ایران باستان

 در اوستا برخی از ایزدان سوار بر اسب یا سوار بر گردونۀ چهاراسبه توصیف شده‌اند؛ همچون ایزدمهر (1 / 383)، و فرشتۀ نگهبان چهارپایان (1 / 345). همچنین در اوستا آمده است که اسب، سوار را نفرین کند: بشود که نتوانی اسبان را ببندی، نتوانی بر اسبان نشینی، نتوانی اسبان را لگام زنی، ای آن‌که آرزو نکنی که من توان خویش را در انجمن مردان، در اَسپْریس (میدان اسب‌دوانی و یا چوگان‌بازی) نشان دهم (1 / 150). در ایران باستان، چنین می‌نماید که زمین اسپریس اندازۀ معینی داشته است. در گزارش پهلوی، درازای هر یک از اضلاع این میدان دو فرسنگ بـوده است (در بعضی منـابع، اندازه‌ها متفاوت است) (دوستخـواه، 912-913؛ فره‌وشی، همانجا). در کتاب سوم دینکرد نیز «روان» به سوارکاری مانند شده است که اسبش (جسم) را به خوبی تیمار می‌کند (نک‍ : اردستانی، 77)، چنان‌که در تمثیلهای مولوی در مثنوی نیز روح به سوارکار، و جسم به اسب مانند شده است: آری این اسب است لیکن اسب کو / با خود آ ای شهسوار اسب‌جو (دفتر 1 / 45).
رام‌کردن اسب را در متون باستانی به تهمورث نسبت داده‌اند ( اوستا، 1 / 449). بلعمی نیز در تاریخ خود (سدۀ 4 ق / 10 م)، چنین ‌آورده است که دیوانْ فرمان‌بردار تهمورث بودند و به او هنرهای بسیاری آموختند که یکی از مهم‌ترین این هنرها، نشستن بر اسب بود (1 / 129؛ نیز نک‍ : ابن‌بلخی، 23).
پژوهشگران چنین آورده‌اند که برای نخستین‌بار اقوام هند‌و‌اروپایی و آریاییان به رام‌کردن اسب و سوار‌شدن بر آن همت گماردند و اسب پرورش‌یافته بـرای سواری را به دنیـا شناساندند (پورداود، 230، 239). به گفتۀ گزنفن (ج I، دفتر 1، بخش 4، ص 45-49)، اسب‌سواری را کورش در سرزمین ماد آموخت و وی نخستین کسی بود که هنر سوارکاری را به جنگجویان فارس آموزش داد. 
بنابراین، سوارکاری از فنون رایج و متداول در ایران و نیز در دربار پادشاهان بوده است؛ چنان‌که هرودت می‌نویسد: پارسیان از 5 تا 20سالگی در فراگیری 3 چیز کمال دقت را دارند: اسب‌سواری، تیراندازی و راست‌گویی (ص 61). در «کارنامۀ اردشیر پاپکان» نیز آمده است که از نشانه‌های برازندگی اردشیر، دبیری و اسوباری (اسب‌سواری) بوده است (نک‍ : ص 172). در دورۀ ساسانی، سوارکاری از نشانه‌های بزرگی و دلاوری بوده، و لقبهای بسیاری برای جنگاوران سوارکار وجود داشته است (محمدی، 5 / 150).
نقوش باستانی اسب و سوارکار بر آثار مکشوفـه در دوره‌های تاریخی گوناگون در مناطق مختلف ایران، از‌جمله سفالهای باستانی یافت‌شده از تپه‌مارلیک گیلان (نگهبان، 29)، سندی مهم از استفاده از اسب و آشنایی با هنر سوارکاری و ارزش آن در ایران باستان است. نقش سواران در دورۀ ساسانی بر ظروف سیمین و زرین، نقش‌برجسته‌ها، نگینها، مُهرها و سکه‌ها موضوعات گوناگونی چون شکار، صحنه‌های جنگ و تاج‌گذاری را در بر می‌گیرند (فریدنژاد، 150). در میان سفالینه‌های یافت‌شده از منطقۀ ری از دوران خوارزمشاهیان، بشقاب مشهوری وجود دارد که هم‌اکنون در موزۀ ویکتوریا و آلبرت لندن نگهداری می‌شود که پیکر اسب‌سواری در میان شاخه‌ها و گلها نمایان است. همچنین در کتاب صنـایع ایران، جام پایه‌داری معرفی شده که ردیف سواران بر آن نقش بسته است (بهرامی، 63-64، 67). در گورهای قدیمی ایلام و لرستان، نقش سوار و اسب و تیر‌و‌کمان نشانۀ سنگ قبر مردان است (اسدیان، 160). در نقاشیهای دیواری بقعۀ عون ‌بن ‌علی در ماسوله نیز تصویری از مردی سوار بر اسب، با شمشیری کشیده دیده می‌شود (پوراحمد، 52).
در اوستا سیاوش دارندۀ اسب سیاه معرفی شده است (دوستخواه، 1013-1014)، و بسیاری از پژوهشگرانِ عرصۀ اسطوره‌شناسی، سیاوش را اسطورۀ سوارکاری بیان کرده‌اند (نک‍ : مختاریان، 125، نیز 126، حاشیۀ 2). 

دورۀ اسلامی

 در دوره‌های صفاریان، غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان سواران گوناگونی بودند و هرکدام به کاری گماشته می‌شدند (نک‍ : عیسوی، 143-145). در دورۀ آل سلجوق (429-552 ق / 1038-1157 م)، تیراندازی و سوارکاری از جملۀ آداب و دستورات دینی بوده است و ضمن برگزاری مسابقۀ سوارکاری و تیراندازی، شرایط برد‌و‌باخت در این مسابقات روا دانسته شده است (راوندی، 428-431).
توجه به سوارکاری در دورۀ اسلامی سبب تألیف کتب متعددی در فن سوارکاری بوده است، همچون فرس‌نامه‌ها و الخیلها که در همۀ این آثار به انواع اسب و تربیت آنها و نیز تربیت و آموزش سوارکاران پرداخته شده است. ابن‌ندیم در سدۀ 4 ق / 10 م، شماری از این کتابها را در فهرست خویش آورده است (ص 557- 558؛ برای نمونه‌های دیگر، نک‍ : ابن‌جزی، زبردست خان، نیز دو فرس‌نامه ... ، سراسر آثار). در قابوس‌نامۀ عنصرالمعالی نیز در تعلیم‌و‌تربیت فرزندان آمده است که پسران را اگر اهل سِلاح باشند، باید به معلم سلاح بسپارند تـا سواری و سلاح شوریدن بیاموزند؛ چنان‌که پدر عنصرالمعالی او را در ده‌سالگی به آموزش سواری و تیرانداختن و جز اینها ترغیب کرده بود (نک‍ : ص 132-133).
تا سدۀ 4-5 ق / 10-11 م، هنر سوارکاری و اسب‌داری از آنِ ایرانیان بوده است، اما از حدود سدۀ 5 ق، به گفتۀ پژوهشگران «نویسندگان ایرانی ناگهان لب از سخن فرو بستند و دانشهای دیرینۀ خود را، در باب اسب‌داری و سوارکاری، گویی به گوشه‌ای نهادند»؛ به‌طوری‌که به‌مرور، واژه‌های فارسی جای خود را به واژه‌های عربی و ترکی دادند (آذرنوش، 116، 117).
فن سوارکـاری در میـان پادشاهان و بـزرگان و مـردم عـادی چنـان همه‌گیـر و جـالب تـوجه بـوده است کـه حتـى بسیـاری از سفرنامه‌نویسان بخشی از سفرنامه‌هایشان را به اسب و سوارکاری در ایران اختصاص داده‌اند. موریه در سفرنامۀ خود می‌نویسد که شاهزاده عباس میرزا، حاکم آذربایجان، در سوارکاری و تیراندازی و شکار که از ویژگیهای پادشاهان ایران باستان بوده، زبردست بوده است. او می‌نویسد که ایرانیان همیشه سوارکاری خود را برتر از همۀ اقوام دیگر، و مایۀ غرور ملی می‌دانند. همو جرئت سوارکاران ایرانی را، که از ویژگیهای نخستینِ سوارکار است، می‌ستاید و می‌نویسد: بی‌اندک هراسی در هر جایی اسب می‌تازند، از خطرناک‌ترین تندبالاهای کوه و از فراز بوته‌زارها بالا می‌روند و بی‌پروا از هر دشواری زمینی به راه خود ادامه می‌دهند. آنان بر فراز زین اسب که در میان یک‌صد نمونۀ گونه‌گون زین باید گفت کم‌جاترین و ناراحت‌ترین نمونه است، چابک و استوار می‌نشینند (1 / 309-310). 
مارکوپولو دربارۀ سوارکاری ایرانیان می‌نویسد: چون الاغ و شتر در بیابان بی‌آب‌و‌علف تحمل بیشتری دارند، آنها برای مسافرت، بیشتر سوار الاغ و بعد از آن سوار شتر می‌شوند (نک‍ : سفرنامه ... ، 25-26). تاورنیه نیز آورده است که پیرمردهای ایرانی قاطر‌سواری را موجب شأن و شرافت می‌دانند (ص 270). رایس ایرانیان را در زمرۀ عاشقان بزرگ شکار و اسب به شمار آورده است (ص 108). او در توصیف کودکان ایرانی نوشته است که پسرهای نوجوان مهارت بالایی در نمایش سوارکاری دارند و به محضی‌که فرصتی به دست آورند، بر زین اسب می‌نشینند و به تاخت می‌تازند (ص 132). وی الاغ را یکی از بهترین چهارپایان برای سفر و حمل بار در ایران معرفی می‌کند و می‌نویسد که ملاها و زنان صاحب‌منصبان معمولاً بر الاغ سفید سوار می‌شوند و سوارشدن بر این الاغ را نشانۀ تشخص می‌دانند (ص 209-210). 
پولاک دربارۀ سوارکاری ایرانیان می‌گوید: آنها یورتمه را کاری خسته‌کننده می‌دانند و اسبهای آنها حرکتی تند و یکنواخت دارند. او می‌افزاید: سوارکاران ایرانی هدفشان از سواری تنها به مقصد رسیدن است. وی سوارکاری آقا محمد خان قاجار را نقل می‌کند که فاصله‌ای 30‌روزه را سوار بر اسب در 6 روز پشت سر گذاشت (II / 110). به نظر پولاک، ایرانیانْ سوارکار به دنیا می‌آیند و برای آنان سوارکاری امری بدیهی است، مانند راه‌رفتن، به‌طوری‌که بچۀ سه‌ساله را روی زین اسب می‌نشانند (I / 173). وی می‌افزاید زنها همچون مردها بر اسب می‌نشینند، حتى زنان باردار نیز بی‌مشکل بر اسب سوار می‌شوند (I / 174). همو به‌تفصیل، از اسبهای ایرانی و طرز نگهداری آنان، نیز اصطبلها، زین و یراق اسب در ایران و مهترها یاد کرده است (II / 110-112). واتسُن آورده است که ایرانیان قدیم به اطفالشان 3 چیز می‌آموختند: راست [بر اسب] سوار شوند، راست بگویند، و راست نیزه پرتاب کنند. او ایرانیان را در فن سواری بسیار ماهر و شجاع توصیف می‌کند؛ چنان‌که در مواجهه با دشمن بر روی اسب بسیار ماهرانه نیزه می‌زنند (ص 16-17).
در گذشته، یکی از آداب ایرانیان، پیشواز سوارکاران از مهمانان بوده که در سفرنامه‌ها به آن اشاره شده است. سوارکاران پیشواز در هنگام رفتن به شهر، هنر سوارکاری خود را برای مهمانان به نمایش می‌گذاشتند و فن قیقاج را نمایش می‌دادند. قیقاج فنی بوده است که در نبردها، سوارکار در حین راندن شتابان اسب، بر روی زین به‌سوی دم اسب می‌چرخید و به دشمنی که او را دنبال می‌نمود، تیراندازی می‌کرد. به گفتۀ موریه، سواران ایرانی این فن را از کودکی می‌آموختند که به نظر او از دورۀ اشکانیان بر جا مانده است (2 / 209). فوروکاوا نیز دربـارۀ مراسم استقبالی که هنگام ورود او به تهران صورت گرفته بود، می‌نویسد: وقتی نزدیک شهر شدیم، دو گروه سوار با لباس نظامی با چکمۀ سواری و مهمیز در پا در دو سوی ما حرکت می‌کردند. همچنین او از نمایشهای آنها بر اسب می‌نویسد که بر روی اسب می‌ایستادند، یا در حال تاخت، روی اسب خم می‌شدند و کلاهشان را از زمین برمی‌داشتند (ص 248).

سوارکاری در میان ایلات کوچ‌نشین

 کردهای کوچ‌نشین از کودکی به فرزندان خود هنرهایی چون سوارکاری و تیراندازی می‌آموزند (افندی، 144). در گذشته، کردها در میدان جنگ طبلی بر زین اسب می‌بستند و طبلچی با ضرب‌آهنگ طبل، حرکات مختلف سواران و پیادگان جنگی را رهبری می‌کرد (پرنیان، 221-222). مورگان دربارۀ کردهای مکری می‌نویسد: آنان سوارکاران ماهر ــ البته نـه به انـدازۀ ترکمنها ــ هستند و شکار و سوارکاری از تفریحات آنها ست. وی می‌نویسد که آنها چنان به سوارکاری علاقه دارند که هیچ مسافتی را پیاده طی نمی‌کنند و هر کردی (جز فقرا) شب و روز را با مرکوب خود می‌گذراند (2 / 35). ژوبر نیز نوشته است: سواری و پرتاب‌کردن نیزه و جز اینها ازجمله سرگرمیهای کردان در حین مسافرتهایشان است (ص 79).
در ایل قشقایی، اسب‌سواری افزون‌بر ورزش و سرگرمی، در هنگام کوچ، عروسیها، اردوها و جزاینها نیز صورت می‌گیرد. آنها اسب‌سواری را از کودکی می‌آموزند. هنرهای آنها در اسب‌سواری، تیراندازی هنگام قیقاج، دستمال برداشتن از زمین، به زیر شکم اسب رفتن و خوابیدن روی اسب در حین تاختن است (کیانی، 354).
سوارکاری از فعالیتهای ویژه و عمومی در ایل بختیاری است که در جشنها و مناسبتهای شادی برگزار می‌کنند. بختیاریها در سوارکاری و شکار بسیار ماهر و چابک‌اند (کازاما، 83). در مراسم سوارکاری، نوازندگان موسیقی رزمی می‌نوازند و سوارکاران تیرانداز در حین سواری، نشانه‌هایی را که در زمین قرار داده شده است، هدف می‌گیرند و هر کسی بیشترین تیر را به نشانه زده باشد، برنده می‌شود (صحراشکاف، 87). قیقاج در ایل بختیاری، تیراندازی از روی اسب در حال تاختن است. سوارکار ماهر کسی است که در حال تاختن از جلو و عقب، و از راست و چپ در تیراندازی خبره بـاشد. او در حین تیراندازی باید به چپ و راست نیز خم شود تـا مورد هدف سایرین قرار نگیرد (همانجا). 
در طایفۀ بامدی بختیاری، قشری اجتماعی مرکب از سوارکاران و تیراندازان وجود دارد که در هنگام کوچ وظیفۀ محافظت از طایفه را بر عهده دارند و در گذشته، از سواران خانها به شمار می‌رفتند. این افراد مورد احترام اعضای طایفه و باعث افتخار آنها هستند و حتى ترانه‌هایی از دلاوریهای آنان در ایل سروده و خوانده می‌شود؛ از آن جمله است: خدر سرخ، قهرمان افسانه‌ای این طایفه (رخش‌خورشید، 105). پاپیهای لرستان نیز در سوارکاری بسیار ماهرند و از کودکی با این فن آشنایی دارند. آنها پریدن از روی اسب را تحسین می‌کنند و سوارکاری با تفنگ را «کِئیرج بازی» می‌نامند؛ یکـی از عناصر شعر و ترانه‌های مردمی لری «سوارکار چابک و ماهر» است (فیلبرگ، 126-127). 
همۀ شاخه‌های یموت ترکمن سوارکارند و از کودکی به سواری و اسب‌تازی عادت کرده‌اند. به گفتۀ قورخانچی، از هر خانۀ یموت دست‌کم یک سوار بیرون می‌آید، و آنان 10 شبانه‌روز هم سواری کنند، خسته نمی‌شوند (ص 49، 51). سوارکاری در میان ترکمنها از محبوبیت و سابقه‌ای بس دیرینه برخوردار است؛ چنان‌که بهترین خواسته‌های زنان و دختران ترکمن در «لاله»‌ها و «هودی»هایشان، فرزندان شجاع، پهلوان و سوارکار بوده است (معطوفی، 3 / 2352). 
در تاریخ باستانی و اسطوره‌ای ایران از زنانی نام برده می‌شود که در سوارکاری زبردست بوده‌اند؛ برای نمونه، مردان‌دخت در داستان سمک عیار (نک‍ : ارجانی، 4 / 380-383)؛ گردآفرید در شاهنامه (نک‍ : فردوسی، 2 / 132-133)؛ بانوگشسب، دختر رستم، در بهمن‌نامه (نک‍ : ایرانشاه، 245)، و بسیاری زنان دیگر (عیسوی، 146- 149).
زنان در بسیاری از نقاط ایران جزو سوارکاران ماهر محسوب می‌شوند. زنان ایل ممسنی با اسب‌سواری و تیراندازی آشنایی دارند و در جنگها می‌توانند از خود دفاع کنند (شهشهانی، 179-180). لینچ در توصیف زنان بختیاری نوشته است که آنها به هنگام کوچ، سوار بر اسب بودند و بچه‌ها و حتى اسلحه‌های مردان را نیز حمل می‌کردند (ص 236). لیدی شیل از سوارکاری زنان بزرگان و مهارت آنها در راندن اسب می‌نویسد که در حین سوارکاری، نوکران در پیش و پس گروه حرکت می‌کنند و مواظب‌اند که کسی مزاحم آنها نشود (ص 146). 
سوارکاری مختص ایلات و عشایر نیست، بلکه شهریها هم سوارکار بوده‌اند. در سیرجان مردانْ اسب‌سواری را به الاغ‌سواری ترجیح می‌دادند و اگر اسب در دسترس نبود، پیاده‌روی را از الاغ‌سواری مناسب‌تر می‌دانستند؛ در مقابل، زنان باردار و افراد مسن را بر الاغ سوار می‌کردند، چون حرکات تند اسب سبب آزار آنها می‌شد (مؤیدمحسنی، 11).
تاج‌السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، در خاطرات خود آورده است که یکی از تفریحات پدرش در شب عید هر سال، اسب‌دوانی بوده است (ص 19). ناصرالدین شاه، همه‌ساله در اواسط بهار، خانواده‌ها و زنان دربار را در قصر شاهی جمع، و جشنی برپا می‌کرد. در این جشن، خواجگان و پری‌رویان با تنبانهای چتری بر اسب سوار می‌شدند و به تاخت‌و‌تاز می‌پرداختند. همچنین برخی زنان که در سوارکاری تبحر داشتند، اسب می‌طلبیدند و در حضور شاه به شیرین‌کاری می‌پرداختند (معیرالممالک، یادداشتها ... ، 50). 

سوارکاری در مسابقات و مراسم گوناگون

1. مسابقات

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.