سهند
سَهَنْد، قله و رشتهکوهی آتشفشانی در جنوب تبریز و شمال مراغه و هشترود.
نامها و ریشهشناسی
کهنترین نام سهند در منابع تاریخی «اوآئوش» (دیاکونف، 261، 270)، در اوستا (1 / 486، 2 / 606) «اَسْنْوَنْت»، و در پهلوی «اَسْنْوَنْد» آمده است. بهار با تردید مینویسد: «شاید در دورۀ ساسانیان، این [اسنوند]، نام کوه سهند بوده است» (ص 172). نام کوه سهند، حتى بهصورت قدیم آن «سهوند»، از ریشۀ اوستایی sand- است که این واژهها از آن ساخته شده است: در پارسی باستان: өa(n)d، در سنسکریت: chand- (بهنظررسیدن، زیبا و بلند بهنظررسیدن)، در زبان پهلوی: فعل «سهستن» (sahistan = بهنظررسیدن و جلب نظر کردن) و صفتهای «سهیک» (sahik = بلند و زیبا) و «سهین» (sahēn = بلند و باشکوه). همچنین صفت فارسی «سهی» برای سرو زیبا و بلند هم میتواند از همین ریشه باشد (قرشی، 168- 169).
مردم محلی سهند را «ساواند» نیز مینامند. با توجه به اینکه کوه سهند از کوههای آتشفشانی پیر محسوب میشود، شکل مخروطی و ساییدهشدۀ آن سبب این نامگذاری بوده است؛ «ساواند» در زبان ترکی به معنای «سوهان» است (بهزادی، 669).
در اوستا جای آتشکدۀ آذرگشنسب در [دامنۀ] کوه اسنوند یاد شده است. بیگمان اسنوند همان کوه تخت بلقیس است که در 20کیلومتری خرابههای تخت سلیمان قرار دارد (نک : انوری، 44). در بندهش (ص 91) نیز چنین آمده است: «آذرگشنسب تا پادشاهی کیخسرو بدان آیین پاسبانی جهان میکرد. چون کیخسرو بتکدۀ (کنار دریاچۀ چیچست) را همیکند، بر یالِ اسبِ (کیخسرو) نشست و تیرگی و تاریکی را از میان بُرد و (جهان را) روشن بکرد، تا بتکده ویران شد، به همان جای، بر فراز اسنوند (کوه)، آتشگاهی نشانده شد». در گزیدههای زادسپرم نیز ضمن نامبردن از برخی موبدان، تصریح شده است که آذرگشنسب در اسنوندکوه در آذربایجان جای گرفت (ص 17).
سهند و زردشت
جکسن، شرقشناسی آمریکایی که در اوایل سدۀ 20 م به ایران سفر کرده است، در دو جا از سفرنامۀ خود، به وجود غاری به نام «غار زردشت» در کوه سهند اشاره کرده است (ص 79، نیز 122-123). او همچنین مینویسد: «عاقبت به راه افتادیم و همینکه ترک صوفیان گفتم، توانستم بهخوبی منظرۀ ساحل شمال شرقی دریاچۀ اورمیه و کوه سهند را بنگرم. از نظر من این دو جا، صحنۀ وقایع مهم تاریخی بوده است، زیرا اولی همان دریاچهای است که زردشت بهخوبی میشناخته است، و دومی به عقیدۀ من، محتمل است که همان کوه اسنوند مذکور در اوستا باشد، همان کوهی که گفتهاند زردشت خوابی آسمانی دید و با هئوروَتات، فرشتۀ نگهبان آبها، گفتوگو کرد» (ص 55- 56).
با اینهمه، تردیدهایی نیز وجود دارد و برخی اسنوند را همان سهند نمیدانند. در اینکه اسنوند در آذربایجان بوده است، جای تردید نیست، اما اینکه در کجای آذربایجان قرار گرفته، بین پژوهشگران اختلاف است. برخی آن را سهند کنونی پنداشتهاند و برخی دیگر آن را با کوه سبلان قابل تطبیق شمردهاند. بعضی نیز جای آن را در نزدیکی تخت سلیمان تعیین نمودهاند (رئیسنیا، آذربایجان ... ، 2 / 768).
مزارات و تقدس سهند
باور به تقدس برخی کوهها کموبیش میان بسیاری از فرهنگها رایج است؛ برای نمونه، میتوان به مقدسبودن کوههایی مانند المپ، هیمالیا، سینا، آرارات و جز اینها اشاره کرد. هنوز هم ایلات و دامنهنشینان سبلان (ه م) به «سلطان ساوالان» سوگند میخورند و زیارتگاههایی با قدمت بسیار در قلل کوههای سهند و سلطان و علیعلمدار و جز اینها در آذربایجان و بسیاری از کوههای دیگر پابرجا ست. مردم آذربایجان کوه را حامی، پدر، برکت، نیروبخش و پرورنده میشمردهاند (رئیسنیا، کوراوغلو ... ، 162). وجود مزار اسامة بن شریک، از صحابۀ پیامبر اسلام (ص)، در کوه سهند (حمدالله، 2 / 78) قداست دیگری به این کوه در نزد مسلمانان داده است؛ هرچند همانطور که پیشتر آمد، قداست سهند در اوستا و نزد زردشتیان از پیش مسجل شده بود.
سهند در فرهنگ و ادبیات مردم
سهند همانند سبلان، یکی از منابع مهم الهام شاعران و عاشیقهای آذربایجان به شمار میرود. کوه سهند در شعر و ادبیات آذربایجان، نماد مقاومت و ایستادگی است و شعرا و نویسندگان بسیاری به این اسطورۀ پایداری پرداختهاند. مشهورترین نمود سهند در ادبیات را باید در منظومۀ بلند «سهندیۀ» محمدحسین شهریار یافت. در این منظومه که در 1346 ش سروده شده است و یکی از شاهکارهای ادبیات ترکی به شمار میرود، شهریار با مخاطب قراردادن کوه سهند، جواب نامۀ منظوم شاعر آذربایجانی، بولود قرهچورلو، متخلص به «سهند» را میدهد (ص 60-73).
کوه در منطقۀ کوهستانی آذربایجان همواره مورد توجه تودههای مردم بوده است. این توجه در فرهنگ مردم و نیز ادبیات شفاهی و کتبی نمود یافته است. سهند بعد از سبلان دومین کوهی است که به ذهن و زبان مردم آذربایجان راه یافته است. آیینها، باورها، افسانهها و شعرهای مختلفی در این زمینه ثبت شده است.
رسم سکهاندازی به حوضچۀ قلۀ جام سهند و زیارت آن از طرف اهل حق و برخی از دامنهنشینان (رئیسنیا، آذربایجان، 1 / 438)، از جملۀ رسمهای نسبتاً رایج است. در کوه سهند، سقاخانهای است که در آن دو ظرف، یکی طلا و یکی نقره، وجود دارد. معروف است هرکس آنها را بدزدد، دوباره سر جای خودش برمیگردد (هدایت، 130). در دامنۀ این کوه، غار بزرگی است به نام «غار اسکندر» که اسیدکربنیک زیاد از آن متصاعد میشود و چون این گاز سنگینتر از هوا ست، در قسمتهای تحتانی قرار گرفته است؛ اگر حیوانی داخل آن شود، خفه خواهد شد و به عقیدۀ مردم، اسکندر خزاین خود را در آن مخفی نموده است (کیهان، 58).
سهند در بایاتیها (نک : ه د، بایاتی) که همان دوبیتیهای عامیانۀ ترکی است، نمود بیشتری دارد: کوههای خاکستری سهند، که گردوخاک رویشان را پوشانده، اگر پشتوپناهی داشته باشم / کوهها را بهسرعت پشت سر میگذارم (احمدی، 37).
سهند در شعر شاعران نیز، از گذشته تا کنون، بازتاب فراوان دارد؛ از قدما میتوان به نظامی (ص 74) و اوحدی مراغهای (ص 22، 402)، و از معاصران نیز افزونبر شهریار (ص 60-73)، به مفتون امینی اشاره کرد (ص 5).
مآخذ
احمدی، ناصر، تورک بایاتیلاری، تهران، 1388 ش؛ انوری، حسن، آتشکدۀ آذرگشسپ، تهران، 1341 ش؛ اوحدی مراغهای، دیوان، به کوشش حمید سعادت، تهران، 1340 ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1370 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ بهار، مهرداد، یادداشتها بر بندهش (هم )؛ بهزادی، بهزاد، فرهنگ آذربایجانی ـ فارسی (ترکی)، تهران، 1389 ش؛ جکسن، ا. و.، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، 1352 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ دیاکونف، ا. م.، تاریخ ماد، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1345 ش؛ رئیسنیا، رحیم، آذربایجان در سیر تاریخ ایران، تبریز، 1368 ش؛ همو، کوراوغلو در افسانه و تاریخ، تهران، 1377 ش؛ شهریار، محمدحسین، کلیات، به کوشش اصغر فردی، تهران، 1371 ش؛ قرشی، امانالله، آب و کوه در اساطیر هندوایرانی، تهران، 1389 ش؛ کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، 1310 ش؛ گزیدههای زادسپرم، به کوشش محمدتقی راشد محصل، تهران، 1366 ش؛ مفتون امینی، یدالله، مجموعۀ شعر انارستان، تبریز، 1346 ش؛ نظامی گنجوی، هفتپیکر، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1377 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، به کوشش جهانگیر هدایت، تهران، 1378 ش.