زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

سمنو

سَمَنو، حلوا‌گونه‌ای پخته‌شده از جوانۀ گندم، که پخت آن همراه با مراسم و آیینهای ویژه‌ای است، برای برآورده‌شدن نذر و حاجت، و نیز از اجزاء سفرۀ هفت‌سین.
رنگ تیرۀ (قهوه‌ای) سمنو سبب شده است که بسیاری آن را همچون حلوای تر بدانند (برهان ... ؛ هدایت، رضاقلی، 480). سمنو را با نام حلوای سمنگ نیز آورده‌اند ( فرهنگ ... ). در میان زنان مسلمان شیعه، پختن سمنو با نام و تبرک حضرت زهرا (ع) همراه است (کلانتری، 33). واژۀ سمنو در مناطق مختلف تفاوت اندکی با یکدیگر دارد: در گویشهای لری (ایزدپناه، فرهنگ لری، 83)، لَکی (همو، فرهنگ لکی، 78) و شیرازی (فقیری، «نوروز ... »، 922) آن را سَمَنی، و در تربت حیدریه، سِمَنو (دانشگر، 148) می‌گویند. در برخی مناطق، چون روستاهای آذربایجان، سمنو نامی دخترانه است (زارع).
دربارۀ وجه اشتقاق واژۀ سمنو در هیچ‌یک از لغت‌نامه‌ها، آگاهی‌ای داده نشده و فقط توضیحی دربارۀ سمنو آمده است. در فرهنگهای کهن‌‌تر، همچون صحاح الفرس، لغت فرس، مجمع الفرس و مؤید الفضلا واژۀ سمنو ذکر نشده، ولی در کتاب مدار الافاضل (تألیف: 1001 ق) از آن نام برده شده است: طعامی است که در آن «میوه و جوز می‌اندازند و گندم را على‌حده سبز می‌کنند و آن طعام جشن است و به نذر و نیت می‌پزند» (فیضی). برخی بر این باورند که نام سمنو در اول سی من آرد و یک من گندم بوده، و اصل واژه «سه‌منو» است و به‌مرور تغییر یافته است (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : آقا‌جمال، 24).
برخی بر این باورند که سمنو ریشه‌ای ملی و حتى باستانی دارد (مستوفی، 1 / 286؛ شکورزاده، 62)، اما سندی مکتوب دال بر داشتن ریشۀ باستانی برای آن یافت نشده است؛ حتى در کتابهای معروف تاریخی مربوط به اطعمۀ ایرانی، چون الاطعام ثعلبی و مقدمه‌ای بر آشپزی دورۀ صفوی، نشانی از نام سمنو دیده نمی‌شود؛ بر‌اساس تقسیم‌بندیهای غذایی موجود در آنها نمی‌توان گفت سمنو غذا ست یا حلوا، زیرا به آن شکر اضافه نمی‌شود و خودبه‌خود شیرین است. سمنو چون با شیرۀ جوانۀ گندم شیرین می‌شود و شکر ندارد، می‌تواند در دستۀ شیرینیهای طبیعی قرار گیرد (جواهر‌کلام، 573).
برای پختن سمنو که آن را سمنو‌پزی می‌نامند، ابتدا مقداری گندم در آب خیس می‌کنند تا جوانه بزند؛ سپس گندمها را در سینی می‌ریزند و روی آن پارچه‌ای مرطوب پهن می‌کنند تا گندم جوانه‌زده رشد کند؛ برای رشد، روزانه روی جوانه‌ها آب می‌پاشند. جوانه‌ها نباید نور ببینند، زیرا در صورت نور‌دیدن، سبز می‌شوند و این باعث تلخی سمنو می‌شود. سپس جوانه‌ها را می‌کوبند و شیرۀ آن ‌را می‌گیرند و صاف می‌کنند. در مراسم پختن سمنو، یعنی سمنو‌پزان، که تولید و پخت سمنوی کلان است، 
 کوبیدن جوانه‌های تازۀ گندم در هاون را بیشتر دختران دم‌بخت و زنان جوان بر عهده دارند؛ سپس شیرۀ صاف‌شده را درون دیگهای بزرگ بر روی آتش قرار می‌دهند و بعد از پختن، به مقدار معین به آن آرد گندم تازه می‌افزایند و چند نفر مأمور هم‌زدن سمنو می‌شوند تا ته نگیرد. پس از آنکه سمنو پخت، آن را به‌اصطلاح دَم می‌کنند تا قوام بیاید و جا بیفتد (انجوی، 2 / 135). در سمنو فندق، پسته، بادام و گردو را با پوست می‌اندازند و گاهی نیز خلال بادام و پسته می‌ریزند (کتیرایی، 56؛ جواهر‌کلام، همانجا). 

مناسبتها و مراسم پخت سمنو

 سمنو را یا برای نذر و برآورده‌شدن حاجات، و یا برای گذاشتن بر سر سفرۀ هفت‌سین نوروزی می‌پزند که پختن آن مراسم ساده‌ای دارد: 

1. سمنوی نذری

 پختن سمنوی نذری کاری کاملاً زنانه است که با نام حضرت زهرا (ع) متبرک می‌شود. زنان برای برآورده شدن حاجات و نیازهای خود نذر می‌کنند و سمنو می‌پزند؛ برای نمونه، صاحبان این نذر یا بچه‌دار نمی‌شوند یا بچه‌هایشان نمی‌پایند (کلانتری، 33)؛ همچنین برخی برای اینکه صاحب فرزند پسر شوند یا بخت دخترشان باز شود، سمنو نذر می‌کنند (کتیرایی، 55). 
نذرکنندگان سمنو گاهی نیت چندساله می‌کنند و در صورت برآورده‌شدن نذرشان، هرساله تا مدت معین، سالی یک بار سمنو می‌پزند. برخی نیز قبل از برآورده‌شدن نذر، سمنو را می‌پزند و بر این اعتقادند که با ادای دِین پیش از موعد خود، حضرت زهرا (ع) نذر آنها را انجام‌شده تلقی می‌کند و حتماً در‌خواستشان را برآورده می‌نماید. برخی زنان نذر می‌کنند که در پختن سمنو شرکت کنند، یا آرد یا پسته و بادام برای سمنوی شخص دیگری نذر می‌کنند و قبل از رسیدن زمان پخت سمنو، شخص صاحب نذر را در جریان قرار می‌دهند (کلانتری، همانجا). در مراسم پخت سمنو، افرادی نیز برای ثواب و برآورده‌شدن حاجات، «پای سمنو می‌روند» و آن را هم ‌می‌زنند (کتیرایی، 56). 
مراسم پخت سمنو به مقدار زیاد را سمنو‌پزان می‌گویند (انوری، ذیل واژه). در این مراسم، پس از آماده‌شدن سمنو، آن را در ظرفهایی می‌ریزند و روی آنها را با حوله می‌پوشانند و درون سینی قرار می‌دهند؛ سپس برای همسایگان و آشنایان می‌فرستند و آنها نیز پس از دریافت سمنو، برای تشکر از لطف صاحب سمنو مقداری قند، شیرینی و یا تکه‌ای نبات در ظرف سمنو می‌گذارند و آن را به خانۀ صاحبش بر‌می‌گردانند (کلانتری، همانجا). در برخی نقاط، گذاشتن تخم‌مرغ هم رسم است و خالی فرستادن ظرف را بسیار ناپسند می‌دانند و آن را همراه با هدیه‌هایی مانند نمک، نبات، شکر یا نقل به صاحب سمنو پس می‌دهند («سمنوپزان ... »، بش‍‌ ).
در گوشه‌ای از محل سمنو‌پزان، اغلب جانمازی برای حضرت زهرا (ع) پهن می‌کنند که کسی حق نماز‌خواندن بر آن را ندارد (مستوفی، 1 / 286؛ کلانتری، همانجا). برخی نیز محل پخت سمنو را آب‌و‌جارو می‌کنند و به در‌ودیوار آن گلاب می‌زنند. در زمان قاجار، فقط زنی به نام «ماماشَمَلی» که مسئول پخت سمنو و گفتن ذکر بود، در مکان پخت سمنو می‌ماند، و تا او اجازۀ ورود نمی‌داد، کسی وارد آنجا نمی‌شد (مستوفی، همانجا). امروزه نیز زنی مسن یا صاحب نذر نقش نظارتی بر مراحل پخت سمنو دارد و او ست که در دیگ را باز می‌کند و یا اجازۀ باز‌کردن در دیگ را که امری مهم جهت برآورده‌شدن حاجت است، به فردی دیگر واگذار می‌کند. خواندن زیارت حضرت زهرا (ع)، دعای توسل، حدیث کسا و نماز حاجت در زمان پخت سمنو از کارهایی است که زنان حاضر در مجلس جهت برآورده‌شدن حاجاتشان انجام می‌دهند. معمولاً زنان برای ناهار روزِ سمنوپزان، آش می‌پزند که تقریباً به‌صورت رسم درآمده است و زنان حاضر یا مواد اولیۀ آش را با خود می‌آورند و یا در پاک‌کردن سبزی و حبوبات و پختن آن کمک می‌کنند (زارع).
در خراسان، پس از دم‌کردن سمنو، 12 شمع به نیت دوازده‌امام دورتا‌دور دیگ روشن می‌کنند. وقتی شمعها سوخت و به آخر رسید، صاحب نذر به اتفاق مشارکت‌کنندگان در مراسم تهیۀ سمنو که مرادی دارند، به کنار دیگ می‌آیند و جانمازشان را پای دیگ پهن می‌کنند و دسته‌جمعی دو رکعت نماز حاجت می‌خوانند و حاجتشان را از حضرت فاطمه (ع) می‌خواهند؛ بعد صلوات‌گویان در دیگ را برمی‌دارند (کتیرایی، همانجا؛ شکورزاده، 63). برخی نیز روی در دیگ شمع روشن می‌کنند (کتیرایی، 57؛ فقیری، «نوروز»، 922)، یا هنگام دم‌کردن سمنو، روی سینی آینه و قرآن می‌گذارند و معتقدند حضرت زهرا (ع) می‌آید و سمنو را تبرک می‌کند (میرنیا، 211). در قزوین، روی درِ دیگ سجاده‌ای پهن می‌کنند و بر روی سجاده آینه، ظرف آب، سرمه‌دان و قرآن قرار می‌دهند و تا 4 ساعت، که به باور مردم موقع آمدن حضرت زهرا (ع) است، به آن دست نمی‌زنند. صاحب نذر ابتدا آیاتی از قرآن قرائت می‌کند، سپس با قاشق چای‌خوری از آب متبرک به حاضران می‌دهد و از سرمه‌دان سرمه بر چشمان خود می‌کشد. بعد از باز‌کردن در دیگ سمنو، زنان با احترام و حالتی منقلب و متأثر و شادی درونی، وارد محل پخت سمنو می‌شوند، زیرا باور دارند که حضرت زهرا (ع) در آن مکان حضور داشته و گویی معجزه‌ای رخ داده است (مستوفی، همانجا).
پس از برداشتن درِ دیگ، معمولاً برآمدگی و فرورفتگیهایی شبیه به اثر و جای مهر و تسبیح بر سطح سمنو مشاهده می‌شود که به باور حاضران، آثار مهر و تسبیح حضرت زهرا (ع) است و نشانۀ آن است که سمنو نظر‌کرده است و حاجت صاحب نذر برآورده می‌شود (همو، 1 / 286؛ شکورزاده، همانجا). 
در مهاباد، رسم سمنوپزان را خِدِر زیندوک یا خضر زنده می‌نامند که در اواخر سال برگزار می‌کنند و آن را مرتبط با خضر (ه‍ م) می‌دانند. مردم بر این باورند که خضر نبی نزدیک صبح بر سر دیگ سمنو می‌رود و از آن می‌خورد و دستش را برای تبرک روی سمنو می‌گذارد و اثر پنجه‌اش به جا می‌ماند؛ این نشانۀ برآورده‌شدن نیت افرادی است که در زمان پخت سمنو دور دیگ حلقه زده‌اند (انجوی، 2 / 134-135). در این شهر، هنگام پخت سمنو، یک نفر با صدای بلند خطاب به حضرت خضر می‌گوید: «ای خضر زنده! ما که به دور سمنوی مقدس تو جمع شده‌ایم، هرکدام نیاز و نیت و مطلبی داریم، که تو از همۀ آنها با‌خبری؛ تو را به خدایی که تا ابد زنده‌ات نگاه می‌دارد، آرزوی ما را برآورده کن» (همو، 2 / 135).

2. سمنوی هفت‌سین

 سمنو یکی از سینهای سفرۀ هفت‌سین و از اجزاء اصلی این سفره است (برای نمونه، نک‍ : ایزدپناه، «نوروز ... »، 894؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍‌ : ه‍ د، هفت‌سین، سفره). اهالی تویسرکان در جشن شب اول چله نیز هفت‌سین می‌چینند که سمنو هم در آن جای دارد (انجوی، 2 / 163).

روش و مراحل پخت

 در تهران، سمنو را به‌صورت کاچی یا حلوا می‌پزند. در نواحی مرکزی و شرقی ایران، سمنوی نوروز را خمیر می‌کنند و از آن نانی نازک (لواش) می‌پزند. در این نواحی، لواش را با خرما و روغن و ادویه در هم‌ می‌آمیزند و به‌صورت شیرینی‌ای به نام چنگال (چنگ‌مال) بر سر سفرۀ نوروزی می‌گذارند (هنری، 122). زردشتیان کرمان پس از جوانه‌زدن گندم، جوانه‌ها را خشک و چرخ می‌کنند؛ آرد تولید‌شده را آرد سِن می‌گویند که از آن شیرینی خاصی به نام حلوای سن و سمنو تهیه می‌شود (سروشیان، 633-634).
زمان پخت سمنو در نقاط مختلف متفاوت است و به نوشتۀ مؤلف «عقائد النساء»، سمنو را در هر زمانی می‌توان پخت (آقا‌جمال، 25)، ولی سالی یک‌ بار، پختن آن واجب بوده است (زرین‌کوب، 17). در گذشته، سمنوهای نوروزی را بیشتر در شب چهارشنبه‌سوری می‌پختند (متحدین، 391). پخت سمنو در مهاباد در اواسط اسفند‌ماه است (انجوی، 2 / 135) و در رباط‌کریم تهران هر سال از اواسط پاییز تـا اواسط بهار («سمنو‌پزان»، بش‍‌ )، و در شهر‌ضای اصفهان هم‌زمان با سرد‌شدن تدریجی هوا و تا نیمۀ اول فـروردین ادامـه دارد («جشنـواره ... »، بش‍‌ ). در منطقۀ فیـن کاشان نیز در مراسم نیمۀ شعبان یا شب برات، سمنو می‌پزند (اخوان، 155؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : ه‍ د، مهدی <ع>، امام).
هرساله در پیشواز نوروز، سمنو‌فروشان دوره‌گرد با دیگ سمنو بر سر، برای فروش سمنو و جلب مشتری در کوچه‌ها راه می‌افتادند و با آهنگی خاص آن را «گل هفت‌سین» (مستوفی، همانجا) یا «مال هفت‌سین سمنو» می‌نامیدند (روشن‌ضمیر، 1 / 274، حاشیۀ 2).

ارزش غذایی و دارویی

 تهرانیهای قدیم باور داشتند که سمنو برای امراضی چون کم‌خونی، لاغری، مالیخولیا، سرفۀ خشک و درد سینه مفید است. با‌آنکه آن را دیر‌هضم و سنگین می‌دانستند، باور داشتند که در معده‌های قوی تولید خون پاکیزه می‌کند و باعث چاقی می‌شود و همچنین برای سرد‌مزاجها مفید است. زیاد‌خوردن سمنو تبهای مخلوط را باعث می‌شد و سمنویی که با بادام و گردو تهیه می‌شد، ضرر کمتری داشت (شهری، 5 / 339-340). آنها بر سر سفرۀ هفت‌سین، سمنو را به نیت چاق‌شدن می‌خوردند (همو، 4 / 104). شیرازیها باور دارند که سمنو به‌سبب شادابی و تازگی مواد اولیه‌اش، غذایی مقوی و سالم است (فقیری، آداب ... ، 31). در میان زردشتیان کرمان، سمنو به‌‌هنگام زایمان و عادت ماهیانۀ زنان، و همچنین برای دسر استفاده می‌شود (سروشیان، 634). مردم خراسان معتقدند که سمنو نذر حضرت زهرا (ع) است و باید در موقع تحویل سال از آن خورد تا از بیماریها در امان ماند (شعبانی، 208). جزایری خوردن سمنو و جوانۀ گندم را برای تقویت قوای شهوانی مردان و تقویت نطفه مفید دانسته است (ص 82، 147). همو نوشته است که برای زنان آبستن، خوردن سمنو ضروری است (ص 128) و برای جلوگیری از سقط جنین و عوارض یائسگی، درمان بعضی از نازاییها، مرتب‌کردن عادت زنانه و جز آنها بهترین درمان خوردن سمنو ست (ص 147- 148).

باورها

در بسیاری از نقاط ایران، آب نیسان که در بهار می‌بارد و باعث سرسبزی می‌شود، نمادی از باروری است. این آب جنبۀ تقدس و شفابخشی سمنو را ــ که مردم آن را برای باروری مؤثر می‌دانند ــ افزایش می‌دهد. در خراسان، از آب نیسان برای خیساندن گندم و پختن سمنو استفاده می‌شود (شکورزاده، 62، حاشیۀ 2). 
برخی شیرینی سمنو را به‌واسطۀ انگشتی دانسته‌اند که حضرت زهرا (ع) به دیگ سمنو می‌زند (مستونی، 1 / 286). در مهاباد، همین تأثیر را از تبرک حضرت خضر می‌دانند و بدین سبب مراقب‌اند که مردان و زنان دور دیگ همه پاک و طاهر باشند (انجوی، 2 / 135). در فارس، معمولاً معتقدند باید خواب دید و بعد سمنوی نذری پخت (فقیری، «نوروز»، 922). 
یکی از آداب مراسم سمنو‌پزان، ممانعت از حضور مردان در مراسم است. برخی باور دارند هر مردی که پای دیگ سمنو بیاید و به سمنو نگاه کند، کور می‌شود (شکورزاده، 65).
مردم خراسان مقداری از سمنوی هفت‌سین را در ظرفی می‌گذارند و تا نوروز سال دیگر، در محل محفوظی قرار می‌دهند و معتقدند که سمنو همچون نان، برکت خانه است (همو، 62). برخی از مردم معتقدند اگر از آجیل سمنوی دهان‌نزده بردارند و درون کیف پول قرار دهند، باعث برکت و پول‌دارشدن صاحب کیف 
 می‌شود (هدایت، صادق، 166).
درست‌کردن سمنو در نوروز تا بدان حد اهمیت دارد که اهالی خور، در حاشیۀ جنوبی دشت کویر، آن را توان و نیروی مرد خانه می‌دانند و بر این باورند که اگر به ‌هنگام نوروز در خانه‌ای سمنو درست نکنند، مرد خانه می‌میرد (هنری، 123). به‌سبب باور به قداست سمنو، برخی زنان معتقدند که وقت باز‌کردن دیگ سمنو و ریختن گندم در آن، هیچ دعایی رد نمی‌شود (آقاجمال، 31). 
فال سمنو از رسمهای مرتبط با پختن سمنو ست که در درگز مرسوم، و مراسم آن چنین بوده است که نزدیک نوروز، دختران دم‌بخت در خانه‌ای که سمنو می‌پختند، جمع می‌شدند و کوزۀ سرگشاده‌ای را پر از آب می‌کردند. هریک از دختران چیزی از قبیل انگشتری، دکمه، سکه، سنجاق‌قفلی و جز آنها را درون کوزه می‌انداخت و روی دهانۀ کوزه، دستمالی می‌کشید و زنی اشعار مخصوص فال سمنو را که دربردارندۀ جوابی مثبت یا منفی برای نیتها بود، می‌خواند. دختری نابالغ از درون کوزه شیئی را بیرون می‌آورد؛ آن شیء متعلق به هریک از نیت‌کنندگان بود، شعرِ خوانده‌شده جواب نیت او می‌بود (میرنیا، 211). 
برخی معتقدند موم شمعهایی که در طول مراسم روشن می‌کنند، بعد از تمام‌شدن شمع، شکلهایی به خود می‌گیرد که معنادار است؛ مثلاً اگر شکل اسب باشد، به معنای اسب ابوالفضل (ع) است؛ خرگوش بد‌یمن است؛ روباه شرافت دارد؛ گوسفند نشانۀ حضرت ابراهیم (ع) است؛ و بارگاه و مقبره نیز نشانۀ خوبی است (زارع). مردم فارس بر این باورند که اگر رنگ سمنو روشن و مزه‌اش شیرین شود، به مراد رسیده‌اند و اگر تیره شود، بدشگون است (فقیری، همانجا).

مآخذ

آقا‌جمال خوانساری، محمد، «عقائد ‌النساء»، عقائد النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349 ش؛ اخوان، مرتضى، آداب و سنن اجتماعی فین کاشان، کاشان، 1373 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1354 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381 ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لری، تهران، 1343 ش؛ همو، فرهنگ لکی، تهران، 1367 ش؛ همو، «نوروز در لرستان»، فروهر، تهران، 1362 ش، شم‍ 10؛ برهان قاطع؛ جزایری، غیاث‌الدین، اعجاز خوراکیها، تهران، 1377 ش؛ «جشنوارۀ پخت سمنوی سنتی شهرضا برگزار شد»، ایرنا (مل‍‌ )؛ جواهر‌کلام، علی، «آداب‌و‌رسوم، خوراک‌و‌پوشاک و خلق‌و‌خوی ما ایرانیان چگونه است؟»، کتاب سال، سازمان چاپ و انتشارات کیهان، تهران، 1342 ش، ج 2؛ دانشگر، احمد، فرهنگ واژه‌های رایج تربت حیدریه، مشهد، 1374 ش؛ روشن‌ضمیر، مهدی، حاشیه بر معتقدات و آداب ایرانی هانری ماسه، ترجمۀ همو، تبریز، 1355 ش؛ زارع، الهام، تحقیقات میدانی؛ زرین‌کوب، عبدالحسین، از چیزهای دیگر، تهران، 1356 ش؛ سروشیان، مهوش، «خوراکهای آیینی و سنتی زردشتیان در ایران»، سروش پیر مغان، به کوشش کتایون مزداپور، تهران، 1381 ش؛ «سمنوپزان، سنتی دیرینه در شهرستان رباط‌کریم»، واضح (مل‍‌ )؛ شعبانی، رضا، آداب‌و‌رسوم نوروز، تهران، 1379 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، آداب‌و‌رسوم نوروزی در فارس، شیراز، 1382 ش؛ همو، «نوروز در فارس»، فروهر، تهران، 1362 ش، شم‍ 10؛ فیضی سرهندی، الله‌داد، مدار ‌الافاضل، به کوشش محمد باقر، لاهور، 1348 ش؛ کتیرایی، محمود، حاشیه بر «عقائد ... » (نک‍ : آقا‌جمال خوانساری)؛ کلانتری، منوچهر، «سمنوپزان در تهران»، هنر و مردم، تهران، 1343 ش، شم‍ 18؛ متحدین، ژاله، دانشنامۀ کوچک ایران، تهران، 1381 ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1360 ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369 ش؛ هدایت، رضاقلی، فرهنگ انجمن‌آرای ناصری، به کوشش اسماعیل کتابچی، تهران، 1338 ش؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1311 ش؛ هنری، مرتضى، نوروزگان، تهران، 1377 ش؛ نیز:

Irna, www.irna.ir / esfahan / fa / News / 82350518 / (acc. Feb. 5, 2017); Vazeh, www.vazeh.com / n2880279 / (acc. Jul. 17, 2016). 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.