سرنا
سُرْنا، سازی محلی و کهن از گروه آلات موسیقی بادی دوزبانه. این ساز در بیشتر نقاط روستایی ایران، معمولاً با ساز کوبـهای دهـل نواختـه میشود (حـدادی، 305). نـوازندۀ سرنـا را سرناچی (معین، ذیل واژه) یا سرنازن (نفیسی، ذیل واژه) میگویند. از این ساز با عنوان نای رومی نیز یاد شده است. انواع مختلف آن در مراسم عروسی و مجالس شادمانی، و در برخی موارد نادر در مراسم عزاداری نواخته میشود. در گذشته، از این ساز برای اعلان وقت، و فراخواندن و هدایت نظامیان به میادین جنگ هم استفاده میشده است (وجدانی، 402).
این ساز در مناطق مختلف، با اسامی گوناگونی چون سورنایی ( آنندراج)، زورنا، سورنای، شاهنای (یا شهنای)، سونا، کرنا و حتى ساز شناخته میشود (وجدانی، همانجا). چنانکه از برخی مآخذ لغوی (نک : برهان، ذیل واژه) و شواهد نظم و نثر (مثلاً نک : مسعود سعد، 571) و نیز از موارد استفادۀ سرنا در رقصهای محلی و مراسم عروسی و جشنها ( آنندراج، ذیل واژه؛ نفیسی، همانجا؛ دائرةالمعارف ... ) برمیآید، نام آن مرکب است از دو واژۀ «سُر» (مخفف سور به معنای جشن و بزم) و «نای» (به معنای نی).
ساختمان ساز و نحوۀ نوازندگی
لولهای مخروطیشکل که قمیش یا زبانۀ ساز در انتهای فوقانی آن قرار دارد، ساختمان سرنا را تشکیل میدهد. در روی لوله، معمولاً 6-7 سوراخ هست که نوازنده با گذاشتن انگشتهای هر دو دست بر آنها و برداشتن از آنها، آوای ساز را زیر و بم میکند (همو، 51). لولۀ ساز از چوب خراطیشده ساخته میشود (حدادی، همانجا) و زبانۀ آن ــ که در ابتدا از نی ساخته میشد و به همین سبب قمیش (بهترکی: نی) نام گـرفت ــ در حلقـهای محصور شـده است. طـول ساز در نواحـی مختلف، از 30-45 سانتیمتر متغیر است و در بعضی از نقاط، حتى به 60 سانتیمتر نیز میرسد (منصوری، 53). همچنین، وسعت صدای این ساز نیز میزان ثابتی ندارد و صدای سرناهای بزرگ از سرناهای کوچک بمتر است (همانجا).
برای نواختن سرنا از روش نفسگردان یا دمگردان استفاده میکنند، یعنی نوازنده هنگامی که نفسش به انتها میرسد، بیآنکه دمیدن در ساز را قطع کند، همزمان از راه بینی هوا را به درون ریهها میفرستد (وجدانی، 279) و بهاینترتیب، بدون قطعکردنِ صدای ساز تنفس میکند و به قول مراغی، نفخ در این ساز متصل است (ص 358). قبل از نواختن سرنا، دو زبانه یا قمیش را با آب دهان مرطوب میکنند (شمس، 158؛ وجدانی، همانجا).
سرناها در نقاط مختلف، خواه برحسب اندازه و جنس، و خواه برحسب نوع صدا و موارد استفاده، بسیار متنوعاند. در نواحی بختیاری و دزفول، بیشتر سرنای کوچک رواج دارد (منصوری، همانجا). در برخی نقاط ایران، بهویژه در لرستان، آن را با نام ساز میشناسند و به نوازندۀ آن سازِنَه میگویند (سیفزاده، 295). سرنای لرستان 8 سوراخ دارد و صدای آن بسیار زیر است. سرنای فارس دارای 10، و سرنای شهرکرد 9 سوراخ است و هر دو صدای بم دارند (جهانپور، 2).
در منطقۀ دیلمانِ گیلان، نی چوپانی، کمانچه و سرنا از متداولترین سازها به شمار میروند. در این منطقه، سرنا را هم با طبل دوسرِ کوچک، و هم با دهل مینوازند؛ درحالیکه در جنوب، سرنا تنها با طبل دوسر کوچک نواخته میشود و از دهل، برای همراهی با کرنا استفاده میکنند (خاورینژاد، 8). نواختن این ساز در کرمان (درویشی، 2 / 48)، کاشان (همو، 2 / 295)، مازندران (همو، 2 / 68)، کردستان (درویشی و بوستان، شم 37، ص 75)، کرمانشاهان (همان، 76) و بسیاری دیگر از مناطق ایران متداول است. سرنای بلوچستان از پاکستان وارد میشود و شکل ظاهری آن با سرناهای رایج در ایران کمی تفاوت دارد. در بلوچستان، گاه از سرنایی کوچک استفاده میشود که صدایی بسیار زیر دارد (همان دو، شم 36، ص 175). در تربت جام، خواف و تایباد نیز سرنانوازی رواج دارد و نوازندگان ساز و دهل را دهلی مینامند (همان، 178). در شمال خراسان، سرنا را با نام پیق و گاهی کرنا میشناسند.
در سیاحتنامۀ شاردن (IV / 506) از سرنای بزرگی یاد شده است که نوازندۀ آن به دشواری میتوانسته آن را بلند کند و صدای خشن و سنگین آن از فاصلۀ بسیار دور نیز به گوش میرسیده است. این ساز در همنوازی با سایر سازها، نتهای بم را اجرا میکرده است.
پیشینه
محققان سرنا / سورنای را از سازهای متداول دورۀ ساسانی برشمردهاند (صفا، 2 / 49). این ساز از جرگۀ سازهای مشهور به نقارهخانهای است که در ایام جشن و سرور، همراه سازهایی چون دهل، کوس، گورگه، سنج، کورنا و نقاره نواخته میشد؛ ازآنجاکه هریک از این سازها را در نوبتهای خاصی از روز مینواختند، این کار را نوبتنوازی مینامیدند (قصابیان، 84؛ برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، نقاره). چنانکه گفته شد، از شواهد موجود در ادبیات کهن پارسی نیز چنین برمیآید که سرنا همواره به سازی شادیبخش و شورانگیز مشهور بوده است؛ مثلاً در دیوان مسعود سعد سلمان (ص 571) آمده است: چون به سرنای او درافتد دم / شاد گردد دلی که دارد غم. در اشعار شعرای ایران ازجمله سنایی (ص 29)، خاقانی شروانی (ص 811) و مولوی (ص 300)، بارها نام سرنا آمده است (منصوری، 51).
اصطلاحات و ضربالمثلهایی دربارۀ سرنا و سرنازدن
در میان مردم مناطق مختلف ایران این اصطلاحات و امثال رواج دارد: «سرنازدن»، کنایه است از چانۀ بیجا و بیمورد زدن، و به کسی که زیاد چانه میزده است، میگفتند: «چه سرنا میزنی»، یعنی چه غوغا میکنی ( آنندراج، ذیل عبارت)؛ «سرنا زدنِ / نواختنِ شکم»، قرقر و سروصدا کردن شکم هنگام گرسنگی، چنانکه شاعری به نام میرزا عبدالغنی قبول گوید: بس که آیین نوازش ز جهان شد مفقود / شکم گرسنگان هم ننوازد سرنا (نک : همان، ذیل عبارت)؛ «سرناچی کم بود، از غوغه هم رسید»، یعنی مزاحمی بر مزاحمان دیگر افزوده شد. غوغه ظاهراً صورت دیگر قریۀ گوگد در نزدیکی گلپایگان است (امینی، 413؛ نیز نک : عظیمی، 1 / 247- 248)؛ «راست بیا، راست برو، ماست بخور، سرنا بزن»، این مثل هنگامی به کار میرود که از کسی درخواستی کنند و او با کراهت و شرط و شروط آن را اجابت کند (شکورزاده، دوازده ... ، 564؛ نیز نک : لغتنامه ... )؛ «سرنا را از سر گشادش زدن یا باد کردن»، کاری را برخلاف معمول یا نادرست انجام دادن (عظیمی، 1 / 248). این مثل را بیشتر بهصورت «آدم ناشی سرنا را از سر گشادش میزند» ( لغتنامه) به کار میبرند؛ «قلی هم در سرناش میگفت»، این مثل وقتی به کار میرود که خبری همهجا پیچیده باشد و همه از آن مطلع باشند، که معادل است با «تنها کسی که نمیداند، خواجه حافظ شیرازی است» (شکورزاده، همان، 761)؛ «یک کاسهچی، 100 تا سرناچی»، مثلی است در ردیف «یک مویز و چهل قلندر» (جاوید، 279)؛ «سازش به قدش، بادش به لپش»، این مثل در میان مردم چهارمحال رواج دارد، یعنی همۀ هستیاش سازی است که بـه کمرش بسته و بادی که برای نواختن ساز در دهان دارد، و نیز کنایه از آدم فارغالبال و بیمسئولیت است (فاضلی، 101)؛ «سازیاش کردم، دهل را داد گِلِ کولِ خودم»، یعنی خودم نواختن سرنا را به او آموختم و او تا نوازنده شد، دهل را که خودش مینواخت، به روی دوش من گذاشت. این مثل در منطقۀ چهارمحال رایج است و وقتی به کار میرود که شاگردی حرمت استاد را نگه ندارد (همانجا).
سرنا در مراسم و آیینها
نواختن این ساز، بهویژه در مناطق روستایی ایران، در مراسم عروسی و عید نوروز رواج فراوانی دارد. آهنگ نشاطآوری که همهساله بلافاصله پس از تحویل سال نو، با نوای سرنا و دهل، از رادیو و تلویزیون پخش میشود، گویای جایگاه سنتـی این ساز در میـان مردم است (رئیسی، بش ). برخـی دیگر از کاربردهای سرنانوازی اینها ست:
جهازبران و عروسبران
در بسیاری از مناطق روستایی و عشایری در روز عروسی، جهاز عروس را روی چهارپایان و یا بر دوش باربران میگذارند و با نوای ساز و دهل به خانۀ داماد میبرند. تاورنیه از این رسم در عهد صفوی یاد کرده است (نک : ص 648-649). امروزه نیز در برخی از شهرهای کوچک، سنت بردن جهاز عروس با ساز و دهل کموبیش دیده میشود. عروس را هم پیاده به خانۀ شوهر میبرند و گروهی از زنان با شمعهای روشنی در دست، و نیز گروهی نوازنده با نوای ساز و دهل، پیشاپیش جماعت، تا درِ خانۀ داماد میروند (همانجا). در خراسان، هنگام جشن عروسی، سرنا برای اجرای آهنگهای رقص به کار میرود (درویشی و بوستان، شم 37، ص 73). در بلوچستان نیز استفاده از سرنا به همراهی دهل بزرگ و تیمبوک (دهل کوچک) مخصوص مراسم عروسی است (همان دو، شم 36، ص 175). در مراسم عروسی در آذربایجان نیز زُرنا و قوشاناقارا مینوازند (درویشی، 2 / 253).
سیزدهبهدر
در خراسان، در روز سیزدهم فروردین، آوازهخوانها و نوازندگان محلی، با تار و تنبک و کمانچه و سرنا نغمههای شاد محلی میخوانند (شکورزاده، عقاید ... ، 108).
ختنهسوران
در روستاهای خراسان، در طول مدت ختنه، چند نوازنده و خواننده به اجرای آوازهای محلی میپردازند و همین که عمل به پایان رسید، نغمههایشان شادتر میشود (همان، 162). این نوازندگان عموماً از 3 تن تشکیل میشوند که آنها را دهلی مینامند. یکی از آنها دوتار و دیگری دهل و سومی سرنا مینوازد و معمولاً نوازندۀ دوتار خوانندگی هم میکند (همانجا). در کردستان نیز در مراسم ختنهسوران، سرنا و دهل و دوزله مینوازند (درویشی و بوستان، شم 37، ص 74).
ترکهبازی
در میان عشایر و ایلهای کهگیلویه و بویراحمد، این بازی در حاشیۀ مراسم جشن و عروسی اجرا میشود. یکی از طرفین بازی چوبی ضخیم به نام دیاق به دست میگیرد و دیگری چوبی نازک به نام تَرکه. فردی که ترکه در دست دارد، با نواختن سرنا و دهل میکوشد تا دیاقدار را با ترکه بزند و دیاقدار سعی میکند تا نگذارد ترکه به پایش بخورد (امیریان، 27).
کشتی گیلهمردی
کشتی سنتی گیلان که در مناسبتهای مختلف برگزار میشود و همواره اجرای آن با نواختن سرنا و نقاره همراه است. بسیاری از پهلوانان بدون حضور سرنا و نقاره راضی به کشتیگرفتن نمیشوند (درویشی، 2 / 237؛ نیز نک : ه د، گیلهمردی، کشتی). در پایان مراسم نیز پهلوانان همراه با مردم و با نوای سازها به رقص و پایکوبی میپردازند (درویشی، 2 / 238). شبیه این کشتی با نام لوچو در مازندران نیز مرسوم است. در همۀ مراحل این کشتی، سرنا و دِسَرکوتِن حضوری مستمر دارند و هر قسمت از کشتی نیز نغمۀ خاص خود را دارد (همو، 2 / 246).
لافندبازی (بندبازی / رسنبازی)
این نمایش نیز به شکل معرکهگیری در بازارهای سنتی انجام میگیرد و بندبازان هماهنگ با نوای نوازندۀ سرنا و نقاره، راهرفتن روی طناب را شروع میکنند و به پایان میرسانند (همو، 2 / 238).
خرسبانی (خرسهگردان / خرسرقصانی)
در این نمایش، فردی كه به او لوطی میگفتند، خرس یا میمون تربیتشده را به همراه آهنگ سرنا و دهل، به معلقزدن و بازی وادار میکرده است (همانجا). این نمایش در نواحی مختلف البرز شمالی و جنوبی رایج بوده، اما از عصر صفوی به بعد، از نظر دینی، ممنوع شده است؛ بااینحال، تا حدود سال 1330 ش، بهطور پراکنده در نواحی مختلف اجرا میشده است (همانجا).
شیربازی
در روستاهای استان مرکزی، در پارهای از مراسم شادیآور، بر تن یک نفر پوست شیر میپوشاندند و دور آبادی میگرداندند (جاوید، 227). این بازیِ نمایشی هنوز هم رایج است و در کُمیجان اراک به آن فَتّالی میگویند و در روز عید فطر اجرا میکنند؛ در کنار این شیر، یک نفر آوازخوانی میکند و سرنا و دهل و یا سرنا و نقاره او را همراهی میکند (همانجا). این مراسم در نوشآباد کاشان با نام «اسب چوبی» انجام میگیرد (درویشی، 2 / 290).
ماه رمضان
در گذشته، یکی از روشهای بیدارشدن برای خوردن سحری در شبهای ماه رمضان، نقارهنوازی بوده است. نقاره تشکیل میشد از یک طبل بزرگ و دو طبل کوچک دوقلو و یک سرنا. هریک از شهرهای بزرگ بر فراز دارالحکومه، نقـارهخانهای داشتند و در ماه رمضان، نقارهچیها در دو نوبت ــ یک بار نزدیک سحر و یک بـار هنگام غروب آفتاب و افطار ــ نقاره را به صدا درمیآوردند (وکیلیان، 1 / 49). در بیشتر نقاط ایران، این نغمات را با نام سحره، سحری و نوای سحر میشناسند (جاوید، 32). در نوبتنوازی هم در ابتدای کار، سرنا ساز تکنوازی بود و بعد از آن گورگه را به صدا درمیآوردند و آنگاه، کرنا و نفیر و نقارهها همنوازی میکردهاند؛ سپس سرنا تکنوازی میکرده، و سرانجام سازهای بادی دوباره همنوا میشدهاند (همو، 167).
موسیقی نظامی
سازهایی که در دستۀ موسیقی نظام دورۀ قاجار به کار میرفتند، همان آلات و ادوات نقاره بودهاند (همو، 174). این سازها عبارت بودند از: سرنا، کرنا، دهل و نقاره به همراه چند ساز دیگر از قبیل شیپور، طبل و گورگه. در تشریفات نظامی استقبال از ورود فتحعلی شاه به شهر سلطانیۀ زنجان، دستۀ موسیقی نظامی با کلاههای قرمز و سوار بر 50 شتر، طبل و سرنا مینواختند (همانجا).
تعزیهخوانی و آیین سوگواری
سرنایی که در مراسم عزا زده میشود، با سرناهای شادی تفاوت دارد. سرنای عزا به ساز چپی معروف است و کمی از ساز معمولی بزرگتر است. از ساز چپی بیشتر در روز عاشورا استفـاده میکنند («مصاحبـه ... »، بش ). در گذشته، برای جمعکردن مردم به گرد گروه تعزیه و یا هنگام جنگ اولیا و اشقیا، سرنا و نقاره میزدند (جاوید، 227). در نوشآباد کاشان از قدیم در روز عاشورا، به مدت 3 ساعت، و در ماه رمضان هر روز دو نوبت، و همچنین در تعزیهها، نقاره به همراه سرنا نواخته میشود (درویشی، 2 / 295). در فرهنگ بختیاری به نوازندگان سرنا، کرنا و دهل، «توشمال» میگویند. در گذشته، مردم این منطقه در بخشی از مراسم دستهگردانی عاشورا ــ به نام «علمبازی» ــ سرنا و نقاره را بدون همراهی دهل مینواختهاند (همو، 2 / 303). در نورآباد ممسنی، در مراسم سوگواری، از سرنا استفاده میکنند و مقامها و آهنگهای ایـن مراسم به «طول چپ» یـا «چپی» مشهورند (همـو، 2 / 272).
شكار
در گذشته، برای شكار حيوانات جنگلی از نقاره و گاه از سرنا استفاده میشده است (همو، 2 / 239).
دستمالبازی
از رقصهای منطقۀ سیرجان دستمالبازی است که با همراهی سرنا، دهل و نقاره اجرا میشود (همو، 2 / 267). عاشقها قدیمترین و اصیلترین هنرمندان منطقۀ خراساناند. آنها سازهایی چون سرنا، دهل، قشمه، کمانچه و دایره مینوازند و از رقصندگان بزرگ این منطقه به شمار میآیند. عاشقها مجری «توره»اند که نوعی نمایش طنزآلود و انتقادی همراه با موسیقی است (درویشی و بوستان، شم 37، ص 72). رواج و عمومیت سرنا در مراسم شادی و سوگ سبب شده است که مردم برخی از مناطق مثلاً نوشآباد کاشان سرنا و آوای آن را شفادهندۀ بیماریها بدانند (درویشی، 2 / 295).
مآخذ
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ امیریان، فریدون، بازیهای محلی استان کهگیلویه و بویراحمد، تهران، 1370 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، به کوشش غ. صدری افشار و م. کاظمزاده، تهران، 1389 ش؛ برهان قاطع؛ جاوید، هوشنگ، موسیقی رمضان در ایران، تهران، 1383 ش؛ جهانپور، همایون، «نینوازی نیازمند کتاب آموزشی»، ضمیمۀ روزنامۀ اطلاعات، تهران، 1386 ش، شم 006‘24؛ حدادی، نصرتالله، فرهنگنامۀ موسیقی ایران، تهران، 1376 ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش جلالالدین کزازی، تهران، 1375 ش؛ خاورینژاد، علی، «نغمهای از سرزمین دیلمان»، موزیک ایران، تهران، 1342 ش، س 11، شم 8- 9؛ دایرةالمعارف فارسی؛ درویشی، محمدرضا، دایرةالمعارف سازهای ایران، تهران، 1384 ش؛ همو و بهمن بوستان، «موسیقی مقامی ایران»، ادبستان، تهران، 1371 ش، س 3، شم 36-37؛ رئیسی، محمود، «خاستگاه موسیقی آغاز سال نـو»، ایرنا (مل )؛ سنایی، دیـوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهـران، ابنسینا؛ سیفزاده، محمد، پیشینۀ تاریخی موسیقی لرستان، خرمآباد، 1377 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازدههزار مثل فارسی و سیهزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ همو، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمس، بهاءالدین، موسیقی در عهد باستان، تهران، 1383 ش؛ صفـا، ذبیحالله، خلاصۀ تاریخ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ایران تا پایان عهد صفوی، تهران، 1356 ش؛ عظیمی، صادق، فرهنگ مثلها و اصطلاحات متداول در زبان فارسی، تهران، 1372 ش؛ فاضلی، محمد، امثال و اصطلاحات چهارمحال، اصفهان، 1372 ش؛ قصابیان، محمدرضا، «نقارهنوازی و نقارهخانه در ایران و جهان»، مشكوٰة، مشهد، 1382 ش، شم 80؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مراغی، عبدالقادر، شرح ادوار، به کوشش تقی بینش، تهران، 1370 ش؛ مسعود سعد، دیوان، به کوشش غلامرضا رشید یاسمی، تهران، 1339 ش؛ «مصاحبه با شاه میرزا مرادی مروارید اقیانوسها»، لرنا (مل )؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1381 ش؛ منصوری، پرویز، سازشناسی، تهران، 1355 ش؛ مولوی، غزلیات شمس تبریزی، به کوشش منصور مشفق، تهران، 1338 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1319-1320 ش؛ وجدانی، بهروز، فرهنگ موسیقی ایرانی، تهران، 1376 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1370 ش؛ نیز:
Chardin, J., Voyages en Perse, Paris, 1811; Irna, www.Irna.ir / fa / / News Print. aspx?ID=110702 (acc. 1395 / 1 / 25); Lorna, www.lorna.blog.com / page / 79 / (acc.1395 / 1 / 25).