زردی
زَرْدی، یا یرقان، نوعی بیماری که نشانۀ آن زردشدن پوست يا قسمت سفيد چشم است.
این بیماری که هم میان نوزادان و هم بزرگسالان شیوع دارد، در فرهنگهای لغت و همچنین در متون طبی، با نام یرقان نیز معرفی شده است؛ ولی با اینکه زردی نام رایج این بیماری است، بسیاری از مردم آن را با همین نام یرقان میشناسند (عندلیب، 99). لغتنامۀ دهخدا یرقان را نوعی بیماری معرفی کرده است که در اثر آن، رنگ بدن به زردی یا به سیاهی تبدیل میشود (ذیل واژه). در بحر الجواهر نیز یرقان تغییر فاحش در رنگ بدن به سیاهی و زردی تعریف شده است (نک : هروی، ذیل واژه). در جایی دیگر، یرقان را مرضی گفتهاند که بدن، بهویژه چشمها، را زرد میکند ( آنندراج، ذیل واژه). از دیگر نامهای رایج آن زریر، اصفرار، و ارقان است (معین، ذیل یرقان). این بیماری در گویش مردم زاهدان به زردویی (آذرلی، 207)، و در گویش مردم گرمی آذربایجان به زرده (صحراشکاف، 83) معروف است.
در متون مربوط به طب قدیم، دربارۀ این بیماری مطالبی وجود دارد. ابنسینا زردشدن رنگ بدن را نشانۀ بروز زردی، و سبب آن را صفرا و نشانۀ کمخونی ذکر کرده است (دفع ... ، 31). جرجانی از جملۀ طبیبانی است که تعریف مفصلی از این بیماری ارائه داده و به علائم و نشانههای خاص آن اشاره کرده است.
جرجانی یرقان را تغییر رنگ صورت، چشم و همۀ بدن میداند و آن را به سیاه و زرد تقسیم میکند: نوع زرد یرقان را در ناحیۀ جگر و زهره (کیسۀ صفرا)، و علل بروز آن را تولید بیش از حد صفرا در جگر و خارجنشدن یا کم خارجشدن آن از جگر، و همچنین بحران بیماریهای حاره و تبهای محرقه میداند (نک : کتاب 1-2/ 121-122، 213)؛ برخی نیز سبب زریر زرد را ازدیاد صفرا و گرمی جگر و ورم آن میدانند که یا از بستگی راههای جگر، و یا بهسبب زهر گزندگان تولید میشود و علامت آن زردشدن چشم و همۀ تن است. زریر سیاه بهسبب زیادی سودا ست که در اندامها پراکنده میشود و نشانۀ آن سیاهشدن اندامها و نیز تیرهشدن چشم است (حبیش، 1/ 177). در هدایة المتعلمین نیز علت بروز یرقان ازدیاد صفرا معرفی شده است که در بدن گسترده میشود و رنگ بدن را زرد میکند (اخوینی، 461-462).
رازی در الحاوی، نوشیدن سرمق و ماءالقراطن (شرابی که از عسل میسازند) را برای دفع یرقان مفید میداند و یکی از ویژگیهای گیاه صبر را ازبینبرندۀ یرقان معرفی میکند (21/ 12، 82). در مداوای یرقان، اگر نشانههای گرمی وجود داشت، آشامیدن عرق کاسنی و ترکیب پختهشدۀ رازیانه، هلیلۀ زرد، مویز، خیارچنبر، شکر و غاریقون را مؤثر دانستهاند، و در صورت نبود علائم گرمی، خوردن مکرر قرص غافث (گیاهی تلخ) در شبها، و استحمام و استشمام سرکه توصیه شده است (چغمینی، 130). در طبالکبیر جوشاندۀ ریشههای دوسالۀ جعفری در آب برای معالجۀ یرقان مفید دانسته شده و همچنین کاهو نافع این مرض معرفی گشته است؛ مؤلف کتاب در درمان یرقان، نسخۀ ترکیب هویج، آبلیمو و عسل را تجویز میکند (نک : شاهارزانی، 80، 84، 112).
بسیاری از اطبا و حکیمان قدیم خوردن و استعمال داروها و ترکیبهای گیاهی با طبع سرد را برای درمان بیماری یرقان نافع میدانند؛ چنانکه گیاه اسفناج، اغاریقون و خربزۀ هندی بهعنوان داروهـای گیـاهیِ مـؤثر در درمـان یـرقان معـرفی شدهاند (نک : ابومنصور، 8، 19، 46). عقیلی علوی شیرازی نیز اسفناج را در درمان یرقان تجویز، و استفاده از سُعد (نوعی گیاه) و پسته را نیز توصیه میکند (نک : ص 124، 501، 653). پر سیاوشان (نک : ه د، پر سیاوش) از جملۀ داروهای مفید در درمان زردی است که در بسیاری از کتب طب قدیم به آن اشاره شده است (ابنسینا، قانون ... ، 2/ 96؛ حاجی زین،56؛ عقیلی، 212). در کتب کشاورزی آمده است که برای درمان یرقان، پختۀ کاهو با روغن کنجد، آب ترب و فودنج سودمند است (بیرجندی، 119، 128، 142). شهمردان ابن ابیالخیر ترکیب یک مثقال گمیز شتر در شیر گاو را داروی یرقانبر معرفی کرده است (ص 96-97).
اخوینی یکی از نشانههای بارز این بیماری را زردشدن صورت و سفیدی چشم آورده است و ترکیب دارویی هلیلۀ زرد، آب کاسنی، خیارچنبر، سقمونیا و پنیراب را مفید حال بیماران یرقانی میداند و آب انار ترش و سکنجبین یا کشکاب را نیز توصیه میکند. همو داروهای مدر را نیز موافق حال بیمار میداند (نک : ص 461-470). به گفتۀ بیرونی، گنجشک خاصی در ناحیۀ دیار ربیعه (منطقهای در شمال بینالنهرین) زندگی میکند که شکم زردی دارد؛ مردم در بهار از شکم این پرنده سنگ یرقان بیرون میآورند که به سنگ پرستوک نیز معروف است و خاصیت ضدیرقانی دارد (ص 728). دنیسری نیز ضمن معرفی سنگها و خاصیت آنها، از سنگ یرقان یاد میکند و همراهداشتن آن را برای رفع یرقان مفید میداند (ص 163).
در مجموعۀ دستورهای طب مردمی نیز برای بیماری یرقان نسخههای قابل اعتنایی تجویز شده است که بسیاری از آنها مأخوذ از طب قدیم بودهاند. مردم بیماری زردی را ناشی از صفرا، یعنی گرمی و خشکی، میدانند. این نخستین توصیف روشن از این بیماری است و برای معالجۀ آن به هرآنچه سردی میبخشد، روی میآورند (شهری، 2/ 266). در طبابتهای مردمی، یکی از بارزترین راهها در درمان این بیماری، خوردن ماهی و استفاده از آن به روشهای مختلف است، چنانکه مردمِ بسیاری از شهرهای ایران نیز در علاج یرقان و دفع زردی، به خوردن و قورتدادن ماهی زنده پیش از صرف صبحانه رو میآورند که خاصیت خنکی و سردی دارد؛ مثلاً مردم خراسان، آشتیان، ایزدخواست و میبد، شماری ماهی زندۀ ریز را ناشتا به بیمار میخورانند (شکورزاده، 277- 278؛ رنجبر،516-517؛ نجفی، 93). گیلانیها نیز ماهی کپور و دوانگشتی زنده را برای بهبود یرقان مؤثر میدانند و عقیده دارند که در این دو نوع ماهی، مادهای موجود است که عامل یرقان را از بین میبرد (بشرا، 91-92). مردم کیش خوردن ماهی «گین عربی» را نافع حال بیمار یرقانی میدانند؛ بدین ترتیب که 20- 30 ماهی گین را تمیز میکنند و در 10 لیتر آب میجوشانند، سپس با لعاب آب ماهی بدن بیمار را میشویند و معتقدند با چند روز تکرار این عمل، بیمار شفا مییابد (مختارپور، 264). اهالی لرستان افزون بر خوردن ماهی ریزِ زندۀ چشمهساران، معتقدند که نگاهکردن طی 7 روز به ماهیان ریز درون یک کاسه، زردی را از شخص بیمار به ماهی منتقل میکند (عسکریعالم، 4/ 388). همچنین براساس باوری مردمی، اگر شخص یرقانی به ماهی زنده نگاه کند، ماهیها میمیرند (نفیسی، 58). مردم منطقۀ فامور فارس نیز ماهی را در علاج یرقان، بهسبب خوردن خون کثیف و کثافات داخل بدن، مؤثر میدانند (ثواقب، 409).
لرستانیها عقیده دارند که برای بریدن و درمان زردی بیمار، باید 7 روز صبح زود و قبل از طلوع آفتاب، در دهان مریض تف کنند تا آب دهان آنان در دهان مریض ریخته شود (عسکریعالم، همانجا). در لرستان و ایلام نیز برای بهبود زردی دام و گله، کسی که بهره دارد (شخص باکرامت که با جن و پری در ارتباط است)، در روز چهارشنبه، به دهان چوپان تف میاندازد و مهرۀ یرقان در دست او قرار میدهد و سیلی محکمی به چوپان میزند، سپس گوسفندان را با چوب میزند و میشمارد. راه دیگر درمان زردی، بردن حیوانات بیمار در روز چهارشنبه، به زیر درختی است که برگهای زرد دارد؛ آنها سر حیوان را به سوی ستارۀ قطبی نگه میدارند تا زردی حیوان بهبود یابد (اسدیان، 180).
در خراسان، کهربای کوبیده و نرم به مریض میدهند و همچنین قطعهای زردیون یا کهربا به نخ میکشند و از گردن او میآویزند (شکورزاده، 277). در کازرون نیز کسی که زردی دارد، مهرۀ درشت و زردرنگ زردیون بر گردنش میآویزند (حاتمی، 136). در بوشهر هم مهرۀ زردوکی آویز مخصوص مبتلایان به زردی، بهویژه کودکان، است که به مدت 40 روز در گردن آنها میاندازند (احمدی، 126). سیرجانیها به مچ دست بیمار بند کهربا میبندند تا زردی به کهربا بریزد (بختیاری، 339). به عقیدۀ مردم گیلان، اگر نوزادی پس از تولد زردی میگرفت، گوشواره یا انگشتر زرین مادرش را که از خانۀ پدری آورده بود، با سنجاققفلی به پیشانیبند نوزاد میآویختند تا زردیاش از بین برود (بشرا و طاهری، 73-74).
تیغزدن نرمۀ گوش بیمار توسط شخص بهرهدار و نمکپاشیدن روی زخم حاصل از آن و تکرار این عمل در روزهای شنبه و چهارشنبه از دیگر درمانهای زردی در بین مردم ایلام و لرستان است (اسدیان، 179-180). روش رگزدن پشت گوش یا نوک بینی مریض یرقانی در طبابتهای خراسانیها نیز مشاهده شده است (شکورزاده، 278). حکیمان و طبیبان بختیاری، بیماران یرقانی (گرمی) را حجامت، خون چرکیدۀ آنها را بیرون، و با ذبح گوسفندی و گذاشتن پوست آن روی بدن بیمار، گرمای بدن او را از راه کشش این پوست خارج میکردند (صحراشکاف، 83).
بومیان جزیرۀ کیش در گذشته برای التیام زردی، به داغکردن نیز متوسل میشدند؛ به این منظور، دورتادور برآمدگی مچ هریک از دو دست را با دستۀ قیچیای که در آتش قرار داده و سرخ شده بود، داغ میکردند. برای حصول اطمینان، افزون بر برآمدگی دست، بندهای اول و دوم انگشت کوچک بیمار را نیز داغ میکردند (مختارپور، 264). در میان مردم گیل و دیلم، چنین رسم بود که نخستین کسی که زردی شخصی را تشخیص میداد و به بیمار اعلام میکرد، میبایست کمی از خون انگشت خود را به او میداد تا شفا یابد. همچنین آنها خوردن ترکیب خون لاکپشت با چای را نافع حال بیمار یرقانی میدانستند (پاینده، 259).
استفاده از ترکیبات دارویی گیاهان نیز یکی از نسخههای درمانی در علاج بیماری زردی است که مصرف آنها در بین مردم شهرهای مختلف شیوع دارد. شاتره، گلگاوزبان، زرشک، کاسنی، نخود سیاه، زنجبیل، زردچوبه، مغز خیار، پیاز ترش، پونه، پنیرک، دمکردۀ برگ مو، رومارن، خیساندۀ ترنجبین، گز نساخته، عناب، سپستان و ختمی از جملۀ گیاهان و داروهای گیاهی مفید برای درمان یرقاناند (لهساییزاده، 313؛ پناهی، 214-215؛ سلامی، 165؛ امیری، 513-514؛ شهری، 5/ 200، 232، 246، جم ؛ بختیاری، همانجا؛ کرباسی، 1/ 155؛ سلطانی، 115). تهرانیها همچنین برای درمان زردیِ یرقان، گشنیز یا کاسنی را با سرکه میخوردند (شهری، 4/ 252).
در مناطق کردنشین ایران، نواختن ساز مخصوص چوپانان را که به شمشال معروف است، سبب شفای بیماران مبتلا به یرقان میدانستند (بوستان، 117). بافقیها پوست بز را بر تن بیمار یرقانی میکنند و حدود دو ساعت او را در رختخواب میخوابانند. زنجانیها باور دارند که اگر بیمار به مدت یک ماه با پای پیاده راه برود، یرقانش از بین میرود. در روستای دوک از توابع یزد نیز برای درمان یرقان شیر گاو زرد به مریض میدهند (جانباللٰهی، 187، 251). در سیرجان، برای مداوای بیمار یرقانی، در سر 4 کوچه آتش برپا میکردند؛ بیمار 3 مرتبه از روی آن میپرید و میخواند: زردی من به آتش / سرخی آتش از من (بختیاری، 339).
نوع دیگر یرقان، آن است که به کشتزارها و غلات آسیب میرساند. در نزهتنامۀ علایی، دودکردن سروی (شاخ) گاو بر آتشی که از پشکل گوسفند باشد، بهصورتیکه باد شمال آن را بر کشتزار راند، برای ازبینبردن یرقان مفید دانسته شده است. همچنین اگر «سرگین گاو و کاه با اصل و برگ کبر در آب کنی و بر غله فشانی، یرقان بازبرد و غله نیک برویاند» (شهمردان، 243).
مآخذ
آذرلی، غلامرضا، فرهنگ واژگان گویشهای ایران، تهران، 1387 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابنسینا، دفع المضار الکلیة عن الابدان الانسانیة، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش علیرضا عباسیان، تهران، 1388 ش؛ همو، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1371 ش؛ احمدی ریشهری، عبدالحسین، سنگستان، شیراز، 1381 ش؛ اخوینی بخاری، ربیع، هدایة المتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، 1344 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ امیری، رزاق، تاریخ و فرهنگ مردم فراشبند، شیراز، 1382 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ همو و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بوستان، بهمن و محمدرضا درویشی، هفتاورنگ، تهران، 1370 ش؛ بیرجندی، عبدالعلی، معرفت فلاحت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، ترجمۀ روسی از کریمف، ترجمۀ باقر مظفرزاده، تهران، 1383 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پناهی، عباس، پژوهشی در مردمشناسی دهستان جِنِت رودبار رامسر، قم، 1389 ش؛ ثواقب، جهانبخش، دریاچۀ پریشان و فرهنگ منطقۀ فامور، شیراز، 1386 ش؛ جانباللٰهی، محمدسعید، پزشکی سنتی و عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1390 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382 ش؛ چغمینی، محمود، قانونچه در طب، ترجمۀ محمدتقی میر، شیراز، 1350 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، تهران، 1385 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی، به کوشش محمدتقی میر، تهران، 1371 ش؛ حبیش تفلیسی، کفایة الطب، به کوشش زهرا پارساپور، تهران، 1390 ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ سلامی، عبدالنبی، طب قدیم ایران: طب سنتی دوان، تهران، 1381 ش؛ سلطانی لرگانی، محمود، فرهنگ عامۀ لرگان کجور، تهران، 1384 ش؛ شاهارزانی، محمداکبر، طب الکبیر، تهران، 1350 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شهمردان بن ابی الخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، 1362 ش؛ صحراشکاف، پرویز، بردشیر (شیر سنگی)، اهواز، 1388 ش؛ عسکریعالم، علیمردان، فرهنگ عامۀ لرستان، خرمآباد، 1388 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ عندلیب سمنانی، خسرو، پیشینۀ طب سنتی، سمنان، 1388 ش؛ کرباسی راوری، علی، فرهنگ مردم راور، تهران، 1365 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1387 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1353 ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیمنگاهی به آشتیان، تهران، 1385 ش؛ نفیسی، ابوتراب، پژوهشی در مبانی عقاید سنتی پزشکی مردم ایران، اصفهان،1364 ش؛ هروی، محمد، بحر الجواهر، تهران، 1288 ق.